موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

تپانچه در جدول

تپانچه در جدول

نویسنده : علی بجنوردی | زمان انتشار : 09 مرداد 1398 ساعت 19:36

96 960 100 1

/tapAnCe/


مترادف تپانچه

: توگوشی، چک، سیلی، کشیده ، پارابلوم، پیستوله، کاج


متضاد تپانچه

: لگد


معنی تپانچه در لغت نامه دهخدا

تپانچه. [ ت َ چ َ / چ ِ ] (اِ) طپانچه. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). به عربی لطمه خوانند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و آن دست زدن بر صورت است در هنگام دلتنگی و عزا نه بمعنی سیلی است و در جای خود مرقوم خواهد شد. (انجمن آرا) (آنندراج ). زدن با دست خود بر صورت در هنگام مصیبت و دلتنگی. (ناظم الاطباء). زدن با دست بر رخسار. (فرهنگ نظام ). تپنچه و توانچه نیز گویند. (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ سازمان ). || سیلی و کاج نیز نامند. (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ سازمان ). تپانچه و لطمه و سیلی . (ناظم الاطباء). چک. کشیده :
بیکی زخم تپانچه که بدان روی کژت
بزدم چنگ چه سازی چه کنی بانگ زغار .

بوالمثل.

با درفش ار تپانچه خواهی زد
بازگردد بتو هرآینه بد.

عنصری.

بسم دزد خواندند و کردند خوار
فراوان تپانچه زدند استوار.

شمسی (یوسف و زلیخا).

نباید تپانچه زدن با درفش.

انوری.

کسی کزو هنر و عیب بازخواهی جست
بهانه ساز و بگفتارش اندر آر نخست
سفال را بتپانچه زدن ببانگ آرند
ببانگ گردد پیدا شکستگی ز درست.

رشیدی سمرقندی.

کجا آن تیغ کآتش در جهان زد
تپانچه بر درفش کاویان زد.

نظامی.

شب بخفت و دید او یک شیرمرد
زد تپانچه هر دو چشمش کور کرد.

مولوی.

سیلی که زند تپانچه بر سنگ
خود ناله کنان رود به فرسنگ.

امیرخسرو.

ولی دو مهره چو هم پشت یکدگر گردند
دگر تپانچه ٔ دشمن بهیچ رو نخورند.

ابن یمین.

چو ماندی پس از آن ده سخت پنجه
تپانچه کردیش رخسار رنجه.

جامی.

- امثال :
سگ سیلی میخورد، گربه تپانچه ، نظیر: سگ صاحبش را نمی شناسد؛ ازدحام مردم در آنجا بسیار است. (امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 985).
- با تپانچه روی خود را سرخ کردن ؛ کنایه از حفظ کردن آبرو و پنهان ساختن سختی ها است.
|| کوهه و موجه ٔ دریا رانیز گویند و معرب آن طبانجه است با با و جیم ابجد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کوهه و موجه ٔ دریا. (ناظم الاطباء). || تفنگ کوچک را هم تپانچه میگویند که در واقع غلط مشهور است چه صحیح : تفنچه ، مخفف تفنگچه است . (فرهنگ نظام ). پیشتاب. پیش تو. رولور. پیستوله. بهمه ٔ معانی رجوع به طپانچه شود.

معنی تپانچه به فارسی

تپانچه

سیلی، کشیده، ضربه که باکف دست بصورت کسی بزنند، حربه آتشی کوچک دستی ازهرنوع که باشد
( اسم ) ۱- سیلی لطمه . ۲- کوهه موج. دریا.

سیلی خوردن لطمه خوردن

سیلی خوردن

سیلی زدن چک زدن کشیده زدن .


معنی تپانچه در فرهنگ معین

تپانچه

(تَ چِ)(اِمر.)۱ - سیلی ، آسیب . ۲ - نوعی اسلحة گرم .

معنی تپانچه در فرهنگ فارسی عمید

تپانچه

۱. (نظامی) سلاح گرم کوچک دستی.
۲. [قدیمی] = سیلی
۳. [قدیمی] لطمه: زنم چندان تپانچه بر سر و روی / که یارب یاربی خیزد ز هر موی (نظامی۲: ۱۵۱).

تپانچه در دانشنامه آزاد پارسی

تَپانْچِه (pistol)

تَپانْچِه

تَپانْچِه

تَپانْچِه

تَپانْچِه

تَپانْچِه

تَپانْچِه

تَپانْچِه

نوعی سلاح گرم کوچک برای شلیک با یک دست. استفاده از تپانچه از اوایل قرن ۱۵م رایج بود. مشکل شلیک چند گلوله، بدون نیاز به پر کردن مجدد سلاح، با استفاده از چند لولۀ ثابت یا متحرک حل شد. با آن که نوعی رولور ته پر چندمحفظه ای از ۱۶۵۰ باقی مانده است، نخستین راه حل عملی این مشکل را تفنگ ۶ قلوی ساموئل کُلت عرضه کرد که آن را در ۱۸۳۵ به ثبت رساند. طی جنگ مکزیک (۱۹۴۶ـ۱۹۴۸) و با سفارش ۱۰۰۰ قبضه کُلت از سوی دولت ایالات متحدۀ امریکا، تولید انبوه این سلاح آغاز شد. در پشت لولۀ این اسلحه استوانۀ شش خانۀ کوتاهی وجود داشت که با مسلح کردن تفنگ می چرخید و مهمات جدید را به موضع شلیک درمی آورد. تپانچۀ خودکار، که با گاز باروت مسلح می شد، در دهۀ ۱۸۹۰ در آلمان به بازار آمد. رولور و تپانچۀ خودکار هنوز هم کاربرد نظامی گسترده ای دارند.

معنی تپانچه به انگلیسی

pistol (اسم)

تپانچه ، هفت تیر

معنی کلمه تپانچه به عربی

تپانچه

مسدس

مسدس

صفعة

نزاع مسلح

تپانچه را به اشتراک بگذارید

پیشنهاد شما درباره معنی تپانچه

واژه

نام شما

رایانامه

پیشنهاد


نام نویسی

  |  

ورود

کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته

پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته

کوشاترین کاربران

پرگفتگوترین واژگان

• تپانچه در جدول   • تپانچه گازی   • تپانچه دو حرفی   • نام دیگر تپانچه   • تپانچه بادی   • معنی تپانچه دو حرفی   • معنی تپانچه در جدول   • تپانچه قدیمی   • مفهوم تپانچه   • تعریف تپانچه   • معرفی تپانچه   • تپانچه چیست   • تپانچه یعنی چی   • تپانچه یعنی چه  

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر