روزي زني جوان در فصل
تابستان و هواي گرم در مدينه عبور مي كرد ،مردي از مسلمين چشمش به آن زن افتاد ،
غرق تماشاي او شد و به دنبال او حركت كرد ،آن زن وارد كوچه اي شد ، آن مرد كه
فكرش تنها در مورد آن زن مشغول بود، پيشانيش به استخواني كه در ديوار بيرون آمده
بود خورد و صورتش مجروح گرديد، وقتي به خود آمد ، فهميد كه سخت به او آسيب رسيده و
از صورتش خون جاري است ، با همين حال به حضور رسول اكرم (ص) آمد و جريان را به عرض
رساند ، اين آيِۀ مباركه (29سورۀ نور ) نازل گرديد: قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم
و يحفظوا فروجهم ذلك ازكي لهم ان اللّه خبير بما يصنعون : «به مردان با ايمان بگو
ديدگان خود را فرو خوابانند و دامنهاي خود را حفظ كنند، اين دستور براي شما پاكيزه
تر است خدا به آن چه مي كنيد آگاه مي باشد».
آيۀ بعد (30سورۀ نور ) در همين هنگام دنبال آيۀ فوق نازل شده كه : قل للمؤمنات
يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها و ليضربن
بخمرهن جيوبهن...«به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را فرو خوابانند ، ودامنهاي خود
را حفظ كنند و زينت خود را آشكار نكنند مگر آنچه قهراً پيداست و به وسيله روسري
(علاوه بر پوشش سر ) سينه و گردن خود را بپوشانند ....
به اين ترتيب نزول اين آيات براي آنست كه هم زن عفت خود را حفظ كند وهم مرد ، واگر
چشم و دامن خود را حفظ نكنند، در پرتگاه فساد وانحراف قرار خواهند گرفت ، چنانكه
آن جوان در پرتگاه قرار گرفت ، كه اگر اصابت پيشاني با استخوان نبود معلوم نبود
كارش به كجا بكشد.
نوشته شده در یکشنبه پنجم تیر ۱۳۹۰ ساعت توسط خودم |