عضویت: 1397/02/27
تعداد پست: 507
توبه کن.
بعضی از ایرونیهای عزیزمون هم اونور آب عشق و حال میکنن و میگن افتخار میکنم ایرانیم اخه کچل گشنگی و گرونی و ما میکشیم تو افتخار میکنی
عضویت: 1397/03/03
تعداد پست: 990
عضویت: 1396/02/07
تعداد پست: 1057
پیداکردی به منم بگووالا
هوایم را داشته باش … وقتی تـــــ♥ـــو هوایم را داری هوا هم خوب می شود … اصلا هوا هم به هوای تـــــ♥ـــو خوب می شود …
عضویت: 1396/12/27
تعداد پست: 1673
آیت الکرسی
بسه دنیا دیگه بسه ،تودیگه کار نده دستم؛من بسازتو میرقصم تو بزن تا من برقصم؛طاقت و صبر و قرارم دلمو یارودیار همچیم رفته زدستم تو بزن تامن برقصم....?
953
عضویت: 1397/03/20
تعداد پست: 92
عضویت: 1396/09/05
تعداد پست: 317
رفت و آمدت روکم کن
از نامه های شاملو به آیدا: آیدای نازنین و گرامی من! ....به تو نگاه می کنم. خوابیده ای و چشم هایی را که من دوست می دارم بر هم نهاده ای. می دانم که پشت این پلک های بسته نگاهی است که چون بر من افتد سرشار از گلایه و سرزنش می شود. اما من، نه، من مستوجب این سرزنش نیستم: نگذار آن چشم هایی که روزگاری مرا با بیش ترین عشق های جهان نگاه می کردند، حالا کمرم را زیر بار ملامت دو تا کنند.به آن چشم های درشت جان داری که همیشه، تا زنده ام، الهام بخش شعر و زندگی من خواهند بود. بگو که من آن ها را شاد و جرقه افکن می خواسته ام. به آن ها بگو که چه قدر دوست شان دارم، بگو که آن ها آفتابند و من آفتابگردان، و هنگامی که از من غایبند، چه طور سرگشته و بی چاره و پریشان می شوم. ....به آن ها بگو که یک لحظه غیبت شان را تاب نمی آورم.به آن ها بگو که سرچشمه مستی و موفقیت من هستند. به آن ها بگو که برای کشتن من، برای مردن من، همین قدر کافی است که آتش خشمی از آن ها بجهد، بگو که برای غرقه کردن من کافی است که تنها و تنها، قطره ای اشکی از گوشه ی آن دو چشم بجوشد.به آن ها بگو !به شان بگو که احمد تو، مردی است تنها با یک هدف: خنداندن آن چشم ها!و روزی که بتوانم آن چشم ها را از خنده ی شادی و نیک بختی سرشار ببینم، همه ی جهان را صاحب شده ام.به آن ها بگو!احمد تو.با هزارها بوسه برای آن دوتا_و پایین تر: برای آن لب ها که به من می گویند:دوستت دارم...
عضویت: 1396/09/13
تعداد پست: 4559
سوره جن بخون???
خدایا شاد کن هرانکس که دلش شادنیست
عضویت: 1396/07/20
تعداد پست: 4743
دعا کن مهاجرت کنه آمریکا بره اونجا خوشبخت شه
عضویت: 1395/05/26
تعداد پست: 775
ولش کن بهش فقط بی توجهی کن هر چی میگه کار خودت رو بکن سعی کن اصن باهاش وارد بحث نشی
892
مدیر استارتر
عضویت: 1392/07/12
تعداد پست: 1244
خواهر شوهرم خیلی موزیه هزار بار با من سر موضوعهایه مختلف دعوا کرده شوهرمم سریه آخر باهاش دعوا کرد چند ماه قهر بودیم حالا از قبل از عید آشتی کردیم. انگار شوهرمو دعایی کرده شوهرم شده نوکرش
عضویت: 1397/02/28
تعداد پست: 664
الهم انی اسئلک،الخاهرشوهرالفنا رودالراااااحت الهی امین
عضویت: 1396/02/07
تعداد پست: 1057
ماکلایه شهردیگه ایم روزی چندبارزنگ میزنه اونم تصویری
هوایم را داشته باش … وقتی تـــــ♥ـــو هوایم را داری هوا هم خوب می شود … اصلا هوا هم به هوای تـــــ♥ـــو خوب می شود …
عضویت: 1396/10/19
تعداد پست: 4186
عضویت: 1396/09/05
تعداد پست: 317
از نامه های شاملو به آیدا: آیدای نازنین و گرامی من! ....به تو نگاه می کنم. خوابیده ای و چشم هایی را که من دوست می دارم بر هم نهاده ای. می دانم که پشت این پلک های بسته نگاهی است که چون بر من افتد سرشار از گلایه و سرزنش می شود. اما من، نه، من مستوجب این سرزنش نیستم: نگذار آن چشم هایی که روزگاری مرا با بیش ترین عشق های جهان نگاه می کردند، حالا کمرم را زیر بار ملامت دو تا کنند.به آن چشم های درشت جان داری که همیشه، تا زنده ام، الهام بخش شعر و زندگی من خواهند بود. بگو که من آن ها را شاد و جرقه افکن می خواسته ام. به آن ها بگو که چه قدر دوست شان دارم، بگو که آن ها آفتابند و من آفتابگردان، و هنگامی که از من غایبند، چه طور سرگشته و بی چاره و پریشان می شوم. ....به آن ها بگو که یک لحظه غیبت شان را تاب نمی آورم.به آن ها بگو که سرچشمه مستی و موفقیت من هستند. به آن ها بگو که برای کشتن من، برای مردن من، همین قدر کافی است که آتش خشمی از آن ها بجهد، بگو که برای غرقه کردن من کافی است که تنها و تنها، قطره ای اشکی از گوشه ی آن دو چشم بجوشد.به آن ها بگو !به شان بگو که احمد تو، مردی است تنها با یک هدف: خنداندن آن چشم ها!و روزی که بتوانم آن چشم ها را از خنده ی شادی و نیک بختی سرشار ببینم، همه ی جهان را صاحب شده ام.به آن ها بگو!احمد تو.با هزارها بوسه برای آن دوتا_و پایین تر: برای آن لب ها که به من می گویند:دوستت دارم...
932
عضویت: 1397/03/16
تعداد پست: 7181
قطع رابطه
بجای اینکه کفشتو با لباست ست کنی حرفتو با عملت ست کن☺
مدیر استارتر
عضویت: 1392/07/12
تعداد پست: 1244
رفته بودیم این چند روز تعطیلیو شهرستانبه شوهرم گفت کمرم درد میکنه بیاکمرمو بمال. میخواستم بگم به شوهرت بگو بماله بعد یهو لباسشو درآورد گفت بیا کمرمو پماد بزن بعد بند سوتینشو انداخت پایین داشتم سکته میکزدم شوهره ان منم داشت کمرشو میمالید
عضویت: 1396/09/05
تعداد پست: 317
ماکلایه شهردیگه ایم روزی چندبارزنگ میزنه اونم تصویری
از نامه های شاملو به آیدا: آیدای نازنین و گرامی من! ....به تو نگاه می کنم. خوابیده ای و چشم هایی را که من دوست می دارم بر هم نهاده ای. می دانم که پشت این پلک های بسته نگاهی است که چون بر من افتد سرشار از گلایه و سرزنش می شود. اما من، نه، من مستوجب این سرزنش نیستم: نگذار آن چشم هایی که روزگاری مرا با بیش ترین عشق های جهان نگاه می کردند، حالا کمرم را زیر بار ملامت دو تا کنند.به آن چشم های درشت جان داری که همیشه، تا زنده ام، الهام بخش شعر و زندگی من خواهند بود. بگو که من آن ها را شاد و جرقه افکن می خواسته ام. به آن ها بگو که چه قدر دوست شان دارم، بگو که آن ها آفتابند و من آفتابگردان، و هنگامی که از من غایبند، چه طور سرگشته و بی چاره و پریشان می شوم. ....به آن ها بگو که یک لحظه غیبت شان را تاب نمی آورم.به آن ها بگو که سرچشمه مستی و موفقیت من هستند. به آن ها بگو که برای کشتن من، برای مردن من، همین قدر کافی است که آتش خشمی از آن ها بجهد، بگو که برای غرقه کردن من کافی است که تنها و تنها، قطره ای اشکی از گوشه ی آن دو چشم بجوشد.به آن ها بگو !به شان بگو که احمد تو، مردی است تنها با یک هدف: خنداندن آن چشم ها!و روزی که بتوانم آن چشم ها را از خنده ی شادی و نیک بختی سرشار ببینم، همه ی جهان را صاحب شده ام.به آن ها بگو!احمد تو.با هزارها بوسه برای آن دوتا_و پایین تر: برای آن لب ها که به من می گویند:دوستت دارم...
عضویت: 1396/09/05
تعداد پست: 317
وقتی ببینه جواب نمیدی فکر نکنمخودشوکوچیک کنه و دوباره تماس بگیره
از نامه های شاملو به آیدا: آیدای نازنین و گرامی من! ....به تو نگاه می کنم. خوابیده ای و چشم هایی را که من دوست می دارم بر هم نهاده ای. می دانم که پشت این پلک های بسته نگاهی است که چون بر من افتد سرشار از گلایه و سرزنش می شود. اما من، نه، من مستوجب این سرزنش نیستم: نگذار آن چشم هایی که روزگاری مرا با بیش ترین عشق های جهان نگاه می کردند، حالا کمرم را زیر بار ملامت دو تا کنند.به آن چشم های درشت جان داری که همیشه، تا زنده ام، الهام بخش شعر و زندگی من خواهند بود. بگو که من آن ها را شاد و جرقه افکن می خواسته ام. به آن ها بگو که چه قدر دوست شان دارم، بگو که آن ها آفتابند و من آفتابگردان، و هنگامی که از من غایبند، چه طور سرگشته و بی چاره و پریشان می شوم. ....به آن ها بگو که یک لحظه غیبت شان را تاب نمی آورم.به آن ها بگو که سرچشمه مستی و موفقیت من هستند. به آن ها بگو که برای کشتن من، برای مردن من، همین قدر کافی است که آتش خشمی از آن ها بجهد، بگو که برای غرقه کردن من کافی است که تنها و تنها، قطره ای اشکی از گوشه ی آن دو چشم بجوشد.به آن ها بگو !به شان بگو که احمد تو، مردی است تنها با یک هدف: خنداندن آن چشم ها!و روزی که بتوانم آن چشم ها را از خنده ی شادی و نیک بختی سرشار ببینم، همه ی جهان را صاحب شده ام.به آن ها بگو!احمد تو.با هزارها بوسه برای آن دوتا_و پایین تر: برای آن لب ها که به من می گویند:دوستت دارم...
عضویت: 1396/02/07
تعداد پست: 1057
به من که نمیزنه بشوهرم میزنه.
شوهرم ازشون دل نمیکن اصلا
هوایم را داشته باش … وقتی تـــــ♥ـــو هوایم را داری هوا هم خوب می شود … اصلا هوا هم به هوای تـــــ♥ـــو خوب می شود …
974