موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

دلتنگتم خواهر

نویسنده : علیرضا | زمان انتشار : 17 دی 1399 ساعت 14:41

امشب خیلی دلتنگم ...

می خوام با واژه های دلتنگیم زار و غریبانه گریه کنم

شیونم تمام وجود بی رحم دنیا رو بگیره

تا تن بی مرامش به لرزه بیافته

می خوام با هر انگشتی که بر صفحه سرد و بی روح کیبورد می زنم

اشک بریزم تا از اشکهام دریایی بسازم

و

با قایق دلم به سمت تو پر بکشم

با این دستای بی رمقم پاروی دلتنگی رو به دست بگیرم

انقدر پارو بزنم تا در همین قایق به خواب برم

و

در خواب پیش تو باشم ابجی عزیزم

فدای داداش مجتبی

این یکی داداش

8mehyac7vunq95ori7lc.jpg

بعضی ادم ها چقدر سخته بهشون نام انسان بدیم

اون نانجیب کاری کرد که شوهر ابجیم به خواهرم سخت بگیره

و تا مدتی نامعلوم دیگه نتونم با خواهرم حرف بزنم

اگه دستم به اون جانور انسان نما برسه از جلد انسانیت بیرونش می کشم

خدا به زندگیش اتیش ببار ...

ههههههه چقدر واسش دعا کردم ... حالا میگم اتیش ببار ...!!!

الهی امین

این روزها فشار کار روی من خیلی زیاد شده

از صبح تا به شب باید بیرون از خونه باشم و

کل تهران رو زیر پا بزارم

فصل امتحاناته و اوج کلاس های خصوصی

فشار بدی روی جسم و روحمه

حالا نبودن غمخوارم خواهرم کنارم درد مضاعفه

pqn6qd1l0ixjnhpu9z0f.jpg

خدای ما بزرگه ابجی

من به تو قول دادم که هیچ وقت تنهات نذارم

حتی پس از مرگ

یادته گفتم قیامت که بشه همه تنهاتر از این میشیم 

تو زدی زیر گریه ؟

aqyfpio2vji9zav940x.jpg

همونجا قول دادم بهت

ابجی عزیزم من مرده باشم و تو تنها باشی

.

.

یا میرم جهنممممممممممممممممممممممم

یا بی تو به بهشت نمیرم

عزیزم ابجی گلم

ابجی مریم

خدا شرم داره من رو جلوی ابجیم سرافکنده و رسوا کنه

ابروی من تویی پیش خدا

همه رو به فال نیک می گیرم

از هیچکدوم از روز هایی که تو زندگیم دیدم خبر نداشتم

از فردا کی خبر داره ؟

تمام تلاشم رو می کنم

دانشگاه دوباره قبول میشم

همه رو به فال نیک بگیریم ابجی

ابجی دلم گرفته واست تنگ شده

هنوز یه روز بیشتر نگذشته

عزیزانم رو خدا نگهدارشون باش

از همه بلاها و آفات روزگار حفظشون کن

نذار تنها بشن

مراقبشون باش

پیشم نیستند ولی دلامون پیش همه

دوستشون دارم و کلی خاطره باهاشون دارم

go92clly31du3odblxgh.jpg

روزگار بی وفا می دونی با مصتفا چه کردی ؟

یکی یکی اسماعیل هام رو ذبح کردی

ولی من هنوز زنده ام .....

فشار ها به من هجوم بیارید

من زیر فشار ها خورد نمیشم

اهااااااااااااااااااااااااااااای شیطان

هر بار غافل شدم زیر پا زدی به من و با سر به زمین اومدم

ولی کور خوندی که بعد از یکی از این زمین خوردن ها دیگه بلند نشم

به حضرت زهرا قسم می خورم قسم می خورمممممممممممممممم

یه روز دست تو و هر کی با تو همراه شده رو از پشت می بندم

منتظر سیلی سخت خدای   ــِـِـِ مـصطفيـــ ـِـِـِـ   باشید

و تو ای نانجیب بد راهی رو انتخاب کردی

شعله های اتش رو گرداگرد تو می بینم

.

.

.

.

 امشب دلم گرفته از خواهرم جدا شدم

البته هنوز پیشمه ولی مثل قبل کنارم نیست

ابجی مریم دوستت دارم ابجی عزیزم

من حالم خوبه تو هم خوب باش

هیچ وقت خوابهایت رو فراموش نکن

n66wbr7vho2mb47thxrb.jpg

اگـر دلـت گـرفت سـکوت کـن !

اين روز هـا هيچکس مـعناي دلتنگـي را نمـي فـهمـد ...

گونه هاي خيسم را نمي توانم پنهان کنم

سرنوشت را نمي توانم انکار کنم

اما خداوندا چرا در نگاه يک کودک منتظر اشک را نمي بيني

چرا سردي دستهاي يک کودک بي پناه را حس نمي کني

خداوندا سرنوشت چرا بد نوشت و چرا اينگونه نوشت

بازي روزگار با ما چرا اينگونه نوشت

روزگاري تلخ حسرت نگاه سردي دست

چشمهاي خيس و دلهاي غمگين و خسته

خداوندا جوابي براي اينها ندارم؟؟؟؟

xv6sn299vmyrki7xtu.jpg

روزگاريست كه من در پي عشق
به سر كوچه ي مرموز وفا مي نگرم
وبه هر حال در اين كوچه كه با رد تو مانوس شده
من به خاموشي اين خاطره ها مي نگرم
من به خاموشي يك مشت صدا
كه تو را به سوي خود مي خواند
من به خاموشي صد وعده ي پوچ
به سر كوچه ي مرموز وفا مي نگرم

گذشته در چشمانم مانده است

عبور ثانيه ها ي رد شده در تمام نگاه هايم مشهود است

چشمانت را با شقاوت تمام به روي حقايق بستي

صبور ميمانم و بي تفاوت مي گذرم

که نفهمي هنوز هم دوستت دارم

درد داره

اين که يکي ميشه همه ي زندگيت

ولي هيچ جاي زندگيت حضور نداره…..!

پلکهاي مرطوب مرا باور کن ،

اين باران نيست که مي بارد ،

صداي خسته ي من است

که از چشمانم بيرون مي ريزند.

وقتي يه آدم مي‌گه:

«هيشکي منو دوست نداره!»

منظورش از

«هيشکي»،

«يک نفر»

بيشتر نيست.

همون يه نفري که واسه اون آدم همه‌ کسه …!

کم کم تفاوت ظريف ميان نگهداشتن يک دست

و زنجير کردن يک روح را ياد خواهي گرفت.

اينکه عشق تکيه کردن نيست

و رفاقت، اطمينان خاطر

و ياد ميگيري که بوسه ها قرارداد نيستند

و هديه ها، عهد و پيمان معني نميدهند.

حوصله ات که سر مي رود ؛ با دلـــــــــــــم بازي نکن ،

من در بي حوصلگي هايم با تو زندگي کرده ام … !!!

همنفسمي، اي که با تو يک نفس عاشقم
همزبانمي، اي که با تو يک صدا برايت احساسات عاشقانه ام را ميگويم
حرفي نمانده جز سکوت بين من و چشمانت، که در اين سکوت ميتوان يک دنيا عشق را خواند

امشب تمام حوصله ام را

در يک کلام کوچک

در "تو"

خلاصه کرده ام

اي کاش مي شد

يک بار

تنها همين يک بار

تکرار مي شدي ...

تکرار...

هم دلم تنگ مي شود

براي محض حرف زدنت

و براي تکيه کلامهايت

که نمي دانستي

فقط کلام تو نبود

من هم به آنها …

تکيه داده بودم!

چشمانت

همرنگ چشم هاي من بود

و لبانت

طعم لب هاي مرا داشت

انگار مرا

نفس کشيده بودي

انگار تو را

زيسته بودم...

cyr2wa66859nc2dqmyoq.jpg

تمام چيزي که بايد از زندگي آموخت ،

تنها يــــک کلمه است

"ميگذرد"

ولي دق مي دهد تـــــا بگــــــــــــذرد...

+

نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 2:14 توسط ــِـِـِ مـصطفيـــ ـِـِـِـ  | 

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر