حسنی رو کرده بیمار میوه نشسته این بار
یه روز که خورشید خانم ---- بود وسط آسمون
نه نه ی حسن هراسون ---- اومد میون ایوون
گفت:نه نه حسنی کجایی؟ ---- داریم ما چندتا مهمون
بدو برو توی باغ ---- میوه بیار فراوون
تو اون روز گرم و داغ ---- حسنی دوید سوی باغ
باغ که نگو میوه زار ---- ترش و شیرین و ابدار
زردآلوی خوشمزه ---- گیلاس سرخ و تازه
آلبالوی آویزون ---- به به یه سیب خندون
حسنی دلش آب افتاد ---- قلبش به تاپ تاپ افتاد
می رفت بالای درخت ---- گاهی اسون گاهی سخت
میوه می خورد نشسته ---- نه یکی دوتا یه دسته
گاهی می ریخت تو بغچه ---- چند تا سیب و آلوچه
حسنی زبر و زرنگ ---- میوه های رنگارنگ
همگی شدند روونه ---- رفتند به سوی خونه
حسنی ما تو کوچه ---- باز هم میخورد آلوچه
جیبش پر از گلابی ---- میوه خورد حسابی
حسنی رسید به خونه ---- مادر گرفت بهونه
دیر اومدی حسن جون ---- رسیده چندتا مهمون
نه نه ی حسن میوه شست ---- تر و تمیز و درست
میوه های توی ظرف ---- برق می زدند مثل برف
مهمان ها دسته دسته ---- توی اتاق نشسته
حسنی شاد و خندون ---- سلامی کرد به مهمون
میوه که شد مرتب ---- حسنی ما با ادب
تعارف میکرد به عمو ---- به زندایی زن عمو
اصغر و تقی و رضا ---- با بیژن و مرتضی
حسنی و پدرام و سام ---- محمدرضا و بهرام
همگی رفتند تو حیاط ---- سرزنده و پر نشاط
مشغول شدند به بازی ---- خوشحال و شاد و راضی
یکدفه میون فوتبال ---- یا شاید هم والیبال
داد حسن هوا رفتپ ---- نمی دونید تا کجا رفت
دست رو شکم داد میزد ---- داد که ن فریاد میزد
اخ خداجون وای دلم ---- حل کن تو زود مشکلم
بابای حسن با دایی ---- مادر عمو زندایی
با حسنی پر خور ---- رفتند به سوی دکتر
گفت دکتر مهربون ---- چی خوردی تو پسرجون
چشمات شده چه گریون ---- حالت شده پریشون
گفت حسنی خسته ---- میوه خوردم نشسته
دکتر به او دوا داد ---- رفع درد و بلا داد
گفت ای عزیز باهوش ---- هرگز مکن فرامش
هر میوه رسیده ---- برای تو مفیده
میوه رو اول بشور ---- تا میکروبش بشه دور
بعدش با دستی تمیز ---- میوه بخور ای عزیز
ای بچه نمونه ---- این رو یادت بمونه
میوه بخور اندازه ---- پاک و تمیز و تازه
منبع:
کتاب حسنی رو کرده بیمار میوه نشسته این بار
شاعر: خانم سمیه زارعین
ناشر: آدرینا