پرسش :
در احادیث، ادب در چه معناهایی به کار رفته است؟
پاسخ :
در احاديث اسلامى ، كلمه ادب به طور كلّى در سه معنا به كار رفته است :
الف ـ تبلور ارزش هاى فطرى، عقلى و اجتماعى
امام على عليه السلام با اشاره به همين معنا فرمود :
كَفاكَ أدَبا لِنَفسِكَ اجتِنابُ ما تَكرَهُهُ مِن غَيرِكَ .[۱]تو را براى ادب كردن خويش ، همين بس كه از آنچه از ديگران نمى پسندى ، دورى گزينى.
لازمه اجتناب از آنچه انسان از ديگران ناپسند مى داند ، تبلور ارزش هاى فطرى ، عقلى و اجتماعى در گفتار و كردار است . كسى كه خود را متعهّد به رعايت اين ارزش ها كند ، نيازى به مربّى و مؤدِّب ندارد ، چنان كه وقتى از عيسى عليه السلام پرسيدند : چه كسى تو را ادب آموخت؟ فرمود :
ما أدَّبَنى أحَدٌ ، رَأَيتُ قُبحَ الجَهلِ فَجانَبتُهُ .[۲]كسى مرا ادب نياموخت ؛ بلكه زشتىِ نادانى [ و بى ادبى ] را ديدم و از آن دورى گزيدم.
بى ادبى در گفتار و كردار ، ريشه در جهل دارد . عقل ، انسان را مقيّد به رعايت ارزش هايى مى كند كه براى حفظ هويّت انسانى ، راهى جز آن وجود ندارد . از اين رو ، امام على عليه السلام مى فرمايد :
حَسبُ المَرءِ ... مِن أدَبِهِ ألّا يَترُكَ ما لا بُدَّ لَهُ مِنهُ .[۳]آدمى را از ادب، همين بس كه آنچه را از آن گريزى ندارد ، فرو نگذارد.
اهل ايمان كه خود را متعهّد به رعايت ارزش ها مى دانند ، بايد گفتار و كردار آنان سرشار از ادب باشد ، چنان كه پيامبر خدا در توصيف مؤمن فرمود :
حَرَكاتُهُ أدَبٌ .[۴]رفتارهاى او ادب است .
ب ـ تبلور ارزش هاى دينى
ارزش هاى دينى ، عبارت است از آنچه خداوند متعال ، انجام دادن آن را به صورت واجب يا راجح ، از انسان خواسته است . برخى از احاديث ، به اين معنا اشاره دارند ، مانند :
أنَا أديبُ اللّهِ وَ عَلِىٌّ أديبى .[۵]من تربيت شده خدا هستم و على ، تربيت شده من است . إنَّ اللّهَ أدَّبَ نَبِيَّهُ عَلى مَحَبَّتِهِ .[۶]خداوند ، پيامبرش را بر محبّت خويش پروَرْد . إنَّ المُؤمِنَ يَأخُذُ بِأدَبِ اللّهِ .[۷]مؤمن ، به آداب خدا رفتار مى كند .
مؤدّب بودن به آداب الهى ، در اين گونه احاديث ، بدين معناست كه ارزش هاى دينى ، در گفتار و كردار پيشوايان اسلام و رهروان آنها تبلور مى يابند . در اين جا توجّه به دو نكته ، ضرورى است :
نكته اوّل ، اين كه ارزش هاى عقلى و شرعى ، در ريشه يابى و تحليل دقيق ، به يك نقطه مى رسند . از امام على عليه السلام نقل شده است :
العَقلُ شَرعٌ مِن داخِلٍ ، وَ الشَّرعُ عَقلٌ مِن خارِجٍ .[۸]عقل ، شريعت درونى است ، و شريعت ، عقل برون .
بى ترديد ، اگر عقل بتواند حقايق را آن گونه كه هستند، درك كند ، به همان نقطه مى رسد كه دين رسيده است ، و بر همين اساس گفته شده است كه : «هر آنچه عقل بِدان حكم كند ، شريعت نيز بدان حكم مى كند ، و هر آنچه شريعت بدان حكم كند ، عقل هم بدان حكم مى كند» .[۹]با اين نگاه ، آداب عقلى و شرعى ، در واقع، يكى هستند .
نكته دوم ، اين كه آداب اجتماعىِ نامشروع ، در واقع، ارزش ادبى ندارند؛ زيرا همان طور كه اشاره شد ، اگر ارزش ادبى داشتند ، شريعت با آنها مخالفت نمى كرد؛ بلكه زيبا جلوه كردنِ اين گونه آداب ، در حقيقت، نوعى انحراف روانى است و كسانى كه گرفتار اين انحراف هستند ، به تعبير قرآن «زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ ؛[۱۰]كردارهاى زشتشان برايشان آراسته شده است» .
ج ـ تربيت
كلمه ادب ، در متون اسلامى ، گاه صرفا در معناى تربيت به كار رفته است و آن ، هنگامى است كه با صفتِ خوب و يا بد توصيف مى گردد ، مانند :
بِحُسنِ السِّياسَةِ يَكونُ الأَدَبُ الصّالِحُ .[۱۱]با حسن سياست و تدبير است كه ادب نيكو پديد مى آيد . لا يَزالُ العَبدُ المُؤمِنُ يورِثُ أهلَ بَيتِهِ العِلمَ وَ الأَدَبَ الصّالِحَ حَتّى يُدخِلَهُمُ الجَنَّةَ جَميعا ... وَ لا يَزالُ العَبدُ العاصى يورِثُ أهلَ بَيتِهِ الأدَبَ السَّيِّئَ حَتّى يُدخِلَهُمُ النّارَ جَميعا .[۱۲]بنده مؤمن ، پيوسته براى افراد خانواده اش دانش و ادبِ نيكو به ارث مى نهد تا آن كه همه آنها را وارد بهشت مى سازد ... و بنده گنهكار ، پيوسته براى خانواده اش ادب و تربيت بد به ارث مى نهد تا آن كه سرانجام ، همه آنان را به دوزخ مى فرستد .
بديهى است كه ادب به معناى ارزشىِ آن ، نيازى به وصف «صالح» ندارد و نيز نمى توان آن را با «سىّ ء» توصيف نمود. بنا بر اين ، در اين گونه موارد ، بايد به معناى مطلق تربيت باشد؛ بلكه شايد در پاره اى از موارد كه كلمه ادب ، مطلق ذكر شده نيز به همين معنا باشد و صفتِ «صالح» از آن رو حذف شده باشد كه معلوم و حذف آن، جايز بوده است .
در تعريف «ادب» گفته شده كه :
الأدب ـ على ما يتحصّل من معناه ـ هو الهيئة الحسنة التى ينبغى أن يقع عليه الفعل المشروع؛ إمّا فى الدين أو عند العقلاء فى مجتمعهم، كآداب الدعاء و آداب ملاقات الأصدقاء ، و إن شئت قلت : ظرافة الفعل .[۱۳]ادب ـ آن گونه كه از معناى آن به دست مى آيد ـ عبارت است از: هيئت نيكويى كه سزاوار است عمل مشروع ، بر طبق آن صورت گيرد ، يا در دين و يا در نزد خردمندان جامعه ، مانند: آداب دعا كردن و آداب ملاقات با دوستان . به عبارت ديگر ، ادب عبارت است از : آراستگىِ عمل .
بنا بر آنچه گذشت ، اين تعريف ، قابل انطباق بر همه كاربردهاى كلمه ادب نيست و تنها بر معناى اوّل و دوم آن انطباق دارد .
[۱]ر . ك : ص ۲۰۴ ح ۲ .
[۲]ر. ك : ص ۲۰۶ ح ۷ .
[۳]ر . ك : ص ۲۰۸ ح ۱۵ .
[۴]ر . ك : ص ۲۰۸ ح ۱۲ .
[۵]ر. ك : ص ۲۱۰ ح ۱۶ .
[۶]ر. ك : ص ۲۱۰ ح ۱۷ .
[۷]ر. ك : ص ۲۱۰ ح ۱۹ .
[۸]ر . ك : مجمع البحرين : ج ۲ ص ۱۲۴۹ .
[۹]البتّه اين يك نظر است . براى تفصيل مسئله ، به كتاب هاى اصولى ، مبحث قاعده ملازمه ميان حكم عقل و شرع رجوع كنيد .
[۱۰]توبه : آيه ۳۷ .
[۱۱]ر . ك : ص ۲۹۰ ح ۲۰۸ .
[۱۲]ر . ك : ص ۲۴۴ ح ۹۳ .
[۱۳]الميزان فى تفسير القرآن : ج ۶ ص ۲۵۶ .
پاسخگو : بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت