موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

متن همسرم دوستم نداره

نویسنده : سمیرا | زمان انتشار : 03 دی 1400 ساعت 21:54



عنوان متن دریافتی :  شوهرم دوستم نداره

ساحل

سال تولد 59 /// جنسیت مونث ///وضعیت تاهل متاهل ///عنوان متن شوهرم دوستم نداره

با سلام
اهل درد و دل نیستم ولی در حال حاضر انقدر داغونم و درمانده که واقعا قدرت تصمیم گیری ندارم 32 سالمه و متاهل متاسفانه زندگیم در حال متلاشی شدن شوهرم میگه دیگه دوست ندارم و میگه باید جدا شیم البته این رو از همون اوایل ازدواجمون میگفت . میگه تو تو س ک س برام کم میزاری . میگه باید جا شیم ولی من نمیتونم این کار رو بکنم چون پدر و مادرم اگه بفهمن دق میکنن ! مادرم مریضه میدونم اگه این کار رو بکنم از غصه ... شمارو به خدا قسم بگید چیکار کنم . دارم دیوانه میشم . دیگه نمیتونم توهین ها و تحقیرهاش رو تحمل کنم کمکم کنید لطفا

نویسنده:ساحل، ارسال شده در يكشنبه 4 فروردين 1392 ساعت 06:08 بعد از ظهر، 44548 بار مشاهده شده، 24 نظر، موضوعات: لیست کامل متن های دریافتی ،

PDF،



سونیا در 5 سال و 10 ماه و 27 روز و 11 ساعت و 32 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

سلام

بذار یه چیزی بهت بگم اولش

شما خواهر بزرگتر من هستین اما بهتره بدونین اون لایق شما نیس

این بهانه مردهاس

میدونم چی میگین میفهمم

اما اگه جدا نشنین اون بدتر از این که هست بهتون توهین میکنه رابطه زناشویی فقط بهانه شوهر شماس؛ چون اگه متقابلا اون نمیتونست و برای شما کم میذاشت مسلما زن حق اعتراض به خودش نمیده پس اینو بدون مردت مرد زندگی با شما نیس

احتمالا زیر سرش بلند شده

میدونم حرفام تلخه خواهرم اما این بهتره که بری،این رفتن با عزت بهتر از اینه که سرت هوو بیاره و بهت خیانت کنه اونوقت هم خودت هم  خانوادت بیشتر متاثر از نامردیش میشین

برین و بسپارینش به خدا

انشالله خدا جواب مردای هوسباز رو میده

انشالله که مادرتون هم سلامتی پیدا کنه

karshenas در 5 سال و 10 ماه و 26 روز و 22 ساعت و 2 دقیقه پیش گفته

avatar_82.jpg

با سلام

اختلافاتی که بواسطه عدم تناسب در فعالیت جنسی زوجین بوجود می آید غیرطبیعی نیست و البته امروزه با مشاوره  تا حد زیادی برطرف میشوند ، اما گاهی وقتها یکی از طرفین به دنبال بهانه جویی برای اتمام یک رابطه است در اینصورت وی دنبال برطرف کردن مشکلات نیست و برعکس به دنبال بزرگ کردن آنان است اول باید مشخص شود همسر شما به دنبال بهانه هستند یا واقعا مشکلاتی که فی ما بین شما و ایشان شکل گرفته بر تصمیم ایشان موثر بوده بهر حال توصیه میشود جهت مشاوره حضوری دو طرف اقدام نمایند

مرجانه در 5 سال و 10 ماه و 26 روز و 50 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

حتما با مشاور در ارتباط باشید و تلاش کنید برای این که علاقه شو جلب کنید. هر چند که ممکنه اینها بهانه باشه برای جدایی اما شما تلاش تو بکن . از محبت خارها گل می شود. عشق و زنانگی شما می تونه معجزه کنه.

alale_00 در 5 سال و 10 ماه و 25 روز و 19 ساعت و 12 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

بهترین و آخرین کار مراجعه به مشاور هست، میتونی با این کار مطمئن شی که واقعا مشکل از طرف تو هست و باید کاری انجام بدی که تاحالا نمیدونستی، یا مشکل از طرف شوهرت هست و داره بهانه گیری میکنه و یا چیزی میخواد که عاقلانه نیست و بعدا یا قدر زندگیشو میفهمه و دست از این کارهاش برمیداره و.. احتمال حل شدن مشکلتون زیاده. توکل کن به خدا و از مشاور کمک بگیرین.

ان شاءالله مشکلتون حل شه.

parmis88 در 5 سال و 10 ماه و 24 روز و 19 ساعت و 17 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

سلام

ما استاد پزشکی قانونی مون میگفت که علت بیشتر از 70 درصد طلاق ها مسائل جنسی هستش.و همین عدم تفاهم جنسی باعث بوجود آمدن مشکلات بعدی میشه.

شمام ببین خواسته همسرت چیه و اینکه ببین میتونی خواسته ها ونیازهاشو برآورده کنی؟

یه چیز دیگه اینکه سعی کن پیش همسرت از خودت ضعف نشون ندی و اون متوجه نشه که خیلی بهش وابسته ای چون اینطوری ازت دورتر میشه.یه کم که بی تفاوت باشی خودش دوباره جذبت میشه.

موفق باشی

محمد نظری در 5 سال و 10 ماه و 24 روز و 10 ساعت و 2 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png {{{{{  بسم الله الرحمن الرحیم  }}}}}

باسلام و عرض ادب خدمت خواهران و برادران عزیز

با اجازه از دیدگاه محترم

سلام خواهر جون انشاالله که حالت خوب باشه

به عنوان برادر کوچکت و بدون رو دروایسی بهت میگم که اگه شوهرت از نظر ایمان به خدا در درجه ای قرار داره که نشه با محبت رامش کرد : پس حرفهایی که آقایون و خانمای فوق بهت توصیه کردن > حتما پیش بگیر 

ولی اگر شوهرت با ایمانه { که انشاالله همینطوره} پس اصلا نگران هیچ چیز نباش که خدا از حس ناپیدای هستی بی انتها گرفته تا ناله ی زن صاحب اندوه همه و همه در تسخیر خود قرار داده

اگر شوهرت با ایمانه { که انشاالله همینطوره} پس با ساده ترین و بهترین و سریعترین و تاثیر گذارترین راه بر این حس جدایی که شیطون تو قلب شوهرت جاداده : انشاالله خیلی سریع و بی درد سر غلبه کنی

اول :هر طوری شده خودت و شوهرت رو وادار کن که هر روز {روزی 100 بار استغفرالله و ربی واتوب الیه   } رو بگین دوم : پنج دقیقه قبل از بر قراری رابطه : 70 بار بگین { یا بدیع} تمام شدو رفت  انشاالله خیلی خیلی زود تاثیرش رو میبینین : منم براتون دعا میکنم

دیگه هم این فکرای شیطونی { فکر جدایی } رو از ذهنت دور کن که هم نا امیدی از خدا که بزرگترین گناهه به بار میاره و هم خدایی ناکرده دچار غصه ی بی متعه میشی

از خدا میخوام که حرف برادر کوچکترت رو حتی برای دو  سه هفته هم که شده گوش بدی تا به امیدت برس انشاالله . به الله میسپارمت

ایرسا در 5 سال و 10 ماه و 14 روز و 21 ساعت و 10 دقیقه پیش گفته

ansari در 5 سال و 10 ماه و 13 روز و 23 ساعت و 1 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

شما خواهر بزرگتر من هستین.کاش می شد با شوهرت حرف بزنم به خدا توکل بکن.با اون مدارا کن

ساحل در 5 سال و 10 ماه و 10 روز و 22 ساعت و 47 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

سلام

ممنون از همه دوستانی که لطف داشتن

- میدونم که ادامه دادن این رابطه فقط باعث تحقیر بیشترم میشه ولی چکنم که از طلاق میترسم من آدم ضعیف و شکننده ای شدم طاقت مشکلات بعد از طلاق رو ندارم

- مشاور هم رفتیم فایده ای نداشت دیگه هم شوهرم میگه نمیاد

- در مورد مسائل مذهبی هم میگه فقط به خدا اعتقاد دارم . امام و پیامبر و دین و ... رو قبول نداره و شدیدا مخالفه 

- برام دعا کنید یا مشکلم حل بشه یا خدا قدرت این رو بهم بده که بتونم با طلاق کنار بیام

                      باز هم ممنون از کسانی که نظر دادن

fereshteh در 5 سال و 10 ماه و 9 روز و 11 ساعت و 55 دقیقه پیش گفته

avatar_282.jpg

عزیز دلم خیلی متاسفم. واقعا ناراحت شدم برات. چه شناس بدی که با یه همچین آدمی ازدواج کردی.

به نظر من از چند چیز مطوئن بشو: یکی اینکه واقعا مشکل از طرف شما نباشه. از طریق مشورت و مطالعه می تونی بفهمی که در رابطه جنسی زن خوبی هستی یا خیر.

دیگه اینکه آیا شوهرت کس دیگه ای رو می خواد که منظورش از جدایی از شما امکان ازدواج با اوست؟ اگر اینطور است، چرا اصلا با شما ازدواج کرد؟ چون میگی از اوایل ازواج اینطوری می گفته.

نکته آخر اینکه صرفا متاهل بودن دلیل خوشبختی انسان نیست. اگرچه در جامعه ما اینطور تبلیغ می شود. تحقیر و بی احترامی به این شکل را نمی توان تحمل کرد. شاید بد نباشد موضوع را بصورت مشورت با مادر یا خواهر خود یا یکی از نزدیکان فامیل مطرح کنید تا او که از شرایط خانوادگی شما اطلاع دارد راهنمایی بهتری به شما بکند.

اگر با مادرتان مطرح می کنید اول از بهانه گیری ها و حرفهای شوهرتان بگویید. سپس اگر فضا مناسب بود موضوع طلاق را هم مطرح کنید. شاید عکس العمل خانواده شما آنطور که خیال می کنید نباشد.

موفق باشید

amir12321 در 5 سال و 10 ماه و 7 روز و 14 ساعت و 58 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

سلام دوست عزیز

سکس اولین دلیل ازدواجه

مشکل شما با حداقل 15 تا 20 جلسه مشاوره سکسولوژِی ریشه یابی میشه که از طرف کدوم شخصه حالا در تعجبم که دوستان بدون داشتن تخصص و حتی شنیدن حرف ها و دلایل شخص مقابل این دوستمون و با خوندن چهارتا خط چطوری تونستن به راحتی راه حل نهایی بدن و قضاوت کنن مقصر هم مجازاتش مشخص بشه

دوست عزیز این مشکل یه مشکل رفتاریه نه یه مشکل خلقی مشکل رفتاری با مشاوره و رفتار درمانی درست میشه ولی مشکلات خلق و خو با دارو شاید درمان بشه شاید هم نشه و ممکنه فقط کنترل بشه از لحاظ جای امیدواریه با این کلمات بازی نکنید چون تخصصی هستن و برای خودتون توجیه نیارید که اسیب میبینید

طلاق هم صف نونوایی نیست که صبح بری توی صف نهایتش برای نهار طلاق رو بزارن توی دستت لااقل 1 سال طول میکشه اونم با مشکل مهریه که باید پرداخت بشه وپیداست پاتون به دادگاه نرسیده و امیدوارم که نرسه

شما اقدام کن برای مشاوره حتی اگه همسرت نیاد بهش اطلاع بده حتی اگر مخالفت کرد یا ناراحت شد وضعت که از این بدتر نمیشه مشاوره بگیر یادت باشه دنبال یه سکس تراپ بگرد نبود با یه مشاور صحبت کن مشکلت رو توی خانواده هیچ کدوم از طرفین بیان نکن هیچ مشکلی رو

موفق باشید

شیرین در 5 سال و 9 ماه و 29 روز و 22 ساعت و 2 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

عزیزم عمرتو به پای این آدم بی عاطفه تلف نکن الان که جوون و زیبا اینطوری باهات رفتار میکنه.وای به حال آینده

noshin در 5 سال و 8 ماه و 16 روز و 15 ساعت و 57 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

با جناب امیر کاملا موافقم..مشکلات جنسی مسائلی نیس که بشه راحت در موردشون قضاوت کرد.

باید ریشه یابی بشه...اینکه از همسر شما یه غول بسازیم هیچ مشکلی رو حل نمیکنه.

شاید حق با شوهرتونه و مشکل از شماست که البته ممکنه برای هر زن و شوهری پیش باید و در نهایت حل بشه.

امیدوارم با پیشنهادی که جناب "کارشناس "و "امیر" بهتون دادن,مشکلتون حل بشه.

منصوره در 5 سال و 8 ماه و 10 روز و 8 ساعت و 20 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

سلام 

من ۲۴ سالمه دو دفعه از همسرم جدا شدم به خاطر مسایل جنسی و بی عاطفی بودنش دست بزن و سرکار نرفتنشبرای بار سوم با او ازدواج کردم فقط به خاطر دخنرم که ۵ سال داره اول خیلی حرفای شیرینی زد و کلی قول داد که عوض میشه از حق هم نگذریم عوض شده هم سرکار میره هم دیگه کتکم نمیزنه اما هنوز به خاطر مسایل جنسی و عاطفی مشکل داریم اصلا منو درک نمیکنه و تو یه کلام معنی عشق رو نمیدونه من که فقط به خاطر دخترم و خدا باهاش زندگی میکنم و فقط امیدم اینه که زوتر بمیرم و از دست این زندگی مزخرف راحت بشم خدا گفته همسران باید نیازهای یکدیگر را تامین کنند اما متاسفانه نه اینکه تامین نمیشود بلکه تحقیر هم میشود چاره ای جز تحمل نیست مردان خوبی هم هستند که عشق به همسرانشون رو هیچوقت حتی بعد از ازدواج از دست نمیدهند نمونه بارزش شوهر خواهر خودمه که عاشقانه خواهرمو دوست داره و حتی براش نامه مینویسه که وقتی من میخونم گریم میگیره این دنیا که نصیبمون نشد اعمالمونو درست کنیم شاید اون دنیا خدا بهمون بده به امید اینکه همه شما زنان صبور رو در بهشت کنار یه همسر ایده ال ببینم فعلا بای و التماس دعا

heni در 5 سال و 4 ماه و 20 روز و 7 ساعت و 32 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

باسلام خدمت همه دوستان عزیز

چی بگم ما زنها به خاطر مهرومحبتی که داریم اینجور خواروذلیل میشسم توی این جامعه من چهارسال ازدواج کردم سریکسری ماعل عقیده ای با شوهرم اختلاف دارم خیلی بحث میکنیم البته روزهای خوبی داشتیم ولی به نظر شوهرم زندگیش همش بدبختیه ه چندبار یه جورایی بهم خیانت کرد ولی منبدبخت به خاطر اینکه دوسش دارم ازش گذشتم ولی ازدرون داغون میشم وقتی یارش میافتم که زندگیم به همچین مرحله ای رسیده ما یه کممکل داتیم تو بچه دار شرن البته از اولش من نمیخواستم شوهرم میخواست دلی بعدشم که خواتم یک سال طول کسد تا حامله شدم اید اون دو ماه بهترین روزهای زندگیم در ارتباط رابطه با شوهرم بود ولی متاسفانه بچم سقط شد وخیلی از لحاظ روحی داغون شدم شوهرمخیلی دلداریم داد ولی الان بعد از گذشت نزدیک دو ماه از سقط شوهرم بازم میگه منو دوست نداره اگه دوسم داری بایدبا این اخلاقام زندگیکنی البته تو این مدتزندگی کم تحقیزم نکرده چه کنممکه دوسش دارم شایده تهه تهش از لاق میترسم چون یه همچین چیزی تا حالا نداشتیم نمیدونم چی وار کنم خیلی حرف دارم نمیدونمچجوری بنویسم وبگم چی کار کنم نمیدونم

مرضیه در 5 سال و 3 ماه و 9 روز و 13 ساعت و 59 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

سلام دوست عزیز منم شرایط تو رو دارم از طلاق می ترسم و شوهرم بیشتر اذیتم می کنه ولی من فهمیدم مشکلش خیانت اون مرد هوس باز وبی مسئولیتی است بد قول من چیکار کنم که یه بچه هم دارم من از تو اوضام بدتره

یاس در 4 سال و 1 ماه و 6 روز و 19 ساعت و 12 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

سلام الان یکسالی از زندگیم میگذره شوهرم تا حالا چند بار وقتی تا یه بحثی پیش میاد بهم میگه هیچوقت عزیز دلم نشدی اما تو بهترین حالاتشم بزور بهم میگه دوست دارم بنظر شما اون اصلا منو میخواد? دلم خیلی شکسته

sh در 3 سال و 9 ماه و 13 روز و 23 ساعت و 27 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

سلام. من دختری هستم ۲۹ ساله. وقتی ۲۲ سالم بود با یه آقایی آشنا شدم و تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. اونم اومد خواستگاریم ولی به خاطر برخی از مسایل مذهبی و فرهنگی خانوادم با خانوادش خوب برخورد نکرد ولی ما همچنان همدیگه رو دوست داشتیم. هر دوی ما از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار هستیم. هر دوی ما با خانواده هامون حرف زدیم و مشکلات را برطرف کردیم. حالا قرار شد امسال بیاد خواستگاری ولی یه ماهیه که خیلی با من بد برخورد می کنه می گه اصلا از هیچ کدوم از رفتارهای من خوشش نمیاد و منو دوست نداره. می گه خونواده تو باعث شد من اینطوری بشم. می گه به خاطر این سال ها برای اینکه به قولم عمل کرده باشم میام خواستگاریت ولی بعد از ازدواج حق نداری بهم گیر بدی هر کسی کار خودش انجام میده. من فکر می کنم با کس دیگه ای در ارتباطه آخه کارش طوریه که با کلی دختر جوان در ارتباطه

زهرا در 3 سال و 8 ماه و 12 روز و 44 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

سلام به همه خواهرای گلم.من دوساله که ازدواج کردم.شوهرم ازهمون اول ازدواجمون رابطش بامن سردبود.طوری رفتارمیکنه که انگاراصلاهیچ علاقه ای به من نداره.شوهرم خونوادش روتزمن بیشتردوست داره.نمیدونم واقعاچیکارکنم.ازاین زندگی سردویکنواخت خسته شدم.خدابه هممون صبربده.

فرانک در 3 سال و 4 ماه و 29 روز و 19 ساعت و 10 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

سلام بچه ها لطفا یکی کمکم کنه من یک ساله ازدواج کردم با شوهرم هیچ مشکلی ندارم اما شوهرم خیلی مادرشو دوست داره مادرشم آدم بدی نیست اما همش زخم زبون میزنه یه حرفایی میزنه که دل آدم به درد میاد اولا گریم میگرفت اما الان سعی میکنم همونجا خیلی منطقی بهش بفهمونم ناراحت میشم اونوقت شوهرم از من ناراحت میشه الان 2روزه قهریم میگه یعنی بزار اون هر چی میخواد بگه اما تو لال باش بخدا هر محبتی میتونم بهش میکنم هر کاری ازم بر میاد براش میکنم حتی کارایی که واسه مادر خودم نمیکردم اما تا پاش بیفته اصلا ملاحظه نمیکنه اون دهنشو باز میکنه دیگه خسته شدم از این برنامه، به نظرم اگه دنیارم میگشت ** تر از من پیدا نمیکرد تازه خودش داره اطرافیانشو میبینه که عروساشون چطوری باهاشون رفتار میکنن اما یه سر سوزن قدر من و نمیدونه فقط بگید چه کار کنم.


didgah گفته:
درود بر شما؛

دوست عزیز؛ جهت دریافت نظراتِ دوستان باید از طریق فرم ارسال متن اقدام کنید.

اکرم در 2 سال و 10 ماه و 11 روز و 1 ساعت و 18 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

سلام شش ساله ک ازدواج کردم والان باردارم شوهرم رابطه خپبی از اینکه حامله شدم باهام نداره فکر کردم با نگه داشتن بچه زندگیمون بهتر میشه ولی هرچی پیشتر میریم داره بدتر میشه اون اعتیاد ب مواد مخدر داره والانم میگه دوستم نداره نمیدونم با وجود این بچه چیکار کنم راهنماییم کنید ممنون

مریم در 1 سال و 5 ماه و 25 روز و 12 ساعت و 49 دقیقه پیش گفته

no-avatar.png

سلام.۳۲سالمه و متاهل و دارای یک فرزند دختر ۵ساله. از رفتارها و توهینهای شوهرم خسته شدم.یبار به طاهرم یبار به رابطمون یبار رفتارم یبار به حرف زدنم..... هربار یه چیزی رو بهونه میکنه واسه توجیح رفتاراش.از اول اشنایی و عقد بی ادب بود و فحش میداد و دست بزن داشت ولی ترس از طلاق منو تا اینجا کشوند که الان یه دختر دارم.جلوی دخترمم رعایت نمیکنه.میدونم که یوقتا سرو گوشش هم جنبیده البته نه در حد رابطه ولی همش میخواد منو بپیچونه .کسی رو هم بعنوان پشتیبان ندارم. شعل و درامد و تحصیلاتم ندارم متاسفانه.اینقدر براش مهم نیستم که حتی الان که قهر اومدم شهرستان خونه پدرم نه میاد دنبالم نه عذرخواهی میکنه مثلا میخواد ادبم کنه.خیلی خستم میخوام جدا بشم ولی قدرت ومالی و تواناییه روحی ندارم اصلا .بعدش چیکار کنم.راهنمایی کنید لطفا.اهل روانشناس رفتن و اینام نیست ۳ساله کلا نماز نمیخونه.همش میخواد باهام لجبازی کنه بگه حرف حرفه خودمه

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر