موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

علاقه به هم دانشگاهی

نویسنده : محمد پارسایی | زمان انتشار : 05 تیر 1398 ساعت 12:45

تالار همدردی نسبت به محتویات تبلیغات مسئولیتی ندارد.

  1. دوشنبه 28 شهریور 90 19:57 #1

    علاقه به هم دانشگاهی بدون آمادگی برای ازدواج

    سلام دوستان
    چند وقتی بود میخاستم درد دلم رو با کسی در میون بزارم(البته با مادرم خیلی حرف زدم)
    پسری 20 ساله ام ترم سوم دانشگاه هستم. از ترم دوم وقتی که کلاسای دانشکده شروع شد تو یه اتفاق کوچیک با یکی از دخترهای هم کلاسیم (که بسیار با حیا و با حجاب هست )دو سه کلمه هم صحبت شدم اولش حس خاصی نداشتم ولی روزای بعد متوجه نگاه های اون شدم.هر جا میرفتم زیر نطرم داشت.تا اینکه منم یه حس عجیبی پیدا کردم نسبت بش.فهمیدم که واقعا بش علاقه مندم. و اصلا نمیتونم بش فکر نکنم.همین روند ادامه داشت و ما فقط تو کلاسا همو میدیدیم و فقط سلام علیک داشتیم باهم.یه روز من ازش یه جزوه خواستم ولی چون عجله داشتم خواستم شمارشو بگیرم که جزوه رو برگردونم ولی از اونجایی که این خانم بسیار با حیاست با بهونه ای تفره رفت و من متوجه برداشت بدش شدم(باور کنید اصلا قصد بدی نداشتم) از اونروز به بعد اصلا نگاهم نمیکنه چه برسه به جواب سلام دادن.واقعا عاشقشم.حس میکنم نیمه وجودمه.نمیدونم چکار کنم.چند بار میخاستم برم جلو و حرف دلمو بزنم.نتونستم.چون خیلی دختر با حیاییه ترسیدم بدش بیاد.مطمئنم عشقم پاکه.ولی نمیدونم چطور بش بگم.
    خواهش میکنم کمکم کنید....


  2. دوشنبه 28 شهریور 90 21:24 #2

    RE: چطور بش بگم....؟

    سلام،

    به تالار همدردی خوش آمدی.

    لطفاً این سوال ها رو پاسخ بده تا کمکت کنیم.

    کی قصد داری با ایشون ازدواج کنی؟


    آیا پدر مادر شما با ازدواج شما در این سن موافق هستند؟
    تا چه مقطعی می خواهی تحصیل کنی؟
    سربازی رفتی؟
    برای انتخاب همسر چه معیارهایی برای خودت در نظر گرفتی؟
    آیا در رابطه با ازدواج و انتخاب صحیح و مراحل شناخت مطالعه ای داشتی؟


  3. 5 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .


  4. دوشنبه 28 شهریور 90 21:35 #3

    RE: چطور بش بگم....؟

    سلام
    ممنونم
    راستش در مورد تمام این سوالاتون قبلا فکر کردم وبا مادرم هم صحبت کردم.
    زمانی که یه شغل مناسب داشته باشم و بدونم میتونم زندگی رو اداره کنم.که فکر نمیکنم فعلا این شرایط رو داشته باشم.
    معیار زیاد تو ذهنمه و اصلی ترینش اینه که همسرم مقید و با ایمان باشه مهربون وبا وفا باشه قانع و صبور باشه و ...
    در مورد ازدواج زیاد تحقیق کردم


  5. دوشنبه 28 شهریور 90 22:01 #4

    RE: چطور بش بگم....؟

    البته کامل سوالهای من رو جواب ندادی.
    از جمله اینکه چند سال دیگه می خواهی درس بخوانی.
    در ضمن زمان خدمت سربازی رو هم باید بهش اضافه کنیم. درسته؟

    فکر می کنم زود زودش می شود 4 سال دیگر.


    و البته طبق صحبت کارشناسان هم پسران تازه از سن 24-25 به بلوغ فکری می رسند و برای همین ازدواج از این سن به بعد توصیه می شود.

    الآن شما به او علاقه مند شدی. اگر با او سر صحبت رو باز کنی و با او دوست بشوی، هر دو درگیر یک رابطه احساسی خواهید شد. شرایط ازدواج هم که ندارید.


    در این مدت این دختر باید منتظر شما بماند. در این 4 سال آینده خود شما و همینطور دختر خانم از نظر طرز فکر و سلیقه شاهد تغییرات بزرگ در خود خواهید بود.
    اینگونه دوستی ها بین پسر و دختر با توجه به فرهنگ ما معمولاً باعث ضربه خوردن هر دو طرف می شود.

    به شما پیشنهاد می دهم این تاپیکها رو مطالعه کنی:

    دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر اگر شرایط ازدواج ندارید...تفاوت عشق و هوس


  6. 2 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (دوشنبه 24 بهمن 90)


  7. دوشنبه 28 شهریور 90 22:11 #5

    RE: چطور بش بگم....؟

    من تا ارشد رو حتما میخونم و ادامه اش رو نمیدونم!
    سربازی هم نرفتم!
    این که میگید باید منتظر بمونه ایا نباید از علاقه من باخبر باشه تا منتظرم بمونه؟
    اصلا اهل دوستی با دختر نیستم.فقط میخوام بدونه دوستش دارم


  8. دوشنبه 28 شهریور 90 22:53 #6

    RE: چطور بش بگم....؟

    این که میگید باید منتظر بمونه ایا نباید از علاقه من باخبر باشه تا منتظرم بمونه؟

    اصلا اهل دوستی با دختر نیستم.فقط میخوام بدونه دوستش دارم

    ظاهراً زیاد به صحبت هایم و تاپیک هایی که داده بودم توجه نکردی! :)

    شما اینطور که معلوم هست زود زودش تازه 5-6 سال دیگر می توانی سر کار بروی!


    این همه وقت که نمی شود دختر مردم رو منتظر نگه داری!!
    و تازه اگر هم دختر خانم اشتباه کند و بخواهد این همه وقت منتظر بماند، بعد از چند وقت از نظر روحی شدیداً تحت فشار خواهد بود و خیلی ضربه خواهد خورد. دقیقاً مثل این تاپیک (کلیک کن).

    و برادر من، شما الآن 20 سالت هست.


    تا چند سال دیگر طرز فکرت عوض خواهد شد. سلیقه ات عوض خواهد شد.
    اگر دختر مردم رو 4-5 سال منتظر نگه داشتی، و اون وقت کم کم احساس کردی که دیگر اون علاقه رو به او نداری، و یا دختران بهتری دیدی، اون وقت چی؟
    یا اگر بعد از چند سال به خواستگاری رفتی و پدر مادرت به هر دلیلی مخالفت کردند، اون وقت چی؟
    این تاپیک رو بخوان: کلیک کن
    این تاپیک رو هم بخوان: کلیک کن
    اینها هم یک روز مثل تو فکر می کردند.

    من می دانم که الآن عاشق شدی. دلت برایش تنگ می شود. فقط او رو می خواهی. کلی احساسات داری.


    این احساساتت هم پاک و مقدس هستند.
    ولی کمی هم به عقل و منطقت اجازه بده راجع به این مسئله تصمیم بگیرند.
    به آینده فکر کن.

    بهتر هست که الآن حواست رو کاملاً بدی به درس تا مدرکت رو بگیری و یک کار خوب پیدا کنی. ان شا الله اون وقت با یک دختر مناسب ازدواج خواهی کرد.


  9. 6 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (سه شنبه 29 شهریور 90)


  10. سه شنبه 29 شهریور 90 01:46 #7

    RE: چطور بش بگم....؟

    امان از دوران دانشجویی....همه عاشق میشند!...
    دوست عزیز میدونم شاید جملات من برات خوشایند نباشه...ولی مطمئن باش این عشق به شما صدمه میزنه...از درس و زندگی میفتی...من عاشق شدم و بیچاره شدم....شما جلوش رو زودتر بگیر....پر و بال نده...بهش فکر نکن.نگاهش نکن...مطمئن باش یادت میره و روزی مثل من به این حس و حالت میخندی!.....


  11. 4 کاربر از پست مفید cent_os تشکرکرده اند .

    cent_os (دوشنبه 24 بهمن 90)


  12. سه شنبه 29 شهریور 90 17:57 #8

    RE: چطور بش بگم....؟

    حرف های شما درست اما یه سوال ؟ چی میشه با هم از صفر شروع کنیم به جای اینکه صبر کنم که من فارغ التحصیل بشم؟ قبول کنید که واقعا ازش گذشتن و فراموش کردنش سخته.من هر روز میبینمش چطور فراموشش کنم؟


  13. سه شنبه 29 شهریور 90 18:09 #9

    حرفاتون قبول ولی نمیتونم فراموشش کنم

    حرف های شما درست اما یه سوال ؟ چی میشه با هم از صفر شروع کنیم به جای اینکه صبر کنم که من فارغ التحصیل بشم؟ قبول کنید که واقعا ازش گذشتن و فراموش کردنش سخته.من هر روز میبینمش چطور فراموشش کنم


  14. چهارشنبه 30 شهریور 90 02:04 #10

    RE: چطور بش بگم....؟

    quote_icon.png

    نوشته اصلی توسط

    toshiba

    حرف های شما درست اما یه سوال ؟ چی میشه با هم از صفر شروع کنیم به جای اینکه صبر کنم که من فارغ التحصیل بشم؟ قبول کنید که واقعا ازش گذشتن و فراموش کردنش سخته.من هر روز میبینمش چطور فراموشش کنم؟

    برای "با هم از صفر شروع کردن" باید چند نفر راضی باشند.
    شما، دختر خانم، پدر مادر شما، پدر مادر دختر خانم.

    با پدر مادرتون صحبت کنید. به خواستگاری رسمی بروید. اگر همه راضی بودند به هر طریقی که تصمیم گرفتند با هم از صفر شروع کنید.


    این کار برای همه سخت است. برای پدر مادرها مسئولیت زیادی دارد. ولی اگر موافق باشند و در تمام این مدت شما رو حمایت مالی و معنی کنند، شدنی هست. هر چند که از نظر کارشناسان سن مناسب برای ازدواج پسران از 24 سال هست. در ضمن شما هم سن هستید که خود این هم یک مشکل دیگر هست.
    حالا اینکه از نظر فرهنگی و موارد دیگر چقدر به هم بخورید رو باید با کمک پدر مادر و مشاوره ازدواج و شناختی که از هم به دست خواهید آورد معلوم کنید.

    ولی اگر بخواهید دو تایی مخفیانه با هم دوست بشوید و 5-6 سال "صبر کنید"، کار اشتباهی کردید.


    در این مدت اتفاقات زیادی ممکن است که بیفتند. هیچ تضمینی هم برای ازدواج شما نخواهد بود.
    نمونه اش رو در اون تاپیک هایی که بهت دادم می توانی بخوانی.

    فراموش کردن زمان می خواهد.


    باید سعی کنی دیگه به او فکر نکنی.
    سعی کنی دیگه نگاهش نکنی.
    زمان می برد. شاید چند ماه.
    ولی شدنی هست.

    نگران نباش. تو تنها نیستی. همه ما این حس رو تجربه کردیم!


  15. 6 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (چهارشنبه 13 مهر 90)



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر