همیشه سرم بالاست....چون بالا سرم خداست....
نوشته شده در پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۲ ساعت 19:6 توسط یه خسته |
گاهی باید به گفته های دل شک کرد ...
بعضی آدمها
آدم نیستن ....
خطای دیدن
نوشته شده در پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۲ ساعت 12:59 توسط یه خسته |
دنیای ما همه جایش بارانیست هر چه کمتر بدانی کمتر خیس خواهی شد...
هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست
که یک نفر احساست رو بفهمه
نوشته شده در سه شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۲ ساعت 23:38 توسط یه خسته |
تو اين پست به هيچ چيز رحم نشده. اگه دوست نداريد يا شهامت روبرويي با واقعيت رو نداريد نخونيد.
اهنگ set the fire to the rain از adele رو باید وقتی عصبانی یا ناراحتی بزاریش صداشم تا ته زیاد کنی و
بلند بلند باهاش گریه کنی همچین سبک میشی
....
نوشته شده در سه شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۲ ساعت 12:20 توسط یه خسته |
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی... میبُری
سکــــوتــــــــ …
رســا تــرین فــریــاد یک ” زن ” است …
وقتی سکوتـــــ میکند …
وقتی بحث نمیکند …
وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند …
بــفــهــم ..!
که واقعــآ آسیب دیدهـ است …
نوشته شده در سه شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۲ ساعت 11:13 توسط یه خسته |
خدایا از این به بعد به مخلوقاتت یک مترجم ضمیمه کن... اینجا هیچ کس ،هیچ کس را نمیفهمد...
دیدی ای دل♥ عاقبت زخمت زدند؟
گفته بودم مردم اینجا بدند.
دیدی ای دل♥ ساقه ی جانت شکست؟
ساده رفتو عهد و پیمانت شکست؟
دیدی ای دل♥ در جهان یک یار نیست؟
هیچکس در زندگی غمخوار نیست؟
دیدی ای دل♥ حرف من بیجا نبود ؟
از برای عشق ا ینجا، جا نبود
نو بهار عمر را دیدی چه شد؟
زندگی را هیچ فهمیدی چه شد؟
دیدی ای دل♥ دوستیها بی بهاست؟
کمترین چیز ی که میبینی وفاست؟
ای دل♥اینجا باید از خود گم شوی
عاقبت همرنگ این مردم شوی
پ.ن: به خدا یه قولی داده بودم. قول دادم که دیگه هیشکی رو تو زندگیم راه ندم... اما زدم زیر قولم...خداجون ببخش...دفعه اول فهمیدم ادما ارزش ندارن..اما این دفعه برام ثابت شد... دمت گرم خدا جونم... فقط تو دوست داشتنمو باور داری و دستمو میگیری....ادماتو خوب تربیت نکردی....از همه طرف میزننو میشکنن...دل میشکنن...تلافی یکی دیگه رو سر یکی دیگه در میارن... راست گفت عشق اش کشک شده این روزا وگرنه یادشون میموند عشق حرمتی داره و مقدسه ... بیخیال حالا خودتو عشقه خداجونم...اما هنوز من یک دخترم...کسی که میخواست خورشید رو با دستاش بگیره...کسی که شاید مثه مردا نباشه اما جز نامردا هم نیست ..... کسی که ظریفه و شکننده ست.... کسی که میتونه گاهی اوقات بهتر از صدتا مرد باشه....کسی که خیلی وقته پاشو از زندگی پس کشیده.....کسی که.....
نوشته شده در دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۲ ساعت 22:46 توسط یه خسته |
یک دعا می تواند هر ناممکنی را ممکن کند . . .
دلم برای حضور و غیاب های مدرسه تنگ شده...! انگار اون موقع ها برای
کسی مهم بود که باشیم یا نباشیم...
نوشته شده در دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۲ ساعت 15:2 توسط یه خسته |
بی نمک ترین مکان جـــــــهان احتمالا "دستان من" است..!!!
سلامتیه پسری که رفیقش بهش گفت..:
اونور و ببین....؟؟
گفت من به عشقم قول دادم چشم چرونی نکنم...
گفت نه رفیق....
اونور و ببین اون پسره کیه با عشقت..؟؟؟؟
نوشته شده در دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۲ ساعت 14:51 توسط یه خسته |
ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ : ﺭﻓﺘﯽ ؟ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺮﻭ ﻗﺎﻃﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﻧﺸﯽ !!!!!!!!
هی مرد!
این از من یادت باشه...
وقتی میتونی بگی عاشقی که،دختر مورد علاقتو تو لباس عروس تصور کنی،
نه لخت
من دعا میکنم تو را داشته باشم...
تو دعا میکنی من دیگر نباشم...
بیچاره خدا...!
خدایا مرا در برابر بعضی از دوستانم حفظ کن...
خودم از عهده ی تمام دشمنانم
بر می آیم...
نوشته شده در چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۲ ساعت 10:50 توسط یه خسته |
خیلی ساده و معمولی:
تولدم مبارک
پ.ن: عجب.... همراه اول هم یادش رفت ....
نوشته شده در سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲ ساعت 14:24 توسط یه خسته |
هرجا سخن از اِعتماد است ، خنده ام می گیرد !
یه زمانی از محبت خارها گل میشدن ،
الان دیگه از محبت گلها هم هار می شوند …
مرز عشق این روز ها شباهت زیادی به آدامس داره:
اول شیرین...
بعد دوست داشتنی...
سپس تکراری
و در آخر دورانداختنی!!!!
نوشته شده در پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۲ ساعت 9:34 توسط یه خسته |
یه وقتایی دیگه حسش نیست ” غصه ” بخوری !.... رسما ” غصه ” تو رو می خوره !
وقتی چاره ای نمی ماند!
وقتی فقط میتوانی بگویی هرچه باداباد
حتی اگر دل کوه هم داشته باشی گریه ات
میگیرد …
فرقی نمی کنه که به یه “دو پا” زیادی“جَو” بدین
یا به یه “چهار پا” زیادی “جُو” بدین …
به هر حال از هر دوشون جفتک می خورین !!!!
گـوره بـآبآے اونی کــﮧ رَفتــ !!
خیلـے شیکـو مجلسـے میریـم بــﮧ اسـتقبــآلِـ ...
اونـے کــﮧ داره میآد :|
نوشته شده در چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲ ساعت 15:5 توسط یه خسته |
پرم از اشک ... آنقدر که دنیا باید چتر بر سرش بگیرد …
دل های پاک خطا نمیکنند ، سادگی میکنند
و امروز سادگی ، پاک ترین خطای دنیاست . . .
همیشه چوب سوختنی نیست
خوردنی هم هست!!!
ما گاهی اوقات چوب سادگیمون رو میخوریم...
پ.ن: یه اتفاق خوب میوفته....اینو حسم میگه.....
خدا رو شکر که این روزا خیلیییییییییییییی حالم خوبه....امیدوارم کسی نیاد گند بزنه توش....
واااااای دارم به روز تولدم نزدیک میشم..... همیشه تو اون روز یه چیز خوبی واسم اتفاق میوفته....
امیدوارم این اتفاق تو باشی....تویی که هیچ وقت نیست.....
نوشته شده در پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت 14:50 توسط یه خسته |
متولد که شدم، جنگ تمام شده بود. اما من تمام زندگی ام جنگیدم....
بعضي و قتها براي اينكه ثابت كنم خوبم
دست مي برم به هرچه دوست نداشتني است
يواش مي خندم
يواش حرف مي زنم
ملاحظه جمع را مي كنم
سربه زير راه مي روم
تنه مي خورم در اين خيابانهاي زشت
وهيچ نمي گويم
همه چيز را انكار ميكنم
حتي هويت خودم را
مي شوم دختر بي سر و صدايي كه نا شناخته و عجيب است
نه داد مي زند
نه بلند مي خندد
نه اعتراضي مي كند
نه براي كسي دليل و برهان مي آورد
كليشه مي شود
كتاب نمي خواند
حرفهاي بزرگ نمي زند
دليلي براي تغيير نمي آورد
و
.
.
.
من خوبم
.
.
.
يك آدم معمولي
با مانتوي مشكي که عجیب پی عادت است!
نوشته شده در پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲ ساعت 12:55 توسط یه خسته |
چه کرده ای با من ؟؟؟که این روزها تورا فقط ب عنوان یک اشتباه میشناسم........
چیــزی به اسم خیــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــانت وجـــود نداره . . .
به اسم خـَــــــــــــ ـریت وجـــــــــــــــــــــــــــــ ـود داره . . .
تویـــ ـی که زیادی اعتمــــــــــــــاد میکنـ ـــی . . .
و اونــ ــی که سوء استفــــــاده میکنه . .
حواست باشه با کی "دست" میدی !
.
.
.
.
.
.
وگرنه همه چیتو از "دست" میدی
پ.ن: یک روز همه چیز درست میشه میدونم.....
این روزا حالم خیلیییی خوبه چون تموم مگسای دورو برم رو با مگس کش کشتم....
دوباره درس و دانشگاه....
خوبه ادم هر زمانی که اراده کنه میتونه از نو بسازه....
خدایاااااااااااااا وقتی تو پشتمی اصلاااااااااااااااااااااا برام مهم نیست کیا جلوم هستن
نوشته شده در جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 11:47 توسط یه خسته |
به بی اعتباری برچسب هایی که به نام زن سند زدند و فرهنگ نامیده شد...
دلم برای عشق هایی گرفته
که بعد هر سکس، به شک افتادند
برای عقیده هایی که فقط در تخت خواب شنیده شد..
برای بغض های نُه ماهه ای که شکسته نشد
دلم برای زن گرفته
که انحنای تنش بیشتر از تفکرش به چشم آمد
برای آزادی اش که فحشا نامیده شد
برای استقلالش که در سر جامعه هوای هوس انداخت..
برای دفتر شعر و خاطراتش که عصیان نام گرفت
برای خانه بختی که خوش بختی را انکار کرد..دلم برای زن گرفته است
زنی شبیه رقص، درست در وسط عقده های مرد
زنی سنتی شبیه ناموس مرد
زنی مدرن شبیه تمام شهوت های مرد..
و هیچ کس هم به روی خودش نیاورد
این همه اکران شدن به سازهای ناکوک مردان را
تمام زنانگی ها، را اشتباه تعریف کردند
و به زن سفره عقدی را چسباندند بی آنکه
به گرگ و میش طپش های قلب زن
حوالی عشقی به زبان نیامده از ترس قضاوت شدن، توجه کنند..
زنی که
فقط به تیراژ هزار عاشقانه آرام تکثیر شد
اما حق عاشق شدن نداشت..
زنانگی را اصلا تعریف نکردند
و به زن، هویتی را چسباندند که در وسط پا بودو دمکراسی در عشق را از زن دریغ کردند
و هم آغوشی را تنها بعد از موعد دانستند
تا با خیال راحت سر از آنجای زن در بیاورند..
بی آنکه یادشان باشد
هم آغوشی به شرط دل ندادن،
به اندازه یک خودارضایی هم رسمیت ندارد..
زنانگی را سیبل برچسب ها می کنیم
از تمام زن، مادری را به ناف او می بندیم
هم آغوشی را اکرام مرد می نویسیم.. / وظیفه زن می خوانیم
بی آنکه حتی به روی خود بیاوریم
زن هم حق دارد
زنانه عاشق شود.. زنانه زن شود.. زنانه دل ببند
حق دارد افکارش بیشتر از سینه هایش جلب توجه کند
بیائید قبول کنیم که زن
حق دارد، زندگی را برای خود زنانه تعریف کند...
نوشته شده در جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 16:30 توسط یه خسته |
گاهی یک"شب"
چند "روز" طول میکشد...
درد يعني :
.
.
.
.
آدم از اووووووووون همه آرزوي بچگي . . .
فقط بزرگ بشه . . .
همين . . .!..
مشکل از خود ماست !
واسه کسي که يه قدم واسمون برمي داره،
دو کيلومتر پياده مي ريم .
.
نوشته شده در دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 1:13 توسط یه خسته |
مخاطب بی خاصیت....
این سومین بار است ....
که چشمانم بخاطر تو
زیرشان را خیس میکنند...
میدانی!
گاهی رنج ها را نباید امتداد داد
مثل یک چاقو که چیز ها را میبرد و از میانشان میگذرد
از بعضی ادما گذشت و برا همیشه تمامشان کرد....
نه دروغ هایت ، نه پس زدن هایت و نه اون نفر سوم یا به اصطلاح "عشقت" ،
دلم را به اندازه دوستت دارم های دروغکی ات ، نمیسوزاند....
نگو نمیخواهم دلت را بشکنم
اینکه که میمانی و بازی ام می دهی،
هزار بار بدتر از رفتنت
دلم را میشکند....
با دوستت دارم های ابکی چه چیز را میخواهی ثابت کنی!؟
خریت منرا یا زرنگی خودت را!!!!!
طول رابطه های ما ،
اگر جنسش خوب باشد و کش بیاید،
حداکثر دو روز است....
نه... تو بازیگر خوبی نیستی.... چه زود دست دلت رو میشود...
نمیدانم به "عشقت" چطور وفاداری؟؟؟!!!!
وقتی میمانی و تحمل میکنی فقط از خودت یک احمق میسازی....
اعتماد کردن سه باره به تو بعد از بارها خیانت،
مثل پوشیدن لباس چرک بعد از حمام رفتنه....
برای همیشه تمامت میکنم...
و
تو میتوانی عرق هایت را ،
بدون عذاب وجدان،
به سلامتی عشقت بخوری...
فقط یادت باشد :
اینجایی که تو زندگی میکنی گِـــــــرد است...
امروز من به دنبال تو بودم
و تو تند رفتی ...
اما بازهم بهم میرسیم
اما اینبار
تو دنبال من خواهی بود....
اشتباهی بودی در زندگی ام.....
پاکت میکنم....
به همین سادگی....
اما یادم باشد در یک رابطه:
اگر اولش به فکر اخرش نباشم
در آخرش به فکر اولش میوفتم
یکـــی از اشتبـاهات زنـدگیـم
آدم حسـاب کردن اونـایی بــود
که آدم نبــودن
هـنـوز هـم نشــدن
بـعــدا هـــم نمیــشن..
رفتن کسی که لایق تو نیست..
نعمت است نه فاجعه
!!!!!
نوشته شده در پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 11:2 توسط یه خسته |
تنهایی تقدیر من نیست...ترجیح من است.....
نگران نباش
حال من خوب است
فقط کمی بزرگتر شده ام
عقلم قد کشیده
شعورم متبلور شده
دلتنگی هایم کوچک شده اند
و در فاصله کوتاه لبخندها و اشکهایم
آموخته ام زندگی کنم
هرکس روشنایی دهد
عاقبتش "دار" استسقف خانه را ببین
اعدام دسته جمعی چراغ ها
************************************
دوست نداشتن
دلیل تنفر نیست
عادت...
گاهی بسیار بهتر از عشق عمل میکند
************************************
رو پاکت سیگار نوشته بود
"سیگار برای شما واطرآفیانتان زیان آور است"
تو دلم گفتم :تو یه نفر اطراف من پیدا کن
قول میدمبه خاطر اونم که شده سیگارو ترک کنم...!
نوشته شده در سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 14:41 توسط یه خسته |
عتیقه شدم در یادها بی آنکه قدیمی باشم....
به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم
نان را تو ببر که راهت بلند است
و طاقتت کوتاه...
نمک را بگذار برای من که...
میخواهم این زخم ها همیشه تازه بماند!!
هر آدمی بهایی دارد
اگر به کسی بیش از حدش بها بدی
مثل یه جنس بنجل
میمونه رو دستت
!
نوشته شده در شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 13:43 توسط یه خسته |
زندگی حس غریبی ست که یک مرغ مهاجردارد
خدایا
به جهنمت دیگر نیازی نیس!!!
ما ادم ها همدیگر را بهتر میسوزانیم . .
نوشته شده در پنجشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 22:5 توسط یه خسته |
رویایی دور...
مرد رویایی من کسیه که :
حتی وقتی مثل سگ و گربه
به جون هم افتادیم شب نذاره از بغلش جم بخورم....
بگه : اشتی نکردیما!!!!!!
ولی من بی تو خوابم نمیبره....
نوشته شده در سه شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 0:40 توسط یه خسته |
صادق هدایت
فاحشه کسی است که در زندگیش
از همخوابگی با بزغاله نگذشته است اما
میخواهد با باکره ازدواج کند
نوشته شده در سه شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 0:17 توسط یه خسته |
کاش می شد یه بلایی سر دل آورد که اینقدر بلا سرمون نیاره!
تمـام عروسکــ هـای دنیـا یتیـم می ماندند
اگــر خـدا دختـر را نمی آفرید !بــه سلـآمتــی همــهـ ی دختـــراااااااا
نوشته شده در جمعه ۱ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 22:43 توسط یه خسته |
احساس من زیر درخت آلبالو گم شده،.....
این روزها
اگر خون هم گریه کنی
عمق همدردی دیگران با تو
فقط یک کلمه است:
"آخی
برای تــــــو
برای چشم هایــت
برای مـــن
برای درد هایـــم
برای ما
برای این همه تنـــهایی
ای کــــاش خدا کاری کـــند…
خیلی تند رفت!
کودکی هایمبا آن دوچرخه قراضه اشکاش همیشه
پنچر می ماند...
دلـم مـی خـواد بـدانم
چـه حـالـی داری
وقـتـی کـه ایـن هـمـه
"دوسـتـت دارَم " ؟
ما را از کودکی به جدایی عادت داده اند،
از همان روزی که روی تخته سیاه نوشتند:
خوبها..بدها...
نوشته شده در جمعه ۱ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 22:11 توسط یه خسته |