موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

نامزدم دوستم نداره

نویسنده : علی بجنوردی | زمان انتشار : 05 تیر 1398 ساعت 12:46

تالار همدردی نسبت به محتویات تبلیغات مسئولیتی ندارد.

  1. اطلاعیه جدید:

    ضمن تبریک سال نو و آرزوی سلامتی و شادکامی برای همه اعضاء و کاربران محترم همدردی به استحضار می رساند به مناسبت نوروز سال 1398 عیدی هایی در قالب تخفیف های 30 تا 50 درصد برای عزیزان در نظر گرفته شده است ، برای اطلاع بیشتر روی لینک ذیل کلیک فرمایید: عیدی های همدردی به مناسبت سال نو

    1. شنبه 22 خرداد 95 15:28 #1

      نامزدم دوستم نداره و خيلى سرده باهام

      سلام. من نه ماهى ميشه كه عقد كردم ٣٢ سالمه و نامزدم ٣٩ سالشه. قبل از عقدمون به مدت شش ماه با هم ارتباط داشتيم. اوايل رابطه دوستيمون خيلى هيجان داشت و خيلى با هم خوب بوديم. يك ماه بعد از رابطه مون يك دفعه عوض شد و با اصرارهاى زياد من گفت كه دوست دختر سابقش برگشته، گفت كه دوست دخترش رو خيلى دوست داره ولى از نظر منطقى هر چى فكر ميكنه نميتونه باهاش ازدواج كنه و خانواده اش راضى نميشن كه با دوست دخترش ازدواج كنه. من وقتى اين حرفهارو شنيدم نسبت بهش سرد شدم و هيچ وقت هيچ تماسى باهاش نگرفتم. ايشون ولى قول داد كه رابطه رو تموم ميكنه و همين كار رو كرد. ولى متاسفانه من چون احساس ميكردم غرورم شكسته باهاش سرسنگين بودم و اون شش ماهى كه باهاش دوست بودم هيچ وقت باهاش صميمى نشدم، هيچ وقت بهش زنگ نزدم و هميشه ايشون دنبال من ميومد. من حتى اسمش رو هم صدا نزدم. شش ماه بعد از دوستى مون اومدن خواستگارى و ما با هم عقد كرديم، من خيلى دوستش داشتم ولى اصلا باهاش صميمى نبودم. اون هم هميشه ناراحت بود كه تو هميشه اينجورى سردى. گفتم نه و خودم هم علتش رو نميدونم چرا اينجورى هستم باهات. متاسفانه بعد از عقدمون هم من درست نشدم و هيچ محبتى بهش نكردم و رابطه جنسى خوبى با هم نداشتيم يعنى نامزدم اصلا دوست نداشت بياد نزديكم و زمانى كه من برم سمتش من رو هل ميده ميگه نيا نزديكم، تا اينكه احساس كردم نامزدم با دوست دختر سابقش ارتباط داره. هر چى بهش گفتم اونو ميخواى من از زندگيت برم انكار ميكرد. سر مسائل جزئى دعوا ميكرد و دو بار هم منو كتك زده. الان من با نامزدم قهرم و ايشون هم سراغم رو نميگيره، نميدونم چكار بايد بكنم. نميخوام طلاق بگيرم اون هم نميخواد من رو طلاق بده ولى ميدونم كه داره بهم خيانت ميكنه و هيچ كارى نميتونم انجام بدم. اين رو هم بگم كه من هنوز با نامزدم سردم و نميتونم بهش محبت كنم، اونم دوست داره من هميشه قربون صدقه اش برم، ولى نميتونم. دوست دخترش خيلى بهش محبت ميكنه و نامزدم جذب محبت اون شده. راه نجاتي هست به نظرتون؟


    2. شنبه 22 خرداد 95 18:03 #2

      سلام
      قضیه خدا و خرما شد!!
      ایشون هم میخوان با دوست دختر سابقشون باشن و هم با شما؟ بعد به نظر شما اسم این رابطه را باید چی گذاشت؟
      -معادله دو مجهولی
      نه شما علاقه ای به ایشون دارید و نه ایشون علاقه ای به شما دارند،یه برزخ درست کردید برای همدیگه.
      یا عاقلانه بشینید پای حرف همدیگه و سعی کنید مشکل رو رفع و رجوع کنید
      یا محترمانه تشریف ببرید پیش مشاور.
      متاسفانه یا خوشبختانه هر دو تو سنی هستید که تقریباً از تبعات و عواقب این رفتارها اطلاع و آگاهی دارید.
      برام جای تعجبه که نامزدتون تو سن ~40 سالگی یاد عشق و عاشقی جوانی افتادن و به جای اینکه طعم اون عشق را با همسرشون احیا کنند دارند ....


    3. کاربر روبرو از پست مفید Ashab تشکرکرده است .


    4. شنبه 22 خرداد 95 18:57 #3

      من واقعا دوستش دارم ولى متاسفانه از دوست داشتن نامزدم مطمئن نيستم. اوايل عقدمون من دفترچه يادداشتشو پيدا كردم كه توش نوشته بود "خدايا خودت كه ميدونى ٥٠ درصد انتخابم سالم بودن و پاك بودنشه،دوستش دارم ولى اونى نشده كه من ميخوام، خدايا محبتش رو در دلم زياد كن" اون هميشه از من ميخواست باهاش صميمى و با محبت باشم ولى نشد. ولى بعد از گذشت چند ماه رفته سراغ دوست دختر سابقش. من رفتم پيش مشاور دكتر بهم گفت نامزدت هم ميخواد تو رو داشته باشه كه يك زندگى سالم و خوب با تو داشته باشه چون تو دختر سالمى و قابل اعتمادى هستى. هم يك معشوقه دلخواهش رو داشته باشه. نامزد من وضع مالى خيلى خيلى خوبى داره ولى من از يك خانواده معمولى با ظاهر معمولى هستم و همسرم هميشه از ظاهر و لباس پوشيدن و هيكلم ايراد ميگيره و ميگه تو خيلى لاغرى. حتى به مشاور گفته بود كه نامزدم انقدر لاغره كه من هيچوقت نميتونم نزديكش برم و موقع رابطه جنسى يه جورى ميشم و هيچ لذتى ازش نميبرم. البته من از هيكلم راضى ام من قدم ١٦٠ و وزنم ٥٥ كيلو هست.
      اينم بگم خانواده نامزدم اون موقعى كه اومده بودن خواستگارى خيلى خوششون اومده بود از من ولى همون هفته دوم عقدمون رفتار مادرش عوض شد و همه ميگفتند كه دليل رفتارهاى مادرشوهرت از حسادته، نامزدم در مقابل رفتارهاى مادرش خيلى هوامو داشت و ميگفت رفتار مادرم همينجوريه و بايد تحمل كرد. ولى كم كم حرفهاى مادرش روش اثر گذاشت و الان نامزدم خيلى عوض شده، ميگه مادرم حق داره من تو انتخابم اشتباه كردم. ميگه مادرم راست ميگه لياقت من خيلى بالاتر از دخترى مثل تو هستش. الان هم كه ده روز پيش منو كتك زد و من باهاش قهرم، ولى اصلا سراغم رو نميگيره، نميدونم عاقبتمون چى ميشه! من چيكار بايد بكنم؟


    5. شنبه 22 خرداد 95 19:24 #4

      سلام عزیزم
      قد و وزن شما که خیلی عالی و متناسب هست
      شما بعد از رفتارای نامزدت اعتماد به نفستو از دست دادی و کاملا طبیعیه
      یعنی چی که قیافم معمولیه؟؟خوب همه معمولی هستن. اعتماد به نفستو تقویت کن خانومی
      میدونم شرایط سختی داری و واقعا سخته که بخوای به نامزدت محبت کنی
      به نظرم منتظر باش ببین اون چیکار میکنه توم بهش زنگ نزن
      ببین چی میشه
      اینطوری معلوم میشه چند مرده حلاجه


    6. شنبه 22 خرداد 95 20:00 #5

      آيا شروع زندگى با اين آدم به صلاحم هست؟ من واقعا دوستش دارم و عليرغم اين همه رفتار بدش، خيانتش، كتكش باز هم دلتنگش هستم و دنبال يه راهى ميگردم همه چى خوب بشه و زندگيمو باهاش شروع كنم. اوايل عقدمون هيچ كس راضى نبود نامزد بمونيم و همون ماه اول قرار بود جشن عروسى بگيريم ولى نامزدم علاقه اى به شروع زندگى با من نداره مثل اينكه. چون همه اش دنبال بهانه است و تاريخى واسه عروسى نميده.


    7. شنبه 22 خرداد 95 22:25 #6

      سلام
      متاسفم بخاطرشرایطی که پیش اومده ، بنظرم شما زمانی که فهمیدین رابطه دیگه ای داشته ، باید خوب فکراتون و میکردین و بجای شروع یه رابطه سرد و سنگین ، منطقی تصمیم میگرفتید ! اگر هم ایشون رو واقعا دوست داشتید و تصمیمتون برای ازدواج قطعی بود نباید با رفتار سرد ، دورش میکردین و به رابطه با اون دختر مطمئن ترش میکردین ! نمیخوام سرزنشتون کنم ، ولی شما مسیر و اشتباه رفتین ! یا انتخاب نمیکردین و یا پای همه چیز وامیستادین و رابطه رو اصلاح میکردین ! البته نمیدونم همسر شما چقدر به شما علاقه مند بوده ! گویا شمارو منطقی انتخاب کرده و فقط منتظر محبت از جانب شما بوده تا بتونه رابطه رو محکم کنه ! اما شما کوتاهی کردی و اون و به سمت رابطه قبلی سوق دادی !
      صبر کنید تا برگرده و برین پیش مشاور ، اما پیشنهاد میکنم به فکر اصلاح رابطه باشید ، نه سردی و فرار

      ویرایش توسط نجمه چ : شنبه 22 خرداد 95 در ساعت 22:31


    8. 4 کاربر از پست مفید نجمه چ تشکرکرده اند .

      fahimeh.a (چهارشنبه 26 خرداد 95), maryam240 (شنبه 05 تیر 95), sara 65 (یکشنبه 23 خرداد 95), ستاره زیبا (سه شنبه 25 خرداد 95)


    9. یکشنبه 23 خرداد 95 19:04 #7

      راستش دليل سردى رفتارم رو خودم هم نميدونم دست خودم نبود، من خيلى سعى كردم درست بشم ولى نميشد، طى اون چند ماهى كه دوست بوديم و حتى بعد از عقدمون بارعا و بارها پيش مشاور رفتم ولى كمكى نشد. مشاور بهم گفت كه برگشت دوباره اون دختر يك شوك بوده برات.
      راستش من سالها بود با هيچ پسرى رابطه دوستى نداشتم و تصميم گرفته بودم با هيچ پسرى دوست نشم. بعد از چند سال همسرم حدود چهار ماه اصرار كرد كه با من آشنا بشه فقط براى ازدواج، من هم بعد از چهار ماه قبول كردم كه به خاطر جدى بودنش باهاش دوست بشم. يك ماه اول دوستيمون خيلى خوب بود ولى پيدا شدن اون دختر همه روح روان منو بهم ريخت واحساس كردم غرور و شخصيتم له شده. درسته كه همسرم اون رو گذاشت كنار و من رو انتخاب كرد ولى من هنوز هم نميدونم چرا نتونستم باهاش صميمى بشم. هنوزم كه هنوزه من يكبار هم نامزدم رو به اسمش صدا نزدم. هميشه ازش فاصله دارم، راحت نيستم، خجالت ميكشم، اسمشو نميتونم صدا بزنم. چندين مشاور رفتم كمكى نشد بهم. دفعه آخرى كه با نامزدم رفتيم پيش مشاور، همسرم خيلى كلافه بود و به دكتر گفت كه "خسته شدم پس اين كى ميخواد درست بشه و با من صميمى بشه" حتى چندين بار بهم گفته دارم از دستت ميرم ها درست شو. منم گريه كردم و ازش فرصت خواستم. فرصتم تموم شد ولى من هيچ تغييرى نكردم.
      من واقعاً دوستش دارم ولى نميدونم چرا اينجورى هستم، كنارش اصلا اعتماد بنفس ندارم، كمكم كنيد ديگه اينجا آخرين اميد منه چون مشاورها نتونستن كمكم كنند،
      اگه نياد سراغم چى؟!!! اون خيلى مغروره و سرش هم با دوست دخترش گرمه، ميترسم أصلاً من يادش نيفتم


    10. یکشنبه 23 خرداد 95 19:57 #8

      سلام . به نظرم رفتار سرد شما و صمیمی نبودن با او یکی از دلایلی بود که شوهرت ( دیگه وقتی عقد کردید شوهرت هست نامزاد که نیست ) به سمت دوست دختر قبلی اش رفته . خوب معلومه وقتی نتونه نیاز به محبت رو از شما دریافت کنه جذب یکی دیگه بشه ... الیبته این دلیل نمیشه که هر کسی که نیازش تامین نشده بره سراغ یکی دیگه .... خلاف دین و شرع هست میخواستم بیان علت کنم

      ببین سعی کن باهاش صمیمی بشی ... خیلی راحته ... می تونی برای شروع با پیامک شروع کنی ... من چند تا مثال بزنم ...

      ===================

      سلام مهدی ( اسم شوهر خودت رو بنویس ! )

      میخواستم ازت بپرسم دوست داری چی تو رو صدا بزنم ؟؟

      سعی کن در کنارش به اسم های مختلف صداش کنی .. عزیزم ... نفسم .. مهربونم ... همه زندگیم .... و غیره

      ==========

      یا هر از گاهی بهش پیام بده و بگو :

      دلم برات تنگ شده ... هم خودت و هم مسکن قوی ات ..... می دونی مسکن قویت ات چی هست ؟؟؟

      هر چی گفت بعد تو بگو :

      میدونی اغوشت برام مثل یه دونه مسکن قوی هست که توی هیچ داروخانه ای در دنیا پیداش نمی کنم !!

      =============

      هر از گاهی یه پیام بوسی بده مثلا


      بوس به توان بی نهایت روی جزء جزء بدنت عزیزم ...

      ==============

      وقتی می خوای بهش نزدیک بشی از همه اندام شوهرت تعریف کن ... از همه جاش .. دیگه ریزتر بخوام بگم .. حتی مردونگیش رو ...

      ================

      برای هم اغوشی هم خیلی به خودت از نظر پوشش زیر برس ..و ظاهر اراسته داشته باش.

      یاعلی ...

      =============================================

      ویرایش توسط skyzare : یکشنبه 23 خرداد 95 در ساعت 20:13


    11. یکشنبه 23 خرداد 95 20:58 #9

      تو اس ام اس خيلى حرفهاى محبت آميز بهش گفتم ولى هميشه پيام هاى من بدون جواب ميمونه چون ميگه كه ميخوام با من راحت باشى و بهم محبت كلامى بكنى، اسممو صدا بزنى. ولى من اصلا باهاش راحت نيستم. خودمم نميدونم چى شده بهم. الان كه دوباره ارتباطش رو با اون دختر شروع كرده امكانش هست دوباره برگرده با من ادامه بده؟! من ازش كتك خوردم در مقابل اين رفتار زشتش چه رفتارى بكنم؟!

      - - - Updated - - - تو اس ام اس خيلى حرفهاى محبت آميز بهش گفتم ولى هميشه پيام هاى من بدون جواب ميمونه چون ميگه كه ميخوام با من راحت باشى و بهم محبت كلامى بكنى، اسممو صدا بزنى. ولى من اصلا باهاش راحت نيستم. خودمم نميدونم چى شده بهم. الان كه دوباره ارتباطش رو با اون دختر شروع كرده امكانش هست دوباره برگرده با من ادامه بده؟! من ازش كتك خوردم در مقابل اين رفتار زشتش چه رفتارى بكنم؟!

      - - - Updated - - - تو اس ام اس خيلى حرفهاى محبت آميز بهش گفتم ولى هميشه پيام هاى من بدون جواب ميمونه چون ميگه كه ميخوام با من راحت باشى و بهم محبت كلامى بكنى، اسممو صدا بزنى. ولى من اصلا باهاش راحت نيستم. خودمم نميدونم چى شده بهم. الان كه دوباره ارتباطش رو با اون دختر شروع كرده امكانش هست دوباره برگرده با من ادامه بده؟! من ازش كتك خوردم در مقابل اين رفتار زشتش چه رفتارى بكنم؟!


    12. دوشنبه 24 خرداد 95 03:59 #10

      quote_icon.png

      نوشته اصلی توسط

      Hanliviewpost-left.png

      آيا شروع زندگى با اين آدم به صلاحم هست؟ .

      خیر به صلاح نیست.
      این که فقط بگید من دوسش دارم، برای خوشبخت شدن کافی نیست. ایشون رسما ذاره خیانت میکنه
      رسما از خیانتش به شما میگه
      شما آشکارا نسبت بهش سرد هستید که حق هم دارید چون بهتون خیانت شده.

      گاهی قیچی کردن و درد مقطعی، بهتر از کش آمدن و درد مستمر هست.


    13. 2 کاربر از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده اند .

      Amina (چهارشنبه 09 تیر 95), Dr.Goebbels (چهارشنبه 26 خرداد 95)



    اطلاعات موضوع

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

    موضوعات مشابه

    1. پاسخ ها:

      11

      آخرين نوشته: شنبه 16 دی 96, 19:27

    2. پاسخ ها:

      21

      آخرين نوشته: دوشنبه 25 خرداد 94, 09:22

    3. پاسخ ها:

      2

      آخرين نوشته: سه شنبه 05 خرداد 94, 15:40

    4. پاسخ ها:

      20

      آخرين نوشته: سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 08:09

    5. پاسخ ها:

      32

      آخرين نوشته: شنبه 04 آذر 91, 11:19

    کلمات کلیدی این موضوع

    علاقه مندی ها (Bookmarks)

    علاقه مندی ها (Bookmarks)

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر