موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

چگونه جاری را ضایع کنیم

چگونه جاری را ضایع کنیم

نویسنده : سمیرا | زمان انتشار : 30 شهریور 1400 ساعت 00:37

خواص دارویی و گیاهی

%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%B4%D9%88%D9%87%D8%B1.jpgچگونه جاری را ضایع کنیم


  RSS  

یک جاری همسن خودم دارم که شوهرش هم معتاده و خونه مادرشوهرم زندگی میکنن.

ما تقریبا با فاصله ۲ماه عقد کردیم. ازدواج من سنتی بود و خیلی به خواستگاری من اومدن تا قبول کردم ولی جاریم و برادرشوهرم باهم رابطه داشتن که برادرشوهر دیگرم به پلیس زنگ میزنه و دستگیرشون میکنن و مجبور میشن عقدشون کنن. کلا تعریف از خود نباشه سطح خانوادگی ما از جاریم و از خانواده شوهرم بالاتره. این جاریم از اول نامزدیم خیلی به من حسادت و اذیتم میکرد ولی من درشان خودم نمی دیدم که مقابله کنم. دردوسال نامزدیم با زبون چربش مادرشوهرم رو همراه خود کرد و خیلی اذیتم کردن.

ما به مخارج شوهرم عروسی کردیم و مادرشوهرم حتی کادو بهم نداد از خرید عروسی و ایینه شمعدان و … خبری نبود.حتی در مراسم عروسی به فامیل میگفت که عروسم و مادرش پسرم رو دزدیدن. من در تمام این مدت احترامش رو حفظ کردم. …

سه ماه بعد از عروسی ام باردار شدم جاریم با اینکه نامزد بودن تا فهمید باردار شد.وقتی هم که به شوخی بهش گفتم واسه چی تو نامزدی باردار شدی گفت که واسه اینکه کسی به بچه تو نگاه نکنه. اگه بازم باردار بشی فرداش دوباره باردار میشم. اینجا مادرشوهرم به من گفت که چرا بهش حسادت میکنی!!!چگونه جاری را ضایع کنیم

الان بچه من دوساله اس و بچه اون چهل روز کوچکتر از بچه منه. ما شکر خدا شش ماهی میشه که اومدیم خونه خودمون.

بچه من برعکس بچه جاریم خجالتیه و خیلی با عموهاش اخت نمیشه .جاری و مادرشوهرم هم هر جا میشینن میگن بچه اش عقب مونده اس .کاری کرده که کسی بچه مو بغل نمیکنه . یا تا کسی بغلش کنه علنا میگه که فلانی بچه منو بغل کن حسودیش میشه.

کلا جاریم خیلی متلک پرون وحسوده.تاچیزی بخرم همونو میخره. همش میخواد منو تو جمع ضایع کنه مثلا بچه اش که چشش زاغه به همه میگه نگاش کنین چشش زاغه از بچه مانیا قشنگتره.یا میگه اون محله ای که مانیا خونه شون رو خریدن اشغاله و شوهرش خسیسه و … و اگه من جوابشو بدم سریع مادرشوهرم ضایعم میکنه و ازش حمایت میکنه.

این کاراشونو میتونم تحمل کنم ولی بدگویی ها و دروغ وا و دو بهم زنی هاشون رو نمیتوم. کاری کردن که بعضیاشون جواب سلامم رو بزور میدن. وقتی تو یک جمع نشستیم قشنگ حس میکنم که من و بچه ام اضافی هستیم. همه با بچه اون بازی میکنن و حتی شده یک بار هم اسم بچه منو نمیارن.

شوهرم هم ادم کمروییه و هیچ قدمی واسم برنمیداره. چیکار کنم؟

مانيا


جام خانواده؛

زمانی که این اختلاف نظرها یا اختلاف در زمینه رسم و رسوم و غیره وارد خانواده شما شد، کشمکش و درگیری شروع می شود. بنابراین چقدر درگیری قابل تحمل و پذیرفتنی است؟ این موضوع بستگی به افرادی دارد که وارد بحث می شوند. بنابراین یک قاعده کلی درمورد خانواده شوهر این است که از احساساتتان به عنوان یک راهنما کمک بگیرید. بعضی از مسائل وجود دارد که نباید اقوام شوهر در آنها دخالت کنند.

موضوع اول پول و یا نداشتن پول است.
زمانی که خانواده همسر سعی می کنند زوج را از لحاظ مالی حمایت کنند یا اهداف مالی در سر دارند، عاقلانه آن است که موضوع را عوض کنیم. مطمئننا در بیشتر موارد خانواده همسر سعی می کنند که به فرزند و یا عروس و دامادشان کمک کنند اما اگر آنها این قصد را داشته باشند که روش زندگی خودشان را بر زندگی فرزندشان پیاده کنند، نشان می دهد که آنها قصد دخالت و فضولی در زندگی شما را دارند. دلیلی ندارد که خانواده ها از فرزندانشان به خاطر نحوه خرج کردن پولشان، یا پس انداز کردن آن یا حتی مقدار درآمد ماهیانه شان عیب جویی کنند. اگر نیاز مبرمی به پول پیدا کردید عاقلانه تر آن است که از افراد دیگری پول قرض بگیرید. بهترین راه این است که برخی مسائل زندگیتان را بین خودتان خصوصی و شخصی کنید و در خانواده های همسرتان نفوذ نکند.

دومین و شاید سخت ترین مورد بین همسر و خانواده همسر بچه ها هستند. نگهداری فرزندتان توسط خانواده همسر یک اشتباه بزرگ است. حتی اگر آنها صلاحیت و توانایی این کار را داشته باشند اما نگهداری فرزندتان توسط آنها می تواند به یک موضوع ناراحت کننده بین شما تبدیل شود. خانواده همسر پدربزرگ و مادربزرگ هستند نه یک مراقب. اگر پدربزرگ و مادربزرگ ها در نقش یک مراقب باشند آنها می توانند تمام رفتارهای شخصی خودشان را وارد تربیت بچه شما بکنند. در این صورت بچه ها دو سری پدر و مادر خواهند داشت و خانواده همسر هم حق دخالت بیشتری در تربیت و شکل گیری شخصیت فرزند شما دارند.چگونه جاری را ضایع کنیم

برای بیشتر افراد، ارتباط برقرار کردن با خواهرشوهر و مادرشوهر بسیار سخت است. حتی اگر مادرشوهرشان را به عنوان بهترین دوستشان بدانند. موارد بسیاری وجود دارد که زن ها توسط مادرشوهرانشان احساس تحقیر و سرزنش می کنند. تنها علت قابل قبول آن حس حسادتی است که در این رابطه وجود دارد. بسیاری از مادرشوهرها نگران نحوه رفتار کردن عروسشان با پسرشان هستند. حتی اگر رابطه عروس و مادرشوهری بسیار دوستانه باشد، مادرشوهر هر شب با عروس تماس می گیرد تا ببیند عروسش برای دردانه اش بعد از پشت سر گذاشتن یک روز سخت کاری چه غذایی درست کرده است. زیرا او نمی تواند تحمل کند که پسرش بعد از یک روز سخت کاری یک غذای آماده و سطحی بخورد. او همچنین به اتو کردن لباسهای پسر و نوه اش اصرار می کند. با این کار او می خواهد این حقیقت را روشن کند که من لباسهای پسرش را اتو نمی کنم.

درچنین مواردی بهترین طرز برخورد با مادرشوهر، تشکر کردن از اوست. اجازه دهید هرآنچه که می خواهد انجام دهد، و به یاد داشته باشید که این شما هستید که هر شب همسرتان را در خانه می بینید. اگر او فکر می کند شما تنبلید پس چه کسی کارهای خانه پسرش را انجام می دهد؟ او همسر و فرزند شما را دوست دارد و می خواهد بهترین کارها را برای آنها انجام دهد. قانون بعدی با فامیل شوهر این است که آنها هرگز نباید از رفتارهای همسرمان که برای ما ناخوشایند است آگاه شوند. 

پدر و مادرها عیوب فرزندانشان را خوب می دانند، و نیازی به یادآوری آنها نیست. انجام دادن این کار مشکلات عدیده ای را سبب می شود. اگر همسرتان مشکلاتی دارد با دوستانتان در میان بگذارید نه با مادرشوهرتان. زیرا زمانی که مشکلتان با شوهرتان حل شد، هرآنچه که شما درمورد همسرتان با مادرشوهرتان مطرح کردید به خاطرش می ماند. بهترین راه این است که مشکلات زناشویی تان را با دوستانتان و یا غریبه ها مطرح کنید یا در دفتر خاطراتتان یادداشت کنید.

درمورد رابطه من و مادرشوهر هم باید بگوییم که ابتدا ممکن است ارتباط برقرار کردن با او کمی سخت باشد اما با مشخص کردن حد و حدودی بین شما و او مشکل حل می شود. هرگز نباید مسائل مالی تان را با خانواده همسر در میان بگذارید، یا مراقبت از بچه هایتان را به خانواده همسرتان بسپارید و یا بدگویی همسرتان را نزد خانواده اش بکنید. پس نتیجه می گیریم که خانواده شوهر هنوز هم ما را به چشم فرزندانشان می بینند. و این نشان دهنده عشق و دوست داشتن بین ماست.

وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند در واقع گستره ی وسیعی از ارتباطات اجتماعی را تشکیل می دهند. بخش عمده ای از این روابط بین زن و شوهر و سپس اقوام و دوستان و آشنایان و بخشی هم به ارتباطات خانواده های زن و شوهر برمی گردد که پس از شروع زندگی مشترک خود به خود به هم گره خورده اند. در این میان رابطه عروس با خانواده شوهر و داماد با خانواده زن در فرهنگ ما اهمیت ویژه ای دارد. چون عروس (در مورد داماد هم صدق می کند) وارد خانواده ای می شود که هیچ شناختی از آن ها ندارد، بنابراین در گام اول باید سعی کند نسبت به اخلاق پدر شوهر و مادر شوهرش شناخت پیدا کند.

و پس از شناخت، علل رفتارها و کلام آنان را دریابد و پس از این شناخت و درک به راحتی می تواند از برخی از رفتارها که موجب تحریک مادرشوهر و اختلاف می گردد اجتناب کند و برخی رفتارهای آنان را نیز بدون این که ناراحت شود بپذیرد. عموماً خانم ها و همینطورآقایان با یک نگاه ایده آل وارد خانوادۀ جدید می شوند، در حالی که باید بپذیرند که همۀ انسان ها یک سری نقص هایی دارند. به هر حال ممکن است اختلاف پیش بیاد که برای مقابله با استرس ناشی از این contact، در وهله اول باید متوجه باشید که چه اتفاق‌هایی ممکن است بیفتد و سپس باید بدانید که در مقابل این اتفاق‌ها چه حرکتی باید انجام دهید تا حریم احترام و صمیمیت بین شما نشکند و در عین حال، مرز شخصی زندگی خود را نیز با آنها داشته باشید. باید یاد بگیرید به جای اینکه گله مادر شوهر و جاری را به همسرتان بکنید، به شکلی صحیح ابراز وجود کرده و به صحبت کردن با خانواده او و بیان انتظاراتتان بپردازید.

راه‌حلی که ممکن است که شما از آن استفاده ‌کنید، این باشد که به همسر خود گله کرده و از وی بخواهید که با آن ها درگیر شوند. ولی توصیه می کنم که این راه‌حل‌ اشتباه را فراموش کنید، چون نه تنها سودمند نیستند، بلکه روابط شما را با خانواده همسر و به تبع آن با همسرتان تیره و تار می‌کند. به جای آن باید به شیوه‌ای صحیح به آن ها بفهمانید که خط قرمز‌های روابط‌شان با شما کجاست. خیلی مؤدب و مهربان باید جلوی کنجکاوی‌های مادرشوهر را بگیرید. باید بدون اینکه از کوره دربروید، با کلام مناسب و واژه‌گزینی صحیح این مسأله را حل کنید. یادتان باشد که اختلاف داشتن در زندگی کاملاً طبیعی است و یک مشکل محسوب نمی‌شود، بلکه شیوه حل اختلاف است که همواره می‌تواند مشکل‌ساز باشد.

این را بدانید شما باید در برخورد با آدم‌های مشکل (هر که باشد، دوست، همکار یا مادر شوهر) حد فاصل را رعایت کنید و مشکل را ختم نمایید وگرنه آنها از کاه، کوه می‌سازند و بحران درست می‌کنند. همچنین به خودتان آرامش بدهید و با متانت بگذارید آنها هر چه می‌خواهند بگویند و فقط شنونده باشید. پاسخ شما بهتر است فقط تأیید و «بله، سعی می‌کنم» باشد و بعدش دنبال کار خودتان بروید؛ چون این افراد هیچ قلقی ندارند و باید حر‌ف‌هایشان را در کمال آرامش شنید و تأیید کرد تا گفتگو کوتاه شود. البته اگر صحبتشان با نظر شما موافق نیست می توانید بدون ابراز مخالفت فقط آن را تأیید نکنید. مطمئن باشید در هر شرایطی از زندگی با خانواده همسر می‌توانید لذت ببرید، به شرط آنکه شیوه حل اختلافتان را بلد باشید و مرزها را حفظ کنید.


گروه خانواده جام نیوز/2014

«برای مشاهده  جدیدترین اخبار جذاب و خواندنی کلیک کنید»

سلام من ازدست برادر شوهرام خسته شدم به خاطر اونا شوهرم خیلی بد حوصله اس حرص میکنه فقط زنهاشون پرمیکنن پنج تاهستن می‌افتن جون ما توروخدا به دادم برسین مرسی

من جاریم حسوده.خدارو شاکرم که پاشو اول زندگیم از خونم بریدم.فقط شوهرتونو تو دستتون نگه دارید اینجوری بهترین زندگی رو دارید:))))

ادامه قبلی، شوهرم برای من هیچ کاری نمی‌کنه و مستخدم مامانش و جاری ام هست. بنظرتون چکار کنم؟ از شوهرم و خانواده اش متنفرم و هر روز به علمدار دشت کربلا میسپارمشون.

من با مادرشوهرم و جاری ام تو یه خونه زندگی می‌کنیم. جاری ام دختر برادر مادر شوهرمه. جاری ام دختر یک رعیت و از خانواده سطح بسیار پایین هست با تحصیلات دیپلم ازدواج کرده و حالا به زور دانشگاه آزاد رسیده به فوق لیسانس روانشناسی که البته خودش یک روانی به تمام معنا هست. سه ساله من عروس این خانواده هستم کارمندم و درآمد خوبی دارم. جاربم خانه داره و نذاشت خانواده شوهرم برام عروسی بگیرند. هیچ کاری نذاشت واسم بکنند چون مادرشوهرم ازش خیلی میترسه. اون از خدا بی خبر همش پشت سر من با مادر شوهر حرف میزند و اون پیرزن تلافی اش را توی دلم در میاره. من هم شغل دارم همه بهترین جهزیه را داشتم و هم یک آپارتمان پیش خرید کردم چرا بایدببیفتم تو یک مشت آدم عقده ای؟ با شوهرم همیشه حق ندارم درددل کنم. شوهرم خونه خودمون دست

با سلام منم خيلي خانواده شوهرم اذيتم ميكنن ولي من كاملا بي خيال شدم فقط به فكر خودم و شوهرم هستم و با شوهرم زندگي خوشبختي داريم

مادرذ شوهر ها همشون مثل هم اند.فقط باید بلد باشی چطور شوهرت رو جذب خودت کنی. فقط با شوهرتون باشید. رابطه تون رو با خانواده اش محدود کنید

وای از این جاریا من 2 تا دارم یکی حیود یکی اب زیره کاه ولی خداروشکر از پیشون بر میام فقط واسه سوزوندنشون هر کاری از دستم بر بیاد انجام میدم وایکه چه لذتی داره خار چشم کسی بودن

سلام مادر شوهر من محبت کردن بلد نیس بین بچه ها وعروس فرق میذاره بیشعور واقعی هستش ازش خسته شدم از کاراش از نفهمیهاش بی عاطفه ترین ادم روی دنیاست ماه ماه از بچه هاش خبر نمیگیره کلا مشکل داره دیگه گفتم نمیرم خونش ازش بیزارم

با سلام من حدود 8 ماهه که ازدواج کردم جاریم خیلی عغدای همش دوس داره بین منو همسرمو خراب کنه اون همش لباس های تنگ میپوشه و میاد جلوی همسرم مینشینه البته همسرم میگه ازش متنفرم اما واقعیتش از وقتی جاریم این کارها رو میکنه نسبت به من سرد شده. منم فقط سکوت میکنم واگذارش میکنم به خدا

باسلام مادر شوهر من همش به من حساذت میکنه به خاطر دختر برادرش که جاری دوم مناست چرا من از اون سر تر هستم باحرفاش تواین ۱۱سال هیچ کاری جز اذیت نداشته در عوض به د جاریم محبت میکند تا حرص مرادر بیاورد تل انجا که یواشکی نصف خانه اش را به نام دختر برادرش و پسرش کرده زبان تلخ است ولی فکر میکند مریم مقدس حتی به اینکه من معلم قرانم حسادت میکنه بین نوهاش فرق میگذارد با او چگونه بر خورد کنم یاری بدهید

سلام. من يكسال هست كه عقد كردم و هنوز زير 1سقف نيستيم ولي خيلي مشكل دارم هم با شوهرم هم با مادرش. مادرش توي همه كارامون دخالت مي كنه و به من خيلي حسادت مي كنه. و دائم مي خواد شوهرمو از من دور كنه.كه موفق هم بوده تا الان. شوهرم اصلاً به من توجه نمي كنه جوري كه انگار با مادرش ازدواج كرده نه با من. خيلي هم بد دهن و شكاكه. به هيچ عنوان هم راضي نمي شه كه اين رابطه رو تمام كنيم. من نمي دونم چطوري بايد با مادرش رفتار كنم كه پاشو از زندگي ما بيرون بكشه. لطفاً كمكم كنيد.

اگه ب گرگ محبت کنی رام میشه اما به انسان ک محبت میکنی هار میشه.مخصوصا مادرشوهر.هفده سالم بود ک ازدواج کردم تا حالا کوچیک ترین بی احترامی بهش نکردم.اونا تو شهرستان زندگی میکنن وقتی میان خونمون یک ماه میمونه خونه ما ک شوهرم پسر کوچیکشه و دو سه روز خونه ی پسر بزرگش اخه اونا بهشون بی احترامی میکنن بعد همه جا میره از جاریم تعریف میکنه و بد منو میگه.و همیشه از کوچیکترین فرصت برای خراب کردن من جلو شوهرم البته غیر مستقیم ک شوهرم متوجه نیتش نشه استفاده میکنه و همیشه تو تماساشون و تو برخورداشون چ مادرشوهرم چه خواهرشوهرام طوری رفتار میکنن ک منو نادیده میگیرن.شوهرم هم از من اصلا حمایت نمیکنه یعنی با زبون بهشون میگه ولی عملا با همشون خوشو بش میکنه و براش اهمیت نداره ک اونا با من چطور رفتار میکنن.خسته شدم از این زندگی تا حالا از دستشون به جایی رسیدم ک چندبار خودکشی کردم.دوست دارم زندگی کنم اونطور ک خودم دلم میخواد اما نمیتونم

به اسم کار میره خونه مادرش

۱۱ سال ازدواج کردم با یک پسریکه همیشه مادرش براش تصمیم گرفته بخاطر دخترم زندگی کردم مادر شوهرم داروندار گرفته تا خونمون که خودمون خریدیم مریض میگه پسرام فقط برای منن فقطم پول میخواد و سرویس بدیم عروس ادم حساب نمی کنه کمکم کنید

با سلام من به تازگی نامزد کردم و جاریم ظاهرا با من مشکل داره چون از نظر اجتماعی ، سطح سواد، و خانواده از او بالا تر هستم و بسیار در بین خانواده نامزدم محبوبم.به نظر شما من با این جاری حسود چه کار کنم؟من دختری نسبتا مذهبی هستم و اون دست روی نقطعه ضعفم گذاشته و در جلوی نامزدم لباس های نیمه برهنه میپوشه و برخلاف گذشته اش به نامزدم دست میده و به زور باهاش رو بوسی می کنه و نامزدم را در عمل انجام شده قرار می دهد….و این عمل وی منو بسیار خشمگین و عصبی میکنه.تنها کاری که انجام دادیم این بود که نامزدم با خواهرش صحبت کنه تا عروس بزرگ خانواده را توجیح کنه اما او همچنان به کار بچه گانه اش ادامه میدهد…. به نظر شما من باید چه کنم؟نمیتونم با خانواده برادر نامزدم قطع رابطه کنم با تشکر

49396.jpgچگونه جاری را ضایع کنیم
10

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر