موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

خاطرات دعوا با مادر شوهر

خاطرات دعوا با مادر شوهر

نویسنده : محمد پارسایی | زمان انتشار : 24 خرداد 1400 ساعت 07:32

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white تنهااااااااااام

عضویت: 1397/01/22

تعداد پست: 2010

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white لعیا۰۰۷۳

عضویت: 1396/11/07

تعداد پست: 1705

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white گل_گلدون۶۸

عضویت: 1396/12/18

تعداد پست: 3322

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white آرسیتا_

عضویت: 1396/07/25

تعداد پست: 904

خب

کاشکی منم بارداربشم شاید بایه آمین شماهمه چیزدرست شد??

836

blank-loading.png?width=728&height=90&crop&bgcolor=white

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white سورنا_عشق_مامانشه

عضویت: 1396/11/13

تعداد پست: 6226

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white hana37620

عضویت: 1396/12/05

تعداد پست: 2072

خــــــــــــب

?میشه برای حل مشکلم یه صلوات بفرستین?

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white fatimamohajer

عضویت: 1396/12/22

تعداد پست: 5380

لابد فكر كرد برا خودت كيك ميخواي !!!

اي كاش ميشد سرنوشت خويش را از سرنوشت/اي كاش ميشد اندكي تاريخ رو بهتر نوشت/اي كاش ميشد پشت پازد بر تمام زندگي/داستان عمر خودرا گونه اي ديگر نوشت?

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white نورا96

عضویت: 1396/12/25

تعداد پست: 3745

دوباره این خب خبیا اومدن?????

فقط 9 هفته به تولد باقی مونده !

خداجونی مچکرم که یه نی نی گذاشتی تودلم خودت هواشو داشته باش???

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white mehrsad73

عضویت: 1396/10/08

تعداد پست: 1297

خُب

فقط 18 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

صدایت برایم از عاشق بودنت می گوید نگاهت برایم از محبت و دوست داشتن می گوید اما بودنت گویا بهشت ماست

892

blank-loading.png?width=728&height=90&crop&bgcolor=white

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white شیدااااااااا

عضویت: 1397/01/21

تعداد پست: 6757

نصفه شبه رعایت کن ،همه رو ب خب خب ننداز?

من فقط نظرمو میگم، اگه مخالفی ریپلای نکن، جواب نمیدم ضایع میشی?سوال شخصی ممنوع?

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white شري_2000

عضویت: 1396/12/25

تعداد پست: 265

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white لعیا۰۰۷۳

عضویت: 1396/11/07

تعداد پست: 1705

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white چکاوک73

عضویت: 1396/11/27

تعداد پست: 3238

تاپیک را ترک می نماییم

گلوله نمی دانست...تفنگ نمی دانست...شکارچی نمیدانست...پرنده داشت برای جوجه هایش غذا می برد...خدا که می دانست....نمی دانست؟?

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white nazi_masi

عضویت: 1396/11/18

تعداد پست: 229

حتما داره تایپ میکنه ادامه رو 

918

blank-loading.png?width=728&height=90&crop&bgcolor=white

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white جوجه37

عضویت: 1388/07/16

تعداد پست: 2883

خوابيد

هر زن يك سرزمين است .اداب و رسوم خودش را دارد...

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white تقدیرم

عضویت: 1396/06/09

تعداد پست: 11969

کیک میخام?

(برایش نجنگیدم این واژه را به گذشته سپردم)میخام زندگی جدیدیو شروع کنم و برای تقدیری که خدا همراه همسرم برام‌ رقم زده بجنگم همسرم شرمنده ام ?من حتما میتونم که فراموشش کنم 

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white mehrsad73

عضویت: 1396/10/08

تعداد پست: 1297

خُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُب

وای یچیز جدید یاد گرفتم 

فقط 18 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

صدایت برایم از عاشق بودنت می گوید نگاهت برایم از محبت و دوست داشتن می گوید اما بودنت گویا بهشت ماست

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white نرام

مدیر استارتر

عضویت: 1396/09/19

تعداد پست: 15945

اونم گفت اره و يه كيك بسته اي داد بهم من هميشه تاريخ همچيرو ميبينم ولي امشب داشتيم حرف ميزديميه لحظه حواسم پرت شد وتاريخشو نديدم و دادم بچم خورد يذره اخرش كه مونده بود يهو ديد روكيك پر كپك حتي داخلش اصلا ديگه نفهميدم چي شد بچمو سريع بغل گرفتم بردم تو دستشويي و انگشت زدم كه بالا بياره هركاري مردم بالا نياورد به حدي ترسيده بودم از شوك و ترس زياد اومدم از دستشويي بيرون به شوهرم گفتم بدو بچروببريم دكتر الان حالش بد ميشه شوهرمم خييييلي رياكس رو ميل ولو شده بود و گفت باشه حالا مگهچي شده يهو من اصلا نفهميدم چي شد يهو داد زدم گفتم بهت يگم بچه كلي كپك خورده حالش بد ميشه اينوبا داد گفتم يهو همه بلند شدن و و هول شدن مادر شوهرم بچرو برد دم سينك ولچه چون معدش تحريك شده بود يهو بالا اورد ن له حدي ترسيدم داشتم ميلرزيدم و گريه ميكردم حالم واقعا بد شد از ترس بعد ديگه بالا كه اورد كم كم اروم تر شدم و بعدشم ديدم دخترم حالش خوبه بهتر شدم 

blank-loading.png?width=80&height=85&crop&bgcolor=white minatehrani20teh

عضویت: 1396/12/16

تعداد پست: 1271

خُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُب وای یچیز جدید یاد گرفتم 

835

blank-loading.png?width=728&height=90&crop&bgcolor=white

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر