موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

معنای اصطلاحی تاثیر

معنای اصطلاحی تاثیر

نویسنده : سمیرا | زمان انتشار : 18 تیر 1400 ساعت 15:03


مترادف تاثیر: اثر، اثربخشی، اثرگذاری، واکنش، فعل وانفعال، افاقه، نتیجه، اعتبار، اهمیت، نفوذ رسوخ، قدرت، گیرایی، اثر کردن، اثر گذاشتن، نفوذ کردن، کاراشدن، کارگر شدن
برابر پارسی: کارایی، درآیش، کارسازی، هنایش، هَنایش

معنی تاثیر در لغت نامه دهخدا

تأثیر. [ ت َءْ ] (ع مص ) اثر و نشان گذاشتن در چیزی. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نشان گذاشتن در چیزی. (آنندراج ). اثر کردن. (زوزنی ). و با لفظ داشتن و کردن مستعمل است (در فارسی ). (آنندراج ) : این دوستی چنان مؤکد گردد که زمانه را در گشادن آن هیچ تأثیرنماند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 212، چ فیاض ص 215).
ارکان موالید بدو هستی دارند
تأثیر بسی مشمر در وی حدثان را.

ناصرخسرو.

تن جفت نهانست و بفرمان روانست
تأثیر چنین باشدفرمان روان را.

ناصرخسرو.

آدمی را ز چرخ تأثیریست
چرخ را از خدای فرمانیست.

مسعودسعد.

اینهمه حشمت ز یک تأثیر صبح بخت تست
باش تا خورشید اقبالت برآید آشکار.

سنایی.

کشته ٔ معشوق را درد نباشد که خلق
زنده بجانند و ما زنده بتأثیر او.

سعدی.

جان من زنده بتأثیر هوای لب تست
سازگاری نکند آب و هوای دگرم.

سعدی.


تأثیر. [ ت َءْ ] (اِخ ) نام وی میرزا محسن از تبریزی های متولدشده در اصفهان است. اجداد وی را شاه عباس صفوی از تبریز کوچانید و در اصفهان مسکن داد. تاریخ تولد تأثیر را بر مبنای این دو بیت :
در پنجه و پنج عمر درباختنی
یک گوهرم افتاد و نشد ساختنی
تاریخ به جاخالی دندان آمد
انداختمی یکی ز انداختنی.
در حدود سال 1060 هَ. ق. دانسته اند و بنا بر تصریح تذکره ٔ خوشگو بسال 1129 هَ. ق. درگذشت. وی از مستوفیان دربار صفوی و چندی هم وزیر یزد بود:
چون خلاص از عمل یزد شدم
گشتم آسوده فتادم به بهشت
پی تاریخ یکی ز اهل سخن
قلم آورد و «تخلص » بنوشت.
چنانکه از این ابیات آشکارمی گردد وی بسال 1120 هَ. ق. از خدمات دیوانی کناره گرفت و با عزت و احترام در خانه ٔ خود معتکف گشت تا برحمت ایزدی پیوست. آذر بیگدلی در آتشکده آرد: «با وجود اینکه تخلصش تأثیر است ، سخنش بی تأثیر است ». اورا دیوانی است شامل قصاید، مقطعات ، مثنوی ها، غزلیات که در حدود 16435 بیت شمرده اند. رجوع به آتشکده ٔ آذر (چ زوار) ص 174 و فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ج 2 ص 573 و کتاب دانشمندان آذربایجان صص 77-81 و قاموس الاعلام ترکی و تذکره ٔخوشگو و تاریخ یزد آیتی شود.

معنی تاثیر به فارسی

تاثیر

اثرکردن، اثرگذاشتن درچیزی ، نفوذکردن
۱- ( مصدر ) کارگر شدن کارگر افتادن کاری شدن . ۲- نشان گذاشتن اثر کردن . ۳- ( اسم ) نفوذ کارگری . جمع : تاثیرات .
نام وی میرزا محسن از تبریزی های متولد شده در اصفهان است . اجداد وی را شاه عباس صفوی از تبریز کوچانید و در اصفهان مسکن داد .

موثر واقع شدن ٠ نتیجه داشتن ٠

( مصدر ) ۱- کارگر شدن نفوذ کردن . ۲- ناشن گذاشتن اثر کردن .


معنی تاثیر در فرهنگ فارسی عمید

تاثیر

۱. اثر گذاشتن در چیزی، اثر کردن.
۲. (اسم) نفوذ، قدرت تاثیرگذاری.

تاثیر در جدول کلمات

تاثیر

هنایش

تاثیر گذار

نافذ


معنی تاثیر به انگلیسی

influx (اسم)

ریزش ، ورود ، تاثیر ، نفوذ ، هجوم

action (اسم)

گزارش ، عمل ، فعل ، کنش ، کار ، کردار ، جدیت ، اقدام ، بازی ، حرکت ، رفتار ، نبرد ، جنبش ، تاثیر ، تعقیب ، اشاره ، وضع ، پیکار ، طرز عمل ، تمرین ، سهم ، سهام شرکت ، جریان حقوقی ، اقامهء دعوا ، اشغال نیروهای جنگی ، اثر جنگ ، جریان

influence (اسم)

توانایی ، تاثیر ، برتری ، تفوق ، اعتبار ، نفوذ ، تجلی

impression (اسم)

تاثیر ، اثر ، گمان ، خیال ، احساس ، عقیده ، ادراک ، چاپ ، خاطر ، خاطره ، نشان گذاری ، جای مهر

efficacy (اسم)

تاثیر ، اثر ، درجه تاثیر

affection (اسم)

تاثیر ، خوی ، مهربانی ، عاطفه ، محبت ، ابتلاء ، مهر ، برخورد ، عدم تنافر ، عطف ، علاقه

sensation (اسم)

تاثیر ، ظاهر ، احساس ، شور ، حس

معنی کلمه تاثیر به عربی

تاثیر

احساس , تاثير , تدفق , خصلة , کفاءة , مودة

ادمان الخمور

ختم

استيراد

کفاءة

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر