عضویت: 1390/07/26
تعداد پست: 976
من تا دلتون بخواد سوتی دادم اما تا میام تعریف کنم هیچکدوم یادم نمیاددددددد
خدا جونم به خاطر وجود همسرم و دخترام هزاران مرتبه شکرررررررررررررر.مهرسای مامان 1فروردین جمع مارو 4نفره کرررررررد
عضویت: 1389/08/23
تعداد پست: 2321
من خودم که سوتی ندادم ولی اولین بار که مامانمم ناخنهای بنیتاجونیو میگرفت یهو گوشتشم گرفت بچم انقدر گریههههه کرد
بمیرمممممممممممممممم
ثبت احوال در شناسنامه ام همه چیز را ثبت کرده است ......... جز احوالم
عضویت: 1390/08/04
تعداد پست: 992
یادم نمیاد. فقط یه بار نی نی رو گذاشتم پیش خواهرم که مجرده. رفتم بیرون. زودم اومدم. پی پی کرده بود. خاهر عوضش کرده بود. چسب های پوشک رو از پشت بسته بود........ وایخدا هروقت یادم میفته......
توو این سایتایی که میشه خونه و ویلا آنلاین رزرو کرد برای مسافرت دنبال یه جای خوب و تمیز بودم
خیلیها رو گشتم آخر از جاجیگا گرفتم
پشتیبانیش خوب بود و ضمانت تحویل هم دارن
از اینجا یه سر بهش بزنین اگه می خواین مسافرت برید
عضویت: 1391/10/08
تعداد پست: 327
مادر شوهر من تو بیمارستان مای بی بی رو برعکس بست ههههه
1350
عضویت: 1389/05/26
تعداد پست: 1642
منم یه بار بی احتیاطی کردم شب خیاطی کردم و بعدش چرخ خیاطی رو نبردم نذاشتم تو کمد.صبح با صدای جیغ پسرم منو همسرم بلند شدیم رفتیم دیدیم پارچه گذاشته زیر سوزن پدال رو فشار داده و سوزن سوراخ کرده بود دست پسرم و شکسته بود سوزنه.
همسرم خودش رو هم مقصر دونست چون چند بار از کنار چرخ خیاطی رد شد اما بر نداشت.
خدا رو شکر از کنار ناخنش رد شده بود و به رگهاش و استخون انگشتش اسیبی نرسونده بود.
تجربه خیلی تلخی بود. اون موقع پسرم 3 سالش بود.
الان شبها وقتی میخوابیم قبلش وسایلهای خطرناک رو جمع میکنیم
معرف {مامان پویا جون }
http://atlastehran.com/forums/index.php
عضویت: 1390/08/04
تعداد پست: 992
همین امروزم رشیدم دیدم وای چاقو تودستشه. جیغ کشیدم. انگار روی مبل افتاده بود لرداشته بود. در کل نه ماهه چشم ازش بر نداتشتم
عضویت: 1390/07/26
تعداد پست: 976
چندشب پیش دامادمون اومده ب.د خونمون اسمش سیاوشه دخترم نمیتونه تلفظ کنه یهو دوید اومد سمتش و گفت سلام عمو کثافت!!!!!!!!الان می گه عمو کثافت نه عمو سیافت
خدا جونم به خاطر وجود همسرم و دخترام هزاران مرتبه شکرررررررررررررر.مهرسای مامان 1فروردین جمع مارو 4نفره کرررررررد
عضویت: 1391/10/09
تعداد پست: 198
ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﺧﻮاﻫﺮﻡ ﺑﭽﺸﻮ ﮔﺬاﺷﺖ ﭘﻴﺸﻢ ﺷﺎﻧﺲ ﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﭘﻲ ﭘﻲ ﻛﺮﺩ.ﻣﻨﻢ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭼﻲ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻢ.ﺧﻼﺻﻪ ﺑﭽﺮﻭ ﮔﺬاﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ.ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ 2 ﺳﺎﻋﺖ ﻣﻮﻧﺪ ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ ﺗﺎ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﺑﻴﺎﺩ.
فردا صبح دیگری ست شاید شبی نداشته باشد.پس امروز را قدر بدان شاید فردایی نباشد.
عضویت: 1391/10/08
تعداد پست: 327
بچه ها سوتی مادر شوهر من میگه اون وقتا که شوهر 5، 6 سالش بوده میاد چادرش رو از رو چوب لباسی بزاره بعد میره خرید میاد میبینه شوهرم زیر چوب لباسی خواب بوده چادره رو که برداشته گیر کرده به چرخ خیاطی و چرخ افتاده رو سر بچه جالب اینکه شوهرم اینقد خابش سنگینه اصلا بیدار نشده و نفهمیده
1307
عضویت: 1389/08/23
تعداد پست: 2321
ههههههه سارا خانومی بیچاره نی نیه
ثبت احوال در شناسنامه ام همه چیز را ثبت کرده است ......... جز احوالم
عضویت: 1389/08/23
تعداد پست: 2321
سوتی مامان من
وقتی داداشم کوچیک بوده سوار چرخ و فلک از اون گردون کوچیکا
کرده بودتش و میچرخونده داداشمم حالش بد شده بوده
و حالت خنده سرش گیج میرفته مامانمم فکر کرده خوشش اومده دورشو تند تر میکرده
ثبت احوال در شناسنامه ام همه چیز را ثبت کرده است ......... جز احوالم
عضویت: 1391/10/09
تعداد پست: 198
فردا صبح دیگری ست شاید شبی نداشته باشد.پس امروز را قدر بدان شاید فردایی نباشد.
عضویت: 1388/11/27
تعداد پست: 590
من برا اولین بار که بچم مریض شد دکتر گفته بود 2 سی سی یا 5 سی سی
منم با این قطره چکونا که کلا 1 سی سی میدادم و همشم غر میزدم که آخه 2 سی سی یه قطره است؟
فکر میکردم نیمه 5،یک 10
بچمم با لطف خدا خوب شد
وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَ لْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ(186)
عضویت: 1391/07/12
تعداد پست: 1725
خواهر زاده من 4 سالش بود رفت دستشویی بعد امد کنار بخاری شورتشو بپوشه
خم که شد از پشت باسنش چسبید به بخاری طفلی
تا 2 ساعت چند نفر داشتیم باسنشو فوت میکردیم من با سینی باد میزدم
انگار کبابی بود
خودمان را با جمله قسمت چه باشد گول میزنیم ... قسمت اراده من و توست ! ( خدا جون اراده کردم خوب باشم و به آرزوهام برسم پس به من لطف کن تا روزهای قشنگ رو ببینم ) سیمین
1308
عضویت: 1391/10/06
تعداد پست: 5670
نینی من تو دلمه هنوز از سوتیا شما درس میگیرم بگید
عشقم زندگیم تکیه گاهم=همسرم(خدایا شکرت)
عضویت: 1391/11/03
تعداد پست: 2884
اینجا آدم دلش بیشتر ریش می شه تا بخواد بخنده. واقعا اینا سوتی نیست درسه باید درس گرفت
خدایا، برای نعمتی که بهم دادی فقط می تونم بگم شکرت و پسرمنو حفظ کن. خدایا به همه منتظرا فرزند سالم و صالح عطا فرما
عضویت: 1390/03/09
تعداد پست: 609
سیم سیم یه لحظه این وضعی که میگی رو تصور کردم دارم ریسه میرم از خنده
عضویت: 1391/11/03
تعداد پست: 2884
سیم سیم به خدا یکساعته دارم می خندم
خدایا، برای نعمتی که بهم دادی فقط می تونم بگم شکرت و پسرمنو حفظ کن. خدایا به همه منتظرا فرزند سالم و صالح عطا فرما
عضویت: 1391/07/12
تعداد پست: 1725
اره حریر بانو جون خودم هم که داشتم مینوشتم خنده ام گرفت یاد ان موقع افتادم
خودمان را با جمله قسمت چه باشد گول میزنیم ... قسمت اراده من و توست ! ( خدا جون اراده کردم خوب باشم و به آرزوهام برسم پس به من لطف کن تا روزهای قشنگ رو ببینم ) سیمین
1364