مجله اینترنتی دلخوشی: در این مطلب مجموعه کاملی از ضرب المثل های فارسی را به همراه معنا و تفسیر ضرب المثل های فارسی، بر اساس حروف الفبا، برای شما جمع آوری کرده ایم.
ضرب المثل های فارسی با معنی:
ضرب المثل با حرف الف :
۱) آش دهانسوزی نیست : بسیار مطلوب و محبوب نیست.
۲) آتیش بیار معرکه : بهم زنی می کند.
۳) ادب از که آموختی از بی ادبان : با دیدن رفتار بی ادبان آن کارها را انجام ندادن.
۴) آب در هاون کوبیدن : کاربیهوده انجام دادن.
۵) آتیش زده به مالش : هر چی داشته بخشیده.
۶) آش کشک خاله ات رو بخوری پاته نخوری پاته : این کار را باید انجام دهی چه دلت بخواد چه دلت نخواد.
۷) آب از دستش نمی چکد : خیرش به کسی نمی رسد.
۸) از این ستون به آن ستون فرجی است : گذشت زمان ممکن است برای حل مشکل تو مؤثر واقع شود.
۹) آب برو، نان برو تو هم به دنبالش برو : جمله ی توهین آمیزی است.
۱۰) آب ازدریا بخشیدن : از مال دیگران بخشیدن و منت نهادن.
۱۱) آفتاب عمرش لب بومه : چیزی بمرگش نمانده.
۱۲) آسمون همه جاش یه رنگه : هر جا که باشی وضع همینه.
۱۳) آب ازآهن جدا کردن : کار د شواری را انجام دادن.
۱۴) آن راکه حساب پاک است ا ز محاسبه چه باک است : کسی که کارش در ست است از حساب و کتاب ترسی ندارد.
۱۵) آنروز که آواز بود فکر زمستانت هم بود : به فکر آینده نبودن.
۱۶) آب دریا به دهن سگ نجس نمی شود : پشت دیگران ازکسی بدگویی کرد.
۱۷) اسب تازی گر ضعیف بود همچنان از طویله ی خر : به انتقاد از بی اهمیت ها.
۱۸) اندازه نگهدار کلواوشر بواو لا تسرفوا : پرخوری.
۱۹) ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روز را دریابی : استفاده از اندک فرصت مانده.
۲۰) آسمان وریسمان را سر هم بافتن : دوچیز بی تناسب را به هم ارتباط دادن، نامربوط گفتن.
۲۱) آب از سر گذشتن : امید نداشتن، به پایان آمدن امری.
۲۲) آب در کوزه ماتشنه لبان می گردیم : هدف ومقصود در نزدیکی ما قرار دارد اما به دنبال آن می گردیم.
۲۳) آدم گرسنه سنگ را هم می خورد : به کسی می گویند که بهانه مطلوب بودن غذا را از خوردن آن امتنا می کند.
۲۴) آدم یک دنده : ثابت محکم، بیشتر در جهت منفی.
۲۵) آسمان به زمین نمی آید : اتفاق فوق العاده ای روی نخواهد داد.
ضرب المثل با حرف ب :
۱) بادمجان بم آفت نداره : مقاومت داشتن در برابر سختی ها.
۲) با یک گل بهار نمیشه : با یک شخص درستکار دنیا درست نمی شود.
۳) بزک نمیر بهارمیاد، خربزه با خیار می یاد : به کسی و عده های دورو رازدادن.
۴) بازبان خوش مار را از سوراخ بیرون می کشد : باچرب زبانی کارهای خویش راپیش می برد.
۵) برای لای جزر دیوار خوبه : خیلی بی مصرف است.
۶) به دعای گربه ی سیاه، بارون نمی باره : خشم خدا نسبت به افراد بدکار.
۷) با یه من عسل هم نمی شود خوردش : بد اخلاق بودن.
۸) باد آورده را باد می برد : هر چیزی که آسان بدست می آید آسان هم از دست می رود.
۹) به در گفت دیوار بشنوه : غیر مستقیم حرف زدن.
۱۰) با یک تیر و دو نشون زدن : با انجام یک کار به چند نتیجه عالی رسیدن.
۱۳) بزرگی به عقل است نه به سال : در تقابل بین کارها وسخنان خردمندانه ی خردسال با سخنان وکارهای نابخردانه ی بزرگسال گفته می شود.
۱۴) با هر دست که دادی پس می گیری : پاداش حتمی در مقابل هر خوبی.
۱۵) برای همه مادر است برای من زن بابا : با همه مهربان است با من نا مهربان است.
۱۶) به نطق آدمی بهتر است از دواب، دواب از تو به گر نگویی صواب : استفاده از سخنان خوب در حرف زدن.
۱۷) با پولها کباب بی پول ها دود کباب : شخص ثروتمند از مواهب زندگی استفاده می کند و بینوا می بیند و حسرت می کشد.
۱۸) با ماه نشینی، ماه شوی، با دیگ نشینی سیاه شوی : در تأثیر همنشینی گویند، یعنی در اثر همنشینی با بدان، بد می شوی و با نیکان نیک.
۱۹) با پنبه سر بریدن : با نرمی به کسی آسیب رساندن صدمه زدن.
۲۰) بالاخانه اش را اجاره داده است : عقلش کم است.
۲۱) به تنبل گفتند برو سایه گفت سایه خودش می آید : از تنبلی زیاد.
۲۲) به دریابرود دریا خشک می شود : در باره ی افراد بی طالع و بی اقبال گویند.
۲۳) به هر سازی رقصیدن : مطابق هر میلی رفتار کردن.
ضرب المثل با حرف پ :
۱) پشت دست داغ کردن : تصمیم گرفتن برای انجام ندادن کاری.
۲) پشت چشم نازک کردن : ناز آوردن.
۳) پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است : در مذمت نادانی.
۴) پا به دریا بگذاره دریا خشک می شود : بد شانس است.
۵) پنجه با شیر انداختن و مشت با شمشیر زدن کار خردمندان نیست : کار خطرناک کردن کار انسانهای عاقل نیست.
۶) پی تقدیر رفتن از کوری است : در نکوهش سستی وتنبلی ویا استفاده نکردن از عقل وفکر خود.
۷) پول که زیاد شد خانه تنگ می شود و زن زشت : ثروت زیاد، انسان را به سرگرمی های ناپسند وا می دارد.
۸) پشم در کلاه نداشتن : بی مایه بودن.
۹) پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است : تربیت نا اهل را چون گردوگان بر گنبد است.
۱۰) پولش از پارو بالا می ره : ثروت زیادی دارد.
۱۱) پرده هفت رنگ مگذار تو که در خانه بوریا داری : قناعت.
۱۲) پایان شب سیه سپید است : مثل از پی هر گریه آخر خنده ای است.
۱۳) پیاده شو با هم راه بریم : در مورد کسی که خیلی مغرور و متکبر شده است.
۱۴) پول علف خرس است : دارایی و مال را به هر کس که بخواهد نباید داد.
۱۵) پشت دست را داغ کردن : تصمیم به انجام ندادن کاری گرفتن.
۱۶) پا از گلیم بیرو ن بردن : توجه به حد وحدود خود نکردن.
۱۷) پدر کشی داشتن باکسی : دشمنی سختی باکسی داشتن.
۱۸) پشت کسی را به خاک مالیدن : او را شکست دادن.
۱۹) پس از مرگ سهراب ونوشدار : کار از کار گذشتن.
۲۰) پایش لب گور است : نزدیک مردن است.
ضرب المثل با حرف ت :
۱) تا تریاق از عراق آرند مار گزیده مرده باشد : به تاخیر انداختن کاری که اهمیت فوری و بسیار دارد.
۲) تخم مرغ دزد شتر مرغ دزد می شود : کسی که دست به عمل کوچکی زد کم کم کارهای بد برزگتر انجام می دهد.
۳) توبه گرگ مرگ است : کسی که دست از عادتش بر ندار.
۴) تر وخشک را باهم سوختن : استثنا در کار نبودن.
۵) تا تنور گرم است نان را بچسبان : کاملاً از فرصت استفاده کردن.
۶) ته جیبش تار عنکبوت بسته است : بی پول وفقیر است.
۷) تیرش به سنگ می خوره : به هدفش نمی رسه.
۸) تیر توی تاریکی انداختن : با چشم بسته کاری رو انجام دادن.
۹) تعارف اومد نیامد دارد : به کسی که تعارف می کنی ممکن قبول کنه ممکن نکنه.
۱۰) توی هول ولا ماندن : مضطرب بودن، تردید داشتن.
۱۱) تیشه به ریشه زدن : با پای خود به گور رفتن.
۱۲) توی هفت آسمون یک ستاره نداشتن : بد شانسی آوردن.
۱۳) توی هچل افتادن : گرفتار شدن، دچار زحمت شدن.
۱۴) تافته جدا بافته بودن : خود را غیر از بقیه دانستن.
۱۵) تو را خواهند پرسید که عملت چیست نگویند پدرت کیست : باز خواست آخرت.
۱۶) تو به خیر و من به سلامت : دیگر ما به یکدیگر کاری نداریم.
۱۷) توانگری به قناعت به از توانگری به بضاعت : کسی که قانع است قدرتمند است.
ضرب المثل با حرف ج :
۱) جوجه را آخر پائیز می شمرند : نتیجه کار آخر معلوم می شود.
۲) جان به عزرائیل ندادن : فوق العاده خسیس بودن.
۳) جانماز آب کشیدن : در ظاهر خود را خوب نشان دادن.
۴) جواب ابلهان خاموشیست : جواب نادانها را نباید داد.
۵) جایی نمی رود که آبرویش رود : عاقل است.
۶) جواب دندان شکن : یعنی با منطق و حساب پاسخ دادن.
۷) جنگل مولاست : جماعتی نامناسب در جایی جمع شده اند.
۸) جایی نمی خوابه که آب زیرش بره : برای افراد زیرک گفته می شود.
۹) جور استاد به زمهر پدر : سخت گیری معلم به نفع شاگرد است.
۱۰) جنگ دو سردارد : یعنی پایان جنگ گاهی پیروزیست و گاهی شکست است.
۱۱) جایی رفت که عرب نی انداخت : کنایه از این است که بازگشتی ندارد.
۱۲) جان کسی را به لب آوردن : زیادی منتظر شدن.
۱۳) جاتره بچه نیست : چیزی وجود ندارد.
۱۴) جنسش شیشه خورده دارد : نادرست است.
۱۵) جای که نمک خوردی نکمدان مشکن : در نکوهش خیانت به افرادی که در حق آدم خوبی کرده اند.
۱۶) جیم شدن : آهسته وبدون آنکه کسی متوجه شود محلی را ترک گفتن.
۱۷) جهان ای برادر نماند بر کس دل اندر جهان آفرین بند و بس : دوری از دل بستن به دنیا (نزدیک شدن به خدا).
۱۸) جای سوزن انداختن نیست : شلوغی آن مکان.
۱۹) جلز ولز کردن : بسیار التماس زاری کردن.
۲۰) جوانمردی که بخورد و بدهد به از عابری که نخورد و بنهد : جوانمردی که به دیگران کمک می کند بهتر از پارسایی است که نمی خورد و به دیگران هم کمک نمی کنند.
ضرب المثل با حرف چ :
۱) چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی : عاقل کاری را که پشیمانی به بار می آورد نمی کند.
۲) چپ چپ نگاه کردن : با تلخی وخشم به کسی نگریستن.
۳) چو فردا شد فکر فردا کنیم : از حالا جوش فردا را نزنیم.
۴) چشمش شور است : کسی که چشم گیرا داشته باشد وباعث آسیب دیگران شود.
۵) چند تا پیراهن بیشتر پاره کرده : با تجربه تر است.
۶) چغندر به هرات زیره به کرمون : هر چیزی به جای خودش.
۷) چوب لای چرخ گذاشتن : مانع پیشرفت دیگران شدن، مانع ایجاد کردن.
۸) چیزی که عوض داره گله نداره : این کار به آن کار در.
۹) چاقو دسته خودش را نمی بره : خویشان و بستگان برای همدیگر ناراحتی تولید نمی کنند.
۱۰) چانه اش گرم شد : زیاد حرف می زند.
۱۱) چیزی بارش نیست : ساده لوح بودن.
۱۲) چیزی که از خدا پنهان نیست از بنده چه پنهان : جای مخفی کردن چیزی نیست.
۱۳) چشم بسته غیب می گوید : به کسی گفته می شود که از موضوع روشن و واضح خبر می دهد.
۱۴) چیزی در چنته نداشتن : بی اطلاع بودن.
۱۵) چشمش آلبالو گیلاس می چینه : چیزی را به طور درست نمی بیند.
۱۶) چوب دوسر نجس : کسی که مورد نفرت دو طرف دعوا ونزا باشد.
۱۷) چوب به لانه زنبور کردن : کارهای خطرناک انجام دادن.
۱۸) چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن : در آمد نداری قناعت کن.
۱۹) چو انداختن : جال و جنجال را انداختن.
۲۰) چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است : به جای واجب باید پرداخت.
ضرب المثل با حرف ح :
۱) حساب حسابه، کاکابرادر : مثل، برادریمان سر جاش بزغاله یکی هفت صنار.
۲) حساب به دینار، بخشش به خروار : در حساب باید دقیق بود ودر بخشش سخاوتمند.
۳) حرف راست را باید از بچه شنید : صحبت درست را که کودک می گوید، صحیح است.
۴) حق کسی را کف دستش گذاشتن : سزای عمل کسی را دادن.
۵) حسود هرگز نیاسود : از بخل و کینه به جایی نمی رسد.
۶) حلزون خود را به جمع شاخدارها می کند : چیزی کوچک وبی اهمیت خود را داخل بزرگان می کند.
۷) حق به حقدار می رسد : کار شایسته سزای آدم دستکار است.
۸) حرفهای گنده تر از دهنش می زنه : سخنان نامناسب زدن.
۹) حنایش رنگ ندارد : کاری از او ساخته نیست.
۱۰) حالا که ماست نشد شیر بده : مقصودی معین ندارد.
۱۱) حسود از نعمت حق بخیل است و بنده بی گناه را دشمن می داند : حسادت.
۱۲) حاجی، حاجی را در مکه می بیند : وقتی کسی وعده ای می دهد و می رود و مدتی از او خبری نمی شود چون او را می بینند چنین می گویند.
۱۳) حال درماندگان کسی داند که به اصول خویش درماند : دردمندی.
۱۴) حمام زنانه شدن : شلوغ و پر سروصدا شدن.
۱۵) حادثه خبر نمی کند : اتفاقات پیش از آنکه بفهمیم روی می دهد.
۱۶) حسنی به مکتب نمی رفت وقتی می رفت جمعه می رفت : کار را بی موقع انجام دادن.
۱۷) حلوا حلوا دهن شیرین نمی شه : با زدن حرف حلوا بدان که دهانت شیرین نمی شود.
۱۸) حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی : تا آزمایش نکنی متوجه نخواهی شد.
۱۹) حرف حق تلخه : درست گفتن هر حرفی را گویند.
۲۰) حرف حساب جواب نداره : درست گفتن مسئله ای درباره حق کسی.
ضرب المثل با حرف خ :
۱) خودم کردم که لعنت بر خودم باد : مانند از ماست که بر ماست.
۲) خره ما از کرگی هم نداشت : بدشانس بودن.
۳) خدا نجار نیست اما درو تخته را خوب به هم می اندازد : این دو نفر در رفتار بسیار به هم شبیه هستند (به ویژه زن و مرد).
۴) خانه به دوش : بی خانه بودن.
۵) خرتب می کنه : در فصل تابستان کسی که لباس گرم بپوشد.
۶) خرس را به رقص آوردیم دمش را به دست آوردیم : کسی را وادار به انجام کاری کردن واز آن نتیجه گرفتن.
۷) خدا از دهنت بشنوه : کاش همان شود که شما گفتین.
۸) خر بیار و باقالی بار کن : در موردی گفته می شود که آشوب و معرکه بر سر موضوعی باشد.
۹) خروس بی محل بودن : وقتو زمان را تشخیص ندادن.
۱۰) خود را به موش مردگی زدن : در مورد کسی گفته می شود که در انجام کاری سستی می کند.
۱۱) خواب زن چپ می زند : در موری گفته می شود که خواب به تعبیرش خود باشد و بالعکس.
۱۲) خاله زنک بازی در آوردن : حرکات غیر جدی زنانه داشتن.
۱۳) خر تو خر بودن : هرج و مرج، بی نظمی و شلوغی زیاد.
ضرب المثل با حرف د :
۱) دیگ به دیگ می گه روت سیاه : کسی که عیب دارد به دیگران طعنه می زند.
۲) دل به دریا زدن : ریسک کردن.
۳) در دوازه رو می شه بست ولی در دهان مردم را نمی شود بست : هر کاری بکنی مردم درباره ات حرف می زنند.
۴) دل به دل راه داره : خبر داشتن از دوستی طرف.
۵) دشمن دانا به از دوست نادان : دانایی و فهمیدگی گرچه در دوست باشد، خوب است.
۶) دودو تا چهار تا : چیزی که واضح است.
۷) در کار نکو حاجت هیچ استخاره نیست : در انجام دادن کار خوب فکر و تأمل کردن جایز نیست.
۸) در جنگ نان وحلوا تقسیم نمی کنند : طبیعت جنگ، جنگیدن است.
۹) دیوار موش داره موشم گوش داره : حرف به گوش بقیه می رسد.
۱۰) درخت هرچه بارش بیشتر می شود سر فروتر می رود : در ستایش فروتنی افراد دارای مقام ویا ثروت.
۱۱) دود از کنده بلند می شه : با تجربه بودن افراد مسن.
۱۲) در دیزی باز است حیای گربه کجا رفت : از نبودن مانع نباید سوء استفاده نمود.
۱۳) دشمن آن به که نیکی بینند : نیکوکاری حتی در حق دشمنان.
۱۴) دست از سر کچل کسی برادشتن : کنایه از رها کردن کسی.
۱۵) داشتم فایده نداره از داریم بگو : از آنچه داشتی نگو بگو اکنون چه داری.
ضرب المثل با حرف ر :
۱) ریگ تو کفششه : منظور داشتن نقشه ی بدی در فکر.
۲) روزه ی کله گنجشکی گرفتن : تا نیم روز روزه داربودن و سپس غذا خوردن.
۳) روکه نیست سنگ پای قزوینه : پررو بودن.
۴) رفتم ثواب کنم کباب شدم : در برابر خوبی، بدی دیدم.
۵) راه باز است و جاده دراز : کسی برای رفتن مانع نمی شود.
۶) روزگار کسی را سیاه کردن : او را بدبخت کردن.
۷) رنگش مثل گچ سفید شد : منظور کسی است که از چیزی ترسیده و رنگش پریده باشد.
۸) روده بزرگه، روده کوچکه رو خورد : وقتی که انسان خیلی گرسنه باشد.
۹) روزه خوردنش را دیده ایم نماز کردنش را ندیده ایم : کار بدش را دیدیم اما کار خوبش را ندیدیم.
۱۰) روده تنگ به یک نان تهی پر گردد نعمت روی زمین پر نکند و بهره ننگ : قناعت.
۱۱) ریش خود را در آسیاب سفید کرده : با تجربه و آزموده نیست.
۱۲) رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن : آرامش.
۱۳) ریش در دست دیگران داشتن : اختیار در دست خود نداشتن.
۱۴) ریش و قیچی هر دو را به دست داشتن : اختیار کامل داشتن.
۱۵) رگ خواب کسی را به دست آورن : پیدا کردن نقطه ی ضعف کسی.
۱۶) رفت که ریش در بیاورد، سبیلش را هم باخت : خواست وضع بهتری پیدا کند، آنچه داشت از دست داد.
۱۷) روی کسی را سفید کردن : موجب سربلندی و خشنودی کسی شدن.
ضرب المثل با حرف ز :
۱) ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزا : هنگامی گفته می شود که تعارف بی فایده و باعث رنجش دیگران می شود.
۲) زیره به کرمان بردن : بردن چیزی به محلی که در آنجا فراوان باشد.
۳) زدیم و نگرفت : کسی که خود را به خطر بیاندازد و نتیجه ای نداشته باشد.
۴) زبانم مو در آورد : وقتی که کسی زیاد توضیح دهد و نتیجه نداشته باشد.
۵) زن نانجیب گرفتن آسان و نگه داشتن او مشکل : هر جور زن هرجا پیدا می شود.
۶) زیر آب کسی را زدن : کسی را نزد دیگری بی اعتبار کردن.
۷) زیر کاسه، نیم کاسه است : یعنی فریب و حقه ای در کار است.
۸) زمین دهان باز کرد و مرا در خود فرو برد : از بسیاری خجالتی چنین آرزویی کردن.
۹) زردآلو را می خورد برای هسته اش : هر کاری را برای نتیجه اش انجام می دهد.
۱۰) زن به در سرای مرد نکو هم درین عالم است دوزخ او : تأثیرخوب همنیشنی با افراد نیکوکار.
۱۱) زیر اندازش زمین است و رو اندازش آسمان : فقیر و بی چیز است.
۱۲) زیر رنج بود گنج های پنهانی : نتیجه دادن زحمات.
ضرب المثل با حرف س :
۱) سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند : وقتی احتیاج به کاری نیست دنبال کار اضافی نرو.
۲) سیب دو نیمه : کنایه از شباهت.
۳) سر پل خر بگیری : محل بررسی وگیر افتادن.
۴) سرش به تنش زیادی کرده است : از جانش سیر شده است.
۵) سکوت نشانه ی رضایت است : وقتی کسی ساکت است رضایتش را نشان می دهد
۶) سرد وگرم روزگار و چشیدن : تجربه آموختن، آزموده شدن
۷) سرش به تنش می ارزد : ارزش احترام گذاشتن را دارد.
۸) سگ زرد برادر شغال است : یعنی در یک جنسند.
۹) سر شاخ شدن : درگیر شدن.
۱۰) سبیلش را چرب کردن : یعنی به کسی رشوه دادن.
۱۱) سر پیری و معرکه گیری : در مورد کسانی است که زمان پیری کار جوانان را انجام می دهند.
۱۲) سر کسی را گرم کردن : کسی را مشغول کردن.
۱۳) سالی که نکوست از بهارش پیداست : مواقعی گفته می شود که کاری بر وفق مراد باشد.
۱۴) سیر به پیاز میگه پیف پیف چقدر بو می دی : کنایه به کسی است که خود پر از عیب و اشکال است ولی عیب کوچک دیگران را بزرگ جلوه دهد.
۱۵) سرکه ی مفت شیرین تر از عسل است : هر چیزی که رایگان باشد گواراست.
۱۶) سه چیز پایداری نماند مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیاست : سه چیز استوار نمی ماند مال که خرید و فروش نشود و علمی که مشورت در آن نباشد و پادشاه بی سیاست.
۱۷) سخن را سر است ای خردمند و بن میاور سخن در میان سخن : دوری کردن از میان حرف دیگران پریدن.
۱۸) سر و گوش آب دادن : کسب خبر و اطلاع کردن.
۱۹) سگ صاحبش را نمی شناسد : ازدحام و شلوغی زیاد.
ضرب المثل با حرف ش :
۱) شتر در خواب بیند پنبه دانه ؟ : کنایه از آدمی است که آرزوهای دور و درازی دارد.
۲) شنیدن کی بود مانند دیدن : هرگاه با چشم خودت ندیدی شایعات را باور نکن.
۳) شب آبستن است تا چه زاید سحر : حوادثی در پیش است باید در انتظار آن بود.
۴) شتر بابارش گم می شه : نا امن بودن مکانی.
۵) شتر سواری دولا دولا نمی شود : کار را باید با آگاهی انجام داد.
۶) شاهنامه آخرش خوش است : همیشه در اول کار نباید قضاوت کرد.
۷) شتر دیدی ندیدی : آنچه دیدی یا شنیدی بازگو نکن.
۸) شتری که در خانه ی همه را می زند : عاقبتی که برای همه است.
۹) شمر، جلودارش نمیشه : یعنی بسیار آدم شروری است.
۱۰) شش ماهه به دنیا آمدن : بسیار عجول بودن.
۱۱) شیطان با مخلصان بر نمی آید و سلطان با مفلسان : شیطان با آدمهای یک رنگ کاری ندارد.
۱۲) شیری یا روباه؟ : پیروز باز گشتی یا شکست خورده؟.
۱۳) شوی زن زشت روی و نابینا به : شوهر زن زشت ونابینا باشد بهتر است.
۱۴) شام و ناهار هیچ چیز ،آفتاب به لگن هفت دست : خوراکی هیچ، اسباب و ظروف و سفره بیار، اصل هیچ و فروع بسیاراست.
۱۵) شیطان را درس دادن: باهوش و حیله گر بودن (جهت منفی).
ضرب المثل با حرف ص :
۱) صابونش به جامهی کسی خوردن : یعنی ضرور و زیان به او هم رسیده.
۲) صد تا چاقو بسازه، یکیش دسته نداره : یعنی هیچوقت بهحرفش اعتماد نکن.
۳) صد سال گدایی کرد امّا شب جمعه را نمیداند : کسی که به رموز کار خود آگاه نیست.
۴) صورتش را با سیلی سرخ نگاه می دارد : آبرومندانه زندگی کردن.
۵) صیاد بی روزی در دجله نگیرد و ماهی بی اجل بر خشک نمیرد : روزی.
۶) صلاح مملکت خویش خسروان دانند : آنچه را خود مصلحت می بینی انجام بده.
۷) صاحب دلی به مدرسه آمد ز خانقاه شکست عهد صحبت اهل طریق را : پیمان شکنی.
۸) صدا از ته چاه بر آمدن : ضعیف بودن.
۹) صبر ایّوب داشتن : بسیار بردبار و صبور بودن.
ضرب المثل با حرف ض :
۱) ضعیفی که با قوی دلاور کند یار دشمن است در هلاک خویش : هرکس باید به توان خودش کاری را انجام دهد.
۲) ضامن روزی بود روزی رسان : اعتقاد به روزی دهندگی خدا.
۳) ضرب، ضرب اول : در مبارزه آن کسی برنده است که ضربه اول را زده باشد.
ضرب المثل با حرف ط :
۱) طوطی وار یاد گرفتن : مطلبی را سرسری یاد گرفتن.
۲) طمع را سه حرف است هر سه تهی : در مذمت ونکوهش طمع.
۳) طاقتم طاق شد : بیش از این تحمل ندارم، صبرم تمام شده است.
۴) طناب مفت را کردید خود را به دار زد : از هرچه رایگان باشد استفاده می نماید.
۵) طبل توخالیست : فقط داد و فریاد می زند و گرنه چیزی بارش نیست.
۶) طاووس را به نقش و نگاری که هست خلق تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش : ظاهر بینی افراد.
ضرب المثل با حرف ع :
۱) عاقبت جوینده یابنده بود : کسی که تلاش می کند به مقصودش می رسد.
۲) عقل اون پاره سنگ بر می داره : عقل ندارد.
۳) عمر نوح نداشتن : عمر دراز و طولانی نداشتن.
۴) عجله کار شیطونه : عجله کار درستی نیست.
۵) عاقبت حق به حقدار رسید : همیشه در سرانجام هر کار کسی که حق دارد برنده است.
۶) عیسی به دین خود موسی هم به دین خود : هر کس در عقیده و اعتقاد خود آزاد است.
۷) عالم نا پرهیزگار کور شعله دارست : در نکوهش دانشمند بی تقوا و نترس از خدا.
۸) عروس تعریفی آخرش شلخته در می آید : دوری از تکبر و یا خود تعریفی.
۹) علی ماند و حوضش : بیکار بودن.
۱۰) عطای او را بلقای او بخشیدم : در مورد افردای که خیر و شر آنها یکی است.
۱۱) عقل کسی گرد شدن : عقل درست و حسابی نداشتن، کم شدن عقل کسی.
ضرب المثل با حرف ف :
۱) فیلش یاد هندوستان کرده : یاد خبری دور، افتاده است.
۲) فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه : هیچ گاه از ظاهر کسی نمی توان قضاوت کرد.
۳) فرار وبر قرار ترجیع دادن : برای اجتناب از خطر فرار کردن.
۴) فردا هم روز خداست : یعنی اجبار نیست که همه کارها را امروز بکنید.
۵) فلانی اجاقش کوره : منظور از کسی است که بچه دار نمی شود.
۶) فضول و بردن جهنم گفت هیزمش تر است : بسیار ایراد گیر و اعتراض کننده.
۷) فرو مایه هزار سنگ بر می دارد و طاقت سختی نمی آورد : بی تحمل و طاقت بودن افراد بدکار.
۸) فرق است میان آنکه یارش در بر آنکه دو چشم انتظارش بر در : انتظار.
۹) فس فس کردن : دیر جنبیدن، بسیار آهسته کار کردن.
۱۰) فکر نان کن که خربزه آب است : دل به چیزهای بیهوده نبستن.
۱۱) فهم سخن چون نکند مستمع قوت طبع از متلکم بجوی : فهمیدن سخنان گوینده در هنر سخن گفتنش نهفته است.
ضرب المثل با حرف ق :
۱) قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهری : ارزش هر چیزی را خبره آن می داند نه دیگران.
۲) قصاص در این دنیاست : یعنی هر کس نتیجه اعمال خود را در زندگی می بیند.
۳) قلق کسی را به دست آوردن : به اخلاق وروحیه ی کسی آشنا شدن.
۴) قاشق نداره آش بخورد : کنایه از شخص بینهایت تهیدست است و وسیله لازم را دراختیار ندارد.
۵) قوز بالاقوز : کار را خراب تر از آنچه که بود کردن.
۶) قارت وقورت کردن : ادعا داشتن با خشم وخشونت.
۷) قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید : قدر عافیت.
۸) قرآن بر سر زبان است و در میان جان : دیانت.
ضرب المثل با حرف ک :
۱) کبکش خروس می خونه : خیلی خوشحال است.
۲) کو گوش شنوا : گوش ندادن به حرف.
۳) کاچی بهتر از هیچی است : چیز کم بهتر از هیچ چیز است.
۴) کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد : خسیس بودن.
۵) کارها به صبر برآید و مستعجل به سر در آید : صبر.
۶) کاری بکن بهر ثواب نه سیخ بسوزد نه کباب : به عدالت رفتار کن.
۷) کس نبیند بخیل فاضل را کر نه در عیب گفتنش کوشد ور کریمی دو صد گز دارد کرمش عیبها فرو پوشد : افراد فاضل.
۸) کرم بین و لطف خداوندگار گر بنده کرده است و او شرمسار : در نکوهش بدکاری.
۹) کار حضرت فیل است : کاری بسیار سخت ودشوار است.
۱۰) کند همجنس با همجنس پرواز : هر کسی با مثل خودش رابطه دارد.
ضرب المثل با حرف گ :
۱) گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی : صبر کردن.
۲) گاومون زائیده : دردسر به سراغ آدم آمدن.
۳) گردن کج کردن : خود را کوچک کردن، عاجزانه چیزی از کسی خواستن.
۴) گاو پیشانی سفید است : همه کس و در همه جا او را می شناسند.
۵) گاو بی شاخ و دم : کسی که فقط در ظاهر قوی ووحشتناک به نظر می رسد.
۶) گز نکرده پاره کردن : بدون مطالعه به کاری مبادرت کردن.
۷) گرگ که پیر می شود، رقاص شغال می شود : هر آدم شروری، در روزگار پیری دست آموز دیگرانست.
ضرب المثل با حرف ل :
۱) لگد به بخت خود زدن : در مقابل خود ایستادن.
۲) لنگه کفش کهنه در بیابان نعمت است : چیز بی ارزش و ناقابل در شرایط نیاز مفید واقع می شود.
۳) لبش بوی شیر می دهد : بی تجربگی فرد.
۴) لفت دادن کاری : به درازا کشانیدن کارو با تشریفات زیاد به آن پرداختن.
۵) لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست : وقتی می توان ببخشی انتقام نگیر.
ضرب المثل با حرف م :
۱) ماست را کیسه کردن : گول زدن.
۲) مگر کله گنجشک خورده ای؟ : بسیار پر حرف هستی.
۳) ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است : ارزش وقت را دانستن.
۴) مار خورده و افعی شده : شرارت کسی.
۵) من یک پیراهن بیشتر از تو پاره کردم : با تجربه تر و سالخورده تر از تو هستم.
۶) مرغ یک پا داره : لجبازی کردن.
۷) مرغ همسایه غاز است : نا آگاهی.
۸) مار پوست خود بگذارد اما خوی خود نگذارد : اخلاق ورفتار افراد عوض نمی شود.
۹) مگو اندوه خویش با دشمنان که لامول گویند شادی کنان : دشمن را به ناراحتی خود شاد نکن.
۱۰) مورچگان را چو بود اتفاق شیر ژیان را به راننده پوست : در ستایش اتحاد وهمبستگی.
۱۱) من می گویم نر است تو می گویی بدوش : بی جهت اصرار کردن.
۱۲) مار تو آستین پرورش دادن : محبت به افراد زیان رساننده.
۱۳) مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال : آسایش.
۱۴) مومن مسجد ندیده : به شوخی به کسی می گویند که تظاهر به تقدس دارد.
۱۵) مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد : کسی از چیزی ضرر دیده از آن چیز برای هیشه رعب ووحشت دارد.
۱۶) مسکین خر اگر چه تمیز است چون با رهمی برد عزیز است : زحمتکشی.
۱۷) مویی از خرس کندن غنیمت است : از آدم خسیس حداقل استفاده هم غنیمت است.
۱۸) مزن بی تأمل بگفتار دم نگو گوی گردوگوئی چه غم : بدون فکرحرف نزدن واگر هم سخن گفته شد دیگر جای تأسف خوردن نیست.
ضرب المثل با حرف ن :
۱) ناز شست گرفتن : پاداش و جایزه گرفتن.
۲) نفس از جای گرم برآمدن : در مورد شخصی گفته می شود که بی خیال مستمندان باشد.
۳) نم پس نمی دهد : کارش عیب و ایراد ندارد.
۴) نان کسی را آجر کردن : موجب ضرر و زیان کسی شدن.
۵) نخود هر آش شدن : فضول بودن.
۶) نور علا نور بودن : کار خیلی خوب بودن.
۷) نمک پرورده بودن : مدیون کسی دیگر بودن.
۸) نان خود خوردن و نشستن به که کمر زرین بستن و به خدمت ایستادن : قناعت.
۹) نصیحت پادشاهان کردن کسی رامسلم بود که نیم سرندارد یاامید : کاربیهوده.
۱۰) نه سر پیاز نه ته پیاز : کاره ای نبودن.
۱۱) نان از برای کنج عبادت گرفته اند صاحب دلان به کنج عبادت برای نان : سوء استفاده.
۱۲) نابینا به کار خویش بیناست : هر کسی در انجام کاری مهارت دارد.
۱۳) نه زنگی زنگ نه رومی روم : میانه رو بودن، متوسط بودن.
ضرب المثل با حرف و :
۱) وقت ضرورت چون نماند گزیر دست بگیرد سر شمشیر تیز : ضرورت کار واجب.
۲) وفاداری مدار از بلبلان چشم که هردم بر گلی دیگر سرآیند : بی وفایی.
۳) وجود یکی است ولی شکم دوتاست: یعنی دو نفر هر چقدر به یکدیگر نزدیک باشند باز هم از هم جدا هستند.
۴) وقت نداره سرشو بخارونه : منظور آنست که گرفتار است.
ضرب المثل با حرف هـ :
۱) هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک : از افراد درست دیگر انتظار انجام کار بد و زشت نیست.
۲) هر پستی، بلندی دارد : بعد از هر سختی آسانی هست.
۳) هادی، هادی اسم خود بر ما نهادی : یعنی که به ارتکاب عمل خلافی دست زده ای و مرا بدان متهم می کنی.
۴) هر چه پول بدهی آش می خوری : به اندازه زحمتت نتیجه می گیری.
۵) هشتش گرو نهش است : آه در بساط ندارد.
۶) هر که بامش بیش، برفش بیشتر : ثروت زیاد آسایش به بار نمی آورزد.
۷) هرکه درحالتوانایی نکوئینکند ازوقت ناتوانیسختی ببیند : انجامکارخوب.
۸) هر سرازی سربالایی دارد : راحتی سختیهایی هم به دنبال دارد.
۹) هرکه در زندگانی نانش بخورند چون بمیرد نامش نبرند : کارحسنه کردن در این دنیا.
۱۰) هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل بدیگری پرداخت : بی وفابودن روزگار.
۱۱) هر چه دیدی از چشم خودت دیدی : مقصر خودت هستی.
۱۲) هر که نان از عمل خویش خورد منت از حاتم طائی نبرد : قناعت.
۱۳) هر که با بزرگان ستیز و خون خود ریزد : پا از گلیم خود دراز کردن.
۱۴) هر چه سنگ است مال پای لنگ است : آسیب و صدمه همیشه به آدمهای بیچاره می رسد.
ضرب المثل با حرف ی :
۱) یال و کوپال داشتن : سرو وضع خوب داشتن.
۲) یکی به دو کردن : جر و بحث کردن.
۳) یک دست صدا نداره : باید با دیگران متحد بود.
۴) یک دستی گرفتن : کسی را کمتر از آنچه هست پنداشتن.
۵) یک پاش لب گور است : پیر است.
۶) یک کلاغ چهل کلاغ کردن : اغراق و مبالغه نمودن همراه غیبت زیاد.
۷) یک تیر و دو نشان : با یک کار به دو نتیجه رسیدن.
۸) یکی به نعل می زند یکی هم به میخ : هر دو طرف را مراعات می کند.
۹) یک چشم گریان و یک خندان : در مورد کسی گویند که دو گانه عمل می کند.
۱۰) یک گوش در است و گوش دیگر دروازه : کسی که مطلبی را به خاطر نمی سپارد.
۱۱) یاسین به گوش خر خواندن : پند بی فایده به کسی دادن.
۱۲) یار دیرینه مرا گونه زبان توبه مده که مرا توبه شمشیری نخواهد بودن : سر سختی.
۱۳) یک من ماست چقدر کره می دهد : تلافی کردن.
گردآوری شده از:
asemooni.com
فرهنگ مسأله ها و اصطلاحات متداول در زبان فارسی- دکتر محمد عظیمی نشر قطره- چاپ سوم – ۱۳۸۲
بهترین ضرب المثلهای ایرانی- سهیلا سلحشور- انتشارات اروند
گلستان سعدی- دکتر محمد خزائلی- چابخانه علمی- چاپ هشتم ۱۳۶۸
اصطلاحات و عبارات عامیانه- کتابهای درسی دوره متوسطه
مجموعه اطلاعات گردآورنده مقاله