حوصله متن طولانی رو اگه ندارین نخونین.
بچه ها از نظر من کلا جاری عددی نیست هرچی بگه به مزاجم خوش نیاد میتونم سرجاش بنشونم
چندتا جاری دارم اما راجب یکیش میگم：
جاری من چندسال ازم بزرگتره و سوگولی مادرشوهره.حالا شاید واس اینکه پاچه خواره .من دلی کار انجام میدم واسشون هروقت که عشقم بکشه کمک میکنم زنگ میزنم هدیه میدم.منم عروس خوبین با منم خوبن ولی اون سوگولیه.مثلا مادرشوهرم میگه (مثلا) مریم دوست داشتنیه,چرا باهاش حرف نمیزنی.مریم خوش عکسه.یه عکس نشونش دا م که چقد شبیه مریمه,گفت مریم خوشگل تره!!!(اوق)
حالا بذا واسش غش کنه اما همین جاریم یمقدار زیادی با سیاست رفتار میکنه ,مثلا اگه میوه پیشش باشه نزدیک من نمبذاره ,اما جاری دیگم بهم میکه بیا اینجا میوه .
یا جاری مریم رو(اسمش مریم نیستا) دم خونه مادرشوهر دیدم کنار ماشین وایساد سرشو تگون میداد و نیومد جلو ,من رفتم.
یا اومد بالا خونه مادرشوهر دستش پلاستیک بود ,همینجوری ی سری تگون داد و رفت ,دست نداد.من بودم دستمو خالی میکردم یا حداقل سلام گرم میکردم.میحواست چای بیاره به بقیه کفت میخورین اما از من نپرسبد.ولی اون یکی جاریم برام چای میارع منم بهش توجه میکنم باهم خوبیم ولی صمیمی نمیشیم.
یبار بهش کفتم میای جشن فلانی؟(همینجور که خانوما از هم میپرسن چه میدونستم ایشون علاوه بر پاچه خواری پاچه گیرم هست)
ولی خودش ازم میپرسه چرا از گروه لفت دادی.چرا از فلان جا رفتی.
اینهمه بی احترامی کرد(بقیه موردارو نکفتم) منم باهاش حرف نمیزدم خودشم نمیزد رفت به مادرشوهر گفت چرا این بامن نمیحرفه.
مادرشوهرمم بمن گفت چرا اینکارو میکنی ؟
!!!
گفت مریم دوست داشتنیه.
منم کفتم مگه خودش بامن داره همش حرف میزنه؟باشه به خاطر شما حالا بیشتر .
خخخخ
حالا این جاری شده سوگولی ,بقیه جاریا حرفی بزنن یا کاری کنن به مزاج ایشون خوش نیاد مبذاره کف دست مادرشوهر .و همممه هم طرف اونو میکیرن.
تحویلشم نگیرم مادرشوهرم حوشش نمیاد
منم واس حفظ ظاهر یمقدار محلش میگنم.
خلاصه بنظرتون ازین به بعد خودم استارت حرفو بزنم یا بذارم خودش شروع کنه؟