موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

تعصب یعنی چه

تعصب یعنی چه

نویسنده : نادر | زمان انتشار : 18 خرداد 1400 ساعت 12:40

96 1463 100 1

/ta'assob/


مترادف تعصب

: خشک اندیشی، حمیت، غیرت، سخت گیری، عصیبت، جانب داری، طرف داری، هواداری افراطی، جانب داری کردن، حمایت کردن


برابر پارسی

: پافشاری بیخردانه، پی ورزی، خشک اندیشی، ستیهندگی، کورباوری


معنی تعصب در لغت نامه دهخدا

تعصب. [ ت َ ع َص ْ ص ُ ] (ع مص )بستن عصابه. (تاج المصادر بیهقی ). عصابه بر سر بستن. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عصبیت کردن. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حمیت و عصبیت و برنایشتی و جانب داری و طرفداری و حمایت. (ناظم الاطباء) : عمر من به شصت وپنج سال آمده و بر اثر وی [ بوسهل ] می بباید رفت و در تاریخی که میکنم سخنی نرانم که آن به تعصبی و میلی کشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 175). به قدمی راسخ و عزمی ثابت در هواداری و حفظ خاندان کریم اتابکی تعصب نمود و حق گزاری کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 11).
تعصب را کمر دربسته چون شیر
شده بر من سپر بر خصم شمشیر.

نظامی.

خلقی به تعصب بر وی گرد آمدند. (گلستان ). || دعوای عصبیت کردن. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || حمایت کردن و یاری دادن و پشتی کردن و خویشاوندی کردن. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || مایل شدن بسوی کسی و دفاع کردن از حریم او و دامن بکمر زدن و جدیت نمودن در پیروزی وی. (از اقرب الموارد). || مخالفت و مقاومت کردن با کسی و مشاهده ٔ عناد و عصبیت در نفس خودبر علیه کسی کردن. (از اقرب الموارد). عداوت. کینه ورزی. دشمنی : سلطان را نیک درد آمده بود که حسنک را قرمطی خوانده بودند و به آن وحشت و تعصب خلیفه زیاده می گشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 180). علی رایض حسنک را به بند می برد و استخفاف می کرد و تشفی و تعصب و انتقام مینمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 177). فضل ربیع که حاجب بزرگ بود میان بسته تعصب آل برمک را.(تاریخ بیهقی ایضاً ص 424). || نپذیرفتن گفتار حق در مقابل دلیل بر اثر تمایل به جانبی. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || سخت غیور بودن دردین و مذهب و دفاع کردن از آنها. (از اقرب الموارد). حمایت مذهبی. (ناظم الاطباء) :
تا گوش خوبرویان با گوشوار باشد
تا جنگ و تا تعصب با ذوالفقار باشد.

منوچهری.

|| قناعت نمودن بچیزی و راضی شدن به آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || میان بستن از گرسنگی. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).

معنی تعصب به فارسی

تعصب

جانب داری کردن ا کسی یاازطریقه ومذهبی، حمایت ویاری کردن، بچیزی دلبسته ومقیدبودن و، سخت از آن دفاع کردن
۱-( مصدر ) جانب داری کردن حمایت کردن حمیت داشتن.۲ - پر خاش کردن سخت گرفتن . ۳ -( اسم ) حمیت عصبیت . ۴ - سختگیری . جمع : تعصبات .
عصابه بر سر بستن

( مصدر ) جانبداری کردن حمایت کردن .

تعصب کردن تعصب ورزیدن

جانب داری کردن طرفداری شدید کردن

نوشته جین اوستن . نویسنده در این کتاب با تصویر صحنه هایی از

زندگی

معمولی و روزمره چند خانواده داستانی شیرین و دلپذیر پرداخته . مادر سبکسری که می کوشد دخترانش را شوهر دهد و جوانی را از خاندان اشراف که از فرط

غرور

] بهمه زنان بدیده خرده گیری می نگرد و دختری زیبا و با نشاط و شوخ طبع که با [ تعصب ] شدیدی ازین جوان بیزار است و جوانی زیبا و توانگر ولی ساده و زودباور که بواسطه مداخله نابجای دوستش دختری را که از جان و دل دوست دارد ترک میکند از بازیگران این داستانند . این کتاب بفارسی ترجمه و منتشر شده .


معنی تعصب در فرهنگ معین

تعصب

(تَ عَ صُّ) [ ع . ] ۱ - (مص ل .) از چیزی سخت جانبداری کردن . ۲ - (اِمص .) حمیت ، عصبیت . ۳ - سخت گیری .

معنی تعصب در فرهنگ فارسی عمید

تعصب

۱. جانبداری کردن از مذهبی.
۲. به چیزی دلبسته و مقید بودن و سخت از آن دفاع کردن.
۳. [قدیمی] کینه، دشمنی.

تعصب در دانشنامه اسلامی

تعصب

تعصب یکی از راذئل اخلاقی است که مایه دوری از حق و محروم شدن از سعادت است. و به معنی وابستگی غیرمنطقی به چیزی تا آنجا که انسان حق را فدای آن کند.
«تعصب» و «عصبیت» در اصل از ماده«عصب» به معنی رگ ها و پی هایی است که مفاصل را به هم ارتباط می دهد، سپس هر گونه ارتباط و به هم پیوستگی را تعصب و عصبیت نامیده اند، اما معمولا این لفظ در مفهوم افراطی و مذموم آن به کار می رود. تعصب و تحجر به معنای ایستایی، تحول ناپذیری، جمود و برنتابیدن فرهنگ و ارزش های حق و متعالی است که هم در ساحت بینش و دانش (تحجر) و هم در حوزه گرایش و رفتار (جمود) بروز و ظهور دارد و عقل و دل و ابزارهای معرفت یاب و منابع شناخت زا را نیز شامل می گردد. ابن منظور در مورد معنای لغوی عصبیّت می گوید: «إن یدعوالرجل إلی نصرة عُصبته و التألّب معهم علی من یناویهم ظالمین او مظلومین؛ عصبة خویشاوندان پدری هستند و در پی آن شخص به دنبال طرفداری و دفاع از قوم و قبیله خود می باشد.»
مفهوم شناسی
بی تردید اساسی ترین پایه عبودیت و بندگی خداتسلیم و تواضع در برابر حق است و به عکس هرگونه تعصب و لجاجت مایه دوری از حق و محروم شدن از سعادت است. تعصب به معنی «وابستگی غیرمنطقی به چیزی » تا آنجا که انسان حق را فدای آن کند و لجاجت به معنی اصرار بر چیزی است به گونه ای که منطق و عقل را زیر پا بگذرار، ثمره این دو شجره خبیثه نیز «تقلید کورکورانه » است که سد راه پیشرفت و تکامل انسان هاست.هنگامی که به تاریخ انبیای بزرگ بازمی گردیم و علل انحراف و گمراهی اقوام پیشین را مورد بررسی قرار می دهیم به خوبی می توان دریافت که این سه امر (تعصب و لجاجت و تقلید کورکورانه) نقش اصلی را در انحراف آنها داشته است و یک برنامه عام برای همه اقوام زشت کار پیشین بوده است، آنها به خاطر وابستگی شدید به افکار و برنامه های خرافی، و لجاجت و اصرار بر آنها، چشم و گوش بسته به پیروی نیاکان شان ادامه می دادند و به این طریق، خرافات بی اساس از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد، وصدای دلنشین مردان الهی که برای هدایت آنها آمده بودند، در میان نعره های جاهلانه آنان گم می شد.
تعصب از دیدگاه قرآن
داستان های از تعصب در قرآن اشاره است، به عنوان نمونه:
← داستان حضرت نوح
... ...

تعصب در دانشنامه ویکی پدیا

تعصب

تعصب یک باور یا رفتار است که با حرارت بی چون و چرا، برای تمام اهداف با موضوعات مختلف، یا با شور و شوق وسواسی برای تفریح یا سرگرمی انجام شود. فیلسوف

جرج سانتایانا

تعصب را اینچنین تعریف کرده است: «تلاش خود را مضاعف کردن وقتی هدف را فراموش کرده اید». به باور

وینستون چرچیل

، «متعصب کسی است که نمی تواند نظر خود را تغییر دهد یا موضوع را عوض کند». با هر دو تعریف، متعصب، استانداردهای بسیار سخت و سفت و آستانه تحمل پایین برای آرا و نظرهای مخالف دارد.

پیش داوریبنیادگراییبی خردیاختلال وسواسی جبرینیل پستمن در کتاب خود صحبت دیوانه، صحبت احمقانه می گوید «کلید تمام باورهای متعصبانه این است که همگی خود-تأییدگر هستند... (برخی بارها) متعصبانه اند نه به خاطر اینکه لزوماً نادرست باشند، بلکه چون به طریقی اظهار می شوند که گویی هیچ وقت نادرستی آنها نمی تواند نشان داده شود.»

رفتار یک تماشاچی یا یک طرفدار (به

انگلیسی

: fan) که شور و شوق زیادی برای یک موضوع خاص دارد با رفتار یک متعصب که هنجارهای اجتماعی را نقض می کند متفاوت است. هرچند رفتار یک طرفدار ممکن است عجیب و غیرعادی به نظر بیاید، هنجارها را نقض نمی کند. یک فرد

نوابیغ

(به انگلیسی: crank) نیز با متعصب تفاوت دارد. فرد نوابیغ با خرافات عجیب باورهایی دارد که از نظر هنجارهای جامعه مضحک و یا احتمالاً غلط اند؛ مثل تخت بودن زمین. در طرف مقابل، باورهای یک فرد متعصب شاید در جامعه نرمال "تلقی" شوند، مثل علاقه به

دین

یا

سیاست

، با این تفاوت که مقیاس دخالت فرد، تعهد او به موضوع یا وسواسش به آن به شکل غیرطبیعی و نامتناسب هستند.

pic_%D8%AA%D8%B9%D8%B5%D8%A8.jpg

تعصب ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

تعصب (فیلم)

تعصب (فیلم ۱۹۱۶)

تعصب فیلمی به کارگردانی تقی مختار و نویسندگی سیروس الوند محصول سال ۱۳۵۴ است.
محمدعلی فردین
شورانگیز طباط ...

چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد =>

[گزارش]

تعصب در دانشنامه آزاد پارسی

تَعَصُّب (prejudice)

در رفتارشناسی اجتماعی، به معنی پیش داوری منفی دربارۀ اعضای یک نژاد یا گروه به رغم واقعیت های خلاف. شخص متعصب معمولاً گروه خود را از لحاظ هوش، منش، یا رفتار برتر از دیگران می پندارد. روان شناسان ریشه های تعصب را در بی نظمی های شخصیتی، عوامل برانگیزنده در محیط اجتماعی، و ویژگی های مربوط به فرآیندهای فکری بهنجار جست وجو کرده اند. تعصب غالباً با نهادهایی اجتماعی چون جداسازی، تبعیض نژادی، یا نوع دیگری از تبعیض همراه است. این رفتار در کودکان زیر سه یا چهار سال مشاهده نمی شود.

نقل قول های تعصب

تعصّب یک اصطلاح است برای باور یا رفتار مربوط به حمایتی انتقادناپذیر.

• «نگریستم و هیچ یک از جهانیان را نیافتم که برای چیزی تعصّب ورزد جز آنکه آن تعصّب را علّتی بُوَد... پس اگر به ناچار تعصّب ورزیدن باید، در چیزی تعصّب ورزید که شاید: در خوی های نیک و گزیده و کردارهای پسندیده و کارهای نیکو.... به خوبیِ

خوی و رفتار

، و

بردباری

به هنگامِ

خشمِ

بسیار، و آنچه پسندیده است از رفتار و کردار. پس در خصلت های نیکو تعصّب ورزید از حمایت کردنِ پناهندگان، و بر سر رساندنِ پیمان و به فضیلت آراسته بودن، و دست بازداشتن از

ستمکاری

و بزرگ شمردن گناهِ خونریزی و خونخواری، و دادِ مردمان دادن، و خشم را فروخوردن....»

نهج البلاغه

، کلمات قصار، ۱۹۲ ->

علی بن ابی طالب

معنی تعصب به انگلیسی

partiality (اسم)

طرفداری ، تعصب ، غرض ، علاقه شدید به چیزی ، ملیت ، جانبداری

zealotry (اسم)

هوا خواهی ، تعصب ، شوق و اشتیاق

zeal (اسم)

شوق ، غیرت ، حرارت ، گرمی ، تعصب ، ذوق ، جانفشانی ، حمیت

bias (اسم)

تعصب ، پیشقدر ، تمایل بیک طرف ، سینه کش

prejudice (اسم)

تعصب ، ضرر ، تبعیض ، غرض ، پیش داوری ، غرض ورزی ، قضاوت تبعیض امیز ، خسارت وضرر

bigotry (اسم)

تعصب ، سرسختی درعقیده ، عمل تعصب امیز

fanaticism (اسم)

تعصب ، کوته فکری ، خرافات پرستی

intolerance (اسم)

نا توانی ، تعصب ، عدم تحمل ، نابردباری ، طاقت فرسایی

intolerancy (اسم)

نا توانی ، تعصب ، عدم قبول ، عدم تحمل ، نابردباری ، طاقت فرسایی

preconception (اسم)

تعصب ، عقیدهاز قبل تشکیل شده ، حضور پیش از وقت ، تصدیق بلا تصور

prepossession (اسم)

تعصب ، اشغال قبلی ، تصرف قبلی ، تمایل بیجهت

معنی کلمه تعصب به عربی

تعصب

اجحاف , تعصب , حماس , حماسة

تعصب

عاطفة

تعصب

تعصب را به اشتراک بگذارید

معنی یا پیشنهاد شما

واژه

نام شما

رایانامه

معنی یا پیشنهاد شما


نام نویسی

  |  

ورود

کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته

پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته

عبارات و کلمات کلیدی مرتبط

• تعصب یعنی چی؟   • تعصب بیجا   • معنی تعصب   • تعصب چیست   • تعصب در اسلام   • انواع تعصب   • تعصب از دیدگاه اسلام   • تعصب دینی   • مفهوم تعصب   • تعریف تعصب   • معرفی تعصب   • تعصب یعنی چه  

توضیحات دیگر


کلمه : تعصب
اشتباه تایپی : juwf
آوا : ta'assob
نقش : اسم
عکس تعصب : در گوگل

آیا معنی

تعصب

مناسب بود ؟    

    ( امتیاز : 96% )

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر