عضویت: 1395/07/04
تعداد پست: 2544
منم شب عروسیم همه چی خوب بود جز دو چیز رو مخم بود یکی اینکه تو لباس عروس پریود شدم ترس داشتم لباسم کثیف نشه یه وقت و از اونطرفم درد هم داشنم.دومیش دختری که عاشق شوهرم بود جلوم هی رژه میرفت
لطفا برای حاجتم یه صلوات بفرستین?
عضویت: 1396/02/01
تعداد پست: 888
هیچ وقت شب عروسیم یادم نمیره.... تلخ ترین شب عمرم... خیلی بد بود خیلی. همش خجالت و عذاب بود????خجالت خجالت خجالت??? نمیتونم دلیلش رو بگم. بعد از مراسم اومدیم خونه. رفتم حمام بعدش کلی فشار عصبی داشتم. اونشب سعی میکردم خاطره عروسیم رو محو کنم تا خوابم ببره به جای اینکه سرمست از خاطراتم باشم?
از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...
مدیر استارتر
عضویت: 1396/02/13
تعداد پست: 1161
هیچ وقت شب عروسیم یادم نمیره.... تلخ ترین شب عمرم... خیلی بد بود خیلی. همش خجالت و عذاب بود????خ ...
???بچرخ تا بچرخیم هی زندگی ????
عضویت: 1396/02/16
تعداد پست: 2186
منم همینطور نه اتلیه رفتم ...نه عکسی ن کوفتی گندترین ارایشگاه رفتم با40تومن افتضاح درستم کردن.... عر ...
غصه نخور عزیزم خیلی وقتها اونجور که ما میخوایم پیش نمیره
منم ارزوهای زیادی داشتم برا عروسیم، تصورم عروسی مجلل تو باغ بود حتی اهنگ لحظه ورودم رو انتخاب کرده بودم و ساغدوشا گل بریزن سرم، اما انقدر عروسیمون یهویی شد یه تالار زپرتی گرفتیم و همه چی رو با حداقل برگزار کردیم
عضویت: 1396/03/31
تعداد پست: 1271
خانواده داماد میدونستن که البته نبودن اون شب جاشون خالی بود ?? خانواده خودمم مامان و خواهرا و دوت ...
عزيزززززم?
منم شام عروسيمو نخوردم
ني ني ت ك عروسي مامان باباشم تشريف داشت دخمله يا پسمل؟
فقط 1 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !
خداجونم ممنونم واسه همه چي❤️❤️❤️
1058
عضویت: 1396/02/01
تعداد پست: 888
آخه خاصه مشکلم میترسم شناسایی بشم?
از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...
عضویت: 1394/02/20
تعداد پست: 2553
ماهرخ عزیزم به این چیزا فکرنکن هرچی بوده گذشته مهم الانه که سعی کنید تو زندگی خوب و خوشبخت باشید از این شبای عروسی برای خیلیا بوده خیلی مجلل و شیک و گرون قیمت ولی زندگیشون چند ماه یا شایدم چند سال بیشتر دووم نداشته الان حسرت گذشته رو نخور سعی کن تو زمان حال زندگی کنی و خوش باشی
عضویت: 1391/05/31
تعداد پست: 4420
من خودم که عروسی نکردم.هنور از شب عروسی داییم خاطره دارم .... افتضاح ترین لباس عمرمو پوشیده بودم خیل ...
أخيه عزيزم
حتي تعريف كردنش هم باعث شد خندمبگيره
ميدوني چقدر ثواب كردي تا حالا
.The best revenge is massive success.بهترين انتقام يه موفقيت بزرگه .
مدیر استارتر
عضویت: 1396/02/13
تعداد پست: 1161
غصه نخور عزیزم خیلی وقتها اونجور که ما میخوایم پیش نمیره منم ارزوهای زیادی داشتم برا عروسیم، تصورم ...
خیلی ناراحتم ....ازدست مادرشوهرم... هربلاییی که میخواستن سرم اوردن....منم که بی زبون ساکت فقط توروشون لبخند میزدم... نامردا
???بچرخ تا بچرخیم هی زندگی ????
مدیر استارتر
عضویت: 1396/02/13
تعداد پست: 1161
آخه خاصه مشکلم میترسم شناسایی بشم?
نه بگو همدردیم دیگه.... من که کلا گفتم کی کیو میشناسه
???بچرخ تا بچرخیم هی زندگی ????
1078
مدیر استارتر
عضویت: 1396/02/13
تعداد پست: 1161
ماهرخ عزیزم به این چیزا فکرنکن هرچی بوده گذشته مهم الانه که سعی کنید تو زندگی خوب و خوشبخت باشید از ...
هرکاری میکنم نمیتونم که فکر نکنم... وقتی هنوزم ازمادر شوهرم بدی میبینم توجمع ابروی منو میبره...اتیش میگیرم...خسته شدم از دستش...به شوهرممم چی بگم دعوام میکنه
???بچرخ تا بچرخیم هی زندگی ????
عضویت: 1391/05/31
تعداد پست: 4420
آخی گلم افسوس گذشته رو نخور منم آتلیه نرفتم خودمون فیلمبرداری کردیم عروسی مجللی نبود ولی خدا رو شکر ...
منم اتليه نرفتم برادرزاده شوهرم عكس ميگرفت اونم كه عكسا همه خراب شدن چون دوربين دستكاري شده بود عكسا يوري افتاد يا كله عروس نبود يا كله داماد
ارايشگرم هم دوستم بود
ماشين عروسگلكاري نشده بود
كلا همه چي قاطي شده بود چون در عرض ٣ روز برنامه چيده بوديم ولي بنظرم خيلي خوب بود بهتر إز أين حالت ممكن نبود در نوع خودش بهترين بود
.The best revenge is massive success.بهترين انتقام يه موفقيت بزرگه .
عضویت: 1396/02/16
تعداد پست: 2186
عزيزززززم? منم شام عروسيمو نخوردم ني ني ت ك عروسي مامان باباشم تشريف داشت دخمله يا پسمل؟
دختره گوگولیه تازه دیروز برای اولین بار لگدشو حس کردم
اول فکرکردم (ببخشیدا گاز معدست میپیچه تو شکمم???) به شوهرم گفتم دستشو گذاشت، یه لگدم تو دست اون زد فهمیدیم خود پدرسوختشه
تو چرا شام عروسیتو نخوردی؟ توهم مصیبت منو داشتی نکنه؟?
عضویت: 1394/02/20
تعداد پست: 2553
تا میتونی نادیده بگیرش یا انقدر بهش محبت کن تا اون خجالت زده بشه
عضویت: 1395/10/25
تعداد پست: 945
من شب اول خوب بود شب بعد یه اتفاق افتاد منجر دعوای بزرگ فحش کاری و ابروریزی شود
1070
عضویت: 1396/03/31
تعداد پست: 1271
دختره گوگولیه تازه دیروز برای اولین بار لگدشو حس کردم اول فکرکردم (ببخشیدا گاز معدست میپیچه تو شکمم ...
اي جووووون دلم هدا حفظش كنه واست
نه بابا، ي موزيك خوب ميزدن ما هم وسط پيست رقص بوديم يهو فيلمبردار گفت سلف سرويس انادس شما برين بكشين مثلا، اين صحنه رو فيلم بگيرين بعدا برين دوباره برقصين، ما هم تند تند رفتيم از هر غذا ي تيكه برداشتيم دوباره برگشتيم واسه رقصيدن
بعد انقد هيجان داشتم موقع شام خوردن مهمونام گفتم ميز شمارو تو حياط چيدن ما هم گفتيم بي خيال الان از فرصت واسه عكس با دوستامون استفاده كرديم و بعدشم دوباره موزيك و رقص، من با ي صبحانه و ي هايپ از ٨ صب تا ٣ صبح سرپا بودم?
فقط 1 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !
خداجونم ممنونم واسه همه چي❤️❤️❤️
عضویت: 1396/04/01
تعداد پست: 163
شب عروسیم خیلی عالی بود تنها اتفاق بدش این بود که موقع شام بخاطر ویار شدیدم حالم بهم خورد با اونهمه ...
عضویت: 1395/05/20
تعداد پست: 9267
من شب عروسیم خاطره بدی به اون صورت ندارم
ولی عکسام افتضاح شد و عکاسم خیلی بیخود بود کارش
یادمه موقعی که همسرم اومد ارایشگاه دنبالم
میخاستیم خارج شیم شنل پوشیدم،
فیلمردار به همسرم گفت اقای داماد گره بند شنلو پاپیونی بزن خوشگل باشه
دامادم یه نگاه غضبناکی به اون بیچاره انداخت و بعد اون بند شنلو دقیقا دودور دور گردنم پیچوند !!!
که مثلا محکم باشه یوقت باز نشه قیافه م مضحک شده بود انگار دارَم زده بودن همه ی اوناییکه اونجا بودن تعجب کردن ازکارش ?
دیگه بماند که کل مسیررفت به تالارو باهاش بحث میکردم سر این حرکتش
عضویت: 1396/02/16
تعداد پست: 2186
خیلی ناراحتم ....ازدست مادرشوهرم... هربلاییی که میخواستن سرم اوردن....منم که بی زبون ساکت فقط توروشو ...
با مادرشوهر فقط دوری و دوستی
همین که از شوهرت راضی باشی و خوشبخت باشی کافیه، اصلا هم به خاطرات بد گذشته فکر نکن چون فقط خوشی الانتو از بین میبره
مادربزرگ من(سمت پدری) چندین بار رفته بود زن پیدا کرده بود بگیره برا بابام موقعی که مادر من تو خونه داشت به برادرم شیر میداد، خیلی ظلمها کرده در حق مامانم، الان زمینگیر شده تو خودش دستشویی میکنه داره نابود شده
تو سعی کن خوب باشی بدی نکنی چون بهشت و جهنم همینجاست
هرکی که ازارت میده نفرین نکن فقط بخدا واگذار کن مطمعن باش کاراش بی جواب نمیمونه
عضویت: 1394/05/08
تعداد پست: 9502
اها یادم رفت بگم که کسی برام ناهار نیاورد.هیچ کس نیومد تو ارایشگاه حتی یه سر بهم برنه
ارایشگره دایم غر میزد که چرا غذاتو نمیارن
منم بین سه تا عروس ابروم رفت برای اینکه ابروم نره گفتم استرس دارم غذا نمیتونم بخورم
چشام پر اشک بود از دروغی که گفتم
توکلت علی الله.... تا همه امیدم به توست،مرا از خطرات چه باک!
835