⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید. |
96 1530 100 1
معنی چشم به انگلیسی
blue-eyed
eyesore
crow's-foot, crows-foot
awaken
eye
eager, expectant
expectation
eye, glance
bird's-eye view, landscape, outlook, panorama, perspective, scene, scenery, scenic, spectacle, vista, birds-eye view
overlook
townscape
landscape
evil eye, hex, whammy
blink, glance, to wink (the eyes), to bat an eyelid
waiting
prospect
...
مترادف کلمه چشم
sight (اسم)
بینایی ، نظر ، هدف ، منظر ، دیدگاه ، جلوه ، قیافه ، چشم ، دید ، بینش ، منظره ، تماشا ، باصره ، قدرت دید ، الت نشانه روی
eye (اسم)
بینایی ، دهانه ، کاراگاه ، باجه ، عین ، چشم ، دیده ، سوراخ سوزن ، مرکز هر چیزی ، دکمه یا گره سیب زمینی
shiner (اسم)
درخشان ، ستاره ، واکسی ، پول ، چشم ، ادم باهوش ، واکس کفش ، چشم کبود شده ، ادم زرنگ ، چیز درخشنده ، کلاه ابریشمی ، کفش چرمی برقی
winker (اسم)
چشم بند اسب ، چشمک زن ، مژه ، چشم
optic (اسم)
چشم ، شیشه عینک
eyelet (اسم)
حلقه ، روزنه ، سوراخ ، چشم ، چشم کوچک
winkers (اسم)
چشم
کلمات بعدی
چشم را به اشتراک بگذارید
پیشنهاد کاربران
دوختنِ چشم: کنایه ی ایما از پرهیز و دوری از گزند و آسیب
[ چو چشم زمانه بدوزم به گنج
سَزد گر سپهرم نخواهدبرنج ]
دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد: (( به گمان، این کاربرد کنایی بر پایه ی نیرویی آزارگر و زیانْ سان پدید آمده است که آن را نهفته در چشم میدانسته اند و چشم زخم می نامیده اند.))
نامه ی باستان ،ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴،ص ۳۱۵.
نادر
چشم عضو بینایی، یکی از حواس پنگانه انسان و بلکه مهمترین آنهاست ؛ بدون چشم، روشنایی و انواع طیفهای نوری برای انسان معنایی ندارد، انگار که کره زمین نچرخیده و تاریکی را به روشنایی واگذار نکرده است.بدون چشم زندگی برای انسان و بسیاری از جانوران مشکل و طاقت فرسا می شود و آن عبارت است از عضوی کروی شکل در قسمت سر که نور مستقیم یا انعکاس یافته از مردمک آن وارد و تصویری معکوس در روی شبکیه تشکیل می دهد ، بوسیله اعصاب بینایی با مغز ارتباط داشته و مغز با تجاربی که از قبل دارد ، احساس می کند نوری که وارد چشم شده، نور منبعی مانند خورشید یا ستاره ای دیگر ، چراغ و نظایر آن و یا برگردان شده آن نورها بوسیله جسمی است که خود منبع نمی باشد. ما این فرایند را دیدن می نامیم.
چشم کلمه ای است پارسی و کلمه " دیده " مترادف آن می باشد.
چشم به ترکی، " گؤز " نامیده می شود.
دیده، عین، دید، رویت، نظر، نگاه، امید، انتظار، توقع، عزیز، گرامی، چشم زخم، حدقه
کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته
پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته
توضیحات دیگر
آیا معنی چشم مناسب بود ؟ ( امتیاز : 96% )