فردا مصاحبه بانک دارم
خدایا خواستم نماز بخوونم اما حس کردم یه چیزی ته دلم خالیه و
نمیذاره ژا رو سجاده بذارم نمیدونم چیه شاید ناخالصی،شاید بی اعتمادی
شاید نمیخوام سجاده رو هم به ریا آغشته کنم پس اومدم تا به سبک خودم
باهات حرف بزنم،به سبک همین موقع ها که هنوز از تو خالیم
خدایا راستش رو بخوای حس میکنم تو آزمون قبولم کردی تا وقتی تو
مصاحبه ردم میکنی بیشتر عذابم بدی.هیچی نمیدونم ولی لهت التماس
میکنم بازیم نده نذار بیشتر از این بشکنم و بشکنمت تو قلبم
خدایا راسش و بخوای دیگه مثل قبلا" بهت اعتماد ندارم
ولی با همهُ بی اعتمادی از تو کمک خواستن رو ترجیح میدم
به بنده هات،این یکبار کمکم کن،نذار عذاب بکشم
نمیدونم چی ازت میخوام اما ازت توقع کمک دارم تو باید کمکم کنی
تو آفریدگار منی و من بدون تو هیچی ندارم پس نذار بی همه چیز باشم
نمیدونم خوبی یا بد اما التماست میکنم اینبار روی خوبت رو نشونم بده
تو که میبینی به هر دری زدم به هر کس و ناکسی رو انداختم
مگه نمیگی از تو حرکت ، از من برکت!!!پس در جواب این همه
حرکتم یکبار برکتت رو شامل حالم کن.میدونم که اگه خواست تو
نبود تو آزمون قبول نمیشدم پس تا آخر خط باهام بیا
دارم از استرس میمیرم،خدا جونم خودت میدونی که اگه اینبار هم
شکست بخورم دیگه نمیتوونم بلند شم پس شاهد زمین خوردنم
نباش،شاهد نابودیم نباش،نذار.......
با همه این حرفها بازم بهت اعتماد میکنم ، بهت توکل میکنم
اما نذار این اعتماد و این توکل...
+
نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۸/۰۵/۰۴ ساعت ۱۲:۲۳ ق.ظ توسط دختر طغیانگر خدا |