سلام من تازه عضو شدم چند روزه و قبلا خواننده خاموش بودم
پسر من 6 سالشه و خیلی شیطونه یه بیماری پوستی داره به اسم پسوزیاریس که نباید استرس داشته باشه استرس که داره تمام بدنش میریزه بیرون و ترک میزنه
من معلمم و الان عیده و تعطیل و مجبورم با خانواده شوهر رفت و امد کنم
دیروز رفتیم نیشابور مادر شوهرم اینقدر دست به پشت بچم کشید که بچم یاغی شد و همش داد و بیداد ما از نیشابور بعد نیم ساعت از اونا جدا شدیم و گفتیم ما بر میگردیم مشهد ولی بر نگشتیم و رفتیم نیشابور رو تنهایی بدون اوناگشتیم و پسرم ارام و دیگه اذیت نکرد
امشب خونه جاریم بودیم باز دوباره مادرشوهر و خواهر شوهرم دست به پشت بچم کشیدن که مامان و بابات لیاقت تو رو ندارن و مدام حرف بیخود اونم جلوی جاریم که دفعه اول ما رفتیم خونش و تازه عروس ما شده
مادر شوهرم بلند بلند که خدا شوهرم رو لعنت کنه که بچه رو دعوا میکنه اعصابم بهم ریخت و بلند شدم اومدیم خونه الانم شوهرم قهره رفته تو اتاق خوابیده که من مقصر بودم و نباید بلند میشدم و مادر شوهرم حق داره بچه من رو جریح کنه و پررو و میگه مادرم هر چی بگه راست میگی تو باید بگی چشم با اینکه من اصلا دعوام نکردم فقط گفتم بچه اذیت میکنه پاشو بریم
یعنی منی که روانشناسی خوندم عرضه ندارم بچم رو تربیت کنم بعد یه زن پیر و خواهر شوهرم که تا ابتدایی درس خونده و معلولیت ذهنی داره میتونن
لایکم نکن عزیزم حس ندارم پاک کنم