مخالف جمعیت
/jam'iy[y]at/معنی۱. (جغرافیا) مردم یا موجودات زندهای که در یک جا گرد آمده باشند.۲. گروهی از مردم؛ انبوهی از مردم.۳. (اسم مصدر) [قدیمی، مجاز] آسودگی خاطر.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] فراهم آمدن و مجتمع شدن؛ متحد گشتن.۵. (اسم مصدر) [قدیمی] معاشرت؛ همنشینی.فرهنگ فارسی عمیدمترادف و متضاد۱. سامان ۲. اسباب ۳. ازدحام، انبوه، شلوغی، کثرت ۴. انجمن، باند، جامعه، جرگه، جماعت، جمع، دسته، عده، فرقه، کانون، گروه، مجتمع، مجمع، محفل، معشر، نفوسبرابر فارسیشمار، آماردیکشنریآلمانیانگلیسیاردواسپانیاییایتالیاییترکیروسیعربیفرانسویهندی
crowd, fellowship, guild, institute, many, mob, multitude, number, population, press, throng نتایج بیشتر تنها برای کاربران ویژه
تاریخ 08 آذر 1400