موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

کدام پیامبر از خدا طلب مرگ کرد

نویسنده : علی بجنوردی | زمان انتشار : 25 شهریور 1398 ساعت 00:22

منبع: پایگاه حوزه، شماره 22863

سوال

آیا امام سجاد علیه السلام از خدا طلب مرگ کردند و آیا این با عصمت حضرت منافات دارد؟

پاسخ

گفتنی است امام سجاد(ع) در حین اسارت و در زمان وقایع پس از عاشورا، هیچ گاه چنین سخنانی را به زبان جاری نساختند. چرا که با رسالت و وظیفه خطیری که به همراه عمه گرانقدرش به عهده داشتند(انتقال آموزه های عاشورا و زنده نگاه داشتن آن) در تضاد و تنافی بود. ایشان نباید برای دشمنان اهل بیت این القا را به وجود می آوردند که آن ها از اهداف و گفته های خود پشیمان شده اند.

اما لازم می دانیم که پیرامون برخی از دعاهای امام سجاد(ع) که در نگاه نخست از آن طلب مرگ استنباط می شود مطالبی را بیان نماییم:

انسان های مؤمن و پرهیزگار خواهان لقاء الهی و مقام قرب پروردگار متعال هستند و لازمۀ رسیدن به مقام قرب الهی این است که اعمال صالح و خیرات فراوان در پروندۀ اعمال آدمی ثبت شده باشد و مسلم است که هر انسانی که دارای اعمال نیک بیشتری بوده باشد، از درجات بالاتری برخوردار خواهد بود و از آنجایی که لازمۀ برخورداری از اعمال نیک فراوان، داشتن فرصت مطلوب و طول عمر است، مؤمن باید همواره خواهان عمر طولانی در مسیر اطاعت پروردگار رب العالمین باشد. بنا بر این هیچ گاه آرزوی مرگ، مطلوب اسلام نبوده مگر در صورتی که انسان اسیر شیطان شده و به تعبیر امام سجاد(ع) عمر او مرتع شیطان شده باشد[1] و با اعمال زشت خود دائما از لقاء الهی و مقام قرب پروردگار متعال دور می شود.

عمر طولانی، یکی از نعمت های ارزشمند الاهی است، بنابراین از نظر اسلام آرزوی مرگ امر ناپسندی است که پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) در روایات زیادی[2] از داشتن چنین آرزوهایی منع کرده اند.

طلب مرگ نمودن از خداوند دلیل های گوناگون می تواند داشته باشد که اگر به دلیل برخورد با مشکلات زندگی و ضعف نفس باشد، کاری قبیح و ناپسند است. اما اگر منشأ آن، ایمان قوی و عشق و محبت وصف ناشدنی نسبت به خداوند باشد، به طوری که عاشق تحمل دوری معشوق خویش را ندارد و وصال وی تمام آرزوی او است، این طلب مرگ، ممدوح است و با عصمت هم هیچ گونه منافاتی ندارد.

امیر مؤمنان(ع) در نهج البلاغه در خطبه معروف به خطبه متقین در اوصاف و ویژگی های اهل تقوا و ایمان می فرماید: «اگر خداوند عمر معینی را برای اهل ایمان و تقوا معین نکرده بود، یک چشم به هم زدن نیز روح آنان در بدنشان نمی ماند، به دلیل اشتیاق به پاداش الاهی و بیم از کیفر او؛ یعنی مؤمن مشتاق دیدار و لقای پروردگار خوش است.»[3]

حضرت علی (ع) در کلام دیگری می فرماید: «بسیار به یاد مرگ و منزل های پس از آن باش، اماّ هرگز آرزوی مرگ مکن، مگر آن گاه که صددرصد به رضایت الاهی مطمئن باشی.»[4]

بنابراین، در دو مورد است که مرگ برای اولیا الله یک آرزو می شود و دیگر از خدا طول عمر نمی خواهد:

1. کسی که در دنیا طوری زندگی کرده است که آنچه که پیش فرستاده خیر و برکت است، دیگر برای او دنیا یک زندان است، چون وظایف خود را به نحو احسن انجام داده و مسئولیت خود را ایفا نموده است و احساس می کند دیگر بعد از این برای او فرصت و توانایی انجام کار نیست و زندگی در این دنیا فقط موجب تأخیر در ملاقات او با حضرت رب الارباب است، در این جا آرزوی مرگ از خداوند آرزوی تسریع در رسیدن به لقاء الله است. همان طور که دانشجویی که برای تحصیل به خارج رفته و در آن جا به خوبی درس خوانده و کار کرده و دانشنامه گرفته است، آرزوی بازگشت به وطن دارد؛ چون مسئولیت خود را به حد اعلا انجام داده است.

به عبارت دیگر؛ مرگ برای اولیاالله یک آرزو است، آما آیا آنها در صدد تحقق بخشیدن به این آرزو هستند یا در عین این که مرگ برای آنها یک امر آرزویی است، با آن مبارزه هم می کنند؟ نکته این است که هم آرزویش را دارند و هم با آن مبارزه می کنند (مگر در دو صورت که خواهیم گفت)؛ چرا؟ برای این که مثل آنان همان، مثل دانشجو است، دانشجویی که در خارج از کشور است تا آن آخرین لحظه ای که هنوز فرصت کار کردن و پیشرفت دارد با بیرون رفتن از این محل مبارزه می کند با این که آرزوی آن را دارد، مگر آن ساعتی که احساس کند که دیگر در این جا کاری برایش نمانده است؛ یعنی آنچه باید انجام می داده، انجام داده است.

2. دوم مسئله شهادت است. از آن جا که شهادت در راه خدا بالاترین درجۀ کمال انسانی است، یکی از بهترین توفیقات به بنده ای که سال ها، عبادت و بندگی کرده است، رسیدن به مقام شهادت و مرگ در راه خداست. چرا که شهادت یک کمال تضمین شده است. پیغمبر(ص) فرمود: هر صاحب عمل نیکی، فوق عملش، برّ و نیکی هست، مگر شهادت که دیگر مافوق این برّ و نیک، نیکی نیست.[5] بنابراین، آرزوی شهادت(مرگ در راه خدا) یک آرزوی مطلوب است، اما در هیچ یک از دو مورد هم انسان مؤمن اجازه ندارد خود را در معرض مرگ و کشته شدن قرار دهد و اگر در چنین حالی مریض شد، باید خود را مداوا نماید تا سلامتی خود را باز یابد. یا اگر در میدان جهاد در راه خدا حاضر شده، باید تمام مسائل حفاظتی را برای حفظ جان خود رعایت کند[6].

پی نوشت:


[1]   الصحیفةالسجادیة(ع)، ص 93، بحارالأنوار، ج 70، ص 62.

[2]  بحارالأنوار، ج 6، ص 128.

[3] نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 193، ص 303، دارالهجرة، قم.

[4] نهج البلاغه، صبحی صالح، نامۀ 69، دارالهجرة، قم.

[5] کلینی، الکافی، ج 2، ص 348؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 71، ص 61، با اندکی اختلاف.

[6] برای آگاهی بیشتر، رجوع کنید به: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج 7، (تفسیر سوره‏های صف، جمعه، منافقون و تغابن )، ص 64-81.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر