موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

حس در حل جدول

حس در حل جدول

نویسنده : علیرضا | زمان انتشار : 05 تیر 1398 ساعت 12:46

حس

ادراک و دریافتن چیزی با یکی از حواس پنج گانه را حسّ گویند. این عنوان در بابهای شهادات، قصاص و دیات به کار رفته است.

به آنچه به وسیلۀ یکی از حواس بینایی، بویایی، چشایی، شنوایی و بساوایی درک می شود، محسوس و به ادراک و دریافت آن توسط حواس یاد شده، حسّ گویند.

واژه حس ممکن است اشاره به معانی ذیل باشد: • حس (فقه)، ادراک و دریافتن چیزی با یکی از حواس پنج گانه و دارای کاربرد در ابواب مختلف فقهی• حس (منطق)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق، به معنای قوّه مدرک محسوسات یا ابزار آن قوّه

...

ادراک و دریافتن چیزی با یکی از حواس پنج گانه را حسّ گویند. این عنوان در بابهای شهادات، قصاص و دیات به کار رفته است.

به آنچه به وسیلۀ یکی از حواس بینایی، بویایی، چشایی، شنوایی و بساوایی درک می شود، محسوس و به ادراک و دریافت آن توسط حواس یاد شده، حسّ گویند.

از اسباب بطلان وضو

از اسباب بطلان وضو، خواب است؛ به گونه ای که چشم نبیند و گوش نشنود.

شهادت از روی حس

در شهادت علم شاهد باید مستند به یکی از حواس پنج گانه باشد؛ بدین معنا که- به عنوان مثال- در دیدنیها دیده و در شنیدنیها شنیده باشد، مگر مواردی که استثنا شده و استفاضه (سَماع) در آنها پذیرفته است.

← اشکال برخی بر این قول

...

حس یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای قوّه مدرک محسوسات یا ابزار آن قوّه است.

حس در لغت عبارت است از: حرکت، صدای خفیف، صدای چیزی که از نزدیک انسان عبور کند و انسان آن را نبیند، صدای شدید و…، و در علوم، گاهی بر یکی از قوای نفس اطلاق می شود که مدرک محسوسات است و گاهی برای آلات قوه مُدرِکه به کار رفته است و گاهی نیز در فعل این قوّه، یعنی احساس، استعمال می شود. قضایایی که به کمک یکی از حواس پنج گانه ظاهری حاصل شود، «حسّیات» نام دارد. حواس باطنی در نظر فیلسوفان مسلمان عبارت است از: حس مشترک، خیال، وهم، حافظه و متصرِّفه (متخیّله).

دیدگاه ارسطو

در نظر ارسطو، حواس عبارت است از: آلات ادراک پنج گانه، یعنی بینایی (باصره)، شنوایی (سامعه)، بویایی (شامه)، لمسایی (لامسه) و چشایی (ذائقه) که به حواس ظاهری یا قوای ادراکی ظاهری و خارجی معروف اند. برخی، تعداد حواس ظاهری را هشت حس و یا بیشتر دانسته اند با این توجیه که لامسه، محل چهار حس است و با این حس؛ درشتی (زبری) و نرمی، سردی و گرمی و مانند آن (درد و فشار) دریافت می شود؛ افزون بر اینکه امروزه به حس تعادل و حس حرکت نیز معتقدند.

دیدگاه ابن سینا

ابن سینا می گوید: «حس، شیء خارج از خود را در می یابد، اما ذات خود و ابزار خود و احساس خود را در نمی یابد» و نیز گفته است: «حس، اشیای جزئی و مشخص را در می یابد».

نکته

...

حس باطن یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای قوای درونی درک کننده صور ناشی از حواس ظاهری یا معانی جزئی است.

حس در لغت به معنی حرکت، صدای خفیف، صدای چیزی که از نزدیک انسان عبور کند و انسان آن را نبیند، صدای شدید، شر، سرمائی که به مزرعه زند، زدن با تازیانه، درد زایمان، و لمس کردن زبانه آتش در ابتدای آن است. نزد تمام فیلسوفان حس عبارت است از ادراک توسط یکی از حواس، یا فعلی که یکی از حواس انجام دهد، یا وظیفه فیزیولوژیکی نفس که احساسات مختلف را در می یابد. مثلا می گویند حس بساوائی، حس بینائی و ... احساس یک نمود روانی است که تحت تأثیر یکی از حواس ظاهری به وجود می آید. بسته به اینکه این نمود روانی را چگونه تحلیل کنیم و آن را به نحو کلی یا جزئی لحاظ کنیم، دارای معانی مختلفی است. احساس را گاهی به تمام این نمود اطلاق می کنند و گاهی به جزئی از آن. حس عبارت از نیرو و قوه ای است که عمل احساس توسط آن انجام می شود؛ حواس عبارت است از آلات حس و محسوس عبارت از چیزی است که توسط احساس درک شده است.

اقسام حواس انسان

انسان دارای دو گونه حواس است:

← حواس ظاهری

حواس باطنی با یک نظر تفصیلی عبارت اند از:

← حس مشترک

...

یکی از ابزارهای شناخت، حواس پنج‏گانه می‏باشد. محدوده استفاده از این ابزار در شناخت طبیعت و به ویژه خالق طبیعت همواره از مسائل اختلافی بین گروه‏های مختلف بوده است.

حس در لغت به معنای درک کردن و فهمیدن است که از طریق قوای حسی پنج‏گانه حاصل می‏گردد. و در اصطلاح مفسرین، منحصر دانستن راه‏های درک و فهم در ماده و طبیعت را حس‏گرایی می‏نامند.

حس‏گرایی از منظر قرآن

از آنجا که قوای حسی از نعمتهای بزرگ خدادادی به انسان به عنوان ابزاری جهت دستیابی به حقیقت و شناخت بوده، خدواند به حس و قوای حسی توجه ویژه‏ای نشان داده و در مناسبت‏های گوناگون، برای هدایت انسانها شاهدهای فراوانی از عالم ماده و طبیعت استفاده کرده است. اما این به معنای منحصر کردن هدایت در امور حسی و اصالت بخشیدن به آن نیست؛ بلکه خداوند در قرآن، در کنار حس و طبیعت از برهانهای غیرمادی نیز استفاده نموده و در پی آنها مردم را به تفکر دعوت می‏کند:

«...وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبهَُا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون‏» «...اینها مثالهایی است که برای مردم می‏زنیم، شاید در آن بیندیشند!»

اما از سویی، با کسانی که در این زمینه قدم در راه افراط گذاشته و حس و تجربه حسی را بر عقل مقدم داشته یا انکار کرده‏اند، به طور جدی به مبارزه برخاسته و فرموده: «وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلیَ‏ بَعْضٍ قَالُواْ أَتحَُدِّثُونهَُم بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُم بِهِ عِندَ رَبِّکُم... أَوَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ؟» «و هنگامی که مؤمنان را ملاقات کنند، می‏گویند: «ایمان آورده‏ایم» ولی هنگامی که با یکدیگر خلوت می‏کنند، (بعضی به بعضی دیگر اعتراض کرده) می‏گویند: «چرا مطالبی را که خداوند (درباره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو می‏کنید تا روز رستاخیز در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟!...» آیا اینها نمی‏دانند خداوند آنچه را پنهان می‏دارند یا آشکار می‏کنند، می‏داند؟!»

چنانچه در این آیه مشاهده می‏گردد برخی از افراد قوم بنی اسرائیل، علم خدا را محدود به ظواهر امور مادی می‏دانستند، و تصور می‏کردند که اگر چیزی را پنهان کنند و مسلمانان را از آن مطلع نسازند، خدا نیز از آن با خبر نمی‏شود. قرآن با تکیه بر حاضر و ناظر بودن خداوند و آگاهی او بر همه امور پیدا و پنهان، بر تصور باطل آنها که از عقیده به اصالت ماده و حس ناشی می‏شد، خط بطلان کشیده و مبارزه خود را با این عقاید پوچ اعلام نموده است.

عوامل حس‏گرایی

...

حس گرایی، بینش کسانی است که ادراک حقیقی را منحصر به ادراک حسی و تجربه می دانند. اینان شاخه ای از مادیون اند که همواره امور عالم را به ماده جسمانیات و قوای جسمانی نسبت می دهند، ازاین رو فلاسفه ای که حس را منشا علم بشر می دانند حسیون نامیده می شوند؛ در مقابل عقلیون.

حس گرایی، بینش کسانی است که ادراک حقیقی را منحصر به ادراک حسی و تجربه می دانند. اینان شاخه ای از مادیون اند که همواره امور عالم را به ماده جسمانیات و قوای جسمانی نسبت می دهند، ازاین رو فلاسفه ای که حس را منشا علم بشر می دانند حسیون نامیده می شوند؛ در مقابل عقلیون. در این مدخل از آیاتی مانند «ما یهلکنا الا الدهر» ، «لایرجون لقاءنا» ، «ان هی الا حیاتنا الدنیا» ، «لولا انزل علیه ملک» و «و لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة» استفاده شده است.

آثار حس گرایی

از جمله بهانه جوئیهائی که مشرکان در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم داشتند و در چندین آیه از قرآن به آن اشاره شده و در آیه مورد بحث نیز آمده است این است که آنها میگفتند چرا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم به تنهائی به این مأموریت بزرگ دست زده است؟ چرا موجودی از غیر جنس بشر و از جنس فرشتگان او را در این ماموریت همراهی نمی کند؟ مگر میتواند انسانی که از جنس ما است به تنهائی بار رسالت را بر دوش کشد؟ و منظورشان این بوده که به خیال خود آن حضرت را تحریک به کاری کنند که از انجامش عاجز شود.

عناوین مرتبط

...

درخواست رؤیت خدا از سوی بنی اسرائیل ، و داشتن معبودان ملموس و محسوس ، و روی آوردن آنان به گوساله پرستی، نشانه حس گرایی آنان بوده است.

درخواست رؤیت خدا از سوی بنی اسرائیل ، نشانه حس گرایی آنان بوده است: «واذ قلتم یـموسی لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة...» و (نیز به خاطر بیاورید) هنگامی که گفتید ای موسی ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم... . «یسـلک اهل الکتـب ان تنزل علیهم کتـبـا من السماء فقد سالوا موسی اکبر من ذلک فقالوا ارنا الله جهرة...» اهل کتاب از تو تقاضا می کنند کتابی از آسمان (یکجا) بر آنها نازل کنی (در حالی که این بهانه ای بیش نیست) آنها از موسی بزرگتر از این را خواستند و گفتند خدا را آشکارا بما نشان بده... . .

داشتن معبودان ملموس و محسوس

درخواست بنی اسرائیل به داشتن معبودان ملموس و محسوس از موسی علیه السلام، نشانه حس گرایی آنان بود: «وجـوزنا ببنی اسرءیل... قالوا یـموسی اجعل لنا الـهـا کما لهم ءالهة...» و بنی اسرائیل را از دریا (سالم) عبور دادیم ... (در این هنگام بنی اسرائیل) به موسی گفتند توهم برای ما معبودی قرار ده همانگونه که آنها معبودان و خدایان دارند!... .

گوساله پرستی

حس گرایی بنی اسرائیل و علاقه به معبودی محسوس، زمینه ساز روی آوردن آنان به گوساله پرستی می شود: «واذ وعدنا موسی اربعین لیلة ثم اتخذتم العجل من بعده... • واذ قال موسی لقومه یـقوم انکم ظـلمتم انفسکم باتخاذکم العجل...» و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم (و او به میعادگاه برای گرفتن فرمانهای الهی آمد) سپس شما گوساله را (معبود خود) انتخاب نمودید ...• و زمانی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم شما با انتخاب گوساله به خود ستم کردید... . «ولقد جاءکم موسی بالبینـت ثم اتخذتم العجل من بعده... • ... واشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم...» (و نیز) موسی آنهمه معجزات را برای شما آورد (چرا شما) بعد از آن گوساله را انتخاب کردید ...• ... و دلهای آنها با محبت گوساله بر اثر کفر آبیاری شد... . «یسـلک اهل الکتـب ان تنزل علیهم کتـبـا من السماء فقد سالوا موسی اکبر من ذلک فقالوا ارنا الله جهرة... ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البینـت...» اهل کتاب از تو تقاضا می کنند کتابی از آسمان (یکجا) بر آنها نازل کنی (در حالی که این بهانه ای بیش نیست) آنها از موسی بزرگتر از این را خواستند و گفتند خدا را آشکارا بما نشان بده...سپس گوساله ( سامری ) را پس از آنهمه دلایل روشن که برای آنها آمد (به خدائی) انتخاب کردند ... . «واتخذ قوم موسی من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار الم یروا انه لا یکلمهم ولا یهدیهم سبیلا...» قوم موسی بعد از (رفتن) او (به میعادگاه خداوند) از زیور آلات خود گوساله ای ساختند، جسد بیروحی بود که صدای گاو داشت! آیا آنها نمی دیدند که با آنان سخن نمیگوید و به راه (راست) هدایتشان نمیکند... . «ان الذین اتخذوا العجل سینالهم غضب من ربهم...» آنها که گوساله را (معبود خود) انتخاب کردند به زودی خشم پروردگار و ذلت در زندگی دنیا به آنها می رسد... . «فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار فقالوا هـذا الـهکم والـه موسی فنسی» و برای آنها مجسمه ای از گوساله که صدائی همچون صدای گوساله داشت خارج ساخت، و گفتند این خدای شما و خدای موسی است! و او فراموش کرد (پیمانی را که با خدا بسته بود). «قالوا لن نبرح علیه عـکفین حتی یرجع الینا موسی» ولی آنها گفتند ما همچنان بر گرد آن میگردیم (و به پرستش گوساله ادامه میدهیم) تا موسی به سوی ما بازگردد!


جمعیتی که در ناز و نعمت به سر می بردند و به تعبیر قرآن ملأ بودند (ظاهری چشم پر کن و درونی از نور حق تهی داشتند) چون دعوت این پیامبر بزرگ را مخالف هوسهای خود می دیدند، و مزاحم منافع نامشروع و استکبار و برتری جوئی بی دلیلشان مشاهده می کردند و به خاطر همین ناز و نعمتها از خدا دور افتاده بودند و سرای آخرت را انکار نمودند، به ستیزه بر خواستند، درست با همان منطقی که سرکشان قوم نوح داشتند.

اشراف کافر ثمود، گروهی حس گرا و ظاهربین بودند: «ثم انشانا من بعدهم قرنـا ءاخرین• وقال الملا من قومه الذین کفروا وکذبوا بلقاء الاخرة واترفنـهم فی الحیوة الدنیا ما هـذا الا بشر مثلکم یاکل مما تاکلون منه ویشرب مما تشربون• ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما نحن بمبعوثین» سپس بعد از آنها جمعیت دیگری را به وجود آوردیم• ولی اشرافیان خود خواه قوم او که کافر شده بودند و لقای آخرت را تکذیب کرده بودند و ناز و نعمت در زندگی دنیا به آنها داده بودیم گفتند: این بشری است مثل شما! از آنچه شما می خورید می خورد و از آنچه می نوشید می نوشد! • غیر از این زندگی دنیا چیزی در کار نیست، پیوسته گروهی از ما می میرند و نسل دیگری جای آنها را می گیرید و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد. (منظور از «قرنا ءاخرین»، ثمود است. )

اقوام کافر بعد از حضرت نوح

این آیات به بحث پیرامون اقوام دیگری که بعد از نوح علیه السّلام بر سر کار آمدند پرداخته و منطق آنها را که هماهنگ منطق کفار پیشین بوده، و همچنین سرنوشت دردناکشان را شرح می دهد، و بحثهائی را که در آیات گذشته ذکر شد تکمیل می کند. نخست می گوید: ما بعد از آنها جمعیت دیگری را به وجود آوردیم و قوم تازه ای به روی کار آمدند.

← معنای قرن

از آنجا که بشر نمی تواند بدون یک رهبر الهی باشد خداوند پیامبر بزرگی را برای نشر دعوت توحید و آئین حق و عدالت به سوی آنها فرستاد چنانکه آیه بعد می گوید: ما در میان آنها رسولی از خودشان فرستادیم که پروردگار یکتا را بپرستید و جز او معبودی برای شما نیست.

ندای توحید

...

قرآن کریم نخست ریشه اصلی انحراف فرعون را که همان زینت یافتن اعمال زشتش در نظرش به خاطر کبر و غرور و خود خواهی بیان می دارد، سپس نتیجه آن را که گمراهی از طریق حق است، و در مرحله سوم شکست نهایی نقشه های او را اعلام می کند.

توقع فرعون، نسبت به همراهی فرشته ای به صورت محسوس با موسی علیه السلام، نشانه حس گرایی وی بود: «ونادی فرعون... • فلولا القی علیه اسورة من ذهب او جاء معه الملـئکة مقترنین» فرعون در میان قوم خود ندا داد ...•اگر راست می گوید چرا دستبندهای طلا به او داده نشده؟! یا اینکه چرا فرشتگان همراه او نیامده اند؟ (تا گفتارش را تأیید کنند).

قصری برای دیدن خدا

حس گرایی فرعون با درخواست خود، درباره ساختن قصری برای دیدن خدای موسی به همراه بوده است: «وقال فرعون یـایها الملا ما علمت لکم من الـه غیری فاوقد لی یـهـمـن علی الطین فاجعل لی صرحـا لعلی اطـلع الی الـه موسی...» فرعون گفت: ای جمعیت (درباریان! ) من خدائی جز خودم برای شما سراغ ندارم! (اما برای تحقیق بیشتر) ای هامان آتشی بر گل بیفروز! (و آجرهای محکم بساز) و برای من برج بلندی ترتیب ده، تا از خدای موسی خبر گیرم ...! «وقال فرعون یـهـمـن ابن لی صرحـا لعلی ابلغ الاسبـب• اسبـب السمـوت فاطـلع الی الـه موسی وانی لاظنه کـذبـا...» فرعون گفت: ای هامان! برای من بنای مرتفعی بساز شاید به وسائلی رسم• وسائل (صعود به) آسمانها، تا از خدای موسی آگاه شوم، هر چند گمان می کنم او دروغگو باشد... .

اهداف فرعون

نخستین چیزی که در اینجا به نظر می رسد این است که هدف فرعون از این کار چه بود؟ آیا او واقعا در این حد از حماقت بود که فکر می کرد خدای موسی علیه السّلام در آسمان است و به فرض که در آسمان باشد با ساختن یک بنای بلند که در مقابل کوههای سطح زمین ارتفاع بسیار ناچیزی دارد می تواند به آسمان برود؟!این مسأله بسیار بعید به نظر می رسد، چرا که فرعون با تمام غرور و تکبری که داشته مرد هوشیار و سیاستمداری بود که سالیان دراز ملت عظیمی را در بند نگه داشته بود و با قدرت بر آنها حکومت می کرد، و در مورد چنین اشخاصی هر حرکتی جنبه شیطانی دارد، باید قبل از هر چیز به سراغ تحلیل انگیزه سیاست شیطانی این امر رفت. ظاهر این است فرعون به عنوان چند هدف دست به چنین کاری زد:

← هدف اول

...

کشف رأی معصوم (علیه السلام) توسط مجتهد از طریق یافتن اتفاق آرای فقهای عصر خویش، با علم به دخول معصوم (علیه السلام) را طریق حس گویند.

طریق حس، از طرق کاشفیت اجماع بوده و به این معنا است که شخص مجتهدی به قصد تحصیل اجماع به محضر عالمان عصر خویش رسیده و نظر آنان را در مسئله به دست می آورد و علم پیدا می کند که امام (علیه السلام) در میان مجمعین بوده است، هر چند به طور معین نداند کدام یک از آنان امام (علیه السلام) است.نام دیگر این شیوه، اجماع دخولی و یا تضمنی است.

ویژگی های طریق حس

برخی از ویژگی های این طریق عبارت است از:۱. منحصر به زمان حضور امام (علیه السلام) بوده و برای دوران غیبت مفید نیست؛۲. در میان اجماع کنندگان باید افرادی ناشناخته باشند و اگر همگی شناخته شده باشند، این طریق کارآیی ندارد؛۳. مخالفت افراد شناخته شده، هر چند تعدادشان زیاد باشد، به حال اجماع ضرری ندارد، ولی مخالفت افراد مجهول النسب، گرچه تعدادشان اندک باشد، به اجماع آسیب رسانده و سبب می شود به وجود معصوم (علیه السلام) در میان اجماع کنندگان یقین پیدا نشود.

علمای بیان کننده طریق حس

فقهای متقدم همانند مرحوم «شیخ مفید» در کتاب «اوائل المقالات»، «سید مرتضی» در «الذریعه»، «ابوالصلاح حلبی» در «کافی» و «محقق اول» در «معتبر»، این روش را بیان کرده اند.



آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر