گاهــی لازمــه
آدما گاهی لازمه
چند وقت کرکره شونو بکشن پایین
یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن :
کسی نمرده
فقط دلم گرفته...
نوشته شده در جمعه ۱۳۹۲/۰۲/۲۷ ساعت توسط شاخ نبات |
در پی دلیـلی اســت که ببخشـد ما را
خالق من "بهشتی" دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛
و "دوزخی" دارد، به گمانم کوچک و بعید؛
و در پی دلیلیست که ببخشد ما را ...
"دکتر علی شریعتی"
نوشته شده در جمعه ۱۳۹۲/۰۲/۲۷ ساعت توسط شاخ نبات |
آنـجا ببـر مـرا
آنجا ببر مرا که شرابم نبرده است...
نوشته شده در جمعه ۱۳۹۲/۰۲/۲۷ ساعت توسط شاخ نبات |
نــان دادن کــار مــردان اســت...
خواجه عبدالله انصاری:
بدانکه، نماز زیاده خواندن، کار پیرزنان است
و روزه فزون داشتن، صرفه ی نان است
و حج نمودن، تماشای جهان است.
اما نان دادن، کار مردان است...
نوشته شده در جمعه ۱۳۹۲/۰۲/۲۷ ساعت توسط شاخ نبات |
آیینه ای در برابر آیینه ات می گذارم تا از تو ابدیتی بسازم
شاملو
نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۲/۱۸ ساعت توسط شاخ نبات |
دستم بوی گل میداد
مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند
اما هیچ کس فکر نکرد
…
شاید من گلی کاشته ام
...!
نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۲/۰۲/۱۶ ساعت توسط شاخ نبات |
انتهای این جاده های پیر
آه از این جاده های بی انتها
آه از این همه راه های بی پایان
با من بگو که
در انتهای این جاده های پیرچه کسی در انتظار ماست!؟!؟
نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۲/۰۲/۱۶ ساعت توسط شاخ نبات |
امشب کسی به پنجره نزدیک می شود
که صدایش از آن سوی دیوارها می آید
پنجره باز است
و جغد من
به خواب ابد نزدیک می شود ...
نظر باز
نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۲/۰۱/۲۵ ساعت توسط شاخ نبات |
به پیش حادثه با یک ترک در فرق
نمی شناسی ازین پا سر شکسته ی بسته
دوباره تو را تیغ
دوباره فراخی ، به پیش آنی بسته
کفن تمام شکنج تو را به نفی شهود است ...
" که زودتر از بهبودی زخمت ز جان شدی ، آیا تلاش گولبولها برای ترمیم زخمت معنایی دارد ؟ حال که مرده ای " ... نظر باز
نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۲/۰۱/۲۵ ساعت توسط شاخ نبات |
رد شدن از مرز محدودیت‌های خودت تجاوز نیست!؟<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /?>
نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۲/۰۱/۲۵ ساعت توسط شاخ نبات |
من سروی می شناسم که خونش را .. به پای جوانه ی سبزی ریخت .. تا گل سرخی بروید ... نظرباز
نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۲/۰۱/۲۵ ساعت توسط شاخ نبات |
ساکت نمی شوم
من درد می کشم
نظرباز
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /?>
نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۲/۰۱/۲۵ ساعت توسط شاخ نبات |
پیش از تو می رسم
به عشق
تا هنگام آن تلاقی بزرگ
نگاه هامان
بدان بی انتها دچار شوند
نظرباز
نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۲/۰۱/۲۵ ساعت توسط شاخ نبات |
شما پیوسته کوچک می شوید ,شما مردم کوچک .
شما خرد خواهید شد...شما راحت طلبان ,
و شما نابود خواهید شد !
بر سر بسی فضایل کوچک تان , بر سر خویشتنداری کوچک تان ,بر سر بسی تسلیم و رضای کوچکتان !
خاکتان بر سر بس نرم و ناپدیدار است
اما درخت برای آنکه بزرگتر شود..
خواستار آن است که گرد صخره های سخت ریشه های سخت بدواند<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /?>
نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۲/۰۱/۲۵ ساعت توسط شاخ نبات |
حلاج بر سر دار این نکته خوش سر آید...حافظ
<?xml:namespace prefix = o /?>
آن اندیشه هایی را دوست دارم که با خون نوشته شده باشند...
"نیچه"
نوشته شده در جمعه ۱۳۹۲/۰۱/۰۹ ساعت توسط شاخ نبات |