ادب از ویژگی های پسندیدۀ انسانی است، که شخص را به سر منزل مقصود و سعادت رهنمون می سازد. از آنجا شخصیت، شعور و انسانیت هر فردی مبتنی بر رعایت آداب مربوط به گفت و شنود است لذا «ادب گفتاری» از اهمیت ویژهای در حیطۀ ارتباطات انسانی برخوردار است تا جایی که در روایات و متون دینی ما «ادب» به عنوان بهترین میراث، زیر بنای مسلمان بودن، و مرجع خِرَد و بینش معرفی شده است.
مسألۀ ادب خصوصاً «ادب گفتاری» در قرآن کریم از جایگاه و اهمیت ویژهای برخودار است. در روایات نیز مواردی از قبیل آغاز سخن با سلام، سنجیده بودن سخن، به جا و به موقع بودن سخن، مفید فایده بودن سخن، قابل فهم بودن سخن برای مخاطبین، و ضرورت داشتن سخن گفتن متکلم، به عنوان مهمترین مصادیق ادب در گفتار بیان شده است.
شناخت و آگاهی از مصادیق یکی از بهترین شیوه ها جهت نهادینه کردن خلقیات است؛ لذا برای ادب گفتاری مصادیق و نشانههای خاصی بیان شده که برخی از پرکاربردترین آنها عبارتند ازسخن گفتن با صدای آهسته، عدم قهقهه زدن به هنگام خندیدن، پرهیز از ناسزا گویی، نرمی در گفتار، و پرهیز از پُرحرفی.
آثار شِگَرف ادب تا به حدی است که حکما و دانشمندان، آفرینش الهی را مدرسهای گسترده و بیکران برای ادب آفرینی و تربیت آموزی لقب داده و خداوند متعال به پیامبران خود توصیه کرده است که در برخورد با مردم ادب را رعایت کنند و به نرمی سخن بگویند چرا که ادب دارای آثار و برکات متعددی چه از حیث فردی و چه از حیث اجتماعی از قبیل جذب افراد، اصلاح جامعه و هدایت کردن به خوبی ها، می باشد.
البته اسلام در کنار تأکید بر اصل مسألۀ ادب در سخن گفتن نسبت به نحوۀ سخن گفتن با افراد مختلف نیز به طرفداران خود برنامه هایی را ارائه داده است از جمله اینکه می گوید در برخورد با پدر و مادر از کلماتی که موجب رنجش آنها میشود پرهیز کنید و با آنها متواضعانه سخن بگویید؛ در برخورد با فرزندان هم مهربانانه سخن بگویید و هم اینکه از موعظه و نصیحت استفاده کنید؛ در برخورد با استاد هم تفقهاً سؤال کنید و هم متواضعانه و همچنین در برخورد با نامحرم نیز شیوۀ سخن باید به گونه ای باشد که منجر به شوخی و خنده در سخن گفتن با نامحرم نشود.
- معنای لغوی: واژۀ ادب از نظر لغوی دارای سابقهای کهن در زبان های فارسی و سریانی است که ابتدا در معنای «کتابت و نوشتن»[1] استعمال میشده اما به تدریج با عدول از آن معنا در معانی مختلفی از قبیل تمرین دادن نفس به خوبی ها، راهنمایی به نیکیها[2]، حسن خلق و بازدارندگی از کار های ناشایست استعمال شده است.[3]
- معنای اصطلاحی: از نظر اصطلاحی نیز تعاریف متعددی برای «ادب» ذکر شده است که ما در این جا به دو مورد از مهمترین آنها اشاره می کنیم:
الف) مرحوم طبرسی;: «حفظ حدّ و اندازۀ هر چیزی و تجاوز ننمودن از آن را ادب می گویند»؛[4] در نتیجه حفظ حد و اندازه در سخن گفتن نیز به عنوان ادب در گفتار محسوب خواهد شد.
ب) مرحوم علامۀ طباطبایی;: «ادب، آن است كه ادب هيأت نيكو و پسنديدهاي است كه سزاوار است رفتار مشروع ديني يا عقلايي بر مبناي آن شكل گيرد؛ مانند آداب دعا، آداب ديدار دوستان و آداب سخن گفتن»؛[5] که در این تعریف ادب در گفتار به کیفیت صادر شدن سخن از جانب افراد معنا شده است.
در نتیجه می توان گفت: ادب در گفتار، یعنی انسان زبانش را از سخنان زهرآلود همانند غیبت، تهمت، دروغ و مانند آن که اسلام انسان را از آن نهی کرده است، بازدارد و به زیور نیکی و خیر آراسته کند.
با اندک تأملی در روایات و متون دینی مشخص میشود که ادب زمينه ساز رشد و بستر آراسته شدن انسان به تربيت اسلامى و سبب آبرو و احترام انسان نزد خدا و ميان مردم است؛ از این رو از جایگاه و اهمیت ویژهای چه در حوزۀ رفتاری و چه در حوزۀ گفتاری برخوردار است که در این جا به برخی از این جهات اشاره می کنیم:
1. ادب بهترین میراث
بر خلاف تصور عموم افراد که مال پدران خود را بهترین میراثها به حساب می آورند اسلام در یک بیان عجیب و مستحکم ادب را بهتر از مال دانسته و بهترین میراث پدران برای پسران را ادب معرفی می کند چنانچه امیرمؤمنان علی علیه السّلام فرموده است: «هیچ ارثی برای فرزندان بهتر از ادب و تربیت نیست».[6]
2. رعایت ادب حتی در نماز
ادب از آنچنان جایگاهی برخوردار است که حتی اگر در حال نماز باشیم و کسی به سلام کند از باب رعایت ادب واجب است که جواب سلام او را بدهیم هرچند که مشغول سخن گفتن با خداوند متعال هستیم.
3. ایمان در گرو ادب
رعایت ادب نقش بسیار اساسی و مهمی را در زندگی معنوی انسان ایفا میکند. به صورتی که ابتداییترین پلۀ ترقی و عروج به سوی معنویات و حقایق دینی رعایت ادب میباشد. لذا کسانی که نسبت به مسألۀ ادب بیتفاوت بوده و در رعایت آن سستی و اهمال میورزند، در همان آغاز راه، مرکب همتشان از حرکت باز میایستد و نمیتوانند به مسیر معنوی خویش ادامه دهند. به همین علت در احادیث شخص بیادب، بیدین معرفی شده است چنانچه علی علیه السّلام می فرماید: «لا دین لمن لا ادب له؛[7] کسی که ادب ندارد، دین ندارد».
حکایت: سارق مؤدب
به دستور فضيل عياض راه قافلهاى را بستند و بار و بُنۀ آنان را تخليه كردند، ثروتى سنگين و مُكنتى فراوان با قافله بود كه فراوانى ثروت فضيل و دستيارانش را بسيار خوشحال كرد، دستياران در حال بررسى به پارچهاى گره خورده در ميان بار و بنه برخوردند، گره از آن گشودند بر صفحهاى آية الكرسى نوشته شده بود و در كنار آيات اين دعا كه خدايا از بركت آية الكرسى بار و بُنۀ ما را از دستبرد فضيل و نوچههايش حفظ فرما. فضيل فرمان داد: همۀ مال اهل قافله را به آنان باز گردانيد و دينارى از آنان را دست نزنيد كه ما دزد كالاييم نه دزد عقيده و ايمان، صاحب اين اموال به اعتقاد اينكه آية الكرسى اموالش را در حفظ خدا قرار مىدهد آية الكرسى را در بار و بنهاش نهاده، اگر ما اين اموال را ببريم عقيدۀ يك نفر را به قرآن دزديدهايم و اين ضربهاى است كه قابل جبران نيست.[8]
4. ادب بهترین نسب
یکی از مسائلی که بین اعراب صدر اسلام از اهمیت فراوانی برخودار بوده است افتخار نمودن نسبت به حسب و نسبشان بوده است. در چنین فضایی اسلام برترین و والاترین نسب را از آنِ انسانهای با ادب محسوب کرده و حسب و نسب منهای ادب را بیارزش ندانسته است. از همینرو از امام علی علیه السّلام نقل است که فرمود: «ادب بهترین حسب و نسب هاست و بر سایر حسبها [آباء و اجدادی] برتری دارد».[9]
5. خِرَد و بینش در پرتو ادب
اصولاً هر قدر سطح خرد و عقل انسان بالاتر رود بر ادب او افزوده میشود؛ زیرا «ارزشها» و «ضد ارزشها» را بهتر درك میكند و به همین دلیل بیادبی همیشه نشانۀ بیخردی است. این مضمون در روایتی از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله بیان شده است، چنانکه حضرت فرمود: «قوام المرء عقله و لا دین لمن لا عقل له؛[10] قوام [رکن نگه دارنده] مرد، خرد اوست و کسی که خرد ندارد، [در واقع] دین ندارد».
ادب در یک تقسیم بندی جامع به دو قسم تقسیم میشود:
- ادبُ النفس: که عبارت است از اخلاقیات حسنهای که انسان در برخورد با مردم میبایست از آنها استفاده کند.
- ادبُ العبد: که به ادب بندگان در برابر خالق گفته میشود و از جایگاه مهمی در ادبیات دینی ما برخوردار است. و به عبارت دیگر معنای آن عبارت است از رعایت آداب عبودیت و بندگی در پیشگاه احدیت که موجب قرب و سعادت بنده میگردد. ادبُ العبد دارای مصادیق مختلفی است و تمامی افعال عبد را شامل میشود از جمله:
الف) ادب در ذکر: هرگاه خداوند متعال را یاد میکنیم و نام خداوند را به زبان میآوریم با احترام کامل و با الفاظ مناسب ذکر کنیم.
ب) ادب در اطاعت و فرمان برداری: یعنی ادب در فرمانبری از خداوند متعال به عنوان مثال وقتی صدای اذان را میشنویم ادب را رعایت کنیم و آماده نماز شویم. در احوالات حضرت امام نقل میکنند که وقتی ایشان در فرانسه بودند روزی جمعیت زیادی از خبرنگاران برای ملاقات و تهیه گزارش به خدمت ایشان رسیدند امام تا وقت نماز رسید مجلس را ترک کرد و برای نماز آماده شدند.
ج) ادب در انتساب: یعنی کارهای خوب را به خداوند متعال نسبت بدهیم و به عکس کارهای بد را به ایشان نسبت ندهیم قرآن کریم در این زمینه می فرماید: (ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ):[11] آنچه از نیکی ها به تو میرسد، از طرف خداست و آنچه از بدی به تو میرسد، از سوی خود توست.
قرآنکریم در کنار تأکید بر چگونگی رفتار بندگان، نسبت به کیفیت گفتار بندگان نیز توصیه هایی را بیان کرده است که نشان از نحوۀ سخن گفتن در کنار نحوۀ عمل کردن دارد. برخی از این توصیهها عبارتند از:
- سخن بايد واقعى و یقينى باشد
واقعی و صادق بودن کلام یکی از ارکان پذیرش کلام متکلم از جانب مخاطبین است؛ چنانچه قرآن کریم در این زمینه میفرماید: (فَمَکَثَ غَيْرَبَعيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقينٍ):[12] چندان درنگ نکرد [که هدهد آمد و] گفت: «من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعی برای تو آوردهام.
- کلام طیب و طاهر باشد
یکی دیگر از این شرایط پاکی و دلپسند بودن کلام است چنانکه قرآنکریم میفرماید: (وَ هُدُوا إِلَي الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ):[13] و به سوی سخنان پاکیزه هدایت میشوند. که در این آیۀ شریفه مراد از پاکیزه بودن کلام آن است که از سخنانى روح پرور، و جملهها و الفاظى نشاط آفرین و کلماتى پر از صفا و معنویت که روح را در مدارج کمال سیر مى دهد و جان و دل انسان را مىنوازد و پرورش مى دهد، استفاده بشود.
- سخن باید رسا و شفاف[بلیغ] باشد
خداوند متعال در عین حالی که منافقان را مذمت می کند اما به پیامبر خود دستور میدهد که با آنها به زبان خودشان [شفاف و رسا] صحبت کرده، آنها را نصیحت کن و به آنها سخنی بگو که دلهایشان آن را درک کند و بفهمند چه میگویی و متوجه شوند که این رفتارشان چه مفاسدی دارد. این دستور در این آیۀ شریفه بیان شده است که خداوند متعال میفرماید:
(أُولئِکَ الَّذينَ يَعْلَمُ اللَّهُ ما في قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ في أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَليغاً):[14] آنها کسانی هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، میداند. از [مجازات] آنان صرف نظر کن، آنها را اندرز ده، و با بیانی رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما. بنابراین از اين آيه استفاده مى شود كه محل استعمال و به کار گیری «قول بليغ» به هنگام وعظ و نصيحت است.
- گفتار باید لین باشد
از آیات قرآن کریم استفاده میشود که محل به کارگیری «قول ليّن» به وقت برخورد با مردم طاغى و ياغى است كه شايد با وزش نسيم قول لين از طغيان و ياغيگرى آنان كاسته شده و به راه حق و حقيقت بازگردند كه اگر از ابتداى امر با خشونت با آنان برخورد شود، به طغيان آنان افزوده میگردد و نتيجه اى از امر به معروف و نهى از منكر نسبت به آنها حاصل نمیشود. چنانچه میفرماید: (فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُيَتَذَکَّرُ أَوْ يَخْشي):[15] اما به نرمی با او سخن بگویید شاید متذکّر شود، یا [از خدا] بترسد.
- سخن باید همراه با فروتنی[کریم] باشد
گفتار شایسته و همراه با رعایت آداب یکی دیگر از دستورات قرآنکریم در مورد چگونگی سخن گفتن است که یکی از موارد کاربرد آن در مورد پدر و مادر میباشد چنانچه میفرماید:
(وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاًكَريما)؛[16] و پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار، بر آنها فریاد مزن، و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو.
حکایت: گفتار کریمانۀ حسنین علیهما السّلام
روزی امام حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام که هر دو کودک بودند، برای نماز خواندن به مسجد رفتند. پیرمردی در حال وضوگرفتن بود. امام حسین علیه السّلام در حرکات پیرمرد دقت کرد و دید، درست وضو نمیگیرد. امام حسین علیه السّلام بدون اینکه پیرمرد متوجه شود، ماجرا را برای برادرش امام حسن علیه السّلام تعریف نمود و در گوش برادر گفت: «چگونه به این پیرمرد بگوییم وضویش اشتباه است؟» امام حسن علیه السّلام کمی فکر کرد و پاسخ داد: «باید طوری به او بگوییم که ناراحت نشود». آن دو نزد پیرمرد رفتند و گفتند: «پدرجان سلام ما با هم برادریم، هرکدام فکر میکنیم دیگری نادرست وضو میگیرد. اگر زحمتی نیست میان ما داوری کنید تا بفهمیم وضوی کداممان درست است». پیرمرد پذیرفت. اول امام حسین علیه السّلام که کوچکتر بود وضو گرفت، پیرمرد متوجه شد وضوی او درست است و به اشتباه خودش در وضوگرفتن آگاه شد، اما تصمیم گرفت تا ببیند برادر بزرگ تر چه میکند. امام حسن علیه السّلام هم وضو گرفت، وضوی او هم بدون اشتباه بود. پیرمرد فهمید آن دو کودک درست وضو میگیرند. پس به آنها گفت: «وضوی هر دوی شما صحیح است. من وضوی اشتباه میگرفتم». دو برادر، از پیرمرد، تشکر و خداحافظی کردند و رفتند و پیرمرد، به خود گفت: «به به عجب کودکان با ادبی... آنها احترام مرا نگه داشتند و کاری کردند که من خودم به اشتباهم پی ببرم، بدون اینکه آنها به من چیزی بگویند».[17]
- سخن باید استوار[سدید] باشد
این نحوه از سخن گفتن در مواردی از قبیل سخن گفتن با ایتام مورد سفارش قرار گرفته است چنانچه قرآن کریم میفرماید:
(وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيداً):[18] کسانی که اگر فرزندان ناتوانی از خود به یادگار بگذارند از آیندۀ آنان میترسند، باید [از ستم دربارۀ یتیمان مردم] بترسند از [مخالفت] خدا بپرهیزند، و سخنی استوار بگویند.
انسان لزوماً بايد از مكافات عمل بترسد؛ چرا كه ممكن است از خود او يتيم به جا بماند و هر كسى طبيعتاً علاقهمند است با يتيمانش به خوبى رفتار شود و اگر چنين بخواهد پس با يتيمان ديگران بايد به خوبى برخورد کند. یعنی همانگونه که در امور تربیتی و اقتصادی با فرزندان خود با جدیت و دلسوزی عمل میکنیم، باید در مورد یتیمان هم که سرپرستی آنها را بر عهده گرفتهایم نیز برخوردی استوار و انسانساز داشته باشیم تا خلأ نبودن والدین، شخصیت و روحیۀ آنان را ضعیف به بار نیاورد.
- سخن باید امیدوار کننده[میسور] باشد
مورد قول ميسور وقتى است كه انسان دستش از مال دنيا تهى است، و در عین حال افرادی فقیر جهت گرفتن مال به رجوع میکنند که در این مواقع انسان نباید آنها را نا امید کند بلکه باید با آنها به نحوی سخن بگوید که امیدوار کننده باشد. قرآن کریم با اشاره به این مضمون میفرماید: (وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُوراً):[19] و هر گاه از آنان [مستمندان] روی برتابی، و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشی [تا گشایشی در کارت پدید آید و به آنها کمک کنی]، با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آنها سخن بگو.
البته این قانون را میتوان به همۀ موارد مشابه سرایت داد؛ یعنی همۀ جاهایی که انسان مورد در خواست های گوناگون قرار میگیرد ولی توانایی و شرایط بر آورده کردن آن درخواست را ندارد ولی حداقل میتواند با خوشروئی و بیانی امیدوار کننده با طرف مقابل برخورد نماید.
- سخن باید از روی منطق [معروف] باشد
محل قول معروف در مرحلۀ اوّل در رابطه با سفيهان و در مرحلۀ بعد با اقوام ميت و ايتام و مساكين است. قرآنکریم در این زمینه می فرماید: (وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً):[20] اموال خود را، که خداوند وسیلۀ قِوام زندگی شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید، از آن، به آنها روزی دهید، لباس بر آنان بپوشانید و با آنها سخن شایسته بگویید.
- گفتار باید همراه با کردار باشد
عمل نكردن به گفتار، گاهى به خاطر ناتوانى است و گاهى از روى بىاعتنايى، كه مورد اخیر مستحق مذمت و مورد توبيخ است. چنانکه قرآنکریم نیز به این مطلب اشاره کرده و میفرماید: (کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ):[21] نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمیکنید.
- در گفتار باید بهترینها [قول احسن] را انتخاب کرد
همانطور که در تمامی رفتارها و کردارها انتخاب بهترین آنها سفارش شده است در مورد سخن گفتن نیز این چنین است. محل به کارگیری قول احسن در يك مرحله، در گفتگوى با مردم است، به اين معنا كه خداوند از انسان مىخواهد در برخورد با مردم به هنگام حرف زدن، بهترين سخن و نيكوترين كلام را انتخاب كند. در مرحلۀ ديگر، قول احسن برای هدايت بايد به كار گرفته شود، به اين معنى كه وقتى انسان در مقام دستگيرى از گمراه برآمد لازم است وى را با بهترين كلام كه همان كلام خدا و انبيا و ائمۀ معصومين: است به شاهراه سعادت و سلامت هدايت كند. قرآنکریم در همین زمینه میفرماید: (وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَي اللَّهِ):[22] چه کسی خوش گفتارتر است از آن کس که دعوت به سوی خدا میکند.
یکی از نعمتهایی که خداوند متعال به انسانها ارزانی داشته است نعمت زبان است. این عضو در عین کوچکی جُسته، کاراییهای بسیاری در وجودش نهادینه شده است تا جایی که سعادت و شقاوت انسان را به حفاظت و رهایی زبان دانستهاند لذا شاعر میگوید:
آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان، پرده است درگاه دهان
چون كه بادی، پرده را درهم كشید سرّ صَحن خانه شد بر ما پدید
در نتیجه جهت محافظت، تأثیر گذاری و استفادۀ مطلوب از این عضو کوچک رعایت آداب سخن که در آیات و روایات به آنها اشاره شده، ضروری میباشد. این آداب و توصیهها عبارتند از:
- آغاز سخن با سلام
از آغاز خلقت انسان تا کُنون بشر برای شروع گفتگوها و معاملات خود از الفاظ بسیاری استفاده کرده است اما در دین اسلام که به عنوان آخرین و جامعترین دین برای بشر میباشد، خداوند متعال برای شروع رابطۀ انسانها با یکدیگر دستور میدهد تا افراد از کلمۀ «سلام» استفاده کنند چرا که «سلام» از اسماء جلالۀ الهی است و خداوند رابطهاى را ارزشمند میداند كه با او نسبت داشته باشد.
به علاوۀ اینکه سلام به معنای درود و و گرامی دانستن طرف مقابل است. به همین جهت پیامبراکرم صل الله علیه و آله می فرماید: «سلام را آشكار كنید تا رشتۀ دوستى شما استوار گردد».[23]
- سنجیده بودن سخن
یکی دیگر از آداب سخن گفتن تفکر و تعقل بر روی نتیجۀ آن است چنانکه در کلمات بزرگان آمده است که مکرر میگفتند: «مگوی آنچه جواب آن نتوان شنید، تا عذر آن نباید خواست»؛ شاعر این گفتار را در قالبی زیبا این چنین سروده است:
حضرت موسی نگر، با آن شکوهش، الکن است تا که «هارونی» نداری، قصد «هامانی» مکن
با محبت، با تعقل، با متانت، جمله گو و آنچه میسنجی بگو، و آنگَه، پشیمانی مکن
سنجیده سخن گفتن در کلام اهل بیت: نیز از جایگاه ویژهای برخوردار است چنانچه از علی نقل است که فرمود: «مَن تَفَقَّدَ مَقالَهُ قُلَّ غَلَطُهُ؛[24] كسی كه گفتار خود را بررسی كند، اشتباه او كم میشود».
از حكیم یونانی ارسطو پرسیده شد: بهترین سخن كدام است؟ گفت: آنچه موافق عقل باشد. گفتند: پس از آن چیست؟ گفت: سخنی كه شنونده بپذیرد. گفتند: پس از آن چیست؟ گفت: سخنی كه از عاقبت آن اطمینان داشته باشیم كه زیانی متوجه ما نخواهد ساخت. گفتند: پس از آن چیست؟ گفت: اگر سخن، یكی از این شرایط را نداشته باشد، از صدای چهارپایان است.[25]
- سخن باید به موقع و به جا باشد
یکی از مواردی که منجر به ایجاد دشمنیها و کدورتهای بعضاً هم ریشه دار میشود سخن بیموقع و اصطلاحاً نابجا است و انسان با سکوتی به موقع میتواند از آفات آن در امان بماند. به قول معروف هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. این مضمون در گفتار امیرمؤمنان علیعلیه السّلام نیز آمده است که حضرت فرمود: «لِكُلِّ مَقامٍ مَقالٌ؛[26] برای هر جایگاهی را سخنی خاص وجود دارد».
- سخن باید مفید فایده باشد
سخنی که بیهوده و بیارزش است و نفعی به حال دنیا و آخرت انسانها ندارد باشد مصداق کار بیهوده، لغو و اسراف عمر محسوب میشود و مورد مذمت است. چنانچه امیرمؤمنان علی علیه السّلام میفرماید: «عَجِبتُ لِمَن یتَكلَّم بِما لاینْفَعُهُ فی دنیاهُ و لا یكتَبُ لَهُ اَجرُه فی اُخراهُ؛[27] در شگفتم از كسی كه سخن گوید به چیزی كه در دنیا سودش ندهد و برای او در آخرت، پاداشی نوشته نشود».
- سخن باید برای مخاطبین قابل فهم باشد
به این معنا که متکلم در گفتار خود باید به سطح و میزان فهم مخاطب توجه داشته باشد. بسیاری از مشاجرات و دلخوریهای پدید آمده بین مردم، برآمده از شفاف نبودن سخن و مبهم بودن کلام است. فردی که قادر نباشد کلام خود را شفاف بیان کند به طوری که برای دیگران قابل فهم باشد، ممکن است نه تنها به مقصود خود نرسد، بلکه کلام او ناخواسته موجب کَج فهمی و دلخوری دیگران شود. لذا از امام علی7 نقل شده است که فرمود: «اَحْسَنُ الكلام مازانه حَسَن النِّظام وَ فَهِمَه الخاص وَ العام؛[28] نیکوترین گفتار کلامی است که منطق و نظم، زیبایش کرده باشد و برای همۀ مردم، از خواص و عوام، قابل فهم باشد».
- سخن گفتن ضرورت داشته باشد
یکی دیگر از توصیه های اسلام نسبت به آداب سخن گفتن این است که زمانی سخن بگویی که سخن گفتن شما ضرورت داشته باشد و به اصطلاح مشکلی را حل کند و اٍلا سکوت بهتر از سخن گفتن است. چنانكه در حديثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانيم: «السُّكُوتُ راحَةٌ لِلْعَقْلِ؛[29] سكوت مايۀ آرامش فكر است». البته باید توجه داشت که در مواردی که سخن گفتن لازم است سکوت به هیچ عنوان مورد قبول نبوده و در روایات سفارش شده است که مؤمن از حق خود در سخن گفتن گذشت نکند.
همانطور که اشاره شد یکی از مهمترین اقسام ادب عبارت است از «ادب گفتاری»، که این قسم از ادب نیز همانند سایر اقسام ادب دارای مصادیق و به عبارت دیگر نشانههای خاصی است که برخی از پرکاربرد ترین آنها عبارتند از:
- سخن گفتن با صدای آهسته
آهسته سخن گفتن از بهترین و زیباترین آداب گفتار و نشانۀ ادب است. سخن گفتن با صدای بلند یکی از آداب نکوهیدۀ دوران جاهلیت محسوب میشود؛ لذا قرآنکریم نیز با نهی از این صفت میفرماید:
(یا اَیها الَّذینَ آمَنُوا لاتَرْفَعُوا اَصْواتَکمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی وَ لاتَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کجَهْرِ بَعْضِکمْ لِبَعضٍ اَنْ تَحْبَطَ اَعْمالُکمْ وَ اَنْتُمْ لاتَشْعُرُونَ):[30] ای کسانی که ایمان آوردهاید، صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید [و داد و فریاد نزنید] آنگونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا میکنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالی که نمیدانید.
- عدم قهقه زدن در هنگام خندیدن
در روایات از خندیدن با صدای بلند و قهقهه زدن نهی شده است و علتش این است که اینگونه خندیدن باعث غرور انسان شده، از ارزش و منزلت او میکاهد. مضافاً بر اینکه در روایات قهقهه زدن را رفتاری شیطانی و ناپسند بر شمردهاند. چنانکه از امام صادق علیه السّلام نقل است که فرمود: «القهقهه من الشيطان؛[31] قهقهه زدن از شيطان است».
- پرهیز از ناسزا گویی
یکی از آفات سخن گفتن، ابتلای سخن به دشنام و ناسزا گویی است که به شدت از جایگاه فرد نزد مخاطب میکاهد؛ لذا پیامبراکرم صل الله علیه و آلهبا نهی از ناسزا گویی میفرماید: «دو شخصی كه به یكدیگر ناسزا میگویند در واقع دو شیطان هستند كه به یكدیگر فحش میدهند و به یكدیگر دروغ میبَندند».[32]
حکایت: برخورد حکیمانه پیرمرد با جوانان بیادب
گروهی از جوانان در فصل سرسبز بهار، با اسباب و اثاثیه برای تفریح و غذا خوردن، به صحرا رفتند. سفرۀ غذا را در چمن صحرا گستردند و مشغول خوردن ناهار شدند. در این هنگام، پیرمردی روستایی از راه رسید. گفتند: خوب است برای سرگرمی و خوشگذرانی، کمی او را مسخره کنیم. یکی گفت: طاعت شما قبول باشد، خبر دارم که این ماه به استقبال رمضان رفتهای. دیگری گفت: اگر هم روزه نبودی، نمیتوانستی با ما روی زمین غذا بخوری؛ چون اتوی شلوارت خراب میشد. خلاصه، هریک با شوخیهای نیشدار، او را آزردند. وقتی خندۀ آنها تمام شد، پیرمرد گفت: اگر شما به روستای من میآمدید، بهتر از این پذیرایی میکردم. جوانان پرسیدند: روستای شما کجاست؟ من صاحب غنی آبادام. اگر بدانید چه جای خوش آب و هوایی است، تا اینجا پنج فرسنگ راه است؛ بیایید صفا و سرسبزی واقعی را تماشا کنید هزار میش و گوسفند دارم، در این دهات هیچ کس گاوهای مرا ندارد. بیایید از آن نانهای شیرمال و ماستهای بهشتی بخورید، بیایید، میهمان من هستید. لحن جوانان عوض شد. آهنگ صدا و معنای نگاه ها تغییر کرد. گفتند: بفرمایید با ما ناهار بخورید. پیرمرد غذای مفصلی خورد و گفت: من نمک نشناس نیستم و حق احسان را بیجواب نمیگذارم. به جای این طعام چرب که با شما خوردم، نصیحتی پدرانه میکنم، بپذیرید که اجر دنیا و آخرت خواهید برد. نصیحت من به شما این است که همه کس را صاحب غنی آباد فرض کنید و با همه مؤدب باشید، اما من به خدا، جز این لباس ژنده، در این دنیا هیچ ندارم.[33]
- نرمی در گفتار
ملایم سخن گفتن موجب اُلفت و طراوت در دوستیها و رفع کدورتها شده و از مهمترین مصادیق ادب گفتاری محسوب میشود که همواره مورد سفارش اهل بیت: بوده است و برکات زیادی را نصیب انسان میکند چنانچه امام علی علیه السّلام در این مورد میفرماید: «مَنْ لانَ عُودُهُ کثُفَتْ اَغْصانُهُ؛[34] هرکس که ساقۀ درخت وجودش نرم باشد، شاخههایش از خیر و معرفت متراکم و فراوان میشود».
- پرهیز از پُر حرفی
از نگاه آیات و روایات، بهترین روش برای پرهیز از آفات زبان، خودداری از پُرگویی و ترک گفتارهای بیفایده است؛ چرا که اگر انسان بداند سخنانش جزء اعمالش محسوب میشوند و در برابر آن مسئول است، از پُر حرفی که نوعاً به دروغ، غیبت، اتلاف وقت، آزار دیگران، قساوت قلب منتهی میشود اجتناب خواهد چنانکه علی علیه السّلام می فرماید: «هنگامی که عقل کامل شود، سخن کم میشود».
بهترين همراه و همنشين خرد وَرزي در زندگي، ادب آميزي و ادب آموزي افراد دانسته شده است. و خداوند متعال به پیامبران خود برای تأثیر گذاری دستور می دهد که با مردم به نرمی و مؤدبانه سخن بگویید. برخی از آثار انسان ساز ادب عبارتند از:
- جذب افراد
مؤدب بودن ابزاری است که سبب بهبود روابط انسان با دیگران شده و افراد مختلف با سلایق و خصوصیات گوناگون را جذب انسان میکند چنانچه امیرمؤمنان علی علیه السّلام در روایتی جالب میفرماید: «عَلَيْكُمْ بِالاَدَبِ، فَاِنْ كُنْتُمْ مُلوكاً بَرَزْتُمْ وَ اِنْ كُنْتُمْ وَسَطاً فُقْتُمْ، وَ اِنْ اَعْوَزَتْكُمُ الْمَعيشَةُ عِشْتُمْ بِاَدَبِكُم؛[35] ادب پیشه کنید، زيرا در اين صورت اگر جزء فرمانروایان باشيد، برجسته مىشويد، اگر از اقشار ميانه باشيد، سرآمد مىشويد و اگر تنگ دست باشيد، با پیشه کردن ادب گذران زندگى مىكنيد».
- اصلاح جامعه
یکی از مهمترین آثار ادب اصلاح جامعه است چرا که ادب عبارت است از اصلاح رفتارهای شخصی که در نهایت به اصلاح جامعه منتهی میگردد. نیاز جامعه به ادب آنچنان محسوس است که علی علیه السّلام با توجه به این مطلب می فرماید: «اِنَّ النّاسَ اِلى صالِحِ الاَدَبِ اَحْوَجُ مِنْهُمْ اِلَى الْفِضَّةِ وَ الذَّهَبِ؛[36] مردم، به ادب [فرهنگ و تربيتِ] درست، نيازمندترند، تا به طلا و نقره».
- هدایت به خوبیها
ادب، نیکو یاوری است که انسان را در تمام مراحل زندگی هدایت میکند و رعایت آداب به زندگی او ظرافتی میبخشد که حدود الهی در آن محفوظ میماند. در نتیجه به اجر و پاداش حقیقی که خداوند برای انسان با ادب معین کرده است میرسد که این از آثار و برکات ادب در گفتار محسوب میشود.
حکایت: ادب، «حر بن یزید» ریاحی را نجات داد
اين مرد برای مبارزه و دستگيرى حسين بن على علیهما السّلامو سپردن آن به دست خونخوار تاريخ بشرى يعنى «ابن زياد» بيرون آمد و در برابر حسينعلیه السّلام قرار گرفت. آن چنان كه دو دشمن خونى رو در روى يكديگر مىايستند، بر سر راهش ايستاد. هنگام نماز امام حسين علیه السّلام فرمود: تو برو يك طرف و با لشكرت نماز بخوان تا ما نيز نماز خود را بخوانيم حرّ گفت: شما جلو بايست تا نمازمان را به امامت تو بخوانيم. حر بن يزيد آن روز نماز را پشت سر حسين بن على علیهما السّلام خواند، سپس هنگامى كه امام علیه السّلام قصد حركت داشت حرّ بن يزيد مخالفت كرد و حسين علیه السّلام با جملۀ «مادر به عزايت گريه كند» حرّ را مخاطب قرار داد. حرّ بن يزيد جانب ادب و احترام را نگاه داشت و بدون كوچكترين جسارتى گفت: شما مى توانيد به من اين جمله را بگوييد؛ ولى من با نظر به شخصيت شما نمىتوانم چنين جمله را بگويم؟ اين ادب روحى و اين شخصيت عالى حرّ بن يزيد باعث شد كه در روز خونين دشت نينوا سرانجام حقيقت را تشخيص داده و از پايينترين درجه به بالاترين درجه ترقى كرده و جانب حسين علیه السّلام كه جانب حق و حقيقت واللّه است را گرفته و جان خود را در راه او نثار نمايد.[37]
اسلام در کنار تأکید بر اصل مسألۀ ادب در سخن گفتن و وضع قوانین و آداب در این زمینه، نسبت به نحوۀ سخن گفتن با افراد مختلف نیز برنامه ارائه میدهد که این نشان از میزان اهمیت ادب در ادیان الهی، خصوصاً دین مبین اسلام دارد. برخی از شیوه های سخن که در متون دینی ذکر شده است عبارتند از:
1. سخن گفتن با پدر و مادر
قرآن کریم احترام خاصی را برای پدر و مادر در تمامی زمینه ها از جمله سخن گفتن فرزندان با آنها قائل شده است که این توصیه ها عبارتند از:
الف) پرهیز از کلماتی که موجب رنجش آنها میشود: قرآن کریم ضمن تعبیری زیبا میفرماید: (فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ):[38] یعنی از ریزترین و کوچکترین سخن و حرکتی که باعث آزردگی و بخش خاطر آنها گردد اجتناب کن. واژۀ «اُف» بیمقدارترین و سبکترین تعبیر نامؤدبانه است که برای ابراز درد با ناراحتی گفته میشود؛ لذا امام صادق علیه السّلاممیفرماید: «لو علم الله شیئاً هو ادنی من اف لنهی عنه و هو من ادنی العقوق و من العقوق ان ینظر الرجل الی والدیه فیحد النظر الیها؛[39] اگر خداوند چیزی كمتر از اُف گفتن سراغ داشت از آن نهی می نمود و اُف گفتن به پدر و مادر كمترین مراتب عاق شدن است».
ب) متواضعانه سخن گفتن با پدر و مادر: همانطورکه پرنده برای تحریک عاطفه جوجههایش بال خود را میگسترد تا آنها را به آغوش خود دعوت کرده و ایشان را تغذیه نماید. انسان هم باید نهایت تواضع و خضوع را در برابر والدین خود بکار ببرد و در حق آنها دعا نماید و بگوید: «اللهم اغفرلی و لوالدی و ارحمهما كما ربیانی صغیرا اجزهما بالاحسان احسانا و بالسیئات غفرانا اللهم اغفر للمومنین و للمومنات الحیاء منهم و الاموات و تابع بیننا و بینهم بالخیرات؛ خدایا مرا و پدر و مادر مرا بیامرز و بر آنها رحمت فرست آنچنان كه آنها در كوچكی مربی من بودند و در پاداش احسان های آنها به من در حقشان احسان فرما و گناهانشان را ببخش. خدایا بر تمام مرد و زن با ایمان از زندگان و مردگان مغفرتت را شامل گردان و میان ما و آنها به خیر و احسانت پیوند بده».[40]
قرآن کریم نیز با اشارۀ به این مطلب می فرماید: (وَاخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّياني صَغيراً):[41] و بالهای تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر و بگو: «پروردگارا، همانگونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.
2. سخن گفتن با فرزندان
اسلام همانطور که فرزندان را مکلف به رعایت آداب سخن گفتن با پدر و مادر میکند، به والدین نیز دستور میدهد که نسبت به فرزندان خود آداب سخن گفتن را رعایت کنند. برخی از توصیه های قرآن کریم به والدین عبارتند از:
الف) با فرزندان مهربانانه سخن بگویید: در بسیاری از آیات قرآن انبیا الهی فرزندان خود را با عبارت «یا بُنَیَ» مورد خطاب قرار دادهاند که این خطاب علاوه بر ادب در برابر فرزندان دلالت بر شفقت در سخن گفتن با فرزندان نیز دارد.
ب) موعظه و نصیحت: یکی از راه کارهای برخورد با فرزندان که قرآنکریم به ما آموزش میدهد به کار بردن موعظه و نصیحت در سخن گفتن با آنهاست؛ همانطور که بسیاری از انبیا الهی: فرزندان خود را در آغاز کلام مورد پند و نصیحت قرار میدادند چنانچه لقمان حکیم خطاب به فرزند خود می فرماید: (وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ):[42] و یاد کن هنگامی را که لقمان به پسر خویش در حالی که او را اندرز میداد گفت ای پسرک من، به خدا شرک نورز که به راستی شرک ستمی بزرگ است».
3. سخن گفتن با استاد
اسلام پدر را منحصر در پدر جسمانی [به وجود آورنده] ندانسته و پدر روحانی[استاد] را نیز به عنوان افرادی که بر گردن انسان حق دارند معرفی میکند که چه بسا طبق برخی از روایات حقوق و ارزش پدر روحانی به مراتب بیشتر و والاتر از پدر جسمانی باشد از این رو اسلام توصیههایی را در این زمینه دارد که عبارتند از:
الف) متواضعانه سخن گفتن با استاد: تواضع و فـروتنی در بـرابر اسـتاد نه تنها از مقام و عـزت مـتعلم نمی کاهد، بلکه باعث افزایش عزت او میشود. داستان خضر و موسی علیهما السّلام که در قرآن کریم به آن اشاره شده است بهترین مصداق تواضع برابر استاد است. چرا که موسی علیه السّلام از همان اول، تقاضای همراهی با خضرعلیه السّلام را به صورت امـر بیان نکرد، بلکه جملۀ خود را به صورت استفهام آورد و فرمود: «آیا میتوانم تو را پیروی کنم».
ب) سؤال کردن به جهت فهم و دانش اندوزی: یکی از مهمترین ارکان آموزش، مسألۀ پرسش و پاسخ است لکن باید توجه داشت که سؤال کردن زمانی نیکوست که برای فهمیدن باشد نه اینکه قصد و غرض از سؤال کردن به اصطلاح سوال پیچ کردن استاد باشد؛ چنانچه حضرت علی علیه السّلام در پاسخ به کسی که در مورد مسألۀ پیچیدهای سؤال کرد، فرمود: «برای کسب دانش و تفقه بـپرس، نـه بـرای گیج کردن و آزار رساندن، و بدان نادانی که در پِی آموختن است، همانند دانا میماند و دانـایی کـه در پی چـیزی جز هدایت است، چون نادان است».[43]
ج) چشم پوشی از لغزش استاد: اگـر اسـتاد مطلبی را در کلاس توضیح داده و توضیح استاد نارسا و یا نادرست است، متعلم نباید به صورت صریح این اشتباه را به استاد گوشزَد کند، بلکه باید با اشارات لطیف این اشتباهات را برطرف نماید. مثلاً خودش پاسخ صـحیح مـسأله را بیان کـند. چنانچه علی علیه السّلام می فرماید: «إِنّ مِنْ حَقّ الْعَالِمِ أَنْ لَا تُكْثِرَ عَلَيْهِ السّؤَالَ وَ لَا تَأْخُذَ بِثَوْبِهِ؛[44] از جمله حقوق عالم است كه از او زياد نپرسى و جامهاش را نگيرى».
4. نحوۀ سخن گفتن با نامحرم
یکی از مهمترین مواردی که دین اسلام نسبت به آن توجه ویژهای قائل شده است مسائل مربوط به نامحرم، از جمله مسألۀ سخن گفتن با نامحرم است که در آیات و روایات توصیههای فراوانی نسبت به آن وارد شده است از جمله اینکه:
الف) پرهیز از شوخی کردن با نامحرم: از آنجایی که شوخی کردن دو نامحرم با یکدیگر حریم میان آن دو را کم رنگ نموده و فضا را برای انجام گناه مهیا میکند، اسلام به زنان و مردان مسلمان دستور داده است که در سخن گفتن با یکدیگر از شوخی پرهیز کنند؛ چنانچه پیامبر صل الله علیه و آله فرمود: «مَنْ فَاکهَ امْرَأَهً لَا یمْلِکهَا حُبِسَ بِکلِّ کلِمَهٍ کلَّمَهَا فِی الدُّنْیا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّار؛[45] کسی که با زن نامحرمی مزاح کند، به اِزاء هر کلمهای که با او سخن گفته، هزار سال در دوزخ حبس میشود».
ب) پرهیز از سخن گفتن با ناز و عِشوِه: اسلام به زنان مسلمان توصیه میکند تا از سخن گفتن با کِرشمه و ناز نسبت به نامحرمان خودداری کنند تا مبادا دل آنان را دچار ريبه و پندارهاى شيطانى نموده، احساساتشان را برانگيزانند و در نتيجه مردانى كه بيماردل هستند به خاطر نداشتن و يا كمى ايمان به ايشان طمع ورزند. چنانکه قرآنکریم نسبت به زنان پیامبر صل الله علیه و آله میفرماید: (يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً):[46] ای همسران پیامبر شما همچون یکی از آنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید پس به گونهای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردِلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید.
ج) سخن گفتن به حد اختصار: از آنجایی که سخن گفتن با نامحرم مذموم است بهتر است به حد نیاز اکتفا شده و از آن فراتر نرود از همینرو قرآنکریم در جریان موسی و دختران شعیب میفرماید: (فَسَقي لَهُما ثُمَّ تَوَلَّي إِلَي الظِّلِّ):[47] موسی برای [گوسفندان] آن دو آب کشید؛ سپس رو به سایه آورد. این امر نشان میدهد که رعایت اختصار و میزان ضرورت، از شاخصهای گفتگوی مطلوب با نامحرم است.
1. چگونه می توان بی ادبی را درمان کرد؟
پاسخ: بهترین راه کارها برای درمان بی ادبی عبارتند از:
الف) شناخت مصادیق ادب و بی ادبی: یکی از راههای رسیدن به ادب و دوری از بیادبی شناخت موارد و مصادیق ادب و بیادبی است. گرچه هر یک از ادب و بی ادبی نشانه هایی دارد، اما شناخت دقیق و کامل ادب جز با توجه به نشانههای بیادبی میسر نمیگردد.
ب) الگو پذیری از مؤدبین: رفتار نیک دیگران، بر انسان تأثیر مثبت میگذارد. نشست و برخاست و انس و معاشرت با افراد مؤدب، خلق و خوی و رفتارمان را به زینت «ادب»، میآراید و ناپسندی های اخلاقی مردم نیز تأثیر سوء میگذارد. اما هنر انسانهای فرزانه و هوشمند آن است که از رفتارهای ناپسند دیگران هم عبرت و درس می آموزند. این همان حکمتِ لقمانی است که «لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت از بیادبان».
ج) مطالعۀ سیرۀ پیامبر صل الله علیه آله و اهل بیت:: یکی از راه های آشنایی با آداب اسلام و تربیت شدن به آن، آشنایی با سیره و روش زندگی پیامبراکرم صل الله علیه و آله و ائمه: و توجه به نکاتی است که آن بزرگواران در طول مدت عمر شریفشان رعایت می کردند. رسول اکرم صل الله علیه و آله که اُسوۀ ایمان و الگوی اخلاق و ادب و رفتار نیکو است، خود را ادب کرده پروردگار دانسته و می فرماید: «پروردگارم مرا ادب کرد و چه نیکو ادب کرد».[48]
2. نشانه های بی ادبی در گفتار چیست؟
پاسخ: از نظر عقل و شرع هرگونه رفتاری که مخالف با موازین عقلی و شرعی باشد بیادبی محسوب میشود به عنوان نمونه مواردی از قبیل:
الف) قطع کردن کلام دیگران و بیان سخن خود.
ب) گوش ندادن به سخن دیگران.
ج) فریاد زدن در هنگام گفتگو کردن.
د) ناسزاگویی دیگران را با ناسزا پاسخ دادن.
هـ) تمسخر در هنگام سخن گفتن.
از مصادیق و نشانه های بی ادبی محسوب می شوند.
مجمع جهانی صادقین/ گردآورنده: صالح احمدی
------------------------------------------------------------------------------
[1]. لغت نامۀ دهخدا: مادۀ ادب.
[2] . لسان العرب: ج۱، ص۲۰۶.
[3] . مجمع البحرین: ج۱، ص۵۱.
[4] . الاداب الدینیة، طبرسی: ص۱۹۹.
[5] . تفسیر المیزان: ج۶، ص۲۵۶.
[6] . غررالحکم: ص 831.
[7] . غرر الحکم: مادۀ ادب.
[8] . تفسیر کشف الاسرار، میبدی: ج 1، ص 687.
[9] . وسائل الشیعه: ج6، ص22.
[10] . منتخب میزان الحکمة: ص 357.
[11] . سورۀ نساء: آیۀ 79.
[12] . سورۀ نمل: آیۀ 22.
[13] . سورۀ حج: آیۀ 24.
[14] . سورۀ نساء: آیۀ 63.
[15] . سورۀ طه: آیۀ 44.
[16] . سورۀ اسراء: آیۀ 23.
[17] . بحارالانوار: ج1، ص89.
[18] . سورۀ نساء: آیۀ 9.
[19] . سورۀ اسراء: آیۀ 28.
[20] . سورۀ نساء: آیۀ 5.
[21] . سورۀ صف: آیۀ 3.
[22] . سورۀ فصلت: آیۀ 33.
[23] . نهجالفصاحه: ص383.
[24] . غرر الحکم: ج 2، ص 348.
[25] . حكایت و حكمت، دیلمی: ص 71.
[26] . غرر الحکم: ج 2، ص 347.
[27] . غررالحكم: ج 2، ص 344.
[28] . غرر الحکم: ج 2، ص 347.
[29] . وسائل الشیعه: ج 8، ص 530.
[30] . سورۀ حجرات: آیۀ 2.
[31] . اصول کافی: ج 2، ص 664، ح 10.
[32] . المحجهالبیضاء: ج5، ص218.
[33] . قصهها و مثلها، یزدی: ص 66.
[34] . نهج البلاغه: کلمات قصار، ش 214.
[35] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: ج20، ص304، ح483.
[36] . تصنیف غررالحکم و دررالکلم: ص247، ح5080.
[37] . عرفان اسلامى: ج1، ص371.
[38] . سورۀ اسراء: آیۀ 23.
[39] . اصول كافی: ج 4، ص 50.
[40] . دعای أبوحمزۀ ثُمالی.
[41] . سورۀ اسراء: آیۀ 24.
[42] . سورۀ لقمان: آیۀ 13.
[43] . نهج البلاغه: حکمت 312.
[44] . اصول كافى: ج ۱، ص 46، ح 1.
[45] . بحار الانوار: ج 73، ص 363.
[46] . سورۀ احزاب: آیۀ 32.
[47] . سورۀ قصص: آیۀ 24.
[48] . میزان الحکمة: ج 1، ص 78.