عکس نوشته مادر فوت شده
عکس نوشته مادر فوت شده
چه کنم با غم خویش؟
گه گهی بغض دلم می‌ترکد
دل تنگم زعطش می‌سوزد؛
شانه‌ای می‌خواهم؛ که گذارم سر خود بر رویش
و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم،
ولی افسوس مادرم نیست
می خواهم به گذشته برگردم
نه به خاطر این که اشتباهاتم را جبران کنم!
به خاطر در آغوش کشیدن مادرم
که دیگر نیست
مادرم غُــصه نخور …
بعد رفتن تو گرسنه نمی خوابم
غُصـــه ات را یک دلِ سیر می خورم
بعد …می خوابم
مادر؛ لعنت به اين گذر زمانِ
بى تُـو
مادرم دلتنگ حضورت هستم
ای کاش تصویرت نفس می کشید
مادر
کاشکی می شد بهت بگم
چقدر صدات و دوست دارم
لالایی هات و دوست دارم
بغض صدات و دوست دارم
آدم که دلتنگ می شود
زود به زود می میرد….
دلـتنگتم مادر
دلم عجیب گرفته است
آن قدر که خنده هایت هم
شادم نمی کنند دیگر ؛
کاش هیچ عکسی به
یادگار نمی گرفتیم مادر
مادر لباس کودکانش
را با گیره به بند کشید،
تا باد آنها را نبرد
زمان گذشت، کودکان،
لباس ها، گیره ها و بندها ماندند،
باد مادر را با خودش برد
مادرم نبود تو
فقط نبودنت نیست
نبودن خیلی چیزهاست
مادر نیستی
و اسمان با تمام وسعتش
توی چشمهای من ابر می شود