موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

تواضع و فروتنی در نهج البلاغه

نویسنده : علی بجنوردی | زمان انتشار : 14 اسفند 1398 ساعت 20:07

@@N@@یکی از فضایل اخلاقی که در آموزه های دینی بر آن تأکید شده و در سازندگی انسان @@N@@تأثیر بسزایی دارد، تواضع است. تواضع، کشت زاری است که در آن گل های زیبا و معطّر @@N@@برادری، صفا، مهر و محبت می روید و پدید آورنده عظمت، قدرت و کرامت انسانی است و @@N@@نخل وجود آدمی را از طوفان نفس امّاره و تندباد غرور و تکبر، مصون می دارد. فروتنی، @@N@@دژ مستحکم و نفوذناپذیری است که شیطان را یارای نفوذ در آن نیست و تاج افتخاری است @@N@@که بندگان مخلص خدا به سر می نهند. مؤمنان پاک نهاد و عباد الرّحمن، طریق بندگی را @@N@@در فروتنی می بینند.

@@N@@معنای لغوی و اصطلاحی تواضع

@@N@@واژه تواضع از ریشه «وضع» گرفته شده و در اصل به معنای افتادگی و فروتنی است. به @@N@@گفته لغت شناسان، «وَضَعَ» ضد «رَفَع» است و تواضع به معنای خاک ساری می باشد.(1)

@@N@@عالمان اخلاق، تواضع را به معنای ناچیز شمردن نفس دانسته اند در برابر خداوند به @@N@@اطاعت از اوامر و در برابر مردم به رفتار فروتنانه و رعایت انصاف. خواجه نصیرالدین @@N@@طوسی می نویسد: «تواضع آن بُوَد که خود را مزیتی نشمرد بر کسانی که در جاه، از او @@N@@نازل تر باشند.»(2)

@@N@@در کلام امامان معصوم (ع) تواضع به معنای اظهار کوچکی، افتادگی، خاک ساری و فروتنی @@N@@در برابر خدا و خلق آمده است. امام علی (ع) می فرماید: «ضادوا الکبر بالتواضع؛(3) @@N@@به وسیله تواضع با تکبر مبارزه کنید.»

@@N@@تواضع با حفظ کرامت انسانی

@@N@@متأسفانه واژه تواضع همچون بسیاری از مفاهیم اخلاقی، از تفسیرهای انحرافی مصون @@N@@نمانده است تا جایی که بعضی آن را به ذلت و سکوت در برابر ظلم معنا کرده اند؛(4) در @@N@@حالی که از نظر اسلام، تواضعِ ذلت آمیز و خود را بی مقدار انگاشتن، نکوهیده است. @@N@@تواضعی مطلوب است که برخاسته از آگاهی، قدرت و احترام باشد و با صلابت و عزت نفس @@N@@همراه گردد. امام علی (ع) در باره ویژگی های مؤمنان می فرماید: «مؤمن، خویی آرام @@N@@دارد، به نرمی راه می رود، نفس او سخت تر از سنگ خارا و خود، خوارتر از عبد @@N@@است.»(5)

@@N@@پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «خوشا به حال کسانی که برای خدا فروتنی کنند، بدون پستی @@N@@و کاستی، و نفس خویش را در عین قدرت و توانایی، به خواری وادارند.»(6)

@@N@@تواضع با حفظ کرامت انسانی

@@N@@پیشوایان دین از هرگونه تواضعی که نشانه تحقیر شخصیت آدم و تضعیف کرامت انسانی @@N@@باشد، به شدت منع نموده و با آن برخورد کرده اند. امام علی (ع) هنگامی که به سوی @@N@@کوفه می آمد، وارد شهر انبار شد که مردمش ایرانی بودند. کدخدایان و کشاورزان آن جا @@N@@خرسند شدند که خلیفه محبوبشان از شهر آنها عبور می کند، به استقبالش شتافتند. @@N@@هنگامی که مرکب امام علی (ع) به راه افتاد آنان در جلوی مرکب دویدند. حضرت آنها را @@N@@طلبید و پرسید: چرا می دوید؟ این چه کاری است که می کنید؟ گفتند: این یک نوع @@N@@احترامی است که ما به بزرگان خود می کنیم. حضرت فرمود: این کار، شما را در دنیا به @@N@@رنج می اندازد و در آخرت به شقاوت می کشاند. همواره از این گونه کارها که پست و @@N@@خوارتان می کند، خودداری کنید.(7)

@@N@@پس از آن که آن حضرت زمام جامعه اسلامی را به دست گرفت، طی بخش نامه ای فرمود: «از @@N@@بوسه بر خاک و غیر آن و افتادن در پای رکاب و مانند آن که از رفتار مشرکان و از @@N@@اخلاق جباران، ستم کاران و متکبران است، پرهیز کنید.»(8)

@@N@@تواضع، نه تملّق و ذلت

@@N@@با این بیان می توان گفت: تملّق را نیز که نوعی اظهار کوچکی ذلت آمیز است، نمی توان @@N@@با تواضع یکی دانست. اگر اظهار کوچکی به این حد برسد که آدمی به طمع نان و آب و نام @@N@@و مقام و یا آرزوهای نفسانی دیگر، دست به گفتار و رفتاری بزند که شائبه تملّق و مدح @@N@@صاحبان زر و زور داشته باشد، بدون شک از نظر اسلام، مردود و ناپسند است. پیامبر @@N@@اکرم (ص) فرمود: «به صورت ستایش گران چاپلوس، خاک بپاشید.»(9)

@@N@@تواضع مذموم

@@N@@از نظر اسلام، تواضع در همه جا و در برابر هر کسی، تأیید شده نیست و در مواردی به @@N@@شدت از آن نهی شده است؛ از جمله:

@@N@@1 - تواضع در برابر متکبران: در منابع دینی، انسان ها از فروتنی در برابر فردی که @@N@@خود را بزرگ می پندارد و به دیگران به دیده حقارت می نگرد، منع شده اند، زیرا از یک @@N@@سو موجب پستی و ذلت مسلمان است و از سوی دیگر متکبر را بر ادامه عمل ناپسندش تشویق @@N@@می نماید و گمان می کند واقعاً لایق احترام دیگران است. از این رو پیامبر اسلام (ص) @@N@@می فرماید: «هر گاه با افراد متواضع رو به رو شدید متواضع باشید، ولی اگر با @@N@@متکبران مواجه شدید با آنان تکبر ورزید، زیرا این روش، برای آنان خواری و حقارت @@N@@می آورد.»(10)

@@N@@2 - تواضع در برابر ثروت مندان: تواضع آن گاه ارزش مند است که با انگیزه الهی و پاک @@N@@صورت گیرد، اما اگر انگیزه های مادی از قبیل: مقام، ثروت و قدرت اجتماعی موجب این @@N@@فروتنی گردد، به یک عمل ضد ارزشی مبدّل خواهد شد. امام علی (ع) می فرماید: «من اتی @@N@@غنیاً فتواضع له لغناه ذهب ثلثا دینه؛(11) کسی که بر ثروت مندی وارد شود و برای @@N@@دارایی اش در برابر وی تواضع کند، خداوند دوسوم دینش را می برد.»

@@N@@اهمیت تواضع

@@N@@در میان ارزش ها و خصلت های نیک آدمی، تواضع جای گاه ویژه ای دارد:

@@N@@1 - تواضع، از ویژگی های واقعی بندگان شایسته خداست: قرآن مجید می فرماید: «بندگان @@N@@خدای رحمان کسانی اند که روی زمین به نرمی گام بر می دارند و آن گاه که نادان ها @@N@@ایشان را خطاب کنند، به ملایمت پاسخ می دهند و بر آنان سلام می کنند.»(12)

@@N@@خداوند در آیه فوق، دوازده فضیلت بزرگ برای مؤمنان خالص ذکر کرده و جالب این که @@N@@نخستین آنها، صفت تواضع است.

@@N@@2 - تواضع، نشانه بندگی و روح اعمال عبادی مؤمنان است: رسول اکرم (ص) به جمعی که @@N@@مشغول نماز و نیایش بودند، فرمود: چه شده است که شیرینی و حقیقت عبادت را در شما @@N@@نمی بینم؟ گفتند: شیرینی عبادت چیست؟ فرمود: تواضع.(13)

@@N@@3 - تواضع، علامت تشیّع راستین است: از امام حسن عسکری (ع) نقل شده است: «کسی که به @@N@@برادران خود تواضع کند، در نزد خدا از صدّیقین محسوب می شود و از شیعیان علی بن ابی @@N@@طالب خواهد بود.»(14)

@@N@@4 - تواضع، عبادت است: امیر المؤمنین (ع) می فرماید: «بر تو باد به تواضع که از @@N@@برترین عبادات است.»(15)

@@N@@5 - تواضع، منشأ مباهات خدا به ملائکه است: پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «خداوند به @@N@@پنج دسته از انسان ها نسبت به فرشتگان افتخار می کند: مجاهدان، نیازمندان، آنها که @@N@@برای خدا تواضع می کنند، ثروت مندانی که بدون منّت به مستمندان کمک می نمایند و کسی @@N@@که در خلوت از خوف خدا گریه می کند.»(16)

@@N@@6 - تواضع، رمز پیامبرگزینی است: خداوند به موسی (ع) وحی کرد: ای موسی! آیا می دانی @@N@@چرا از میان همه آفریدگانم تو را برای سخن گفتن با خود برگزیدم؟ موسی عرض کرد: علت @@N@@آن چه بود؟ فرمود: ای موسی! من در میان بندگانم کسی را از تو متواضع تر در برابر @@N@@خود ندیدم. ای موسی! تو چون نماز می گزاری گونه خویش را بر خاک می نهی.(17)

@@N@@اقسام تواضع

@@N@@1 - تواضع در برابر خدا

@@N@@مؤمن در برابر خداوند، همچون قطره ای در برابر دریای بی کران، احساس کوچکی و فروتنی @@N@@می کند و جز تسلیم و سرسپردگی، اندیشه دیگری او را به خود مشغول نمی سازد. تواضع در @@N@@برابر خدا نمودهای فراوانی دارد:

@@N@@1 - 1 - سپاس گزاری: شکر نعمت، نوعی تواضع در برابر خداست. در روایت آمده است: حق @@N@@خدا بر بندگانش آن است که چون نعمتی به آنان روی آورد، آن را پاس دارند و با @@N@@شکرگزاری، در برابر خداوند تواضع کنند.(18)

@@N@@1 - 2 - دوری از تجملات: تجمل گرایی، خواه ناخواه، تکبرآور است. کسی که در برابر @@N@@خدا متواضع است، زندگی ساده و بی پیرایه ای در حد دیگر افراد جامعه دارد. پیامبر @@N@@اسلام (ص) می فرماید: «کسی که از سر تواضع برای خدا از زینت و تجملات دوری کند و از @@N@@پوشیدن لباس های زیبا و فاخر چشم بپوشد، سزاوار است خداوند او را از لباس های بهشتی @@N@@بپوشاند که در جامه دان های یاقوتی باشد.»(19)

@@N@@1 - 3 - نیایش و پرستش: یکی از مصادیق بارز تواضع در برابر خدا، عبودیت و بندگی @@N@@است. وقتی خدا به پیامبر اسلام (ص) خطاب کرد: تو را بین پادشاهی و رسالت یا بندگی و @@N@@رسالت مخیّر نمودم، کدام را بر می گزینی؟ آن حضرت عرض کرد: بندگی و رسالت را.»(20)

@@N@@انسان در عبادت و نیایش، پیشانی را بر خاک می گذارد و در برابر خدا اظهار خضوع @@N@@می کند.

@@N@@2 - تواضع در برابر رهبران

@@N@@از آن جا که در نظام سیاسی - اجتماعی اسلام، رهبر جای گاه ویژه ای دارد، از مردم @@N@@خواسته شده مطیع و منقادِ رهبر عادل و صالح باشند، زیرا رهبر چون دیده بانی است که @@N@@راه می نماید و دوست و دشمن را شناسایی می کند.

@@N@@تسلیم و تواضع در برابر چنین رهبری، وظیفه دینی و اخلاقی است. وقتی رهبر، فرمانی @@N@@صادر کرد یا قضاوتی نمود، یک مسلمان واقعی نه تنها از روی میل و رغبت بدان تن @@N@@می دهد، بلکه با فروتنی به فرمان وی گردن می نهد. خداوند خطاب به پیامبر اکرم (ص) @@N@@می فرماید: «به پروردگارت سوگند، آنان مؤمن نخواهند بود مگر آن که در اختلاف های @@N@@خویش تو را به داوری طلبند و فرمان تو را گردن نهند و چنان متواضع و تسلیم باشند که @@N@@در دل هم از حکم و داوری تو احساس ناراحتی نکنند.»(21)

@@N@@3 - تواضع در برابر مردم

@@N@@یکی از ارزش های اخلاقی، برخورد فروتنانه با مردم است. سفارش های منابع دینی درباره @@N@@اهمیت تواضع، بیشتر ناظر به این قسم از تواضع است که کاربرد فراوانی در جامعه و @@N@@زندگی فردی و اجتماعی مردم دارد و شامل: تواضع در برابر پدر و مادر، همسایه، معلم، @@N@@همکار و... می شود.

@@N@@فروتنی با مردمان، نمودهای گوناگونی دارد که مهم ترین آنها عبارت اند از:

@@N@@1 - 3 - ادب و احترام: امام علی (ع) می فرماید: «سه چیز اساس فروتنی است: سبقت در @@N@@سلام با هر که باشد، خشنودی به نشستن در پایین مجلس و خوش نداشتن ریاکاری و به رخ @@N@@کشیدن کارها».(22) کسانی که انتظار دارند دیگران به آنان سلام کنند - که متأسفانه @@N@@این قبیل افراد در جامعه ما کم نیستند - گرفتار کبر و غرورند.

@@N@@2 - 3 - پرهیز از ستایش دیگران: همان طوری که تملّق، صفت زشتی است، در انتظار تملّق @@N@@و تمجید دیگران بودن نیز مذموم است. امام صادق (ع) می فرماید: «از نشانه های تواضع @@N@@این است که انسان دوست نداشته باشد او را به تقوا بستایند.»(23)

@@N@@3 - 3 - حق پذیری: از نشانه های تواضع با مردمان، رعایت انصاف و حق پذیری است. @@N@@همان گونه که لجاجت و اصرار در عدم پذیرش حق، نوعی تکبر به شمار می رود، اگر انسان @@N@@احساس کرد سخن یا عمل وی اشتباه بوده است، باید با کمال فروتنی به اشتباه خود @@N@@اعتراف کند و متواضعانه حق را بپذیرد.

@@N@@پیامبر اکرم (ص) فرمود: کسی که ذره ای کبر و بزرگ نمایی در دلش باشد، به بهشت @@N@@نخواهد رفت. بعضی از یاران عرض کردند: هلاک و نابودی، ما را تهدید می کند، چون بعضی @@N@@از ما به کفش و جامه خوب خود احساس دل بستگی می کنیم. حضرت فرمود: این کبر نیست، @@N@@بلکه کبر عبارت است از حق ناپذیری و حقیر شمردن مردمان.(24)

@@N@@فرعون ها، قارون ها، ابوجهل ها و ابولهب ها چشمان خود را به روی حقایق می بستند و @@N@@از قبول حق اجتناب می کردند. وقتی موسی و هارون با معجزات روشن الهی به سوی فرعون @@N@@رفتند، فرعونیان از روی تکبر حق را نپذیرفتند و گفتند: آیا به اینان که مانند ما @@N@@هستند، ایمان بیاوریم؟ با آن که قومشان بردگان ما هستند،(25) و یا با حالت تمسخر @@N@@می گفتند: «آیا از میان ما اینان بودند که خداوند بر آنان منت گذارد و بر ما مقدّم @@N@@داشت.(26)

@@N@@4 - 3 - خدمت رسانی: شخص متواضع، از خدمت کردن به دیگران احساس حقارت نمی کند و @@N@@همواره خود را خادم مردم می داند. روش بزرگان دین همواره بر این اصل استوار بوده @@N@@است.

@@N@@امام سجاد (ع) مسافرت نمی کرد، مگر با همراهانی که ایشان را نشناسند و با آنان شرط @@N@@می کرد که از خدمت گزاران باشد. در سفری با کسانی که او را نمی شناختند همراه شد، @@N@@ولی در راه با مردی مواجه شد که آن حضرت را می شناخت. لذا به دیگران گفت: می دانید @@N@@این مرد کیست؟ پاسخ دادند: خیر. گفت: علی بن الحسین (ع) است. با شنیدن این سخن، @@N@@همگی هیجان زده از جا برخاستند و دست و زانوی حضرت را بوسیدند و گفتند: یا بن رسول @@N@@الله! آیا می خواستی ما (با جسارت و بی ادبی) جهنمی شویم؟ چه باعث شد که ناشناخته @@N@@بین هم سفرها آمدید؟ فرمود: مردم به احترام رسول الله به من احترام می کنند در حالی @@N@@که استحقاق آن را نداشتم، می ترسیدم شما نیز همانند آنان رفتار کنید.(27)

@@N@@آثار تواضع

@@N@@1 - بزرگی: ممکن است بعضی افراد خیال کنند اگر خود را کوچک کنند در نزد مردم نیز @@N@@کوچک و خوار می شوند، در حالی که بر عکس است؛ تواضع بر خلاف تصور متکبران، نه تنها @@N@@سبب کوچک شدن انسان نمی شود، بلکه بر قدر و منزلت او نیز می افزاید. امیر المؤمنین @@N@@(ع) می فرماید: «فروتن مانند زمین فرو رفته است که قطره های باران از هر سو در آن @@N@@گرد می آیند و متکبر، همچون زمین مرتفع و بلندی است که قطره ای باران بر آن @@N@@نمی ماند.»(28)

@@N@@افتادگی آموز اگر طالب فیضی

@@N@@هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

@@N@@مردم، افراد متواضع را به دیده عظمت و بزرگی می نگرند. پیامبر اسلام (ص) می فرماید: @@N@@«کسی که برای خدا فروتنی کند، خداوند او را بلند مرتبه گرداند. او در پیش خود، @@N@@ناتوان و در دیدگان مردم، بزرگ و ارج مند است و کسی که بزرگی ورزد، خدا او را پست و @@N@@حقیر سازد و در نظر مردم کوچک و بی مقدار است.»(29)

@@N@@یکی قطره باران زابری چکید

@@N@@خجل شد چو پهنای دریا بدید

@@N@@که جایی که دریاست من کیستم

@@N@@گر او هست حقا که من نیستم

@@N@@چو خود را به چشم حقارت بدید

@@N@@صدف در کنارش به جان پرورید

@@N@@سپهرش به جایی رسانید کار

@@N@@که شد نامور لؤلؤ شاه وار

@@N@@بلندی از او یافت کو پست شد

@@N@@درِ نیستی کوفت تا هست شد

@@N@@2 - رشد و کمال: دلی که با تواضع نرم شده باشد با باران علم و معرفت، شقایق عطرآگین @@N@@می رویاند و به بالندگی می رسد. امام کاظم (ع) می فرماید: ای هشام! زراعت در @@N@@زمین های نرم و افتاده می روید، نه بر سنگ لاخ ها. هم چنین حکمت و دانش در دل انسان @@N@@فروتن به شکوفایی و رشد می نشیند و در دل متکبرِ ستم گر جای نمی گیرد، زیرا فروتنی، @@N@@نشانه خردمندی و گردن فرازی، علامت نادانی است.(30)

@@N@@آراستگی به زیور تواضع، زمینه بهره مندی هر چه بیشتر از تجربیات دیگران را در جهت @@N@@رفع نقایص فراهم می کند اما آنان که با پندارهای موهوم، خود را برتر از دیگران @@N@@می دانند، از شنیدن هر مطلبی، به جز مدح و تملّق، سر باز می زنند. بزرگانی که در @@N@@عرصه علم و دانش چون خورشید درخشیده اند به دور از هرگونه تکلّف، در مجلس درس @@N@@استادان حاضر می شدند و از علم آموزی پرهیز نمی کردند.

@@N@@3 - اصلاح و آرامش: بسیاری از نزاع ها و کشمکمش ها، ناشی از تکبر است. با تواضع @@N@@زمینه درگیری از بین می رود. از این رو امام علی (ع) تواضع را دژی تسخیرناپذیر در @@N@@برابر ابلیس دانسته است.(31)

@@N@@4 - محبت و دوستی: یکی از ثمرات تواضع، تألیف قلوب و جلب محبت دیگران است. امام علی @@N@@(ع) می فرماید: «ثمرة التواضع المحبة و ثمرة الکبر المسبّة؛(32) نتیجه فروتنی، @@N@@دوستی و محبت و نتیجه تکبر، خواری و دشنام است.»

@@N@@5 - نظم و سامان بخشی: بدیهی است که نظم و نظام در هر جامعه ای در سایه همدلی حاصل @@N@@می شود و این در صورتی است که مدیر جامعه فروتن باشد و خود را برتر از دیگران @@N@@نداند. امام علی (ع) می فرماید: «بخفض الجناح تنتظم الامور؛(33) با تواضع و محبت، @@N@@کارها نظم و سامان می یابد.

@@N@@6 - قبولی عبادات: امام صادق (ع) می فرماید: تواضع، ریشه هر کار نیک و با ارزش و @@N@@مقامی والا می باشد. هر کس برای خدا تواضع کند خداوند او را بر بسیاری از بندگانش @@N@@شرافت می بخشد. خدای متعالی هیچ عبادتی را قبول نمی کند، مگر این که باب آن تواضع @@N@@باشد.(34)

@@N@@تواضع در سیره معصومان

@@N@@بر روی خاک نشستن، با محرومان دم ساز بودن، جامه خود را وصله زدن و بر دیگران سلام @@N@@کردن، از جمله رفتارهای متواضعانه ای است که در سیره پیامبر اکرم (ص) و امامان @@N@@(علیهم السلام) فراوان دیدن می شود که به ذکر چند نمونه اکتفا می کنیم:

@@N@@پیامبر اسلام (ص) متواضع ترین مردم بود. آن حضرت در میان یاران خود می نشست و با @@N@@آنان چنان می آمیخت که گویا یکی از ایشان است و اگر ناشناسی می آمد او را @@N@@نمی شناخت. عایشه از وی می خواست تکیه بزند و غذا تناول کند، اما حضرت می فرمود: @@N@@مانند بندگان می خورم و مانند ایشان می نشینم.(35)

@@N@@به طور کلی روش رسول گرامی اسلام این گونه بود که هر کس بر وی وارد می شد، او را @@N@@احترام می کرد و حتی گاهی عبای خود را به جای فرش، زیر قدمش می گستراند.(36)

@@N@@روزی مردی را نزد پیامبر آوردند. از هیبت وی مرد به لرزه افتاد. حضرت فرمود: آسوده @@N@@باش که من پادشاه نیستم، بلکه پسر زنی هستم از قریش که گوشت نمک سودِ خشک @@N@@می خورد.(37)

@@N@@در سیره امام علی بن موسی الرضا (ع) نوشته اند که در سفر خراسان، روزی سفره ای @@N@@گستراند و همه خادمان را کنار آن نشاند و خود در کنار آنان نشست و غذا تناول کرد. @@N@@یکی از یاران امام (ع) عرض کرد: اگر سفره ای جدا از سفره خویش برای آنها آماده کند، @@N@@بهتر است. حضرت فرمود: ساکت باش! پروردگار ما یکی است، همه از یک پدر و مادر آفریده @@N@@شده ایم، ارزش و احترام افراد در گرو اعمال آنهاست.(38)

@@N@@عوامل ایجاد تواضع

@@N@@چه کنیم تا بتوانیم به این فضیلت مهم دست یابیم و روحیه فروتنی را در خود ایجاد یا @@N@@تقویت نماییم. عالمان اخلاق در این باره راه کارهایی بر شمرده اند:

@@N@@1 - توجه به عظمت خدا: امام علی (ع) می فرماید: «آن که عظمت خدا را بشناسد، شایسته @@N@@نیست بزرگی ورزد و تکبر کند. ارج مندیِ کسانی که به عظمت خداوند معرفت دارند در این @@N@@است که در برابر او تواضع کنند».(39) آن که اقتدار خدا را می بیند، خود را ناچیز و @@N@@ناتوان می یابد.

@@N@@2 - توجه به ضعف انسان: اگر آدمی ضعف ها و کاستی ها و ناتوانی های خود را بشناسد @@N@@هیچ گاه در برابر خدا و مردم تکبر نمی ورزد. یادآوری نیازمندی ها و قدرت پروردگار، @@N@@راهی برای آراستن خویش به زیور فروتنی است. امام علی (ع) می فرماید: «در شگفتم از @@N@@متکبری که دیروز نطفه و فردا مردار است [و با وجود این باز، تکبر می ورزد].»(40)

@@N@@علامه کاشف الغطاء با همه عظمت و احاطه کم نظیری که بر مسائل فقهی داشت - تا جایی @@N@@که گفته بود: اگر تمام آثار فقهی را به دریا بریزند می توانم دوباره تمام آنها را @@N@@از ابتدا تا انتها با استدلال کافی بنویسم - نیمه های شب خود را روی خاک می انداخت @@N@@و خطاب به خویش می گفت: جعفر! تو جعفر کوچک بودی، بعد جعفر شدی، بعد شیخ جعفر، بعد @@N@@شیخ عراق، بعد شیخ اسلام؛ اکنون چه هستی؟(41)

@@N@@3 - شناخت فلسفه آفرینش: هدف عالی از خلقت انسان، قرب به خداست. هر که در این عرصه @@N@@پیش گام تر باشد، ارزش والاتری دارد. قرآن مجید امتیازهای ظاهری مانند: مال، قدرت و @@N@@منصب را ملاک برتری نمی داند و تقوا را تنها معیار برتری می داند.(42) اگر کسی به @@N@@این حقیقت باور داشته باشد با تکیه بر امتیازهای اعتباری، خود را برتر از دیگران @@N@@نمی داند. با شناخت فلسفه آفرینش، انگیزه های تکبر به کلی از بین می رود.

@@N@@4 - شناخت آثار تواضع و تکبر: آگاهی از زشتی تکبر و فرجام بد آن، ما را از آلوده @@N@@شدن به آن باز می دارد و در مقابل، توجه به آثار مثبت تواضع، ما را در جهت تقویت @@N@@روحیه ترغیب می کند.

@@N@@5 - انجام فرایض دینی: عبادت و انجام واجبات دینی، به فضایل و ملکات اخلاقی و از @@N@@جمله تواضع، عینیت می بخشد. امام علی (ع) یکی از فلسفه های عبادت را ساییدن پیشانی @@N@@بر خاک برای تواضع می داند(43) و درباره حج می فرماید: «خداوند حج را نشانه تواضع @@N@@در برابر عظمت، و اعتراف به عزت خود قرار داد.»(44)

@@N@@6 - سختی ها: در کوران حوادث و مشکلات، فولاد وجود آدمی صیقل می خورد و متنبّه @@N@@می شود. امام علی (ع) می فرماید: «خداوند بندگانش را به انواع سختی ها می آزماید تا @@N@@تکبر را از دل هایشان خارج سازد و فروتنی را در دل آنان جای گزین نماید.»(45)

@@N@@7 - اشتغال به کارهای خُرد: گاهی انسان، به دلیل تکبر، کارهای جزیی و پیش پا افتاده @@N@@را پایین تر از شأن خود می پندارد و در تکاپوی کاری می رود که قدر و منزلت او را در @@N@@نزد مردم بیشتر کند؛ مثلاً در پایین مجلس نمی نشیند یا با شاگردان و خدمت کاران و @@N@@کارگران خود، هم سخن نمی شود و یا از تدریس درس های ابتدایی و مقدماتی، امتناع @@N@@می ورزد. این افراد بدون آن که خود متوجه باشند در آتش تکبر می سوزند. ملزم ساختن @@N@@نفس بر انجام همان کارهای پیش پا افتاده که با طبع او سازگار نیست، می تواند تکبر @@N@@وی را درمان کند و فروتنی اش را تقویت نماید.

@@N@@آسیب شناسی تواضع

@@N@@یکی از موانع جدی تواضع، روحیه خود برتر بینی و تکبر است. کسی که خود را برتر از @@N@@دیگران می بیند نمی تواند در برابر آنان، فروتنی کند. در آیات و روایات و در کلمات @@N@@بزرگان اخلاق، تواضع و تکبر به یک دیگر آمیخته شده اند. برای این که صفت پسندیده @@N@@تواضع بیشتر شناخته شود و با توجه به قاعده «تعرفُ الاشیاء باضدادها؛ موضوعات با ضد @@N@@خود شناخته می شوند»، شایسته است این صفت رذیله را به طور مختصر بررسی کنیم.

@@N@@تکبر چیست؟

@@N@@امام صادق (ع) کبر را چنین تفسیر می کند: «الکبر اَنْ یغمض الناس و یسفه الحق؛(46) @@N@@کبر یعنی این که آدمی مردم را با دیده پستی و حقارت نگاه کند و حق را خوار بشمارد.»

@@N@@فرق کبر با تکبر

@@N@@بعضی از علمای اخلاق، بین کبر و تکبر فرق گذاشته و گفته اند: اگر حالت بزرگ منشی و @@N@@برتربینی در انسان بروز کند؛ یعنی خود را در اعضا و جوارح نشان دهد، به آن تکبر @@N@@می گویند؛ اما اگر این حالت ظاهر نشود و به صورت صفت نفسانی در باطن بماند، به آن @@N@@کبر گفته می شود.(47)

@@N@@تکبر و خودپسندی

@@N@@بین تکبر و خودپسندی تفاوت است. خودپسندی یا عجب، احتیاج به طرف مقابل ندارد؛ یعنی @@N@@اگر شخص به تنهایی باشد، متصور است که خودبین و خودپسند باشد؛ در حالی که در تکبر، @@N@@طرف لازم است و کافی نیست که انسان خود را بزرگ بداند، زیرا چه بسا کسی خود را بزرگ @@N@@می شمارد ولی دیگری را بزرگ تر از خود یا مثل خود می پندارد. در این صورت، شخص @@N@@مذکور تکبر نورزیده است، ولی خودپسند است. پس در هر خودپسندی، تکبر نیست، اما در هر @@N@@تکبری، خودپسندی هست.(48)

@@N@@تکبر و عزت

@@N@@تکبر و عزت نفس نیز تفاوت دارند. تکبر، یک خوی ناپسند و عزت، یک صفت پسندیده محسوب @@N@@می شود. در تکبر، خصلت خود برتربینی و تحقیر دیگران دیده می شود که بار منفی دارد، @@N@@اما عزت به معنای نفی ذلت و خواری و حفظ وقار و کرامت انسانی است که هرگز با تواضع @@N@@و فروتنی منافات ندارد. اولیای الهی عزیز بودند ولی متکبر نبودند. مردی به امام حسن @@N@@(ع) عرض کرد: در تو تکبر است. فرمود: هرگز چنین نیست. کبریایی و بزرگی، خاص خداست، @@N@@ولی در من عزت است. خدای تعالی می فرماید: «عزت، ویژه خدا و پیغمبرش و مؤمنان @@N@@است.»(49)

@@N@@اقسام تکبر

@@N@@تکبر بر سه قسم است: 1 - تکبر در برابر خدا؛ 2 - تکبر در برابر پیغمبر؛ 3 - تکبر بر @@N@@مردم.

@@N@@الف) تکبر بر خدا

@@N@@اگر بنده ای خود را در برابر خدا چیزی حساب کند و از دستورات او سرپیچی نماید، دچار @@N@@تکبر شده است. گاهی منشأ کبر در برابر خدا، جهل و نادانی است. قرآن مجید می فرماید: @@N@@«ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است».(50) در حدیثی @@N@@نقل شده که پیامبر اکرم (ص) در حال تلاوت این آیه فرمود: «غرّه جهله؛(51) جهل و @@N@@نادانی انسان او را مغرور و غافل ساخته است.»

@@N@@تکبر در برابر خدا، بدترین نوع تکبر است که در مواردی از آن به «استکبار» یاد @@N@@می شود.

@@N@@امام علی (ع) در توصیف آن می فرماید: آیا می دانید استکبار چیست؟ آن، ترک طاعتِ کسی @@N@@است که به طاعت او امر شده اند و بزرگ بینی در برابر کسی است که به پیروی از او @@N@@توصیه گردیده اند.(52)

@@N@@تکبر در برابر خدا مصادیق مختلفی دارد؛ از جمله:

@@N@@- ترک عبادت: ابلیس به دلیل تکبرش از سجده کردن بر آدم (ع)، که دستور الهی بود، @@N@@سرپیچی کرد. لذا خداوند او را مؤاخذه و از درگاه خود بیرون نمود.(53)

@@N@@- ترک دعا: قرآن مجید می فرماید: «پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا شما را @@N@@اجابت کنم. کسانی که از عبادت من تکبر ورزند به زودی با ذلت وارد دوزخ @@N@@می شوند».(54)

@@N@@ب) تکبر در برابر پیغمبر و امام

@@N@@منظور از تکبر در برابر پیغمبر و امام آن است که انسان خود را برتر از آنها بداند و @@N@@از اطاعتشان سرپیچی کند؛ مانند تکبر فرعونیان در برابر حضرت موسی و هارون،(55) قوم @@N@@نوح در برابر حضرت نوح(56) و قریش در برابر پیامبر (ص).(57)

@@N@@کبر بر خدا و پیامبر نسبت به کبر بر مردم، عقوبت سخت تری دارد. آیات و روایاتی که @@N@@دلالت بر خلود متکبران در جهنم دارد، ناظر به این دو مرتبه از کبر است.

@@N@@ج) تکبر بر مردم

@@N@@یکی دیگر از اقسام و مراتب تکبر، تکبر بر مردم است، که اشکال مختلفی دارد؛ از قبیل: @@N@@تحقیر مردم، فخر فروشی، خودمحوری، خودخواهی و... .

@@N@@نشانه های تکبر

@@N@@مهم ترین علامت های تکبر عبارت اند از:

@@N@@1 - نپذیرفتن حق؛ 2 - امتناع از سلام کردن (آغاز به سلام)؛ 3 - اجابت نکردن دعوت @@N@@فقیر؛ 4 - پرهیز از هم سفره شدن با زیردستان؛ 5 - امتناع از خرید ضروریات زندگی؛ 6 @@N@@- امتناع از پوشیدن جامه های کم بها؛ 7 - ناخشنود بودن از این که پایین تر از محلی @@N@@بنشیند که سزاوار نشستن است؛ 8 - کبر در گفتار؛ 9 - کبر در راه رفتن؛ 10 - متهم @@N@@کردن مردم به هلاکت؛ 11 - ترک هم نشینی با فقرا.

@@N@@اسباب تکبر

@@N@@عوامل متعددی در ایجاد تکبر دخالت دارند، که به چند نمونه اشاره می کنیم:

@@N@@1 - احساس حقارت: هر چند در نگاه اول چنین به نظر می آید که علت تکبر، احساس بزرگی @@N@@و عظمت باشد ولی از روایات معصومان بر می آید که ریشه اصلی تکبر، احساس حقارت است. @@N@@امام صادق (ع) می فرماید: «شخصی نیست که تکبر کند، مگر به دلیل ذلتی که در درون خود @@N@@یافته است.»(58)

@@N@@در توضیح کلام آن حضرت باید گفت: همه افراد، ارزشی معیّن و حد معلومی دارند که @@N@@جامعه نیز آنها را به همان حد و مقدار می شناسد و به همان نسبت به آنها احترام @@N@@می کند. کسانی که به درستی جای گاه خود را شناخته اند انتظارات معقولی از جامعه @@N@@دارند و به حق برآورده می شود. امام علی (ع) می فرماید: «من وقف عند قدره اکرمه @@N@@الناس؛(59) کسی که از حد و منزلت خود تجاوز نکند مردم به او احترام می گذارند». اما @@N@@افرادی که حد واقعی خویش را نشناخته و خود را برتر از آن چه هستند بپندارند، از @@N@@مردم انتظار تکریم بیش از حد شایستگی دارند، اما آنها به توقع نابه جای آنان پاسخ @@N@@مثبت نمی دهند، از این رو احساس حقارت می کنند. امام علی (ع) می فرماید: «من تعدی @@N@@حده اهانه الناس؛(60) کسی که از حد خود تجاوز کند مردم به وی اهانت می نمایند.»

@@N@@2 - دانایی: گاهی منشأ تکبر، علم و سواد و دانایی است. افراد فاقد ظرفیت وقتی به @@N@@درجه ای از مراتب علمی رسیدند خود را برتر از دیگران می دانند.

@@N@@3 - ثروت مندی: یکی از اسباب تکبر، مال و ثروت داشتن است. قارون ثروت خود را به @@N@@نمایش می گذاشت و برتربینی خود را آشکار می ساخت.(61)

@@N@@4 - نسب: گاهی برخورداری از فامیل و خویشاوندان خوش نام، منشأ تکبر می شود. یکی از @@N@@تکبرهای زمان جاهلیت، همین تکبر به نسب و حسب بود. امام علی (ع) می فرماید: آنها به @@N@@واسطه حسب و نسبی که برای خود قائل هستند خود را بزرگ پنداشته اند.(62)

@@N@@روزی در مجلسی، زید النار (برادر امام رضا) به فخر و مباهات سرگرم بود و می گفت: ما @@N@@چنین و چنان هستیم. حضرت سخنش را شنید و فرمود: ای زید! آیا تو به سبب روایت نقل @@N@@شده از اهل کوفه مغرور گشته ای که گفتند: خداوند فاطمه (س) را معصومه قرار داد، پس @@N@@آتش را بر اولاد او حرام فرمود. به خدا قسم، این روایت درباره حسن و حسین است. آیا @@N@@پدرت موسی بن جعفر (ع) که هر روز روزه می گرفت و شب ها را به اطاعت صبح می کرد، با @@N@@تو که معصیت خدا می کنی، در قیامت مساوی هستید؟ اگر چنین باشد، پس نزد خدا از پدرت @@N@@عزیزتری.(63)

@@N@@درمان تکبر

@@N@@علمای اخلاق برای رهایی از بیماری تکبر، دو راه علمی و عملی پیشنهاد کرده اند:

@@N@@الف) راه علمی؛ مانند: خداشناسی، خودشناسی، عبرت گیری از تاریخ، توجه به ناپایداری @@N@@نعمت ها و... .

@@N@@ب) اقدام عملی؛ مانند: تواضع، عبادت، پیروی از بزرگان و... .

@@N@@آثار تکبر

@@N@@خود برتر بینی، آثار فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی دارد که به مهم ترین آنها @@N@@اشاره می کنیم:

@@N@@1 - ذلت اخروی: امام صادق (ع) می فرماید: «متکبران در روز قیامت به صورت مورچه ای @@N@@در می آیند و مردم روی آنها راه می روند تا خدا از حساب فارغ شود.»(64)

@@N@@2 - عذاب اخروی: امام صادق (ع) می فرماید: در جهنم، وادی مخصوصی برای متکبران است @@N@@که به آن «سقر» گفته می شود.(65)

@@N@@3 - دوری از خدا: امام صادق (ع) می فرماید: «خداوند به داوود (ع) وحی کرد: ای @@N@@داوود! همان طوری که نزدیک ترین مردم به خدا متواضعان هستند، دورترین مردم از خدا @@N@@متکبرانند.»(66)

@@N@@4 - ذلت دنیوی: امام علی (ع) می فرماید: «من تکبر علی الناس ذل؛(67) تکبر، انسان @@N@@بلند مرتبه را به زیر می کشاند.»

@@N@@عمر بن شیبه می گوید: در مکه بین صفا و مروه مردی را دیدم که سوار بر قاطر بود و @@N@@غلامانی داشت که مردم را از اطرافش دور می کردند. چندی گذشت تا او را در پل بغداد @@N@@دیدم در حالی که شخصی پا برهنه و افسرده و با موهای بلند بود. به او خوب نگاه کردم. @@N@@گفت: چه شده که به من نگاه می کنی؟ گفتم: تو همان شیبه هستی که در مکه با آن توصیف @@N@@دیده بودم؟ گفت: آری. گفتم: خدا با تو چه کرد؟ گفت: در جایی که مردم تواضع می کردند @@N@@تکبر ورزیدم، خداوند مرا در جایی که همه بلند پروازی می نمودند کوچک کرد.(68)

@@N@@5 - محرومیت علمی: امام علی (ع) می فرماید: «لا یتعلّم من یتکبر؛(69) کسی که تکبر @@N@@کند چیزی نمی آموزد.»

@@N@@حضرت مسیح (ع) می فرماید: همان طوری که کشت و زرع در زمین هموار رشد می کند و بر @@N@@سنگ و صخره نمی روید، حکمت نیز در قلب متواضع به بالندگی می رسد و در قلب متکبر رشد @@N@@نمی کند.(70)

@@N@@6 - تشویق به گناه: تکبر می تواند منشأ بسیاری از گناهان باشد؛ مثل: غیبت، استهزا، @@N@@اذیت و آزار، تهمت و... بر این اساس امام علی (ع) حرص و کبر و حسد را عامل کشیده @@N@@شدن انسان به گناهان می داند.(71)

@@N@@7 - قساوت قلب: قرآن مجید می فرماید: «یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار؛(72) خداوند @@N@@قلب متکبر و جبار را مهر می زند». امام علی (ع) می فرماید: «همان طوری که سم کشنده @@N@@است، کبر نیز دل ها را می میراند.»(73)

@@N@@8 - حبط عمل: همان طوری که گذشت، عبادت شش هزار ساله ابلیس به دلیل تکبر از بین رفت @@N@@و از درگاه الهی طرد شد.

@@N@@9 - انکار حق: تکبر، انسان را به انکار حق سوق می دهد. قرآن مجید می فرماید: «جحدوا @@N@@بها و استیقنتها انفسهم ظلماً و علواً؛(74) کافران با این که در دل به یقین رسیده @@N@@بودند، ولی از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند.»

@@N@@10 - آفت عقل: امام باقر (ع) می فرماید: «کبر در قلب هیچ کس وارد نمی شود، مگر @@N@@این که از عقل او کاسته می شود. به همان مقدار که کبر وارد شود به همان اندازه عقل @@N@@کم می گردد.»(75)

@@N@@جابر بن عبد الله انصاری می گوید: روزی رسول خدا (ص) با شخصی برخورد کرد که مردم @@N@@دور او را گرفته بودند. آن حضرت پرسید: برای چه مردم جمع شده اند؟ عرض شد: دور @@N@@دیوانه ای گرد آمده اند. حضرت به او نگریست، سپس فرمود: این شخص دیوانه نیست، آیا @@N@@به شما خبر دهم که مجنون واقعی کیست؟ گفتند: آری. فرمود: دیوانه کسی است که با تکبر @@N@@راه می رود و از خودپسندی به دامن های خویش نگاه می کند و پهلوهای خود را با حرکت @@N@@دوش های خویش حرکت می دهد؛ چنین شخص دیوانه حقیقی است و این مردی که دورش جمع @@N@@شده اید، دردمند و بیمار است.(76)

@@N@@پرسش های متن آموزشی مقطع دبیرستان

@@N@@لطفاً با توجه به متن آموزشی، گزینه صحیح را انتخاب کرده و در پاسخ نامه مربوط @@N@@(صفحه ) علامت بزنید.

@@N@@1 . به نظر امام علی (ع) چرا خداوند بندگانش را با سختی ها امتحان می کند؟

@@N@@الف - برای این که آنان را تربیت کند.

@@N@@ب - به این دلیل که تکبر را از دلشان خارج سازد.

@@N@@ج - زیرا می خواهد آنها را تنبیه نماید.

@@N@@د - هر سه گزینه.

@@N@@2 . کدام گزینه صحیح است؟

@@N@@الف - کبر، بزرگ منشی در ظاهر است.

@@N@@ب - تکبر، بزرگ منشی در باطن است.

@@N@@ج - در تکبر، طرف لازم است.

@@N@@د - خودپسندی، احتیاج به طرف دارد.

@@N@@3 . منشأ تکبر قارون چه بود؟

@@N@@الف - ثروت.

@@N@@ب - علم.

@@N@@ج - قدرت.

@@N@@د - گزینه های الف و ب.

@@N@@4 . وادی مخصوص متکبران در جهنم، چه نام دارد؟

@@N@@الف - سقر.

@@N@@ب - هاویه.

@@N@@ج - حطمه.

@@N@@د - جحیم.

@@N@@5 . تواضعی مطلوب است که:

@@N@@الف - آگاهانه باشد.

@@N@@ب - با احترام توأم باشد.

@@N@@ج - همراه با قدرت باشد.

@@N@@د - هر سه گزینه.

@@N@@6 . چرا موسی (ع) کلیم خدا شد؟

@@N@@الف - چون در برابر مردم متواضع بود.

@@N@@ب - زیرا در برابر خدا متواضع بود.

@@N@@ج - به دلیل این که از خدا می ترسید.

@@N@@د - گزینه های ب و ج.

@@N@@7 . خداوند متعال دعا نکردن بندگان را چه می داند؟

@@N@@الف - عجز.

@@N@@ب - جهل.

@@N@@ج - استکبار.

@@N@@د - تنبلی.

@@N@@8 . ریشه اصلی تکبر چیست؟

@@N@@الف - ثروت.

@@N@@ب - نسب.

@@N@@ج - علم.

@@N@@د - احساس حقارت.

@@N@@9 . کدام یک از عبادت ها، نشانه تواضع در برابر خداست؟

@@N@@الف - نماز.

@@N@@ب - روزه.

@@N@@ج - حج.

@@N@@د - هر سه گزینه.

@@N@@10 . به فرموده پیامبر اسلام (ص)، کبر عبارت است از:

@@N@@الف - تحقیر مردم و ظلم و ستم به دیگران.

@@N@@ب - سبقت نگرفتن در سلام و دوری از خدا.

@@N@@ج - ترک دعا و عبادت.

@@N@@د - حقیر شمردن مردم و حق ناپذیری.

@@N@@11 . با توجه به متن، کدام گزینه صحیح نیست؟

@@N@@الف - کسی که ضعف های خود را بشناسد، تکبر نمی کند.

@@N@@ب - در هر تکبری خودپسندی است، اما در هر خودپسندی تکبر نیست.

@@N@@ج - ثروت مندی و دانایی از نشانه های تکبر است.

@@N@@د - شکر و سپاس گزاری از نشانه های تواضع در برابر خداست.

@@N@@12 . تواضع در برابر ثروت مند ارزش ندارد، زیرا:

@@N@@الف - ذلت آور است.

@@N@@ب - تملّق است.

@@N@@ج - با انگیزه الهی نیست.

@@N@@د - گزینه های الف و ج.

@@N@@13 . این سخن از کیست؟ «نتیجه تواضع، دوستی است».

@@N@@الف - امام علی (ع).

@@N@@ب - امام حسن عسکری (ع).

@@N@@ج - امام صادق (ع).

@@N@@د - پیامبر (ص).

@@N@@14 . چرا امام رضا (ع) از فخرفروشی زیدالنار (برادرش) ناراحت شد؟

@@N@@الف - زیرا به برادری چون امام رضا (ع) مباهات می کرد.

@@N@@ب - به دلیل این که طبق روایت نقل شده از کوفیان، خود را مصون از آتش جهنم @@N@@می دانست.

@@N@@ج - زیرا خود را منسوب به اهل بیت (علیهم السلام) و خاندان پیامبر (ص) معرفی کرد.

@@N@@د - هیچ کدام.

@@N@@15 . علت انکار حق از سوی کافران چه بود؟

@@N@@الف - چون جاهل، ولی متکبر بودند.

@@N@@ب - زیرا عالم، ولی متواضع بودند.

@@N@@ج - به دلیل این که عالم، ولی متکبر بودند.

@@N@@د - زیرا جاهل، ولی متواضع بودند.

@@N@@پاسخ صحیح پرسش های متن آموزشی مقطع دبیرستان شماره «63 »

@@N@@1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

@@N@@د ج د د الف الف د ب ج ب د الف ج ب ب

@@N@@پی نوشت ها:

@@N@@1) العین، ج 2، ص 196.

@@N@@2) اخلاق ناصری، ص 133.

@@N@@3) غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 232.

@@N@@4) اخلاق محتشمی، ص 290.

@@N@@5) نهج البلاغه، قصار 33.

@@N@@6) بحارالانوار، ج 77، ص 90.

@@N@@7) نهج البلاغه، قصار 36.

@@N@@8) اخلاق محتشمی، ص 290.

@@N@@9) جامع السعادات، ج 2، ص 367.

@@N@@10) همان، ج 1، ص 363.

@@N@@11) وسائل الشیعه، ج 11، ص 413.

@@N@@12) فرقان (25) آیه 63.

@@N@@13) المحجة البیضاء، ج 6، ص 222.

@@N@@14) جامع السعادات، ج 1، ص 362.

@@N@@15) بحارالانوار، ج 72، ص 119.

@@N@@16) مکارم الاخلاق، ص 51.

@@N@@17) اصول کافی، ج 2، ص 123.

@@N@@18) همان، ص 122.

@@N@@19) کنز العمال، ج 3، ص 117.

@@N@@20) بحارالانوار، ج 18، ص 382.

@@N@@21) نساء (4) آیه 65.

@@N@@22) کنز العمال، ج 3، ص 701.

@@N@@23) اصول کافی، ج 2، ص 122.

@@N@@24) کنزالعمال، ج 3، ص 527.

@@N@@25) مؤمنون (23) آیه 47.

@@N@@26) انعام (6) آیه 53.

@@N@@27) بحارالانوار، ج 46، ص 69.

@@N@@28) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 288.

@@N@@29) کنزالعمال، ج 3، ص 113.

@@N@@30) بحارالانوار، ج 75، ص 312.

@@N@@31) نهج البلاغه، خطبه 192.

@@N@@32) غررالحکم و دررالکلم، ج 3، ص 327.

@@N@@33) همان، حدیث 4302.

@@N@@34) بحارالانوار، ج 72، ص 121.

@@N@@35) محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج 2، ص 380.

@@N@@36) بحارالانوار، ج 16، ص 228.

@@N@@37) همان.

@@N@@38) همان، ج 49، ص 101.

@@N@@39) نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 147.

@@N@@40) همان، قصار 121.

@@N@@41) مجله حوزه، شماره 74، ص 34.

@@N@@42) حجرات (49) آیه 13.

@@N@@43) همان، خطبه 234.

@@N@@44) همان، خطبه 1.

@@N@@45) نهج البلاغه، خطبه 234.

@@N@@46) معانی الاخبار، ص 242.

@@N@@47) محجة البیضاء، ج 6، ص 228.

@@N@@48) همان.

@@N@@49) بحارالانوار، ج 24، ص 325.

@@N@@50) انفطار (82) آیه 6.

@@N@@51) مجمع البیان، ج 10، ص 499.

@@N@@52) تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 526.

@@N@@53) اعراف (7) آیه 13 - 12.

@@N@@54) مؤمن (40) آیه 60.

@@N@@55) مؤمنون (23) آیه 49.

@@N@@56) نوح (71) آیه 6.

@@N@@57) زخرف (43) آیه 31.

@@N@@58) اصول کافی، ج 2، ص 312.

@@N@@59) غررالحکم و دررالکلم، باب عرفان القدر، ح 4671.

@@N@@60) همان، ح 4672.

@@N@@61) قصص (28) آیه 79.

@@N@@62) نهج البلاغه، خطبه 234.

@@N@@63) عیون اخبار الرضا، باب 58.

@@N@@64) اصول کافی، ج 3، ص 424.

@@N@@65) همان.

@@N@@66) همان.

@@N@@67) غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 202.

@@N@@68) محجة البیضاء، ج 6، ص 228.

@@N@@69) غررالحکم و دررالکلم، باب العجب و التکبر، ح 850.

@@N@@70) محجة البیضاء، ج 6، ص 231.

@@N@@71) نهج البلاغه، قصار 371.

@@N@@72) مؤمن (40) آیه 35.

@@N@@73) غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 110.

@@N@@74) نمل (27) آیه 14.

@@N@@75) سفینة البحار، ج 2، ص 460.

@@N@@76) بحارالانوار، ج 70، ص 234.

@@N@@

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر