عضویت: 1390/04/11
تعداد پست: 109
man aslan na un ruz na shabesh na fardash behem khosh nagzasht.......aksa o filmasham nemibinam.....
عضویت: 1389/05/21
تعداد پست: 6988
دوست خوبم ...
دهن مردم رو نمیشه بست ...
سعی کنید راحت باشید رلکس باشید ... (( راستی اینو اضافه کنم که شب قبل از روز عروسی من حالم انقدر بد بود که بیمارستانی شدم و بهم سرم زدن ... از استرس وفشارهایی که مادرم و اطرافیان بهم وارد کردن ولی خواستم که اوضاع رو بر وفق مرادم کنم و خدا هم کمکمون کرد ))
دخترخاله ی خودم تو عروسی کلی واسم قیافه گرفته بود و قهر بود ... زن داییم کلاس کار عجیبی گذاشته بود و خاله هامم طبق برنامه ی مادرم حسابی منو اذیت کردن ...
ولی برام پشیزی ارزش ندارن ... هر چی میخوان بگن بگن انقدر بگن تا جونشون درره ....
زندگی رو به کام خودتون تلخ نکنید ...
شما فقط از خانواده ی همسرتون یا قومای خودتون بدی دیدید ... من از مادر و پدر خودم بدترین چیزارو دیدم ...
باز هم سر پا ایستادم و دارم به خوبی به کوریه چشم خیلی ها بهترین زندگی رو میکنم ...
انقدر زورشون میگیره میبینن حرفاشون برام ارزشی نداره و منو ناراحت نمیکنه ... هفت تا رنگ میشن بخدا ...
ههههههههههههه
افسوس روزی خواهد آمد که بی دینی، نمادروشن فکری است!(دکتر علی شریعتی )
عضویت: 1390/05/05
تعداد پست: 1691
ای باباااااااااااااااا..........اینهمه خرج و بدو بدو آخرشم به اصل کاری خوش نمیگذره که
قربون خدا برم ما ایرانیا همه چیمون برعکسه ه ه ه
خدا می بیند و می پوشاند...مردم نمی بینند و فریاد می زنند
عضویت: 1389/08/06
تعداد پست: 1761
من که عقدم خیلی عالی بود . خیلی بهتر از چیزی شد که حتی خودم انتظارش رو داشتم . پدر و مادر شوهرم خیلی سورپرایزم کردن و .....
3 هفته دیگه هم عروسیمه. تمام خرجش با خانواده همسرمه ولی تازه بیشتر از چیزی که من بخوام واسم انجام می دن و هی می گن اصلا تو فکر پولش نباش . می دونم که عروسیم خیلی خوش می گذره و بهترین عروسی می شه
هیچ کس هم نیست که بخواد توی عروسی اذیتم کنه یا حرصم رو در بیاره . خدا رو شکر همه فامیلمون آدمای خوبین و از خیلی وقت پیش منتظر عروسیم هستن.
عضویت: 1389/08/06
تعداد پست: 1761
با اینکه اعصابم راحته ولی به هر حال یه استرس های کوچیکی هم دارم . مثلا آرایشم بد نشه و ..... البته به خودم قول دادم اصلا حساس نباشم و ریلکس ریلکس باشم
عضویت: 1389/08/06
تعداد پست: 1761
من خیلی قدر خونواده همسرم رو می دونم . ولی الان که اینجارو خوندم بیشتر قدرشونو فهمیدم .
واقعا ماهن
گفتن هر چیزی که رسمه و دوست دارید انجام می دیم . با اینکه فامیل هستیم تمام رسما رو انجام دادن . شاید خیلی بیشتر از چیزی که بقیه انجام می دن .
البته ما هم خدائیش اصلا کم نذاشتیم
عضویت: 1390/01/25
تعداد پست: 210
http://20ist.com/?p=2266
این کلیپ مشکلات شب عروسی رو اگه ندید ببینید جالبه :-)
عضویت: 1389/04/01
تعداد پست: 2288
من یه بله برون مفصل داشتم و یه عقد و یه عروسی تو شهرخودمون و یه عروسی تو شهر شوهرم.ولی ماه عسل که یک ماه بعداز عروسی بود خیلی بیشتر خوش گذشت.بینهایت عالی و خوب بود.
نیما یوشیج در جشن یک سالگی فرزندش نوشت:پسرم!یک بهار،یک تابستان،یک پاییز و یک زمستان را دیدی!از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی...
عضویت: 1389/07/15
تعداد پست: 1263
وااااااااااااااااااااااااااای منم عروسیم عالی بود اینقدر رقصیذم که خودم خجالت میکشم فیلمم ببینم جاریام سنگ تموم گذاشتن همش میرقصیدن با اینکه یکیشکن حامله بود.خیلی عالی بود من و شوشو آرزومون دوباره جشن بگیریم البته من جشنم ماه پیش بود
عضویت: 1389/07/15
تعداد پست: 1263
اینم بگم همه فامیل من و شوهرم میگفتن جشنتون اروم بود چون خواهرم واقعا راهنماییاش عالی بود بعد من از جشن خواهر وبرادرم خیلی درس گرفته بودم بعد 1 سال بود داشتیم با کمک خواهرم کارای عروسی میکردیم شوشو خیلی به حرفم بود و قرارمون این بود که ارامشم حفظ کنیم وخانواذه شوشو اصلا کاری باهام نداشتن گفتن هرچی خودت میخای عالللللللللللللی بود شب هم ما با ماشین که رفتیم دور بزنیم خانواده دو طرف جا گذاشتیم کلی با فامیلای دور تو خیابون رقصیدیم و حال کردیم
عضویت: 1389/07/15
تعداد پست: 1263
عروس به سر خوشی خودم ندیدم:ِِِِِِ
عضویت: 1390/04/07
تعداد پست: 3486
ما هم همه خرج عروسی گردن خودمون بود و خانواده شوشو کم نیاوردن هرکی را میشناختن دعوت کردن پوستمون کنده شد
بازم همه چی خوب بود دوستام سنگ تموم گذاشتن انقدر که هرقصیدن وشیطونی کردن
اما امان از اخرششششششششششش
یادم میفته گریم میگیرهوجناب پدر شوهرم یادش رفته بود ادرس را بزینگه به قصاب بده شب گوسفند نبود واسه قربونی
بابام را کاردش میزدی خونش در نمیامد از ناراحتی
جلوی فامیلا کلی خجالت کشیدم
فکر کنید با گریه ارایشمو شستمو و لباسامو عوض کردم
این پدر شوهرم با اینکه ربون چربی داره و ظاهرا خیلی با هام خوبه هم شب مهر برون خیلی اذیتم کرد هم عروسی
هرچند تو عروسی دخترش دامادشون اشکشونو در اورد
من معتقدم خدا جای حق نشسته و تاوان کار اینجور دل شکستنا را توی همین دنیا میده
عضویت: 1390/01/21
تعداد پست: 2856
حسنا جون واقعا ناراحت شدم انشالله خدا سایه همسرت رو برات حفظ کنه
*** نیـــــــ*ــلا عشق کوچولوی من ***
عضویت: 1389/05/21
تعداد پست: 6988
مرسی رها جون .... واقعا امیدم همسرمه ...
افسوس روزی خواهد آمد که بی دینی، نمادروشن فکری است!(دکتر علی شریعتی )
عضویت: 1389/12/03
تعداد پست: 4670
حسنا جون اخه مامانت واسه چی اینجوری میکرد؟