موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

شعر قیصر امین پور درباره دوست

شعر قیصر امین پور درباره دوست

نویسنده : مینا علی زاده | زمان انتشار : 05 تیر 1398 ساعت 12:46

اشعار قیصر امین پور

گلچین زیباترین اشعار عاشقانه قیصر امین پور درباره عشق و خدا و جملات و شعرهای کوتاه و بلند قیصر امین پور با عکس های زیبا

شعر قیصر امین پور درباره عشق

%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D9%88%D8%B1-4.jpgعکس نوشته اشعار قیصر امین پور

ای عشق
به شوق تو
گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم …

******

بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود

از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود؟

******

زندگی بی عشـق، اگر باشد، همان جان کندن است
دم به دم جان کنـــدن ای دل کار دشواری است، نیست؟

زندگی بی عشــق، اگر باشد، لبی بی خنده است
بر لب بی خنـده باید جای خندیدن گریست

******

اشعار عاشقانه قیصر امین پور

دوست ترت دارم، از هرچه دوست
ای تو به من، از خود من، خویش تر

دوست تر از آنکه بدانی چقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر !

******

راستی در میان اینِ همه اگر،
تو چقدر بایدی …!

******

اشعار کوتاه قیصر امین پور

موجیم و وصل ما، از خود بریدن است
ساحل بهانه ای است، رفتن رسیدن است

تا شعله در سریم، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است

******

%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D9%88%D8%B1-1.jpgگزیده اشعار قیصر امین پور

ما گنهکاریم، آری، جرم ما هم عاشقیست
آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست، کیست؟!

******

مَگَر تو اِی هَمه هَرگِز
مَگَر تو اِی هَمه هیچ
مَگَر تو نُقطه پایان
بَر این هِزار خَطِ ناتَمام بگذاری

مَگَر تو اِی دَمِ آخر
دَر این میانه تو
سَنگِ تَمام بگذاری …

******

با توام
ای لنگر تسکین!
ای تکان‌های دل!
ای آرامش ساحل!
با تو‌ام
ای نور!
ای منشور!
ای تمام طیف‌های آفتابی!
ای کبود ارغوانی!
ای بنفشابی!
با تو ام ای شور ای دل‌شوره‌ی شیرین!
با توام
ای شادی غمگین!
با توام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمی‌دانم!
هر چه هستی باش!
ای کاش…
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش،
اما باش!

******

موسیقی سکوت شب و بوی سیب
یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره

******

شعر قیصر امین پور درباره عید

%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D9%88%D8%B1-5.jpgزیباترین شعرهای قیصر امین پور

‏تو بیایی، همه‌ی ثانیه‌ها، ساعت‌ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند!

******

دیر گاهی است
که افتاده ام از خویش به دور

شاید این عید
به دیدار خودم هم بروم …

******

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم ؟

گفته بودم که به دریا نزنم دل، اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم ؟

******

جملات زیبای قیصر امین پور

بعضی از آدم ها ترجمه شده اند
بعضی از آدم ها فتو کپی آدم های دیگرند.
بعضی از آدم ها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند.
بعضی از آدم ها فقط جدول و سرگرمی دارند
بعضی از آدم ها خط خوردگی دارند
بعضی از آدم ها را چند بار باید بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم
و بعضی از آدم ها را باید نخوانده کنار گذاشت
از روی بعضی از آدم ها باید مشق نوشت و از روی بعضی از آدم ها جریمه …

******

بادِ بازیگوش، بادبادک را
بادبادک، دستِ کودک را
هر طرف می بُرد…
کودکی هایم با نخی نازک
به دستِ باد
آویزان!

******

%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D9%88%D8%B1-6.jpgشعرهای قیصر امین پور

یش از آنکه با خبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود!
آی …
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!

******

زیباترین اشعار قیصر امین پور

دل داده‌ام بر باد، بر هر چه بادا باد
مجنون‌تر از لیلى، شیرین‌تر از فرهاد

اى عشق، از آتش اصل و نسب دارى
از تیره‌ی دودى، از دودمانِ باد

آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر
از بوى تو آتش، در جانِ باد افتاد

هر قصرِ بى‌شیرین، چون بیستون ویران
هر کوهِ بى‌فرهاد، کاهى به دست باد

هفتاد پُشتِ ما از نسل غم بودند
ارثِ پدر ما را، اندوهِ مادرزاد

از خاک ما در باد، بوى تو مى‌آید
تنها تو مى‌مانى، ما مى‌رویم از یاد

******

ای شما!
ای تمام نام های هر کجا!
زیر سایبان دست های خویش
جای کوچکی به این غریب بی پناه می‌ دهید؟
این دل نجیب را
این لجوج دیر باور عجیب را
در میان خویش
راه می‌دهید؟

******

گلچین اشعار قیصر امین پور

طرح لبخند تو
پایان پریشانی ها …

******

در خواب های کودکی ام
هر شب طنین سوت قطاری
از ایستگاه می گذرد.
دنباله قطار
انگار هیچ گاه به پایان نمی رسد!

انگار
بیش از هزار پنجره دارد
و در تمام پنجره هایش
تنها تویی که دست تکان می دهی …

******

چیزی عزیزتر زتمام دلم نبود …
ای پاره دلم …! که بریزم به پای تو!

******

می‌خواهمت
چنان که شب خسته خواب را

می‌جویمت
چنان که لب تشنه آب را …

******

از هر نظر تو عین پسند دل منی
هم دیده، هم ندیده، پسندیده ام تو را

زیبا پرستیِ دل من بی دلیل نیست
زیرا به این دلیل پرستیده ام تو را

******

اشعار احساسی قیصر امین پور

حتی
اگر نباشی
می آفرینمت …

******

دستی زِ کرم به شانه ما نزدی
بالی به هوای دانه ما نزدی

دیری است دلم چشم براهت دارد
ای عشق سَری به خانه ی ما نزدی…

******

سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟
خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟

نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن
طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟

طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن
آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟

طالع تیره ام از روز ازل روشن بود
فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟

من که دریا دریا غرق کف دستم بود
حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟

گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟

آمدم یک دم مهمان دل خود باشم
ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا

******

از شعر و استعاره و تشبیه برتری
با هیچکس بجز تو نسنجیده‌ام تو را …

******

%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D9%88%D8%B1-7.jpgعکس نوشته قیصر امین پور

چیزی
کم از
بهشت ندارد
هــوای تو …!

******

هر چه کاشتم به باد رفت و ماند
کاش‌ ها و کاش‌ ها و کاش‌ ها …

******

سر به زیر و ساکت و بی دست و پا می رفت دل
یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد

******

بی نام تو
حتی
یک لحظه احتمال ندارم

چشمان تو
عین الیقین من
قطعیت نگاه تو
دین من است

من از تو ناگزیرم
من
بی نام ناگزیر تو می‌میرم

******

آخرین برگ درخت افتاد
در حیاط خلوت پاییز
شادی شمشاد!

******

دلم ز دست زمین و زمان به تنگ آمد
مرا ببر به زمین و زمانه ای دیگر

******

کاری ندارم که کجایی؟ چه می کنی؟
بی عشق سر مکُن که دلت پیر می شود

******

شعر قیصر امین پور، قطار

قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود

و من چقدر ساده ام
که سال های سال
در انتظار تو
کنار این قطارِ رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام !

******

شعر قیصر امین پور درباره خدا

می‌توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا

می‌توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد

می‌توان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت

******

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم…

******

گِله ازدست کسی نیست
مقصر، دل دیوانه ی ماست

******

امروز تمام حوصله ام را
در یک کلام کوچک
در تو !
خلاصه کردم
ای کاش می شد
یک بار
تنها همین
یک بار
تکرار می شدی !
تکرار …..

******

سال‌ ها رفت و هنوز …
یک نفر نیست بپرسد از من،
که تو از پنجره‌ عشق
چه‌ ها می‌خواهی …؟

******

بگذار با تو عالم خود را عوض کنم
یک لحظه تو به جای من و من به جای تو

این حال و عالمی که تو داری برای من
دار و ندار و جان و دل من برای تو

******

لبخند تو خلاصه خوبی هاست …
لَختی بخند، خنده گل زیباست …

******

من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم

سلامی صمیمی‌ تر از غم ندیدم
به اندازه‌ غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم‌ آواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

******

در کتاب چار فصل زندگی
صفحه ها پشت سرِ هم می روند

هر یک از این صفحه ها، یک لحظه اند
لحظه ها با شادی و غم می روند …

گریه، دل را آبیاری می کند
خنده، یعنی این که دل ها زنده است …

زندگی، ترکیب شادی با غم است
دوست می دارم من این پیوند را

گر چه می گویند: شادی بهتر است
دوست دارم گریه با لبخند را

******

من جز برای تو نمی خواهم خودم را …
ای از همه من های من بهتر، منِ تو

******

از من عبور می کنی و دم نمی زنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای …

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر