عضویت: 1396/04/31
تعداد پست: 4193
.من ندارم
الهم الرزقنا شوهر خوب..الشغل کارمند...القد بلند..الپولدار...خودمم...الاستخدام فی ارگان دولتی...العجل العجل العجل
عضویت: 1396/06/16
تعداد پست: 3452
نامزدیم اصلا خوب نبود همش با گریه گذشت
مدیر استارتر
عضویت: 1396/11/07
تعداد پست: 7192
من تو اتاق با نامزدم تنها بوديم در حال ماچو بوس يه دفعه مادر شوهرم اومد تو گفت ببخشيد و برم
فقط 20 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !
اي اميد نا اميدا حسين ?
عضویت: 1396/12/25
تعداد پست: 429
1058
عضویت: 1396/02/27
تعداد پست: 4328
به زودی این تاپیک خواهد ترکید
فقط 28 هفته به تولد باقی مونده !
تیکر تولد یک سالگی دختر عزیزمه???
عضویت: 1396/12/04
تعداد پست: 2012
شاید قابل گفتن نباشن?
تا لحظه ی شکست بخدا امید داشته باش، خواهی دید ان لحظه هرگز نخواهد رسید...
عضویت: 1396/12/06
تعداد پست: 7644
یه بار خونه ی مامانم اینا بودیم تازه عقد کرده بودیم نامزدم بغلم کرد میخواستیم....
یهو در باز شد بابام اومد تو ...
خوبه حالا پشت در بودیم شوهرم سیخ نشست منم رفتم اشپزخونه خودمو مشغول اب خوردن نشون دادم..
طفلی بابام فداششم از اون ب بعد در میزد
فقط 5 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !
برای من دعا کنید بارداریم سالم باشه و بدون درد سر خدایا خودت عاقبت همه مارو بخیر بگذرون الهی امین..
عضویت: 1396/10/30
تعداد پست: 9589
من موقع نهار مامانم صدامون کرد رفتیم تو حال؛ دکمه های شومیزمو جا به جا بسته بودم؛ هرچی مامانم چشم ابرو میومد و چش غره میرفت و اشاره میکرد نمیفهمیدم چی میگه ? آخر سر رفتم نزدیکش گفت بهم
آن کس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین کره خری زنده بماند ?
عضویت: 1396/09/03
تعداد پست: 7132
وااااااااای????ما اوایل که خونمون درست نبود شوهرم یه محله اروووووم و خلوت پیدا کرده بود چادر ماشینو مینداخت روشو بعدم تو ماشین نامزد بازی???????????
فقط 18 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !
خاله های مهربون واسم صلوات میفرستین که تا چندهفته دیگه که مامانم میره سونوگرافی مشکلم حل شده باشه؟??
1079
عضویت: 1396/06/16
تعداد پست: 3452
من تو اتاق با نامزدم تنها بوديم در حال ماچو بوس يه دفعه مادر شوهرم اومد تو گفت ببخشيد و برم
ماهم یه بار لخت لخت بودیم برادر شوهرم اومد تو اتاق شوهرمو صدا کنه یه مکث کوتاهی کرد بعد رفت خیلی بد بود الانم یادم میفته عذاب وجدان میگیرم
عضویت: 1396/10/10
تعداد پست: 839
من تو اتاق با نامزدم تنها بوديم در حال ماچو بوس يه دفعه مادر شوهرم اومد تو گفت ببخشيد و برم
الان اگه تاپیکت ترکید دیگه نگو چرا اینجا که جایی خاطرات نامزدی نیست
درد را از هر طرف بخوانی درد است امان از درمان که برعکسش نامرد است
عضویت: 1396/10/10
تعداد پست: 2588
خونه نامزدم بودیم مادرشوهرم هی 2تا تشک پهن میکرد که زمین بخوابیم ولی من وشوهرم همش روتخت یک نفره میخوابیدیم بغلتو بغل مادرشوهرم فهمید انقدر خندید
خدایا مرسی که عشقهاموآفریدی?????????????شکر برای نعمت هایت ?.
عضویت: 1396/10/12
تعداد پست: 2577
منم مثل خنگامیترسیدم نمیفرفتم زیاد شبها هم اصلانمیموندم شبا اگه شده 3 صبح باید باموتور منومیرسوند تومسیرم پارک بود قندیل میبستیم
کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت??
عضویت: 1396/12/06
تعداد پست: 7644
ماهم یه بار لخت لخت بودیم برادر شوهرم اومد تو اتاق شوهرمو صدا کنه یه مکث کوتاهی کرد بعد رفت خیلی بد ...
فقط 5 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !
برای من دعا کنید بارداریم سالم باشه و بدون درد سر خدایا خودت عاقبت همه مارو بخیر بگذرون الهی امین..
1091
عضویت: 1396/12/04
تعداد پست: 2012
ماهم یه بار لخت لخت بودیم برادر شوهرم اومد تو اتاق شوهرمو صدا کنه یه مکث کوتاهی کرد بعد رفت خیلی بد ...
تا لحظه ی شکست بخدا امید داشته باش، خواهی دید ان لحظه هرگز نخواهد رسید...
عضویت: 1396/12/12
تعداد پست: 218
عضویت: 1396/10/12
تعداد پست: 2577
وااااااااای????ما اوایل که خونمون درست نبود شوهرم یه محله اروووووم و خلوت پیدا کرده بود چادر ماش ...
کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت??
عضویت: 1391/10/21
تعداد پست: 2095
من و نومزدم تهنا بودیم
سوره ی لوط رو ختم کردیم بعدشم زلال احکام دیدیم
یعنی این مثه میخ طویله تاپیک نگه می داره همش بچه متبت بازی بود
عضویت: 1396/10/24
تعداد پست: 552
تا نی نی یار نیومده زود باشین ادامه بدین
هم رفتنم خطاست و هم بازگشتنم ...چون اره در گلوي سپيدار مانده ام
835