معنی مرموز به فارسی

معنی مرموز به فارسی

نویسنده : محمد پارسایی | زمان انتشار : 05 تیر 1398 ساعت 12:46

/marmuz/


مترادف مرموز

: اسرارآمیز، رازآلود، رازناک، رمزآلود، رمزی، ابهام آمیز، مبهم، معمایی، مشکوک، تودار، موذی، مار زیر کاه


برابر پارسی

: رازدار، تودار، پوشیده


معنی مرموز در لغت نامه دهخدا

مرموز. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رمز. رجوع به رمز شود. بیان شده به رمز. (ناظم الاطباء). به رمز. دارای رمز : وی بر این سخن مرموز آن خواست که پدر با امیر ماضی ملک خراسان به مرو یافت که سامانیان را بزد و خراسان از دست ما اینجا بشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 653).
رقمهایی که مرموز است اندر خرقه از بخیه
رقوم لوح محفوظ است اگر خوانی به ایقانش.

خاقانی.

نامبردار شرق و غرب توئی
که حدیثت چو غیب مرموز است.

خاقانی.


معنی مرموز به فارسی

مرموز

رمزدار، پوشیده، چیزی که بین دونفربه اشاره معین شده باشد
( اسم ) چیزی و مطلبی که در آن رمزی باشد پوشیده : و سخنها آورده است مرموز ومثلها بالفاظ فصیح و عجیب که مردم بر آن واقف نمی شوند.


معنی مرموز در فرهنگ معین

مرموز

(مَ) [ ع . ] (اِمف .) رمزدار، پوشیده .

معنی مرموز در فرهنگ فارسی عمید

مرموز

رمزدار، پوشیده، مبهم.

معنی مرموز به انگلیسی

mystic (صفت)

رمزی ، مرموز ، عرفانی ، متصوف

weird (صفت)

غریب ، مرموز ، خارق العاده ، عقبایی

cryptic (صفت)

پنهان ، رمزی ، سری ، مرموز

enigmatic (صفت)

مبهم ، مرموز ، معمایی

secretive (صفت)

سری ، مرموز ، پنهان کار ، ترشحی ، تراوشی

mysterious (صفت)

مبهم ، سری ، اسرار امیز ، مرموز

orphic (صفت)

دلکش ، اسرار امیز ، مرموز ، دلنواز

occult (صفت)

رمزی ، سری ، نهانی ، اسرار امیز ، پوشیده ، مرموز ، غیبی

recondite (صفت)

پیچیده ، نهان ، پوشیده ، مرموز

inscrutable (صفت)

مرموز ، نفوذ ناپذیر

hinted (صفت)

مرموز

unco (صفت)

غیر عادی ، بسیار ، عجیب ، مرموز ، خارق العاده ، نا شناس ، جالب توجه

unaccountable (صفت)

مرموز ، عاری از حس مسئولیت ، غیر مسئول ، غیر قابل توصیف ، توضیح ناپذیر

معنی کلمه مرموز به عربی

مرموز

غامض , غربة , غير قابل للتفسير , قريب , مظلل

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر


  • آخرین مطالب
  • گوناگون