موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

جملات خاص و زیبا

نویسنده : نادر | زمان انتشار : 05 تیر 1398 ساعت 12:46

074.gifمن در میان مردمی هستم

که باورشان نمیشود تنهایــــممیگویند خوش بحالت که خوشحالینمی دانند دلیل شاد بودنم باج به آنهاستبرای دوست داشتن مــــــــن.


.
.

گاهی برای کشـیدنِ فـریـادهـزاران پیکـاســو هـم کـافـی نیسـت . . .


.
.


.

نبودن هایت آنقدر زیاد شده اندکه هر رهگذری را شبیه تو می بینم !!

نمی دانم غریبه ها ” تــــــــــــــــــــو ” شده اندیا تو ” غریبـــــــــــــــــــــــــــه ” ؟!!


.
.
.
شـده ام مـعـادلـه ی چنـد مَـجهولـی !
ایـن روزهـا هـیـچ کـس از هـیـچ راهـی مـرا نـمـیـفهمـَد…
.
.
.

آدم هـــای کنــــارم مثل جُــــمعه می‌ مــــــانندمعلــــــــوم نمی‌کند “فــــــرد” هستــــند یا ” زوج” …


پُــــر از ابـــــهامند…
.
.
.

ما فکـر میکنیـم بدتـرین درد ؛از دسـت دادن ِ کسـیه که دوستـش داریم !


امـا …. حقیقـت اینه که :

از دست دادن ِ خــودمـون ،و از یــاد بردن ِ اینکه کـی هستیـم ! و چقدر ارزش داریم ….


گـاهی وقتــها خیلــی دردنــاک تـره … !!
.
.
.
من چشمهایـــم را بستم و تو قایــم شدی ..
من هنـــوز روزها را می شــمارم!..
و تـــو پیدا نمیشوی !..
یا من بازی را بلــد نیستم !
یا تو جر زدی !
.
.
.
خدایا …!!
از تو دلگیرم …

گفته بودی حق انتخاب داریپس چرا انتخابم درکنار دیگریست؟.


.
.

کارم از یکی بود و یکی نبود گذشت،من در اوج قصه گم شده ام….!


.
.
.

این روزها بُرد با کسی ست که بی رحم باشداز دلتــــ که مایه بگذاریســوخـــــته ای . . .


.
.
.
زن که بـاشـے …
عـاشـق شـوے “چـشـم سـفـیـد” خـطـابـَت مـے کـنـنـد !
راسـت مـے گـویـنـد . .
چـشـمـانـَم سـفـیـد شـد بـه جـاده هـایـے کـه..

تـومـُسـافـر هـیـچـکـدام نـبـودے.


.
.
توی مارپله ی زندگی ، مهره نباش که هر چی گفتن بگی باشه …!
تاس باش که هر چی گفتی بگن باشه !
.
.
.

کاش توی زندگی هم مثل فوتبالوقتی زمین می‌خوردی و از درد به خودت می‌پیچیدییه داور می‌اومد از آدم می‌پرسید:می‌تونی ادامه بدی؟!


تو هم میگفتی نه ، باید برم بیرون . . .
.
.
.

بـــــرای کـــسی کــه رفــــتـنـی اســـت ، راه بــــاز کــــنـیدایــــستادن و مــنـتظر مـانـدن ابـــلـهانه تـرین کـار دل اســت.


.
.

نگـــــــران نباش،حــــال مـــن خـــــــوب اســت بــزرگ شـــده ام …

دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــومآمـوختــه ام، که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش ” زندگیست ”


آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای ” نبــودنـت ” تنگ نشــــود…
راســــــتی، بهتــــــــــر از قبل دروغ می گویــــم…
” حــــال مـــن خـــــــوب اســت ” … خــــــوبِ خــــوب…
.
.
.
روزهایم گذشت اما روزگار از من نگذشت!
اما من از روزها و روزگار گذشتم ، بگذرید از من!
.
.
.

تاب ندارمسخت استبا تو هستندجلوتـــربا دیگری یا جور دیگری . !

سخت استچه رنگین کمان نحســـــی.


.
.

درغروب سخت دنیا یاد یاران میکنمدرکویر خشک و سوزان رقص باران میکنمزندگی مرگ است و مرگ هم زندگیپس درود برمرگ و مرگ بر زندگی . . .


.
.
.

گاهی اوقات بی قانونی ؛عجیب بیداد می کند در عاشقی ….


یکی دور می زند …

اما …. دیگری جریمه میشودو تاوان میپردازد …


.
.
.
درد دارد …
وقتی همه چیز را می دانی …
و فکر می کنند نمی دانی …
و غصه می خوری که می دانی …
و می خندند که نمی دانی …
.
.
.

برهنه می آئیمبرهنه می بوسیمبرهنه می میریمبا این همه عریانیهنوز قلب هیچکس پیدا نیست . . .


.
.
.
بزرگ ترین اشتباهی که ما آدما در رابطه‌هامون می‌کنیم این است که:

نیمه می‌شنویم ؛یک چهارم می‌فهمیم ،هیچی فکر نمی‌کنیم و دوبرابر واکنش نشون می دهیم . . .


.
.
.

وقتی که گوش ها زنگ زده اندعاقلانه ترین کار ، سکوت است…


.
.
.

میان ابرها سیر می‌کنمهر کدام را به شکلی می‌بینمکه دوست دارم . . .

می‌گردم و دلخواهم را پیدا می‌کنممیان آدم‌ها اما . . .

کاری از دست من ساخته نیستخودشان شکل عوض می‌کنندبـرای اتـفـاق هـایی که نـمی افـتـد …

بـرای دستـی کـه نـگـرفـتمبـرای اشکـی کـه پـاک نـکـردمبـرای بـوسـه ای کـه نـبــودبـرای دوسـتـت دارمـی کـه مـرده بـه دنـیـا آمــدبــرای مـن کـه وجـودم نـبـودن اسـت.


.
.
چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت…!
این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند…!
.
.
.

میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه ؟اینکه هر کاری در توانِت هستبراش انجام بدی،بعد برگرده بگه :


مگه من ازت خواستم…..!
.
.
.

آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرمزمین را از زیر پاییم بکشند…


.
.
.

ﮔﺎﻫـﮯﺣﺘـﮯ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺭﺍﻧـﮕﺎﻩ ﮐـﻨـــﻢ ،ﮐﻪ ﺑـﺒـﯿـﻨـﻢﺟـﺎﻡ ﺧﺎﻟﯿـﻪ ، ﯾﺎ ﻧـﻪ !؟.


.

.

کاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانندو زنان شوکت زن بودنشان را؛کاش مردان همیشه مرد باشندو زنان همیشه زن!


آنگاه هر روز نه روز “زن”،
نه روز “مرد” بلکه روز “انسان” است…
.
.
.
عمریستــ خـ‗__‗ــودم را به خریتـــــــ زده ام ….
دلــم برای آن روی سگــ‗__‗ـــم تنگــــــــ شده…
.
.
.
چه اســــارت بی افتخــــاری است در بنــــد حــــرف این و آن بــــودن . . .
.
.
.

به چه میخندی تو ؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟به چه چیز؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش ؟به چه میخندی تو ؟ نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد ؟به چه میخندی تو ؟ به دل ساده من میخندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست ؟خنده دار است بخند . . .


.
.
.
گاهی اوقات باید بگذری و بگذاری و بروی ….

وقتی می مانی و تحمل می کنی ، از خودت یک احمق می سازی.


.
.

صبر کن سهراب ! قایقت جا دارد؟آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند …


وای سهراب کجایی آخر ؟ … زخم ها بر دل عاشق کردن ، خون به چشمان شقایق کردند…

ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش سیری چند ؟صبــــــــ ـــــــــر کن سهــــــــ ـــــــراب …!


قایقت جا دارد؟ من را نیز با خود ببر ، اینجا عاشقی بین مردم مرده است . . .
.
.
.

من فقط دارم سعی میکنم همرنگ جماعت شوم،اما می شود کمی کمکم کنید!


آی جماعت…

شماها دقیقا چه رنگی هستید؟.


.
.
شهر من اینجا نیست !
اینجا…
آدم که نه!
آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!
و جالب تر !

اینجا هر کسیهفتاد رنگ بازی میکندتا میزبان سیاهی دیگری باشد!


.

شهر من اینجا نیستاینجا…

همه قار قار چهلمین کلاغ رادوست می دارند!


و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!
.
شهر من اینجا نیست!
اینجا…

سبدهاشان پر است ازتخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!


.
من به دنبال دیارم هستم,
شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است!
.
.
.
آدمــیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است … !
وقتی میخواهد با منطق حرف بزند ؛ احساساتی میشود …
وقتی از احساسش میگوید ؛ آرزوهایش لو میرود …
وقتی از آرزوهایش یاد میکند ؛ حسرتش رو میشود …
وقتی حسرتهایش را روشن میکند ؛ منطق میتراشد …
و اینگونه گند میزند به همه ی روابطش …
.
.
.
این روزها عشق را با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند !
حیف از عشق که زیر دست و پاست …
.
.
.
گــــفته باشــــم !.!.!

مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد !


سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی … !
.
.
.

کاش به جای این همه باشگاه زیبایی اندامیه باشگاه زیبایی افکار هم داشتیممشکل امروز ما اندام ها نیستن ، افکارها هستن !


.
.
.
اگر روزی عاشق شدی …
قصه ات را برای هیچکس بازگو نکن …
این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده ……!
.
.
.
هم قــــــــــد شدیم …
خدا میداند چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم …

  • بازدید: 72728
  • تاریخ انتشار: جمعه ۰۲ تیر ۱۳۹۱ ساعت ۲۰:۱۷
  • شناسه مطلب: 1204

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر