مدیر استارتر
عضویت: 1392/08/27
تعداد پست: 914
ای که هوای منی ، بی تو نفس ادعاست....
عضویت: 1392/05/07
تعداد پست: 2242
شیما
عشق آن نیست که به هم خیره شویم عشق آن است که هر دو به یک سو بنگریم.
عضویت: 1391/12/04
تعداد پست: 1557
لباسهای هنری ما: http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=864764&PageNumber=1
عضویت: 1392/11/19
تعداد پست: 390
آره،خیلی حال کرد.اما من خیلی ضایع شدم
عضویت: 1392/11/19
تعداد پست: 390
حالا شانس آوردم سوتینمو در نیاورده بودم.آخه من تو خونه سوتین نمیببندم
1045
عضویت: 1392/05/07
تعداد پست: 2242
عشق آن نیست که به هم خیره شویم عشق آن است که هر دو به یک سو بنگریم.
عضویت: 1392/06/29
تعداد پست: 939
منم یه روز بابام پشت در بود درو باز کردم تا بیاد بالا ولی تا با آسانسور بیاد یکم طول کشید.بعد تو همون حین زنگ درمون زدن منم به هوای اینکه بابامه در بازکردم ورفتم پی کارم بدون اینکه نگاه کنم ببینم کیه.یه قدم که رفتم دیدم وااا خبری نشد برگشتم دیدم همسایمون دم در ایستاده و با مامانم کار داره.انقد خجالت کشیدم گفتم الان میگه دختره چه گیجه
یادت باشه…..گذشته رو اگه به دوش بکشی ? کمرت خم میشه.ولی اگه بذاری زیر پات ? قدت بلند میشه….!!
عضویت: 1392/10/28
تعداد پست: 967
یه بار باغ بودیم که آب قطع شد کارگرمون افغانیه اسمشم عصمته این رفت تو یه دبه آب کرد اورد من نمیدونستم.... یه لیوان اب کردم بعد یهو گفتم: این آب عصمته؟؟؟؟؟؟؟؟ من نمیخورم یهو دیدم همه زل زدن به من
آغوش تو هشتمین عجایب دنیاست ! واردش که میشوم زمان برایم بی معنی میشود
عضویت: 1392/09/27
تعداد پست: 981
وایی من سوتی زیاد دارم اصلاً معروفم تو فامیل و آشنا
احترام برای کسانی است که لایقش هستن نه طالبش
عضویت: 1392/09/27
تعداد پست: 981
پریشب برای اولین بار رفتیم خونه همکار شوهرم هی زنش تعارف کرد میره بردارید منم گفتم تورو خدا راحت باشید من خودم برمی دارم من کسلاً (به جای کلاً)تعارفی نیستم
احترام برای کسانی است که لایقش هستن نه طالبش
892
عضویت: 1392/11/14
تعداد پست: 1082
دریا
خدایا تو را قسم میدهم به کوچکترین سرباز حسین (ع) ، فرزندی سالم و صالح به همه پدران و مادران عطا کن...آمین
عضویت: 1392/09/27
تعداد پست: 981
داییم برای پسرش معلم خصوصی گرفته بود میامد خونه مامان بزرگم درس میداد اونجا بودم زنگ زدن منم پرسیدم کیه گفت دبیرم فکر کردم میگه فقیرم رفتم بدون اینکه نگاه کنم پونصد تومن از پنجره انداختم بیرون دیدم دوباره زنگ میزنه با عصبانیت گفتم چیه دیگه چی میخوای دادم دیگه همون لحظه هم در و باز کردم دیدم یه آقا با کت و شلوار وایستاده پونصد تومنی هم تو دستش گفت دبیرم نه فقیر
احترام برای کسانی است که لایقش هستن نه طالبش
عضویت: 1392/09/27
تعداد پست: 981
این از همه بدتره
رفتم میوه فروشی دم خونمون دیدم بادمجون سرخ کرده آورده گفتم چه خوب منم میخوام گفت باید سفارش بدی اما بادمجونشو از خودمونه از جای دیگه بگیرم قبول نمیکنم منم گفتم نه آقا بهنام من بادمجون خودتو میخوام خیالت راحت
احترام برای کسانی است که لایقش هستن نه طالبش
عضویت: 1393/03/27
تعداد پست: 25
عضویت: 1392/03/08
تعداد پست: 80
دختر خوشگل مامان :تو دل انگیزترین حادثهء عمر منی
1070
عضویت: 1392/09/13
تعداد پست: 300
فقط 7 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !
عضویت: 1391/09/11
تعداد پست: 489
یه بار آخرای شب با شوهرم بحثم شد.سر لیوان چایی.من اعصابم خورد بود خواستم با یه لیوان چایی خودمو مشغول کنم.اون گفت نباید قبل از خواب چایی بخوری.و بحث و ..... حرفای دیگه ازینور اونور.صدامون هم بلند منم پا شدم گفتم الان از خونه میرم بیرون.حوصلتو ندارم. شوهرم گفت چرت میگی. منم بدو رفتم در را باز کردم و در حال غر غر که دیدم همسایه طبقه بالامون داره از جلوی واحدمون رد میشه.بیچاره خشکش زد.منم فوری برگشتم داخل.ولی از خجالت زدم زیر خنده بجای اینکه ساکت بشم
عضویت: 1395/08/09
تعداد پست: 187
گر هزاران دام باشد در قدم چون تو با مایى نباشد هیچ غم
عضویت: 1394/08/05
تعداد پست: 2426
من دبیرم سر کلاس بچه ها سوال میپرسن بلد نیستم ضایع میشم نامردا یه سوالایی میپرسن مثلا میگم عراق جز ایران بوده در دوره های قدیم بعد میکن با چه زبونی صحبت میکردن
عضویت: 1395/08/06
تعداد پست: 1399
فقط 19 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !
☀☀☀ "تو" صبح باش ...! من تمام شب های تاریخ را تاب می آورم ...!
1021