تعریف پانیک اتک / panic attack
پانیک اتک به معنی حمله های وحشت و یا ترس است. اختلال پانیک حملات غیر منتظره و عود کننده ای است که حداقل به دنبال یکی از این حملات علایمی نظیر ( ضربان قلب – لرز – احساس خفگی – سرگیجه – تعریق شدید – کوتاهی تنفسی – تهوع – کرختی یا بی حسی ) ایجاد میشود. این حالت نوعی استرس و اضطراب بسیار شدید بدنبال دارد که در آن به فرد احساس درماندگی و حتی احساس مرگ دست می دهد.
این حالت معمولا به صورت بسیار ناگهانی شروع می شود. معمولا این حالت ممکن است پس از شنیدن یک خبر ناگوار و یا ناکامی در یک زمینه خاصی و شاید هم مصرف مواد مخدر و روانگردان و حتی با مصرف یک سیگار و غیره شروع شود.
علایم پانیک اتک عبارتند از :
استرس و اضطراب بسیار شدید، طپش قلب، درد در قفسه سینه، سرگیجه، حالت تهوع، تعریق، عرق کردن، بی حسی اندام،لرزش اندام، احساس خفگی و تنگی نفس، احساس مرگ،و غیره که با توجه به شخصیت افراد تجربه این علایم از فردی به فرد دیگر متفاوت است. این حمله می تواند از سالی یکبار تا روزی چند بار به فرد دست دهد.
عوامل ایجاد پانیک اتک :
عوامل زیر در بروز این اختلال نقش دارند:
- ارث، شانس این بیماری را ۶ برابر افزایش می دهد.
- مصرف چای وقهوه، سیگار در افراد مستعد
- مصرف مواد مخدر مانند حشیش، شیشه و سایر مواد محرک
- بیخوابی در افراد مستعد
- بیماری جسمانی مانند پرکاری تیروئید و دیابت
- اما عوامل روانی در بروز پانيك اتك نقش مهمی دارند ، با این حال بیشترین عامل بروز این نوع از اضطراب کشنده، زمینه افسردگی و خاطرات سرکوب شده و گذشته تلخ فرد می باشد که ممکن است با یک اتفاق ناراحت کننده هر چند ساده پدیدار شود.
می توان بیماری پانیک را بدترین نوع بیماری های استرس دانست
تجربه های یک بیمار مبتلا به پانیک
برای من که همیشه انسان شاد و سر حالی بودم و همه من رو بمب انرژی میشناختن، مبتلا شدن به بیماری پانیک بسیار عجیب بود. اجازه بدید به شروع بیماری برویم… صبح در محل کار، پشت میز خودم نشسته بودم و یک فنجان نسکافه خوردم. چند دقیقه بعد به عادت همیشه از پشت میز بلند شدم و برای قدم زدن به سمت درب خروجی به راه افتادم. در راهرو ناگهان احساس ناخوشایندی بهم دست داد. خوشبختانه منشی شرکت رو دیدم که از روبهرو میآمد.
به او گفتم: آقای … حالم خوب نیست. گفت: واست نامه مینویسم برو درمانگاه. باز هم خوشبختانه یکی ازهمکارانم پشت سر من آمده بود. به او گفتم من را به درمانگاه برسان. درمانگاه نزدیک بود و پیاده در عرض دو دقیقه به اونجا میشد رسید. هر قدم که برمیداشتم، احساس ناخوشایندم بیشتر و بیشتر میشد. به نفس نفس افتاده بودم، ضربان قلبم بالا رفته بود، به سختی نفس میکشیدم و هر لحظه بی حال تر میشدم.
سرانجام به درمانگاه رسیدیم و بلافاصله روی تخت دراز کشیدم. دکتر پرسید: آیا با کسی مشاجره کردی؟ من؟ نه من انسان آرامی هستم. سِرُم وصل کردند، همچنان به سختی نفس میکشیدم. خیلی ترسیده بودم. پرستار گفت روی تخت دیگری بروم. به سختی بلند شدم و همراه با سرم روی تخت دیگری رفتم. دستگاه نمایاشگر ضربان قلب وصل کردند. ضربان قلبم ۱۴۰ بود، در صورتی که در حالت طبیعی باید ۷۰ باشد. حالم همچنان بد بود. لحظات ترسناکی بود. مرگ را جلوی چشمانم میدیدم. دیازپام تزریق کردند. مدت کوتاهی بعد از تزریق ناگهان آرام شدم.
حالم کاملاً خوب بود و فقط کمی گیج بودم و حس ترس نیز همچنان کمی در وجودم بود. برای استراحت به خانه رفتم و این شروعی بود برای مراحل بعدی بیماری و پروسه دکتر رفتنهای متعدد من! فردای آن روز، پیش متخصص قلب رفتم. نوار قلب، اکو و انواع آزمایشهای خون همه چیز رو عادی نشون میداد.
خدای من پس چه اتفاقی افتاده بود؟ از همان روز علایم عجیبی در بدنم اتفاق میافتاد. ناآرام بودم. کِسِل بودم. حوصله ام هر لحظه کمتر میشد. اوایل زمانی که میخواستم بخوابم، همین که کمی خوابم میبرد، ناگهان به دلیل نفس تنگی از خواب میپریدم. زمانی که میخوابیدم به طور خودکار نفس میکشیدم اما بدن من نمیتوانست در زمان خواب نفس بکشد! عجیب است، اینطور نیست؟ پس از چند روز این مشکل خود به خود حل شد. اما قلبم مشکل اصلی بود. ناگهان حالم بد میشد، ضربان قلبم بالا میرفت، باید حتماً به بیمارستان میرفتم. محیط آنجا به من حس خوبی میداد. یک بار به اورژانس رفتم، فقط به من اکسیژن وصل کردند و پس از چند دقیقه کاملاً آرام شدم. چند متخصص قلب دیگر نیز رفتم. همگی به سلامت قلبم اذعان داشتند. حتی به اصرار من، سی تی آنژیو نیز که آزمایشی تقریباً دردناک است نیز انجام دادم اما همه چیز عادی بود.
زمانی که ندانید بیماری شما چیست، ولی خود را بیمار میدانید واقعاً کلافه، افسرده و نگران میشوید. پیش یک متخصص داخلی که زبانزد خاص و عام بود و او را معجزهگر میدانستند رفتم و آنجا بود که برای نخستین بار با بیماری Panic Attack (حمله اضطراب و ترس ناگهانی) آشنا شدم. برایم قرصهای آرام بخش، ضد اضطراب و افسردگی آلپرازولام و نورتریپتیلین تجویز کرد و گفت: خوب شدن این بیماری کاملاً به خودت بستگی داره و نباید به اون اهمیت بدی.
از آن موقع مطالعه و تحقیق من در مورد این بیماری در اینترنت شروع شد. افراد دیگری نیز این بیماری را داشتند، برخی خوب شده بودند و برخی حتی چهار سال بود که با آن دست به گریبان بودند. خوشبختانهپانیک از قابل درمانترین بیماریهای روانشناختی است. نمیخواهم بگویم که دکتر نروید، چون خودم نیز دو دفترچه بیمه تمام کردم! اما دکتر قلب و مغز هیچ سودی به حالتان نخواهد داشت. این را من در پایان بیماری متوجه شدم! شما به بیماری اضطراب دچار شده اید. شاید از خود بپرسید کدام اضطراب؟ چه چیز من را نگران کرده؟ اما لزوماً نیاز نیست تا در حال حاضر اضطرابی داشته باشید. بدن انسان بسیار پیچیده است. عوامل اضطراب در دوران زندگیتان در شما جمع شده و حالا به حالتی که میبینید بُروز میکنند. آن چیز که مشخص است، این که باید به فکر درمان آن باشید.
ما همیشه عادت کرده ایم که با دارو خوب شویم اما کلید پیروز شدن بر این بیماری در دستان شماست. قرصهای آرامش بخش را نمیتوانید و نباید زیاد مصرف کنید. این تجربه شخصی من در مورد این دسته از داروهاست که یک ماه و نیم مصرف کردم. درمان این بیماری از سه قسمت تشکیل شده است: ۱) دارو ۲) روانشناس ۳) خود فرد.
حتماً پیش روانشناس بروید. این کار را بد و مسخره ندانید. مشاور و روانشناس خوب میتواند شما را تا حد زیادی آرام کند.
نکته مهم اینکه احساس مرگی که در این بیماری به سراغ شما میآید را نادیده بگیرید. به دلیل بالا رفتن ضربان قلب و نفس تنگی، احساس مرگ یکی از علایم بارز این بیماری است اما بدین شکل فکر کنید که در خواب هستید. آیا اگر خواب ببینید که مرده اید واقعاً میمیرید؟ این فقط یک خواب است. این را به خود بقبولانید و به آن بخندید. سخت است، قبول دارم.
مشاور میگفت به این بیماری نباید فکر کنی اما با خود میگفتم مثل این میماند که شما در حال خواندن روزنامه هستید و کسی مدام با سوزن به پوست شما میزند! چطور انتظار دارید که بتوان اصابت سوزن به پوست را نادیده گرفت؟ اما بعداً فهمیدم که باید بتوانید! در حقیقت میتوانید اما به آن باور ندارید. در این بیماری، قدرت ذهن انسان را خواهید دید. قدرت ذهن خود را نادیده نگیرید. دارو و مشاور، ۳۰ درصد به شما کمک میکنند. ۷۰ درصد شما هستید.
علایم این بیماری، شما را افسرده، گوشهگیر و پرخاشگر میکند. مشاور میتواند این خصوصیات را برای اطرافیانتان توضیح دهد و اینها را کاملاً طبیعی قلمداد کند. در این صورت، اطرافیانتان از رفتارهای شما رنجیده خاطرر نخواهند شد. شما درمان میشوید. باید به این باور داشته باشید. از روند درمان خسته نشوید. به هر حال یک سرماخوردگی ساده نیز شما را یک هفته درگیر میکند. در مورد کارهایی که باید انجام دهید بگویم؛
نخست اینکه از تمامی مواردی که شما را ناراحت میکنند، دوری کنید. سعی کنید به سایتهای خبری سر نزنید. این سایتها بیشتر خبرهای ناراحت کننده و نا امیدکننده دارند. دنیای سیاست دنیای آرام بخشی نیست و بالعکس باعث بدتر شدن بیماری شما میشود. به سایتهای تفریحی بروید، جُک بخوانید. باید محیط اطراف خود را شاد کنید. تا حد ممکن باید از غصه و ناراحتی به دور باشید.
از خوردن چای، قهوه و نوشیدنیهای گازدار مثل نوشابه جداً خودداری کنید. این مواد باعث تشدید این بیماری میشوند.
یکی از مهمترین چیزهایی که میتواند شما را آرام کند راز و نیاز و سخن گفتن با خدای مهربان است. هر شب ابتدا دوش بگیرید و قبل از خواب قرآن بخوانید. در این برهه، خواندن معنی قرآن تاثیر بیشتری دارد. از خدا بخواهید که به شما آرامش دهد. مطمئن باشید که او این کار را خواهد کرد. اگر خالصانه بخواهید هرگز با پاسخ منفی او روبهرو نمیشوید.
درمان حملات پانيك :
بهترین راه درمان این بیماری شناخت کامل بیمار از بیماری است بدین شکل که بیمار متوجه باشد که دچار نوعی حملات عصبی شده است و هیچ مشکلی در اعضای بدنش وجود ندارد . یک لیوان آپ نوشیده بنشینید و به آرامی نفس بکشید و به این موضوع فکر کنید که این بیماری یک بیماری ساده و قابل درمان است. اکثر این بیماران با توجه به علائم که مربوط به قلب و تنفس می باشد به پزشکان متخصص قلب و ریه و مغز و اعصاب مراجعه می کنند و انواع آزمایشات و اقدامات پاراکلینیک را انجام می دهند ( انواع عکسبرداری از سر و ریه – نوار مغز و …. ) اما در واقع دارو درماني، مشاوره و شناخت درمانی و رواندرمانی و آنالیز ریشه های خودآگاه و ناخودآگاه اضطراب و روش هاي آرام سازي (relaxation) است كه مي تواند به بیمار در كنترل اين حملات كمك فراواني كند.
نكات ديگري كه مي تواند آرامش بيشتري به فرد دچار حمله دهد شامل اين موارد است :
اطمينان دادن به بيمار و همراهیان مبني بر اينكه اين علايم مربوط به يك بيماري شناخته شده است و منشا جسمانی ندارد بلکه منشائ ذهنی و روانی دارد و باعث مرگ نخواهد شد
تشويق بيمار به تنفس آرام و عميق در مواقع تنگي نفس
اجتناب از مصرف كافئين و نيكوتين
در دارو درمانی دوره درمان پس از بهبود اولیه که حدود یک ماه طول میکشد، در حدود ۸ تا ۱۲ ماه است.
اما خبر خوب اینکه پانیک به هیپنوتیزم درمانی عالی جواب می دهد بخصوص وقتی با هیپنوآنالیز و جلسات شناخت درمانی همراه باشد که دوره درمان را بسیار کوتاه می نماید.
چگونه با حملات پانیک مقابله کنیم ؟
پیش از هر چیز این بستگی به نوع حمله ما دارد. اگر ما از آن دستهای هستیم که پیش از حمله، یک استرس فوق العاده را تجربه میکنیم و به عبارت دیگر این یک عامل بیرونی است که ما را به داخل حملات پانیک هل میدهد معمولاً به صورت ناخودآگاه به سراغ آموختن روشهایی میرویم که با کمک آنها میتوانیم استرسمان را کنترل کنیم، چیزهایی مثل مدیتیشن یا یوگا. متأسفانه باید بگویم که در بیشتر اوقات این کلاسها به شما جواب نداده و تأثیری در میزان وقوع حملات بعدی پانیک در شما ندارند. زیرا در بیشتر اوقات شما نمیتوانید هیچ پیش گویی درباره آن که حمله بعدی در چه زمان یا مکانی به وقوع میپیوندد داشته باشید. پزشکان نیز به طور معمول درمان یا دارویی خاصی را در این رابطه برایتان تجویز نمیکنند مگر این که تعداد حملات شما بالا و البته این حملات برای شما ناتوان کننده باشد. اما شیوه واکنش شما در زمان بروز حملات میتواند به شما کمک کند تا از وقوع واکنشهای عصبی غیر قابل کنترل جلوگیری به عمل آورید. ما سعی میکنیم درباره راهی با شما صحبت کنیم که کمکتان میکند تا با ترسها روبرو شده و آنها را شکست دهید.
قبل از هر چیز و البته پیش از وقوع حملات بدانید که حملات پانیک هیچ آسیبی به شما نخواهند رساند. در جلسات درمانی به مراجعین گفته میشود که اگر چه حملات پانیک ناراحت کننده و البته آزار دهنده هستند اما در حقیقت هیچ خطری را برای بیماران ایجاد نمیکنند.
دوم این که باید از کمک نزدیکانتان استفاده کنید. اگر احتمال میدهید که بدون هیچ دلیل خاصی دچار حملات پانیک میشوید اجازه بدهید که خانواده، دوستان و حتی همکاران مورد اطمینان از بیماری شما و البته علایمش اطلاع داشته باشند. در این صورت اگر در هنگام وقوع حملات در کنارتان باشند میتوانند به شما قوت قلب داده و در عبور از حملات یاریتان کنند.
سوم؛ شما میتوانید با پزشک خود صحبت کیند و از او بخواهد که برایتان از داروهای بنزودیازپین نسخهای بنویسید. شما میتوانید این قرصها را همراه داشته باشید و وقتی احساس کردید پانیک نزدیک است از آنها استفاده کنید.
بنزودیازپینها در عرض چند دقیقه می توانند که میزان فعالیت نوروترانسمیتری در مغز را به نام گاما بوتیریک اسید (GABA) افزایش دهند. این نوروترانسمیتر در مغز شما اثر آرامش بخش خوبی را به جا میگذارد. البته این داروها برای کسانی که به مدت طولانی با این گونه حملهها دست به گریبانند انتخاب مناسبی نیست، زیرا که میتواند باعث اعتیاد آنها شود. بنزودیازپینها برای افرادی مناسب است که تعداد حملاتشان کم است. شاید باورکردنی نباشد اما گاهی اوقات اطمینان بیمار به این که یک ورق قرص در جیبش دارد میتواند به طور کلی از بروز حمله پانیک جلوگیری میکند.
در صورت وقوع حمله سریع بنشینید تا دیگر ترسی از افتادن نداشته باشید. بعد از این عضلات ساق پا، دست و شکمتان را سفت کنید. این کار باعث میشود تا خون بدن شما به سمت سرتان جریان بیابد و البته این جریان از بیهوشی شدن شما جلوگیری میکند.
سعی کنید فکرتان را از وقوع حمله منصرف کنید. در مقابل یورش افکار منفی سعی کنید به سراغ کارهای ساده و راحت بروید. میتوانید تنها سکوت کنید و بنشینید و یا این که به سراغ تماشای تلویزیون بروید. شاید به نظرتان خنده دار برسد اما میتوانید اتاقتان را مرتب کنید. درست شنیدید. به سراغ کمد لباسها بروید و بعد هم سری به میزتان بزنید. حتماً چیزی برای منظم کردن وجود دارد.
در نهایت هنوز هم امکان رفتن به بیمارستان وجود دارد. اگر نمیتوانید هیچ کمکی به خودتان بکنید و باز هم احساس یک حمله قلبی و یا سکته را دارید به اطرافیان بگویید که شما را به اورژانس برسانند. آن جا حتماً دکتری را پیدا خواهید کرد که برایتان داروهای اضطراب را نسخه کند و البته که این ممکن است باعث آرام شدن شما شود.
وقتی که حمله تان تمام شد، واقعاً آن را تمام شده بدانید. این امر طبیعی است که شما برای یک تا دو روز احتیاج به استراحت داشته باشید و علاقه مند نباشید تا دوباره به همان محل یا موقعیتی بازگردید که در آن حمله اتفاق افتاده است، اما اگر این وضعیت بیشتر از ۳ روز طول بکشد آن وقت است که باید به یک روان پزشک مراجعه کنید تا به شما برای وفق یافتن با شرایط کمک کند.
گاهی اوقات حملههای پانیک به یک یا دو حمله خلاصه نیم شوند و در فرد همیشه ترسی از وقوع دوباره این حملات وجود دارد این ترس میتواند حتی فرد را از فعالیتهای عادی روزانهاش محروم کند. دانشمندان معتقدند که این حالت در اثر یک کمبود ارثی سروتونین در مغز بیمار اتفاق میافتد.
سروتونین یک ماده شیمیایی عادی مغز انسان است که باعث میشود تا یک فرد خلق ثابتی داشته و البته احساس خوبی داشته باشد. در حدود چهار سال پیش محققان دریافتند که بیماران پانیک تا حدود ۳۰ درصد از مردم عادی دچار نوعی کمبود در رسپتور خاصی برای سروتونین هستند.
حملات پانیک اگرچه ناتوان کننده هستند. اما از سوی دیگر یکی از درمان پذیرترین بیماریهای روانی نیز هستند. درمان شناختی به تنهایی و یا همراه با داروهای ضد افسردگی میتواند در ۷۰ تا ۹۰ درصد از بیماران به کاهش و یا جلوگیری کامل از وقوع حملات پانیم بیانجامد، اتفاقی که در طول چند هفته تا چند ماه اتفاق میافتد.