موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

عشق به زن متاهل

عشق به زن متاهل

نویسنده : نادر | زمان انتشار : 11 اسفند 1398 ساعت 14:08

عشق زن به غیر شوهر

نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی

سوال– آیا برای زن ازدواج کرده، جایز است که کسی غیر از همسرش را دوست بدارد. در این صورت گناه او چیست؟ در حالی که می دانیم قلب انسان نسبت به عشق و محبت در اختیار وی نیست؟ حتی پیامبر(ص) هنگام مراعات نوبت همبستری با همسرانش می فرمود:

خداوندا این است تقسیماتی که من مالک آن هستم و در دست و قدرت من است، و در مواردی که در حیطه ی قدرت و اختیار و ملک توست و من مالک آن نیستم، مرا سرزنش و ملامت مفرما» که منظور امور قلبی است.

جواب: جا دارد که من در اینجا جمله ای را که روزی یکی از عالمان و داعیان معاصر گفته است یادآور شوم. هنگامی که از او سوال شد: آیا عشق ورزیدن و دوست داشتن حلال است یا حرام؟ جواب ظریف ایشان این بود که عشق و محبت حلال، حلال است؛ و عشق و محبت حرام، حرام.

این جواب نه معماست و نه مبهم؛ بلکه بیان یک واقعیت آشناست. حلال و حرام هر یک روشن و آشکار هستند هر چند میان آن دو شبهاتی هستند که بسیاری از مردم آنها را نمی دانند. حلال روشن این است که مردی نسبت به نامزدش و نامزدی نسبت به خواستگارش عشق بورزد و او را دوست داشته باشد. حرام روشن آن است که مردی نسبت به زنی که در ازدواج دیگری است، عشق و محبت بورزد، و فکر و قلب آن زن را به خود مشغول سازد، و در نتیجه زندگی او و شوهرش را به تباهی کشاند، چه بسا کار به خیانت ناموسی نیز منتهی گردد و اگر بدان خاتمه نیابد منجر به اضطراب زندگی، مشغولیت فکر و پریشانی خاطر و از بین رفتن آسایش و آرامش زندگی زناشویی آنان گردد. چنین عمل فاسدی از جمله گناهانی است که پیامبر(ص) از شخص مرتکب آن تبری می جوید، آنجا که می فرماید:

« از امت ما نیست کسی که زنی را بر شوهرش فاسد گرداند.»

یا مانند اینکه زنی نسبت به مردی غیر از شوهرش عشق و محبت ورزد، و فکر و اندیشه ی او را به خود مشغول سازد، و از شوهر و شریک زندگیش رویگردان باشد که چه بسا این عشق و علاقه آن زن را به کارهایی که حلال شرعی نیست همچون نگاه کردن و خلوت کردن و لمس کردن بکشاند، یا به گناهی که از آنها خطرناک تر و بزرگ تر است یعنی زنا و یا قصد آن بکشاند، و اگر به هیچ یک از این موارد منجر نشود، تشویش خاطر، و اضطراب روحی و مکدر ساختن زندگی زناشویی را ببار خواهد آورد، و جز پیروی از هوای شیطانی و نفسانی چیزی عاید او نمی گردد، و هوای نفسانی بد معبودی است که در زمین پرستش می شود.

قرآن کریم داستان یک زن متأهل را که عاشق جوانی غیر از شوهرش شده بود برای ما بیان می نماید که این عشق و علاقه، آن زن را به کارهای ناشایست فراوانی که مورد پسند اخلاق و دین نبود، کشانید. منظورم زن عزیز مصر است، و آن جوان معشوق، یوسف صدیق می باشد.

این زن کوشید که به هر وسیله ای آن جوان[یوسف] را بفریبد و آشکارا از او درخواست مراوده کرد، و پروایی از خیانت کردن به شوهرش نداشت، وقتی که این جوان عفیف و پاکدامن دست رد به خواسته ی او زد. آن زن اقدام به زندانی کردن و خوار نمودن او نمود تا ایشان را حقیر سازد. همانطور که به دوستانش از زنان مرفه شهر با صراحت اعلام نمود:

«زن عزیز گفت: این همان است که درباره ی او سرزنشم می کردید آری من از او کام خواستم ولی او خود را نگاه داشت و اگر آنچه را به او دستور می دهم نکند قطعا” زندانی خواهد شد و حتما” از خوارشدگان خواهد گردید.»

این در حالی است که آن زن می توانست عذر و بهانه بیاورد که او به دنبال آن جوان نرفته بود بلکه شوهرش او را خریده و به منزل آورده بود تا همدم و مونس همسرش گردد و هر لحظه او را اطراف خود می دید؛ زیرا که به حکم قانون و عرف آن زمان، این جوان برده و خدمتکار ان زن به حساب می آمد، و خداوند جمال و زیبایی فوق العاده ای به ایشان بخشیده بود که ضرب المثل زیبایی شده بود. با این وجود، عمل زنا، به ویژه برای زن و مرد متأهل به عنوان یکی از گناهان کبیره و فاحش به شمار می آید و در شریعت اسلام مجازات آنان شدیدتر از زنای افراد غیر متأهل می باشد.

در جواب سوال، این مطلب باقی ماند که باید بدان یادآور شوم و بگویم: عشق و علاقه دارای مبادی و مقدماتی است، همانطور که دارای نتایج و پیامدهایی است. مبادی و مقدمات عشق در اختیار انسان مکلف است و اوست که آنها را به وجود می آورد؛ بنابراین، نگاه کردن و صحبت کردن و سلام کردن و به دیدن یکدیگر رفتن و ملاقات کردن همه در اختیار انسان است که می تواند آنها را ترک کند و یا آنها را انجام دهد، تمامی اینها مقدمات ایجاد روابط عاطفی و عشق و علاقه می باشند. اگر انسان در این موارد، بی قید و بند عمل کند و اسب هوا و هوس خود را با لگام تقوا محفوظ و مهار ننماید، علاقه و دلبستگی اش بدان بیشتر و بیشتر خواهد شد. بوصیری در برده اش گفته است:

« نفس آدمی مانند کودک شیر خوار است که اگر او را رها کنی بر دوستی شیرخوردن حریص شود و اگر از شیرش بازگیری باز شود. پس بگردان خواهشهای نفس را و حذر کن از اینکه آن را حاکم سازی قطعا” وقتی هوا و هوس حاکم شود انسان را هلاک یا عیب ناک می گرداند.»

هنگامی که تعلقات نفسانی شخص به یک چهره ی زیبا یا مانند آن تا این حد برسد، خودداری از دیدن یا صحبت کردن با او مشکل خواهد شد مانند شیرخواری که از شیر گرفتن او مشکل است؛ و در نتیجه اختیارش را از دست می دهد و اسیر هوا و هوس خود می گردد. در عین حال، باید دانست که نفس انسان خود مسؤول رسیدن به این مرحله می باشد.

وقتی فرد عاشق به این مرحله رسید که دیگر توان مهار کردن نفس خود را ندارد؛این خود اوست که باعث شده است تا در این گرداب فروافتد، و به اختیار خود در این تنگنا قرار گیرد. کسی که خودش را در آتش اندازد، نمی تواند مانع سوختن خود گردد، و در مقامی نیست که به آتش بگوید:بر من سرد و سلامت باش، همچنان که بر ابراهیم خلیل شدی! هنگامی که آتش او را بسوزاند، و او فریاد بکشد و کسی به کمک او نیاید، در واقع خودش موجبات سوزاندن خویش را فراهم آورده،و به اختیار خود، خودش را به آتش انداخته است . این سرانجام عاشق نمودها و چهره های مادی و حسی است، بلکه سرانجام هر انسان عاصی و گناهکاری است که در امیال شهوانی و نفسانی خود غرق گشته و آنقدر ادامه می دهد تا اینکه از رهایی پیدا کردن و خلاصی یافتن عاجز و ناتوان می ماند و قرآن چنین حالتی را مهر زدن بر روی دلها و گوشها و پوشش نهادن بر روی دیدگان تعبیر نموده است. چنانکه یک بار راجع به قومی می فرماید:

«نمی توانند بشنوند و نمی بینند.»

این سرانجام کار این گونه افراد است که با وجود اختیار تام و تمام مقدمات و تصرفات آن را بدست می آوردند. بعضی از شاعران در این باره گفته اند:

« به عشق حرص و ولع می ورزد تا اینکه عاشق شود. وقتی که عشق در وجود او جای گرفت دیگر تاب و توان آن را ندارد. عمق دریا را دید، گمان کرد که موج آب است، و وقتی در آن قرار گرفت، غرق شد.»

خلاصه، زن متأهل بایستی به شوهرش اکتفا نماید و کاملا” به داشتن وی راضی شود، و فقط به او عشق ورزد، و چشمش به دنبال مرد دیگری نباشد و باید همه ی درهایی را که از آنها فتنه می وزد،ببندد؛ بخصوص، اگر نشانه هایی از فتنه و فتنه انگیزی پدیدار گشت، سریعا” برای خاموش کردن شراره های آن اقدام نماید، پیش از اینکه آن شراره ها تبدیل به آتش مخرب و ویران کننده گردد.

مقصود این است که هرگاه زنی در خود عشق و علاقه ای نسبت به مرد دیگری را احساس نمود، بایستی بلافاصله با آن مبارزه و مقابله نماید، به این معنی که از روبرو شدن و صحبت کردن با او، و یا از هر رفتار و برخوردی که احساسات و عواطف او را برمی انگیزاند، خودداری نماید. و گفته اند: هر که دور از چشم باشد، از قلب دور است.

بسیار بجاست که خود را با بعضی کارها سرگرم کند؛ زیرا، فراغت و بیکاری یکی از عوامل مهم شعله ور ساختن احساسات و عواطف است، همان طور که در داستان زن عزیز مصر بدان پی بردیم. بعد از این موارد، بر زن باید به درگاه خداوند متعال پناه ببرد و از او بخواهد که قلبش را نسبت به شوهرش مشغول سازد، و او را از بادهای عواطف شیطانی دور نماید. در این صورت، اگر زن در اخلاص نسبت به شوهرش عزم خود را جزم نماید خداوند متعال برحسب سنت خود او را به خود وانمی گذارد. حال، اگر زن از مقاومت و مبارزه با احساسات و عواطف خود عاجز و ناتوان ماند، بایستی آن عشق و محبت را در خود کتمان کند، و در این مصیبت و آزمایش صبر و شکیبایی ورزد، خداوند متعال ان شاءالله ایشان را از اجر و پاداش صابران بر مصیبت، محروم نخواهد ساخت.

مرد نیز در این موضوع مانند زن است، یعنی اگر مردی به زنی عشق بورزد و توان ازدواج با ایشان را نداشته باشد به این معنی که زن متأهل باشد، یا به خاطر خویشاوندی نسبی، یا سببی، یا رضاعی جزء محارم مرد به شمار آید، در این صورت، بر مرد واجب می گردد که با امیال نفسانی اش، مجاهدت و پیکار نماید چنان که در حدیث نبوی آمده است:

« مهاجر کسی است که از آنچه خداوند متعال نهی نموده، دوری کند و مجاهد کسی است که با هوا و هوس خود به مبارزه پردازد.»

_________________________

دیدگاههای فقهی معاصر

نویسنده : یوسف قرضاوی

مترجم: احمد نعمتی

انتشارات : نشر احسان/۱۳۸۰

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر