موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

خاطرات شب اول زفافم

خاطرات شب اول زفافم

نویسنده : علی بجنوردی | زمان انتشار : 08 مهر 1400 ساعت 16:30

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white sara1388

عضویت: 1390/04/11

تعداد پست: 109

man aslan na un ruz na shabesh na fardash behem khosh nagzasht.......aksa o filmasham nemibinam.....

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white ~حسنا~

عضویت: 1389/05/21

تعداد پست: 6988

دوست خوبم ...

دهن مردم رو نمیشه بست ...

سعی کنید راحت باشید رلکس باشید ... (( راستی اینو اضافه کنم که شب قبل از روز عروسی من حالم انقدر بد بود که بیمارستانی شدم و بهم سرم زدن ... از استرس وفشارهایی که مادرم و اطرافیان بهم وارد کردن ولی خواستم که اوضاع رو بر وفق مرادم کنم و خدا هم کمکمون کرد ))

دخترخاله ی خودم تو عروسی کلی واسم قیافه گرفته بود و قهر بود ... زن داییم کلاس کار عجیبی گذاشته بود و خاله هامم طبق برنامه ی مادرم حسابی منو اذیت کردن ...

ولی برام پشیزی ارزش ندارن ... هر چی میخوان بگن بگن انقدر بگن تا جونشون درره ....

زندگی رو به کام خودتون تلخ نکنید ...

شما فقط از خانواده ی همسرتون یا قومای خودتون بدی دیدید ... من از مادر و پدر خودم بدترین چیزارو دیدم ...

باز هم سر پا ایستادم و دارم به خوبی به کوریه چشم خیلی ها بهترین زندگی رو میکنم ...

انقدر زورشون میگیره میبینن حرفاشون برام ارزشی نداره و منو ناراحت نمیکنه ... هفت تا رنگ میشن بخدا ...

ههههههههههههه

افسوس روزی خواهد آمد که بی دینی، نمادروشن فکری است!(دکتر علی شریعتی )

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white ~*نیکی*~

عضویت: 1390/05/05

تعداد پست: 1691

ای باباااااااااااااااا..........اینهمه خرج و بدو بدو آخرشم به اصل کاری خوش نمیگذره که
قربون خدا برم ما ایرانیا همه چیمون برعکسه ه ه ه

خدا می بیند و می پوشاند...مردم نمی بینند و فریاد می زنند

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white ساناز_جون7

عضویت: 1389/08/06

تعداد پست: 1761

من که عقدم خیلی عالی بود . خیلی بهتر از چیزی شد که حتی خودم انتظارش رو داشتم . پدر و مادر شوهرم خیلی سورپرایزم کردن و .....
3 هفته دیگه هم عروسیمه. تمام خرجش با خانواده همسرمه ولی تازه بیشتر از چیزی که من بخوام واسم انجام می دن و هی می گن اصلا تو فکر پولش نباش . می دونم که عروسیم خیلی خوش می گذره و بهترین عروسی می شه
هیچ کس هم نیست که بخواد توی عروسی اذیتم کنه یا حرصم رو در بیاره . خدا رو شکر همه فامیلمون آدمای خوبین و از خیلی وقت پیش منتظر عروسیم هستن.

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white ساناز_جون7

عضویت: 1389/08/06

تعداد پست: 1761

با اینکه اعصابم راحته ولی به هر حال یه استرس های کوچیکی هم دارم . مثلا آرایشم بد نشه و ..... البته به خودم قول دادم اصلا حساس نباشم و ریلکس ریلکس باشم

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white ساناز_جون7

عضویت: 1389/08/06

تعداد پست: 1761

من خیلی قدر خونواده همسرم رو می دونم . ولی الان که اینجارو خوندم بیشتر قدرشونو فهمیدم .
واقعا ماهن
گفتن هر چیزی که رسمه و دوست دارید انجام می دیم . با اینکه فامیل هستیم تمام رسما رو انجام دادن . شاید خیلی بیشتر از چیزی که بقیه انجام می دن .
البته ما هم خدائیش اصلا کم نذاشتیم

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white نوشین177

عضویت: 1390/01/25

تعداد پست: 210

http://20ist.com/?p=2266
این کلیپ مشکلات شب عروسی رو اگه ندید ببینید جالبه :-)

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white ss_مامان_اینده_ss

عضویت: 1389/04/01

تعداد پست: 2288

من یه بله برون مفصل داشتم و یه عقد و یه عروسی تو شهرخودمون و یه عروسی تو شهر شوهرم.ولی ماه عسل که یک ماه بعداز عروسی بود خیلی بیشتر خوش گذشت.بینهایت عالی و خوب بود.

نیما یوشیج در جشن یک سالگی فرزندش نوشت:پسرم!یک بهار،یک تابستان،یک پاییز و یک زمستان را دیدی!از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی...

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white melisa34

عضویت: 1389/07/15

تعداد پست: 1263

وااااااااااااااااااااااااااای منم عروسیم عالی بود اینقدر رقصیذم که خودم خجالت میکشم فیلمم ببینم جاریام سنگ تموم گذاشتن همش میرقصیدن با اینکه یکیشکن حامله بود.خیلی عالی بود من و شوشو آرزومون دوباره جشن بگیریم البته من جشنم ماه پیش بود

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white melisa34

عضویت: 1389/07/15

تعداد پست: 1263

اینم بگم همه فامیل من و شوهرم میگفتن جشنتون اروم بود چون خواهرم واقعا راهنماییاش عالی بود بعد من از جشن خواهر وبرادرم خیلی درس گرفته بودم بعد 1 سال بود داشتیم با کمک خواهرم کارای عروسی میکردیم شوشو خیلی به حرفم بود و قرارمون این بود که ارامشم حفظ کنیم وخانواذه شوشو اصلا کاری باهام نداشتن گفتن هرچی خودت میخای عالللللللللللللی بود شب هم ما با ماشین که رفتیم دور بزنیم خانواده دو طرف جا گذاشتیم کلی با فامیلای دور تو خیابون رقصیدیم و حال کردیم

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white melisa34

عضویت: 1389/07/15

تعداد پست: 1263

عروس به سر خوشی خودم ندیدم:ِِِِِِ

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white زهرا_مامان_سها

عضویت: 1390/04/07

تعداد پست: 3486

ما هم همه خرج عروسی گردن خودمون بود و خانواده شوشو کم نیاوردن هرکی را میشناختن دعوت کردن پوستمون کنده شد
بازم همه چی خوب بود دوستام سنگ تموم گذاشتن انقدر که هرقصیدن وشیطونی کردن
اما امان از اخرششششششششششش
یادم میفته گریم میگیرهوجناب پدر شوهرم یادش رفته بود ادرس را بزینگه به قصاب بده شب گوسفند نبود واسه قربونی
بابام را کاردش میزدی خونش در نمیامد از ناراحتی
جلوی فامیلا کلی خجالت کشیدم
فکر کنید با گریه ارایشمو شستمو و لباسامو عوض کردم
این پدر شوهرم با اینکه ربون چربی داره و ظاهرا خیلی با هام خوبه هم شب مهر برون خیلی اذیتم کرد هم عروسی
هرچند تو عروسی دخترش دامادشون اشکشونو در اورد
من معتقدم خدا جای حق نشسته و تاوان کار اینجور دل شکستنا را توی همین دنیا میده

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white رهــ*ا_و_نی_نی

عضویت: 1390/01/21

تعداد پست: 2856

حسنا جون واقعا ناراحت شدم انشالله خدا سایه همسرت رو برات حفظ کنه

*** نیـــــــ*ــلا عشق کوچولوی من ***

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white ~حسنا~

عضویت: 1389/05/21

تعداد پست: 6988

مرسی رها جون .... واقعا امیدم همسرمه ...

افسوس روزی خواهد آمد که بی دینی، نمادروشن فکری است!(دکتر علی شریعتی )

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white ماشدانا27644

عضویت: 1389/12/03

تعداد پست: 4670

حسنا جون اخه مامانت واسه چی اینجوری میکرد؟

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر