عضویت: 1390/03/18
تعداد پست: 6357
یه بار هم خودم پریود بودم ولی نوار بهداشتی خونه تموم شده بود به شوهرم اس دادم که عزیزم داری میای برام یه بسته نوار بهداشتی بالدار بخر ... پریود شدم
اقا ....... فکر میکنید به کی فرستادم به راننده سرویسمون .......... واااااااااااااااااااااااااای فرداش روم نمیشد سوار سرویس بشم از خجالت ...هنوز یادم میاد خجالت میکشم
رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاء
عضویت: 1392/10/07
تعداد پست: 2155
یه بار خونه دایی شوشو مهمونی بوده ، زنداییش می خواسته تعارف کنه بگه برنج خالی نخورید گوشت بردارید ، گفت گوشت خالی نخورید پلو هم بردارید !
که دنیا به خسران عقبا نیرزد ....... به افسوس بسیار فردا نیرزد
عضویت: 1390/03/18
تعداد پست: 6357
یکی از همکلاسی های دانشگاه ام اسمش پندار بود ....... روز اول کلاس ادبیات استاد وقتی داشت حاضر غایب میکرد به اسم پندار که رسید خیلی خوشش اومد ..... با یه حسی گفت به به چه اسم قشنگی !
شاعر میگه : مردان خدا پرده پندار دریدند
یهو پسرا زدن زیر خنده و کلاس داشت میترکید ............... پندار هم از ناراحتی با گریه پاشد از کلاس رفت بیرون .... استاد هم تازه فهمید چی گفته و از خجالت سرش رو پایین انداخت و ادامه داد (البته بعد از کلاس از دوستم عذرخواهی کرده بود ولی خوب کار از کار گذشته بود ....... شده بود سوژه پسرا و تماااااااااااام )
رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاء
عضویت: 1390/11/15
تعداد پست: 447
الان یه سوتی دادم ناجورااا
تومحوطه دانشگاهمون یکی از استادای قدیمی رودیدم که همراه یه دختر خیلی جوون بود. سالها قبل این استادمون یه دختر داشت که بعضی وقتا من که میرفتم پسرم را از مهد بیارم دختر اون رو هم می اوردم. خلاصههههههههه تا دیدمش کلی چاق سلامتی و اینکه ماشالا چقدر دختر تون بزرگ شده و چقدر خانم شده و چقدر خوشگل شده و اونم هی جواب تعارفهای منو مودبانه می داد و بعد از کلی تعریف و تمجید دختره برگشت گفت من دانشجوی استادم . که انگار یک سطل آب ریختن رو سرم و مثل ماست وا رفتم و اون بیچاره هم برای اینکه من خیلی خجالت نکشم گفت البته دختر منم همین اندازه ها شده دیگهههههههههه و من یه پا داشتم یه پای دیگه هم قرض کردم و فرارررررررررر
دختره پررو خوب خیلی شبیه بچه گیهای دخترش بودددد.
عضویت: 1391/07/04
تعداد پست: 1020
ثمن جون پندار
دختره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وای
راهکار هایی برای شیرین تر شدن زندگی هاتون:http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=529491
هنوز هم هستند دخترانی که تنشان بوی محبت خالص می دهد.. بکرند... نابند... احساساتشان دست نخورده است ، لمس نشده اند ، تحقیر نشده اند ، آری ، هنوز هم هستند ! نادرند ! کمیاب اند ! پاک اند ! روزی که قرار می شود کنار گوش کودکی لالایی بخوانند ، شرمشان از نام " مادر " نمی شود ! و زیر آغوش همسرشان ، چشمانشان را نخواهند بست که با رویای دیگری سر کنند...
969
عضویت: 1389/01/14
تعداد پست: 436
ولی پندار پسره ها .پسر عبدالرضا اکبری اسمش پنداره اون بازیگره
عضویت: 1391/11/21
تعداد پست: 1683
من هم دختری با اسم پندار دیده ام
من در آن شادمانی که از ازل برایم مقدر شده ,غرقه ام .خدایا شکر
عضویت: 1392/08/08
تعداد پست: 576
یه روز هم سر کلاس بودیم . استاد داشت حضور غیاب میکرد
رسید به فامیلی یکی از بچه ها . فامیلیش دروازه بان بود!!!
گفت : دوازه بان
گفتن :حاضر
یکی از پسرای کلاس گفت : منم هاف بک هستم
کل کلاس رفتن رو هواااااا
البته مسخره کردن کار خوبی نیست ولی بنده خدا باید میرفت فامیلیشو عوض میکرد دیگه ...
عضویت: 1391/06/10
تعداد پست: 210
وای بچه ها چقدر شماها باحالید من که مردم از خنده
چنان باش که به هرکس بگویی مثل من رفتار کن (کانت)
عضویت: 1391/11/21
تعداد پست: 130
وای نلی زن داره و با این سن و سالش دوست دختر هم داره!
مادرشوهرت میدونه؟
مواظب شوهرت باش که پسر این پدره!
978
عضویت: 1391/04/26
تعداد پست: 4523
عضویت: 1390/03/18
تعداد پست: 6357
ساده و مامان محمد طاها ..... همکلاسی دختر من که اسمش پندار بود .. حالا اسم پسر کدوم بازیگر باشه نمیدونم خواهر ....... اتفاقا الان هم با هم در تماسیم و هر وقت یادش میارم حرص میخوره میگه استاد بیشعور ابروم رو برد
رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاء
عضویت: 1392/09/27
تعداد پست: 1821
واااااااای
این پندار خیلی باحال بود
خاله ها به وبلاگ دخترم سر بزنید؛خوشحال میشیم نظر بدین http://zahratala93.niniweblog.com/ ღღدختر خوشگلم 29 فروردین اومد تو بغلمღღ
عضویت: 1392/08/12
تعداد پست: 3955
نه فقط عاشقت هستم... مرهمی رو قلب خستم... این تویی که می پرستم... سرسپرده تو هستم.....
عضویت: 1392/11/01
تعداد پست: 21
چند روز پیش مامانم بعد از ظهر خابیده و ساعت 7 شب بیدار شده.حالا فک کرده 7 صبحه و باید بره مدرسه) معلمه مامانم)
بعد پاشده یه نگا اینور کرده یه نگا اونور دیده برادر و پدرم نیستن و جاشون جمعه. بعد با خودش گفته حتما اینا از دیشب نیومدن خونه و رفتن بیرون یه اتفاقی افتاده مردن که دیگه بر نگشتن!
هیچی دیگه می گفت از جام جستم بیرون و همینطور که داد می زدم خاآ ا ا ا ک بر سرمممم خا ا ا ک بر سرمممم دولا دولا رفتم سمت دستشویی چون جیشم داشت می ریخت.دمه در دستشویی همینطوری خاک بر سر گویان دیده نه شوهر و پسرش مهم ترن برگشته باز زنگ زده ببینه کجان اینا ساعت هفته صبح!
دیگه بابام براش توضیح داده که زن هفته شبه الان! بد سوتی دادی!
932
عضویت: 1391/04/26
تعداد پست: 122
سلام ثمین جون.دانشگاه صنعتی اصفهان درس خوندی؟آخه من و شوهرم اونجا بودیم و این سوتی که گفتی سر کلاس یکی از دوستای شوهرم اتفاق افتاد
عضویت: 1387/04/15
تعداد پست: 748
یکبار نتتا ذنتنته تدنندع بودر تا تل ببائ ابذس حربات ذرئدوت نتا هع منت متت ا راتذتذد ذ اررتتذنتذنذنتذنذ
عضویت: 1392/07/26
تعداد پست: 936
بانو
خدا یا شکرت که سومین گل زندگیمم سالمه کمک کن تا صالح هم باشه
عضویت: 1392/07/25
تعداد پست: 2236
بانو کاملا فهمیدیم عریررررررررررم
نمایندگی فروش محصولات آرایشی بهداشتی گیاهی اوریفلم سوئد دومین برند برتر سال2017 تلفن 09309454669
عضویت: 1392/07/25
تعداد پست: 2236
1 شب اوایل زندگی از عروسی اومدیم دیر وفت و خسته
آقایون هم که سابفه شون رو دارین اونام میهوان دوباره دوماد بشن هر عروسی که میرن خلاصه ما مشغول تفریحات سالم
بودیم 1 دفعه دیدم دیکه کاملا خشک شدم هیچ حرکتی نمیتونم بکنم بععععععععععععععععععله متوجه شدم حین عملیات در حالی که روی طرف بودم از شدت خستگی هر 2 خوابمون برده
حالا تصور کنین به چه زحمتی تونستم بلند شم واز من بدتر شوشو بود که سنگینی من هم اضافه بر سازمان اصلا 1 مدتی نمیتونست نکون بخوره من هم که خنده امونو برده بود
من:
شوشو موقع بلندشدن:
نمایندگی فروش محصولات آرایشی بهداشتی گیاهی اوریفلم سوئد دومین برند برتر سال2017 تلفن 09309454669
835