موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

معنی عار در جدول

معنی عار در جدول

نویسنده : محمد پارسایی | زمان انتشار : 29 اردیبهشت 1400 ساعت 08:37

98 1468 100 1

/'Ar/


مترادف عار

: رسوایی، شرم، عیب، فضیحت، ننگ


برابر پارسی

: ننگ، شرم، آزرم


معنی عار در لغت نامه دهخدا

عار. (ع اِ) عیب و ننگ. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) : تا قیامت آن عار از خاندان ما دور نشود. (تاریخ بیهقی ص 129). || فضیحت و هر چه در آن عیب لازم باشد. (منتهی الارب ) :
شعر تو شعر است لیکن باطنش پر عیب و عار
کرم بسیاری بود در باطن دُرِّ ثمین.

منوچهری.

- عار آمدن ؛ ننگ داشتن :
پیاده نگردد که عار آیدش
ز شاهی تن خویش خوار آیدش.

فردوسی.

ز جهل خویش چون عارت نیاید
چرا داری همی زآموختن عار.

ناصرخسرو.

بجز غلامی دلدار خویش سعدی را
ز کار و بار جهان گر شهی است عار آید.

سعدی.

- عار بودن ؛ ننگ بودن :
فخر دانا بدین بود وینها
عیب دینند و علم را عارند.

ناصرخسرو.

با این همه از عالم عار است مراواﷲ
یاران مرا فخر است این عار که من دارم.

خاقانی.

مرا نیست زآهنگری ننگ و عار
خرد باید و مردی ای بادسار.

سعدی.

وگر بی تکلف زید مالدار
که زینت بر اهل تمیز است عار.

سعدی.

- عار داشتن ؛ ننگ داشتن :
ابر و دریا سخی بوند به طبع
دستش از هر دو ننگ دارد و عار.

فرخی.

عدلش از آسمان ندارد عار
سلسله زآسمان درآویزد.

خاقانی.

ساقی بیار جامی کز زهد توبه کردم
مطرب بزن نوائی کز توبه عار دارم.

سعدی.

متابع توام ای دوست گر نداری ننگ
مطاوع توام ای یار گر نداری عار.

سعدی.


معنی عار به فارسی

عار

عیب وننگ
( اسم ) عیب ننگ فضیحت رسوایی جمع اعیار .

( مصدر ) ننگ داشتن از عار آمدن .

بیکاره . که هیچ کار ندارد و از بیکاری عار ندارد . ولگرد . عاطل و باطل .

[ گویش مازنی ] /nangeaar/ بی آبرویی – بی شرقی

حمیت . غیرت . آبرو .


معنی عار در فرهنگ معین

عار

[ ع . ] (اِ.) عیب ، ننگ ، رسوایی .

[ فا - ع . ] (ص مر.) کسی که از کارهای ناشایست ننگ نداشته باشد.

معنی عار در فرهنگ فارسی عمید

عار

عیب، ننگ.
* عار آمدن: (مصدر لازم) [عامیانه] ننگ داشتن.
* عار بودن: (مصدر لازم) ننگ بودن.
* عار داشتن: (مصدر لازم) ننگ داشتن، شرم داشتن.

معنی عار به انگلیسی

shame (اسم)

سرافکندگی ، ننگ ، عار ، فضاحت ، خجالت ، خجلت ، ازرم ، شرم ، شرمساری

disgrace (اسم)

رسوایی ، افتضاح ، عار ، فضاحت ، سیهرویی ، بیابرویی

disdain (اسم)

اهانت ، تحقیر ، عار ، استغنا

scorn (اسم)

تحقیر ، مذمت ، بی اعتنایی ، حقارت ، تمسخر ، عار ، خردانگاری

عار را به اشتراک بگذارید

معنی یا پیشنهاد شما

واژه

نام شما

رایانامه

معنی یا پیشنهاد شما


نام نویسی

  |  

ورود

کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته

پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته

عبارات و کلمات کلیدی مرتبط

• عیب و عار دوحرفی   • معنی بی عار و مفت خور   • عیب و عار در جدول   • بی عار مفت خور   • معنی کلمه بی عار   • معنی بقایا پسمانده   • معنی کلمه آر   • معنی خیره سر   • معنی عار   • مفهوم عار   • تعریف عار   • معرفی عار   • عار چیست   • عار یعنی چی   • عار یعنی چه  

توضیحات دیگر


کلمه : عار
اشتباه تایپی : uhv
آوا : 'Ar
نقش : اسم
عکس عار : در گوگل

آیا معنی

عار

مناسب بود ؟    

    ( امتیاز : 98% )

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر