موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

مرگ مادرم

نویسنده : محمد پارسایی | زمان انتشار : 05 تیر 1398 ساعت 12:46

با سلام واحترام فراوان؛ بنده حدوداً يك ماه پيش مادرم را از دست دادم و تاكنون نتوانسته ام خودم را با شرايط پيش آمده وفق دهم؛ در واقع مرگ مادرم را هنوز باور نكرده ام. خواهشمندم كمكم كنيد.

با سلام و سپاس از اينكه مركز ما را براي پاسخ و راهنمايي برگزيده ايد.
پرسشگر گرامي؛ تسليت ما را به خاطر فوت مادر عزيزتان، از راه دور پذيرا باشيد. احساسات شما در قبال مرگ مادر مهربانتان طبيعي مي‌باشد، ولي نه تا آن حد كه زندگي شما را مختل كند. مرگ عزيزان يكي از واقعيت هاي گريز ناپذير و يكي از مهم ترين رويدادها در زندگي است که باعث بحران عاطفي شديد مي شود. مرحله «بهبود» آرام و تدريجي است، زيرا پذيرش واقعيت مشكل است و انسان دچار سردرگمي مي شود. اگر شما مرگ را به عنوان واقعيت زندگي بپذيريد، غم و اندوهتان كمتر مي گردد. كنار آمدن با مرگ عزیزان براي سلامت رواني انسان اهميت زيادي دارد و عليرغم اينكه هيچكس به هيچ عنوان آن را دوست ندارد، این واقعیت وجود دارد و به قول معروف شتري است كه در خانه هر كسي مي خوابد و به طور معمول و بدون در نظر گرفتن اتفاقات خاص و ناگهانی، اين پروسه از پدر و مادرها و بزرگترها شروع مي شود ودر وقت مقتضي دامان ما را نیز خواهد گرفت. پس با توجه به اين واقعيت كه وقايع روزگار آن را براي ما ياد آوري مي كند ما راه فراري از آن نداريم و به فرموده قرآن كريم مرگ و رحلت از اين جهان به جهان ديگر از چيزهايي است كه با نفس انسانها عجين گشته است ودير يا زود ناچار به درك آن خواهيم شد، و اگر با نگرشي واقع گرايانه به آن نگاه نكنيم تمام عمرمان را از ترس آن تباه خواهيم كرد وبه قول بزرگان «اگر تمام شب را براي خورشيد گريه كنيد لذت ديدن ستاره ها را نيز از دست خواهيد داد». اگر شما مرگ رابه عنوان واقعيت زندگي بپذيريد، خدمت بزرگي به خود كرده ايد و يقيناً غم واندوه و نگراني‌تان كمتر مي شود. شما بايد بپذيريد كه مي توانيد با مرگ وشرايط جديد سازگار شويد. با پشت سرگذاشتن مرحله رشد روان شناختي، هر کسی می تواند در مقابل رويدادهاي سخت زندگي مقاوم شود. پس شايسته است كه خوب زندگي كنيد و قدر لحظات خود را بدانید.

با آگاهي از مراحلي كه بعد از فقدان براي انسان رخ مي دهد، مي توان اين واقعه را بخوبي و بدون ترس و وحشت مديريت نمود و آن را بخوبي پشت سرگذاشت. غم و اندوه پس از مرگ عزيزان شامل مراحل زير مي شود :
1. انكار و ناباوري؛ در ابتدا پذيرش مرگ عزيز بسيار مشكل است. فرد فكر مي كند كه اين اتفاق تلخ و دردناك براي او روي نداده است و خواب مي بيند. اصلاً آن را باور نمي كند. ولي وقتي افكار و احساسات خود را در مورد مرگ و عزيز از دست رفته بيان مي كند به تدريج واقعيت را مي پذيرد.
2. خشم؛ در اين مرحله فرد از خود مي پرسد : «چرا من؟». فرد از تلخي مرگ عزیزش عصباني است. از اين رو رفتار تند و خشني با ديگران دارد. حمايت اجتماعي، عاطفي، احترام و توجه ديگران باعث مي شود فرد راحت تر اين مرحله را پشت سر گذارد.
3. معامله؛ فرد حاضر است هر چه را كه دارد ببخشد تا عزيز از دست رفته باز گردد و زندگي به روال سابق جریان پیدا کند.
4. گناه؛ فرد دچار عذاب وجدان و گناه مي شود؛ احساس مي كند در حق عزيز خود كوتاهي كرده است. در اين مرحله فرد بايد خود را ببخشد و بداند انسان ممکن الخطا است.
5. افسردگي؛ فرد، غمگين و گوشه گير مي شود و نوسانات خلقي در رفتارش مشاهده مي گردد، ولي با گذشت زمان به تدريج فرد به روال عادي باز گشته و فعاليت اجتماعي خود را از سر مي گيرد. در اين مرحله تشويق فرد اصلاً مؤثر نيست.
6. تنهايي؛ در پي مرگ عزيز و تغييرات زندگي، فرد احساس تنهايي و ترس مي كند. هرچه با ديگران ارتباط بيشتر داشته باشد، احساسات منفي او كاهش مي يابد.
7. پذيرش؛ پذيرش مرگ به معني بازگشت فرد به شادي نيست. بلكه فرد به مرحله سازگاري و قبول واقعيت مي رسد. او به تدريج مي پذيرد كه به زندگي خود بدون حضور عزيز از دست رفته ادامه دهد. در اين مرحله ارتباط با دوستان باعث مي شود كه فرد احساس بهتري داشته باشد
8. پايان اندوه؛ زمان كاملاً مشخصي براي پايان اندوه وجود ندارد. اين مرحله در افراد متفاوت است. به گفته كارشناسان، معمولاً اين مرحله يك سال به طول مي انجامد. البته اين امر به رابطه فرد با عزيزان از دست رفته، حمايت اطرافيان و عوامل فردي بستگي دارد. هرچه رابطه فرد با متوفي صميمي تر باشد، مرحله بهبود طولاني تر است.
9. اميد و بازگشت به زندگي؛ فرد به مرحله اي مي رسد كه با يادآوري خاطرات عزيز خود، كمتر ناراحت مي شود. به آينده چشم مي دوزد و اميدوار است.
البته مراحل پس از مرگ عزيزان، بسته به فرهنگ هاي مختلف تفاوت مي كند. مثلاً مراحل 2، 3 و 4 را بسياري از ما ايرانيان به دليل اعتقادات مذهبي تجربه نمي كنيم و يا به صورت بسيار خفيف با آن مواجه مي شويم.

در جهان بيني اسلامي مرگ به معني نابودي نيست بلكه سفر كردن از يك مكان به مكان ديگر است، و مثل اينست كه مثلاً به شما و يا به پدر و يا مادر شما بگويند شما بايد از نقطه الف به نقطه ب كوچ كنيد و در اين سفر فعلاً نمي توانيد كسي را با خود ببريد، اما عزيزانتان نيز بتدريج پيش شما خواهند آمد، و اگر اعمال تان در نقطه الف مورد تأييد خداوند باشد مي توانيد تا ابد در كنار هم به بهترين نحو زندگي زندگي كنيد. جناب مولانا در تبيين نگرش اسلامي به مرگ و اينكه ترس از مرگ بي معني است مي فرمايد كه انسان در چرخه طبيعت اول از جمادات بوده و سپس تبديل به گياه شده و بعد تبديل به حيوان شده و آنگاه تبديل به انسان شده و در تمام اين مراحل با مرگ خويش تبديل به چيز بهتر و برتري از مرحله قبل شده است و آنگاه مي فرمايد كه :
از جمادی مردم و نامی شدم/ وز نما مردم ز حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم / پس چه ترسم! کی ز مردن کم شدم
حمله دیگر بمیرم از بشر/ تا برآرم از ملائک بال و پر
يعني اينكه در طي مراحلي كه گفته شد انسان نيز مي مي مرد و با مرگ خود به مرحله اي بهتر و برتر از مرحله قبل خود وارد مي شود، و آنگاه مي فرمايد كه پس به چه دليلي من از مردن بترسم زيرا هر مرحله از مرگ باعث شده كه من به مرحله بالاتر و بهتري برسم. ياد مرگ، در نگرش اسلامي نقش بسيار مهمي در اصلاح اعمال انسان دارد. چون با ياد مرگ انسان تمام هستي اين جهاني و آن جهاني خود را در نظر مي گيرد و تصميمات و طرز برخوردش با دنيا متناسب با گستره وجوديش مي شود. با اين نوع نگاه اگر چه انسان از بعضي لذت ها مي گذرد، اما اين لذت ها، لذت هايي هستند كه خوشبختي انسان را تباه مي كنند و بايد از آنها گذشت تا به سعادت ابدي رسيد و كسي كه به اين گونه لذت ها دلخوش مي كند، مانند كسي است كه مي خواهد با خوردن غذاي سمي، از مزه آن لذت ببرد امام صادق عليه السلام مي فرمايند : «ياد مرگ، خواهش هاي نفس را مي ميراند و رويشگاه هاي غفلت را ريشه كن مي كند و دل را با وعده هاي خدا نيرو مي بخشد و طبع را نازك مي سازد و پرچم هاي هوس را درهم مي شكند وآتش آزمندي را خاموش مي سازد و دنيا را در نظر كوچك مي كند». امیرالمؤمنین امام علي عليه السلام مي فرمايند : «هركس به ياد مرگ باشد، از دنيا به اندك خشنود شود». همين اثرات نيك ياد مرگ سبب ارج و قرب در درگاه الهي مي شود كه در روايتي از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمده است : «هر كس زياد به ياد مرگ باشد، خداوند دوستش دارد»؛ و كسي كه به جاي محاسبات صحيح در زندگي، سر به زير برف مي كند تا حقايق را نبيند، نبايد توقع داشته باشد كه نديدن حقايق آن ها را تغيير مي دهد. امام على عليه السلام مي فرمايند : «پيشينيان شما، در حقيقت، به سبب آرزوهاى دراز و از ياد بردن مرگ به هلاكت در افتادند، تا آن كه مرگ بر آنها فرود آمد؛ مرگى كه عذر پذير نيست و مجال توبه باقى نمى گذارد و مصيبت و كيفر با خود مى آورد». امام على عليه السلام در جایی دیگر می فرمایند : «شما را سفارش مى كنم كه به ياد مرگ باشيد و از آن كمتر غفلت ورزيد؛ چگونه از چيزى غفلت مى كنيد كه او از شما غافل نيست؟» و البته اثر طبيعي چشم بستن بر روي واقعيت ها، قساوت قلب است كه رمز شكستن اين قساوت ها نيز در ياد مرگ است. بنا بر آنچه كه در روايات آمده ياد مرگ بودن خوب است ولي نه هر ياد مرگي؛ به عبارت ديگر ياد مرگ در صورتي خوب است كه باعث شود انسان با تلاش، دنيا را بسان مزرعه اي براي آخرت بسازد و با پشتكار، از امكانات اين جهان استفاده كند تا جهان ديگرش كه ابدي در آن خواهد زيست را آباد كند. اگر به شما بگويند كه بعد از چند روز مي خواهي به زيباترين نقطه عالم مسافرت كني آيا شما غمگين مي شوي و يا با نشاط و بي صبري شروع به جمع كردن وسايل لازم براي مسافرت مي كني؟! با اين نگرش كه برخاسته از متن آيات و روايات ماست، نبايد انسان نگاه منفي به مرگ داشته باشد و يا بطور كلي به عنوان يك واقعيت حتمي زندگي از ياد آن غفلت كند. ياد مرگ از نظر اسلام وقتي سازنده است كه انسان را از تلاش و عمل باز ندارد بلكه او را به تحرك و تلاش مضاعف و بيشتر از دنيا پرستان و ادارد؛ زيرا دنيا پرستان به خاطر مال دنيا كه پايدار و ماندگار نيست به دنيا چسبيده اند، اما مومن بخاطر اينكه مي داند نوع زندگي اُخروي او كه ابدي است، بستگي كامل به عملكرد او در اين جهان دارد و به عبارت ديگر سرنوشت آخرتش در دنيا رقم مي خورد با جديت بي حد وحصر به صورت مثبت و سازنده و همانگونه که دین دستور داده، به دنيا مي پردازد تا آخرت خويش را آباد نمايد و پر واضح است كه انگيزه او بسيار قوي تر از انگيزه دنيا پرستان است. اين نگرش به مومن كمك مي‌كند كه خوب زندگي كند وقدر تك تك فرصت ها را بداند.
راهي را كه روانشناسان براي برون رفت از اينگونه افسردگي ها تجويز مي كنند، «تكنيك مواجهه»، «تكنيك دي بريفينگ» و «تکنیک حساسيت زدايي از طريق حركات چشم» است. مواجهه در اين خصوص بدين معني است كه انسان آنقدر با مرگ و موضوعات مربوط به آن روبرو شود كه آن را بصورت واقعيتي از واقعيات زندگي بپذيرد و براي مقابله و مديريت آن آماده شود لذا در اين راستا پيشنهاد مي شود كه :
1. برنامه اي بريزيد كه گاهي اوقات سري به قبرستان ها بزنيد و در ميان قبرها قدم بزنيد و تفكر كنيد، تا كم‌كم متوجه شويد كه مرگ و به عبارت ديگر سفر كردن از اين جهان به آن جهان سرنوشت محتوم هر انساني است. اين برداشت شما از مرگ باعث مي شود كه به جاي ترس مرضي از مرگ، ترس مثبت و اضطراب سازنده از مرگ داشته باشيد و سعي نماييد كه در زندگي توشه‌اي در خور، براي آخرت فراهم كنيد تا اعمال نيكتان در آن دنیا، به دادتان برسد.
2. راهكار ديگر اينست كه سعي نماييد در تشييع جنازه ها شركت كنيد؛ زيرا اين نيز باعث مي شود انس و الفت بيشتري با واقعيتي به نام مرگ و يا همان هجرت به سوي ديگر پيدا كنيد؛ بعد از گذشت مدتی كه با اين واقعيت كنار آمديد، سعي نماييد بر سر بالين مرده نيز حاضر شويد تا ببينيد كه مرگ هيچ ترس و واهمه اي در بر ندارد. اين امر باعث مي شود كه مسئله مرگ عادي تر برايتان جلوه كند و هضم آن برايتان راحت تر شود.
3. راهكار ديگر خواندن كتاب هايي در مورد كساني است كه به نحوي چشمشان به عالم ديگر باز شده و يا مكاشفاتي در باره آن داشته‌اند. ترس از رانندگي تا زماني دوام دارد كه شخص اقدام به رانندگي نكرده است و بمجرد درگيرشدن شخص با رانندگي و نشستن او پشت فرمان، كم كم ترس او نيز مي ريزد. در این مورد هم تا حدودی همین گونه است.

راهكار ديگر كه روانشناسان از آن به دي‌ بريفينگ ياد مي كنند - بريفينگ (briefing) به معني خلاصه‌سازي است و دي بريفينگ (debriefing) ضد خلاصه‌سازي است. همانند واژة شارژ و دشارژ ، ضدخلاصه‌سازي يعني بيان با تفصيل و جزئيات - اينست كه درمانگر از مُراجع مي‌خواهد آن حادثه را با جزئيات بيان كند. اين تكنيك از تكنيكهاي گشتالت درماني است. درمانگران گشتالتي مي‌گويند : وقتي براي ‌شخصي‌حادثة وحشتناكي اتفاق مي‌افتد و مشكلات روحي و رواني براي او ايجاد مي‌كند، اگر آن را با جزئيات براي روان درمانگر تعريف كند و روان درمانگر مترصد اين باشد كه از آن جزئيات دوباره سوالات ريزتري طرح كند ت امراجع با جزئيات ريزتر آنرا جواب دهد، به طوري كه جزئيات ريز آن حادثة وحشتناك كاملاً و با تمام ابعاد و زوايا در ذهن مُراجع بيايد، محال است كه ديگر آن حادثه براي آن مراجع آزار دهنده و اختلال‌زا شود. زيرا اساس در گشتالت درماني اينست كه هيچ تجربه اي برای ما وحشتناك نيست و مكا نيزمي ‌كه ذهن ما دارد اينست كه اگر اموري كه اتفاق مي‌افتند، هزار بار هم وحشتناك باشد، چندش آور باشد شما وقتي كه آن را از همة ابعاد و زوايا ببيني، آن واقعه نمي‌تواند اثر بيماري‌زا داشته باشد، و علّت اينكه اثر اختلال‌زا دارد براي اينست كه شما به تمام جزئيات آن اشراف پيدا نمي‌كنيد و فقط مثلاً يك بعد را مي‌بينيد و ابعاد ديگر را نمي‌بينيد و براي همين از آن وحشت مي‌كنيد، براي تقريب به ذهن شايد بشود، مثال فردي را زد كه براي اوّلين بار مي خواهد پشت فرمان بنشيند و رانندگي ياد بگيرد، وي ابتداء وحشت ودلهرة زيادي دارد و مي ترسد كه يك نفر را زير بگيرد و يا تصادف وحشتناكي بكند كه منجر به كشته شدنش شود ويا ماشين اش صدمه ببيند، امّا كم كم كه با ماشين اُخت مي‌شود و به تمام زواياي آن وارد مي‌شود و احاطه و اشراف به آن پيدا مي‌كند اين ترس و وحشت او هم به همان نسبت كم مي‌شود، تا آنجا كه به راحتي در خيابان رانندگی می کند.
مثال ديگر : وقتي در جنوب شرق آسيا سونامي اتفاق مي‌افتد مثلاً بچه‌اي كه در خيابان راه مي‌رود را در نظر بگيريد، ناگهان مي‌بيند كه در پشت سرش يك موج هفتاد متري مي‌آيد، اين صحنه همانند كابوسي وحشتناك روح و روان او را بهم مي ريزد و او را دچار اختلالي مي كند كه روانشناسان از آن به PTSD (ضربه و استرس پس از سانحه) ياد مي‌كنند؛روان درمانگر مي‌آيد و از اين بچه مي‌خواهد صحنه را با جزئيات تصور كند و نقل كند تا در آخر كار اين بچه صحنه را آن‌طور كه هست، برايش جا بيافتد. وقتي آن طور كه بوده جا افتاد ميزان آزاردهندگي آن كم مي‌شود. مثلاً فرض كنيد ما از اين بچه بخواهيم آن صحنه را با جزئيات نقل كند، سپس از همان جزئياتي كه نقل مي‌كند سوالات ريزتر و جزئي‌تري برايش نقل مي‌كنيم تا بيشتر بگويد و سپس در حضور او از ديگر افرادي كه شاهد جريان بوده‌اند سوالاتي مي‌كنيم و از جزئياتي كه تعريف مي‌كنند باز جزئيات ديگري را استخراج كرده و مورد سوال قرار مي‌دهيم و به اين وسيله تمام ابعاد و زواياي آن صحنه براي بچه رو بيايد و اين باعث مي‌شود كه ميزان آزار دهندگي و اختلال كاهش پيدا ‌كند. روان درمانگران ابتدا اين تكنيك را روی PTSD ها اجرا كردند و بعد در افراد و خانواده‌ هايي كه با صحنه‌هاي وحشتناك و اختلال‌زا روبرو شده بودند، بكار گرفتند.

و اما در مورد تكنيك بعدي نيز بايد بگويم كه [1] EMT يعني درمان از طريق حركات چشم و [2] EMD هم گفته‌اند كه به معني حساسيت زدايي از طريق حركات چشم مي باشد و [3] EMDR هم گفته شده كه به معني باز فرآوري و از نو پردازش كردن است. اين تكنيك در راستاي تكنيك «دي بريفينگ» (debriefing) است و كاربرد زيادي هم در خانواده درماني و هم در رابطه با زوجين و هم افرادي دارد كه به خاطر داشتن تجارب وحشتناك و تلخ، دچار مشكل شده‌اند. ما در اين جا به طور مختصر اشاره می کنیم كه چگونه مي‌شود آن تجارب را تا حدودي كم رنگ كرد تا موجب اختلال جدي در روند زندگی تان نگردد. واژة «شستشوي مغزي» كه گفته مي شود، همين است؛ البته ما در مغز و ذهن انسان چيزي به نام دليت (delete) نداريم، كه مثل رايانه اطلاعاتي را حذف كنيم و مغز ما طوري طراحي شده كه هرگز نمي‌تواند چيزي را بطور كامل پاك كند و فقط مي‌توانيم آن را كم ‌رنگ و كم‌ اثر بكنيم. پس در اين راستا قلم و كاغذي برگيريد و جزئيات مرگ مادرتان و نيز خاطراتي را كه با وي داشته ايد به تفصيل ياداشت نماييد و هر روز زماني را براي اين كار اختصاص دهيد و دوباره از آن جزئيات نيز جزئيات بيشتري در بياوريد بعد از مدتي به شرط مداومت بر اين كار خواهيد ديد كه سبك شده ايد و تدريجا به حال نرمال باز خواهيد گشت.

پی نوشت ها :
[1] eye movement therapy
[2] eye movement desensitization
[3] eye movement desensitization reprocessing

نویسنده : غلامرضا مهرانفر

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر