تیک
tik.fileon.ir

نامزد بازی

نویسنده : مینا علی زاده | زمان انتشار : 24 خرداد 1400 ساعت 07:32

shiringoliiiii

عضویت: 1396/04/31

تعداد پست: 4193

.من ندارم

الهم الرزقنا شوهر خوب..الشغل کارمند...القد بلند..الپولدار...خودمم...الاستخدام فی ارگان دولتی...العجل العجل العجل

74shirin

عضویت: 1396/06/16

تعداد پست: 3452

نامزدیم اصلا خوب نبود همش با گریه گذشت

گيسوكمند

مدیر استارتر

عضویت: 1396/11/07

تعداد پست: 7192

من تو اتاق با نامزدم تنها بوديم در حال ماچو بوس يه دفعه مادر شوهرم اومد تو گفت ببخشيد و برم

فقط 20 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

اي اميد نا اميدا حسين ?

mahsaaam

عضویت: 1396/12/25

تعداد پست: 429

1058

کیک_شکلاتی1

عضویت: 1396/02/27

تعداد پست: 4328

به زودی این تاپیک خواهد ترکید

فقط 28 هفته به تولد باقی مونده !

تیکر تولد یک سالگی دختر عزیزمه???

ferferi1990

عضویت: 1396/12/04

تعداد پست: 2012

شاید قابل گفتن نباشن?

تا لحظه ی شکست بخدا امید داشته باش، خواهی دید ان لحظه هرگز نخواهد رسید...

leila7611

عضویت: 1396/12/06

تعداد پست: 7644

یه بار خونه ی مامانم اینا بودیم تازه عقد کرده بودیم نامزدم بغلم کرد میخواستیم....

یهو در باز شد بابام اومد تو ...

خوبه حالا پشت در بودیم شوهرم سیخ نشست منم رفتم اشپزخونه خودمو مشغول اب خوردن نشون دادم..

طفلی بابام فداششم از اون ب بعد در میزد

فقط 5 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

برای من دعا کنید بارداریم سالم باشه و بدون درد سر خدایا خودت عاقبت همه مارو بخیر بگذرون الهی امین..

ثمین_هستم

عضویت: 1396/10/30

تعداد پست: 9589

من موقع نهار مامانم صدامون کرد رفتیم تو حال؛ دکمه های شومیزمو جا به جا بسته بودم؛ هرچی مامانم چشم ابرو میومد و چش غره میرفت و اشاره میکرد نمیفهمیدم چی میگه ? آخر سر رفتم نزدیکش گفت بهم

آن کس که نداند و نخواهد که بداند                      حیف است چنین کره خری زنده بماند ?

مریم_گلی_

عضویت: 1396/09/03

تعداد پست: 7132

وااااااااای????ما اوایل که خونمون درست نبود شوهرم یه محله اروووووم و خلوت پیدا کرده بود چادر ماشینو مینداخت روشو بعدم تو ماشین نامزد بازی???????????

فقط 18 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !

خاله های مهربون واسم صلوات میفرستین که تا چندهفته دیگه که مامانم میره سونوگرافی مشکلم حل شده باشه؟??

1079

74shirin

عضویت: 1396/06/16

تعداد پست: 3452

من تو اتاق با نامزدم تنها بوديم در حال ماچو بوس يه دفعه مادر شوهرم اومد تو گفت ببخشيد و برم

ماهم یه بار لخت لخت بودیم برادر شوهرم اومد تو اتاق شوهرمو صدا کنه یه مکث کوتاهی کرد بعد رفت خیلی بد بود الانم یادم میفته عذاب وجدان میگیرم 

عشقدختر

عضویت: 1396/10/10

تعداد پست: 839

من تو اتاق با نامزدم تنها بوديم در حال ماچو بوس يه دفعه مادر شوهرم اومد تو گفت ببخشيد و برم

الان اگه تاپیکت ترکید دیگه نگو چرا اینجا که جایی خاطرات نامزدی نیست 

 درد را از هر طرف بخوانی درد است امان از درمان که برعکسش نامرد است   

راشل90

عضویت: 1396/10/10

تعداد پست: 2588

خونه نامزدم بودیم مادرشوهرم هی 2تا تشک پهن میکرد که زمین بخوابیم ولی من وشوهرم همش روتخت یک نفره میخوابیدیم بغلتو بغل مادرشوهرم فهمید انقدر خندید 

خدایا مرسی که عشقهاموآفریدی?????????????شکر برای نعمت هایت ?.

فاطیما2

عضویت: 1396/10/12

تعداد پست: 2577

منم مثل خنگامیترسیدم نمیفرفتم زیاد شبها هم اصلانمیموندم شبا اگه شده 3 صبح باید باموتور منومیرسوند تومسیرم پارک بود قندیل میبستیم

کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت??

leila7611

عضویت: 1396/12/06

تعداد پست: 7644

ماهم یه بار لخت لخت بودیم برادر شوهرم اومد تو اتاق شوهرمو صدا کنه یه مکث کوتاهی کرد بعد رفت خیلی بد ...

فقط 5 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

برای من دعا کنید بارداریم سالم باشه و بدون درد سر خدایا خودت عاقبت همه مارو بخیر بگذرون الهی امین..

1091

ferferi1990

عضویت: 1396/12/04

تعداد پست: 2012

ماهم یه بار لخت لخت بودیم برادر شوهرم اومد تو اتاق شوهرمو صدا کنه یه مکث کوتاهی کرد بعد رفت خیلی بد ...

تا لحظه ی شکست بخدا امید داشته باش، خواهی دید ان لحظه هرگز نخواهد رسید...

sanazzz75

عضویت: 1396/12/12

تعداد پست: 218

فاطیما2

عضویت: 1396/10/12

تعداد پست: 2577

وااااااااای????ما اوایل که خونمون درست نبود شوهرم یه محله اروووووم و خلوت پیدا کرده بود چادر ماش ...

کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت??

دراكولا23528

عضویت: 1391/10/21

تعداد پست: 2095

من و نومزدم تهنا بودیم

سوره ی لوط رو ختم کردیم بعدشم زلال احکام دیدیم

یعنی این مثه میخ طویله تاپیک نگه می داره همش بچه متبت بازی بود

بيداري

عضویت: 1396/10/24

تعداد پست: 552

تا نی نی یار نیومده زود باشین ادامه بدین 

هم رفتنم خطاست و هم بازگشتنم ...چون اره در گلوي سپيدار مانده ام 

835