موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

داستان در مورد عفت و غیرتمندی

نویسنده : علی بجنوردی | زمان انتشار : 18 اسفند 1400 ساعت 17:27

روزي زني جوان در فصل تابستان و هواي گرم در مدينه عبور مي كرد ،مردي از مسلمين چشمش به آن زن افتاد ، غرق تماشاي او شد و به دنبال او حركت كرد ،آ‌ن زن وارد كوچه اي شد ، آن مرد كه فكرش تنها در مورد آن زن مشغول بود، پيشانيش به استخواني كه در ديوار بيرون آمده بود خورد و صورتش مجروح گرديد، وقتي به خود آمد ، فهميد كه سخت به او آسيب رسيده و از صورتش خون جاري است ، با همين حال به حضور رسول اكرم (ص) آمد و جريان را به عرض رساند ، اين آيِۀ مباركه (29سورۀ نور ) نازل گرديد: قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكي لهم ان اللّه خبير بما يصنعون : «به مردان با ايمان بگو ديدگان خود را فرو خوابانند و دامنهاي خود را حفظ كنند، اين دستور براي شما پاكيزه تر است خدا به آن چه مي كنيد آگاه مي باشد».
آيۀ بعد (30سورۀ نور ) در همين هنگام دنبال آيۀ فوق نازل شده كه : قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها و ليضربن بخمرهن جيوبهن...«به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را فرو خوابانند ، ودامنهاي خود را حفظ كنند و زينت خود را آشكار نكنند مگر آنچه قهراً پيداست و به وسيله روسري (علاوه بر پوشش سر ) سينه و گردن خود را بپوشانند ....
به اين ترتيب نزول اين آيات براي آنست كه هم زن عفت خود را حفظ كند وهم مرد ، واگر چشم و دامن خود را حفظ نكنند، در پرتگاه فساد وانحراف قرار خواهند گرفت ، چنانكه آن جوان در پرتگاه قرار گرفت ، كه اگر اصابت پيشاني با استخوان نبود معلوم نبود كارش به كجا بكشد.

+

نوشته شده در یکشنبه پنجم تیر ۱۳۹۰ ساعت توسط خودم  | 

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر