98 1469 100 1
معنی غد در لغت نامه دهخدا
غد. [ غ َ ] (ع اِ، ق ) فردا، اصله غدو، حذفت الواو بلاعوض ، و قد جاء علی الاصل ، نسبت بدان ، غدی و غَدَوی. (منتهی الارب ). و النسبة الیه غدی و ان شئت قلت غدوی. (اقرب الموارد). منسوب آن غدی به حذف آخر، و غدوی بر اصل می آید. (از شرح قاموس ). || از نظر توسع به زمان بعید مترقب نیز اطلاق می کنند. (اقرب الموارد) : و لتنظر نفس ما قدمت لغد. (قرآن 18/59). || کنایه از روز قیامت است : ان النبی (ص ) ابصر ناقة معقولة و علیها جهازها فقال : این صاحبها لامروة له ، فلیستعد غداً للخصومة. (مکارم الاخلاق طبرسی ).
- بعد غد ؛ پس فردا. (مهذب الاسماء).
غد. [ غ ُدد ] (ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ٔ غدی است.
غد. [ غ َدد ] (ع مص ) غد البعیر؛ طاعون زده گردیدن شتر. (منتهی الارب ) . غد البعیر و غد علی المجهول غداً: اصابه الغدد، و غد البعیر: صار ذاغدة فهو غاد و مغدود، و قیل لایقال مغدود. (اقرب الموارد). || دزی غَدّ را به معنی یک نوع بیماری انسان آورده و به این عبارت از کامل بن اثیر استشهاد کرده است : فغد فی دیار بنی سلول فجعل یقول اغدة کغدة البعیر. (دزی ج 2 ص 201).
معنی غد به فارسی
غد
خودبین، خوخواه، خودرای، فردا، روزی که بعدازامروزمی آید
( صفت ) ۱ - یک دنده مستبد : بچه غدی است . ۲ - خودبین .
طاعون زده گردیدن شتر غدالبعیر دزدی غد را بمعنی یک نوع بیماری انسان آورده و باین عبارت از کامل ابن اثیر استشهاد کرده است : فغد فی دیار بنی سلول فجعل یقول اغده کغده البعیر
قریه ای است از قرای بخارا
فردا بامداد پگاه فردا
معنی غد در فرهنگ معین
غد
(غَ) [ ع . ] (اِ.)۱ - فردا. ۲ - زمان دور. ۳ - روز قیامت .
(غُ) (ص .) (عا.) ۱ - یکدنده ، خودرأی . ۲ - مغرور.
معنی غد در فرهنگ فارسی عمید
غد را به اشتراک بگذارید
معنی یا پیشنهاد شما
واژه
نام شما
رایانامه
معنی یا پیشنهاد شما
|
کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته
پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته
عبارات و کلمات کلیدی مرتبط
• آدم غد • معنی غد بودن • غد و مغرور • معنی آدم غد • غد یا قد؟ • قد و مغرور • معنی قد بودن • معنی کلمه قد • مفهوم غد • تعریف غد • معرفی غد • غد چیست • غد یعنی چی • غد یعنی چه
توضیحات دیگر
کلمه : غد
اشتباه تایپی : yn
آوا : qod
نقش : صفت
عکس غد : در گوگل
آیا معنی
غد
مناسب بود ؟
( امتیاز : 98% )