تیک
tik.fileon.ir

شیطونی های شب جمعه+

نویسنده : علی بجنوردی | زمان انتشار : 22 تیر 1400 ساعت 16:31

زهره452

عضویت: 1389/04/01

تعداد پست: 1009

بیچاره شوشوهاتون، این تاپیک برا امثال من بدآموزی دارهههههههه :))

مارال302

عضویت: 1387/04/09

تعداد پست: 2023

من یه بار شوهرم خوابیده بود خیلی خسته بود چون می دونستم خیلی خسته است و موقع خواب چیزی نمی فهمه قشنگ آرایشش کردم. رژ لب و بعد کمی خط چشم و ریمل و لپهاشم حسابی رژ گونه زدم


البته بگم با فاصله انجام می دادم که بیدار نشه. بعد یه عکس انداختم ازش


و رفتم یه فیلم انداختم و نگاه کردم در حین تماشای فیلم خوابم برد. نگو از اون طرف زنگ در رو می زنن شوشو جون بیدار میشه می ره در رو باز می کنه می دونید اون موقع چی می شهههههههههههههههههههه؟

اونی که پشت در بوده رییس شرکتشون بوده دیگه حساب بقیه ماجرا رو خودتون بکنید


اطلسی_آبی

عضویت: 1389/04/09

تعداد پست: 323

واااااااای مارال جون خدا نکشدت مردم از خنده.... بیچاره شوشوت

مارال302

عضویت: 1387/04/09

تعداد پست: 2023

من شیطونی نمی کنم وقتی می کنم بیا و ببین اطلس آبی جونم

جالب اینه که زود زنگ زده به مامانم ومثل بچه ها که چغلی می کنن

با لحن بچه گونه که ازش فیلمم گرفتم گفت: مامان بیا مارال اذیتم می کنه انگار نه انگار مرد گنده است مرده بودم از خنده

بدبختی شوهرم به مامانم بدجور وابسته است و جفتشون ریختن سرم حالا بگو کی نگو

منم شده بودم این شکلی

و بازم این شکلی

اطلسی_آبی

عضویت: 1389/04/09

تعداد پست: 323

آخیییییییییی عزیزم. پس زدن تو حالت!!! ولی خداییش خیلی باحالیا

1037

مارال302

عضویت: 1387/04/09

تعداد پست: 2023

چاکریم خانومی

ارادت قلبی داریم از نوع بسیار شدید

اطلسی_آبی

عضویت: 1389/04/09

تعداد پست: 323

فرحانه5

عضویت: 1389/02/26

تعداد پست: 2921

فرنوش99

عضویت: 1389/07/11

تعداد پست: 1130

آخی انقدر شوهراتون اذیت نکنید

روفینا1

عضویت: 1389/07/13

تعداد پست: 3775

خیلی کار جالبی بود مارال جون..منم یادم باشه تو 1 فرصت مناسب این کارو بکنم....

1079

هفت_رنگ27802

مدیر استارتر

عضویت: 1389/10/20

تعداد پست: 103

ماشالاه اینجا همه دست مارو از پشت بستند!!!!!!!!!!!!!!!

هفت_رنگ27802

مدیر استارتر

عضویت: 1389/10/20

تعداد پست: 103

آنیتا180

عضویت: 1389/08/27

تعداد پست: 17203

مارال چطوریه که بیدار نشده.خیلی برام جالبه

Rosy1

عضویت: 1389/09/27

تعداد پست: 214

این که میگم البته شیطونی نیست، یک مدل انتقامه. یک بار یک خانمی مطلع میشه شوهرش زن دیگه ای گرفته، توی آفتابه شوهرش اسید می ریزه! باقی ماجرا رو خودتون حدس بزنید!

نی_لو1

عضویت: 1389/09/11

تعداد پست: 595

ههههههههههههه....

مارال جون تو هم عین خودمی...............

من و شوشو نامزدیم... یه روز وقتی دوتاییمون خونه تنها بودیم آقا گرفتن تخت خوابیدن........اصلا" هم به فکر من بیچاره نبودن که میخواستم برم بیرون...............منم رفتم حنا آوردم و دستاشو حنا بستم......

واااااااااای وقتی بیدار شد اصلا" نفهمید ............تا...........یک ربع بعدش......

بمیرم براش دو روز تموم کارش شده بود این که دستاشو بذاره تو وایتکس....................

1024

yalda(مامان_هانا)

عضویت: 1389/10/19

تعداد پست: 332

سلام من یلدا تازه واردم شوهر من جنبه نداره اینقدر دلم میخواد از این شوخیا بکنم ولی میدونم بعدش یه دعوای حسابی میشه........ چه کار کنم راهنمایی لفطااااااااا...........pleaseeeeeeeeeeeeee

پروا41

عضویت: 1388/10/14

تعداد پست: 530

یه شب دوشنبه اوایل ازدواجمون بود شوهرم اومد شام خوردیم بعد هم رفت چسبید به tv تا برنامه 90 رو ببینه کنترل رو هم گرفته بود دستش تا من نتونم شبکه رو عوض کنم منم خوصلم سر رفته بود و خسته هم بودم همش می گفتم بسته دیگه بیا بریم بخوابیم اونم قبول نمی کرد می گفت بذار این قسمتش رو هم ببینم بذار ببینم این چی می گه و...........

منم حس شیطنتم گل کرد یواشکی رفتم تتو راهرو برق رو قطع کردم تا شوهر بیچارم فکر کنه برق رفت

قیافش اونقد دیدنی بود افسرده گرفته عصبانی و همش می گفت یه شب فقط من می خوام تلوزیون کنم تو طول هفته اونم برق می ره.

ولی بعد لز اینکه 30 دقشیه گذشت دیدم بیچاره خوابش نمی لید و دلم سوخت گفتم کار من بود

پروا41

عضویت: 1388/10/14

تعداد پست: 530

اینی هم که می گم شیطنت نبود ندانسته و نخواسته اتفاق افتاد ولی شوهرم فکر می کرد عمدا این کارو کردم.

یه بار عصر قرار بود باهم بریم بیرون منم منتظر بودم که شوهرم زنگ بزنه حاظر شم

شوهرم زنگ زد و بعد از کلی مقدمه چجینی گفت میشه امروز نریم بیرون؟بچه های شرک می گن بریم استخر.

منم یکمی ناراخت شدم ولی گفتم باشه برو

شوهرم گفت سر کوچه هستیم زود وسایل من و حاظر کنم از تو بالکن پرت کن پایین تا دیگه نیام بالا

منهم عجله ای رفتم تا مایوشو بذارم تو ساک.

من یه سوتین و شورت دارم که رنگش و طرح روش با مایو شوهرم یکی هس نگو اشتباهی اونا رو گذاشتم تو ساکش

بعد 1 ساعت شوهرم زنگ زد گفت:دستت درد نکنه عجب کاری کردی ابروم پیش همه رفت منم تا فهمیدم قضیه چیه عوض اینکه بیام توجیح کنم همش خندم گرفته بود و هر هر می خندیدم.

مارال302

عضویت: 1387/04/09

تعداد پست: 2023

آنیتا جان شوهر من گیج خوابه اونقدر خسته می شه توپ هم بترکه بیدار نمی شه بعضی وقتها بهش می گم اگه تو خونه تنها باشی و دزد بیاد و حتی تشکتم از زیرت بردارن چیزی نمی فهمی

مارال302

عضویت: 1387/04/09

تعداد پست: 2023

یه شیطنت دیگم که گفتنش خالی از لطف نیست

برادر شوهرم از اینالیا یه ماسک وحشتناک برام آورده بود البته خودم خواسته بودم که تو تولدهای دوستام ازش استفاده کنم

اینم عکسش



خلاصه چون عادت شوهرم رو می دونم که اگه از یه چیزی ناراحت شم می یاد نازم رو می کشه. یه دعوای ساختگی راه انداختم و خودم رو براش لوس کردم.

رفتم و ماسک رو زدم تو سرم و بعد تو تختخواب دراز کشیدم و پتو رو کشیدم رو سرم و منتظر اومدنش شدم

بنده خدا در حال دلداری دادن که مارال جان یادم رفت برات بخرم بابا خواستم یدفعه با خودت بریم با سلیقه خودت بخریم و ....


منو ببخش پاشو بریم الان پاشو
منم پتو رو سفت کشیده بودم رو سرم و هی این پتو رو می کشید منم می گفتم ولم کن ولم کن قهرم
یدفعه با تموم قدرتش پتو رو کشید و بعدش فکرشو کنید

و منم اینطوری کردم براش آخ حال داد از اون به بعد هر وقت پتو رو سرم بود دیگه سراغم نمی یومد جریان مارگزیده است دیگه ولی خب بازم چغلی منو به مامانم کرد و روز از نو روزی از نو

1057