تیک
tik.fileon.ir

شعر در مورد بیان احساسات

نویسنده : مینا علی زاده | زمان انتشار : 05 تیر 1398 ساعت 12:46

(۵۰)

به عنوان ۵۰ مین مطلب وبلاگم ۱ آهنگین دل نوشت رو واسه دوستای عزیزم مینویسم. این راجب یکی از معضلات احساسیه جامعه است که البته مصداقه همه نیست. اینو واسه اون عده ی کم نوشتم.

دختری در آفتاب و در مه

چشم به افق دوخته خسته دل شکسته

که این دنیا پر از گرگ است یا که...

یا که فرشته اند و زمانه نشان گرگ بر آن ها زده!

اما همه ی ما فرشته بودیم روز اول

حال بگردیم به این سو به آن سو

آیا فرشته ای میبینید؟

به سختی می توان یافت فرشته ها اما

گرگان او را طعمه کرده یا قصده گرگ کردنش دارند

دنیایی پر از گرگ و صدای اوووووووووووی گرگان در گوش....

خدا یا از تو میخواهیم نجات فرشتگان زمینی را

از: مهربون(مریم)

نوشته شده در پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۰ساعت 12:53 توسط مریم مهربون|


(۴۹)

هر چیزی توی زندگی یک تاوانی داره. تاوانی که خدا یا قانونه زندگی براش قرار داده. در این باره ضرب

 المثل عای زیادی هست. مثلا از هر دست بگیری ، از همون دستم پس میگیری/ چوب خدا صدا نداره/

 هر عملی عکس العملی داره و ... یعنی هر کاری انجام بدی، چه خوب و چه بد، پاداش یا تاوانشو

 میبینی. شاید از نظر بعضی آدمای نا آگاه دنیا بی قانون باشه، اما اونی که عاقله میدونه که اینا

بی نظمی ان نه بی قانونی. قانون توی چهار چوب های خودش وجود داره و بدی و خوبی توش تعریف

شده است. اینا رو گفتم که از تاوان بگم. گاهی پیامد کارهامون برابر خودشه. گاهی چند برابره اما در اثر

 انجام اون عمل حاصل میشه. خیلی چیز ها تاوان دارن. مثلادیر کردن، دیر گفتن ، نگفتن، بد گفتن،

 اذیت کردن، بی احترامی، زخم زبون، سکوت بیجا، چشم به راه گذاشتن، اشک کسی رو درآوردن، دل شکستن،

 تن کسی رو به لرزه انداختن، ... همشون تاوان دارن. همیشه عقل 1 چیزه ثابته( مگه بر اثر مریضی

 مشکل پیدا کنه. ) اما این قانون رو عقل میگه که وجود داره ، و احســــــــــــــاس... چیزیه که متغیره،

کم و زیاد میشه ، به وجود میاد ، از بین میره ، بر عکس میشه ، ممکنه عشقی به وجود بیاد، کم بشه، از بین

 بره ، یا به نفرت تبدیل بشه. البته 2 مورد آخر کم تر به وجود میاد. لااقل واسه من که چیزی یادم نمیاد،

 بگذریم. اما ... اینا رو گفتم واسه خودم، دوستام و خواننده های عزیز. که چرا ما رفتارمون رو کنترل نمیکنیم؟

 چرا کاری میکنیم که منجر به قانون تاوان بشه؟ چرا با عزیزترین کسامون گاهی رفتاری میکنیم که

بعضی ها با دشمنشون هم انجام نمیدن؟! مگه یک دوست به جز خوبی مون رو میخواد؟

 پس چرا ما باید به دلایل --- با حرفمون بزنیم توی دهنش؟ مگه دوستمون نداره؟

البته بدونین من میگم دوست منظورم دوست واقعیه. ذهنتون نره

 پیش رفیق نا باب و 2زاری! چرا روزای خوبه دوستی رو خراب میکنیم؟ دوست زره

 جنگ به تنش و شمشیر به دستش نیست! پس با توپ پر نریم سراغش. نمیشه که همش اشتباه کرد

 بعد عذر خواست! هیچ وقت همه چیز مثل روز اول نمیشه. آخه اونم مثل ما آدمه! مگه چقدر تحمل داره؟

 اصلا چه گناهی کرده دوستمون شده؟ دوستی جز چیزاییه که تاوان نداره! پس تاوانه محبتاش بد رفتاری

 نیست! گاهی آدم خودش با  دوستش رفتارهایی داره که همه ی قوانین دوستی نقض میشه. اون

موقع دیگه ازون دوستی چیزی نمی مونه. وقتی بین دو نفر همش دعواست، آزار هست، اعصاب

 خوردی هست، محبت قایم شده، دید و باز دیدی وجود نداره ، پس دیگه چه دوستی ای؟ این که دوستی

 نیست!

شاید آشنایی باشه. میدونین اون موقع چی میشه؟

تاوانه بد رفتاری با دوست = از دست دادن اون دوسته ، حتی اگه بهترین دوستت باشه

نوشته شده در جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۹۰ساعت 23:50 توسط مریم مهربون|


(48)

روزی شخصی که شاهد خروج پروانه ای از پیله اش بود منفذ کوچکی رادر پیله دید که پروانه تلاش می کند از آن خارج شود وعلیرغم سعی وکوشش فراوان نمی تواند از پیله خارج شود . 

شخصی که جدال پروانه را برای خروج میدید تصمیم گرفت برای کمک به پروانه با قیچی منفذ پیله راباز کند تا شاپرک راحت وآسان از آن خارج شود.

پروانه خارج شد اما با کمال تعجب به جای آنکه بالهایش را باز کند وآماده پرواز شود شروع به خزیدن کرد ونتوانست پرواز کند .

محدودیت پیله وتلاش لازم برای خروج از سوراخ آن ، راهی است که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه بر روی بالهایش قرار داده بود تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند .

گاهی تلاش همان چیزی است که در زمین نیاز داریم .اگر خدا اجازه میداد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم ،فلج می شدیم ،به اندازه کافی قوی نبودیم وهرگز نمی توانستیم پرواز کنیم .


قدرت خواستم خدا مشکلات را بر سر راه من قرار داد تا قوی شوم . 
دانایی خواستم خدا به من مسئله داد تا حل کنم .
سعادت خواستم خدا به من قدرت تفکر وقدرت فهم داد .
جرأت خواستم خدا موانعی بر سر راهم قرار داد تا بر آنها غلبه کنم. 
عشق خواستم او افرادی را به من نشان دادکه نیازمند کمک بودند .
محبت خواستم خدا به من فرصتهایی برای محبت کردن داد .


به هر چه خواستم نرسیدم اما به هر چه نیاز داشتم رسیدم زیرا که خداوند من حکیم بود .

( تقدیم به دوستی که همیشه و از صمیم قلب ،  تلاش کردن را به من گوشزد میکند.)

منبع: http://boojik.blogfa.com/


نوشته شده در چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۰ساعت 1:36 توسط مریم مهربون|


(47)

هرگاه احساس کردی که گناه کسی آنقدر بزرگ است که

 نمی‌توانی او را ببخشی بدان که اشکال از کوچکی روح

 توست،نه از بزرگی گناه او

 تلاش کن تا دوستی را بیابی  که قلبی به وسعت دریا داشته

باشد،در آن صورت برای وارد شدن به قلب او نیازی به کوچک

کردن خود نداری .

نابینا به ماه گفت دوستت دارم

ماه گفت: چطوری؟ تو که منو نمیبینی

گفت:اگه میدیدمت که عاشق زیباییت می شدم

اما الان نمی بینمت و خودتو دوست دارم.


همیشه با خدا درد دل كن نه با خلق خدا و فقط به او توكل كن


آنگاه می بینی كه چگونه قبل از اینكه خودت دست به كار

 شوی،كارها به خوبی پیش می روند.

از خدا خواستن عزت است

اگر برآورده شود رحمت است و اگر نشود حكمت است.

از خلق خدا خواستن خفت است.

اگر برآورده شود منت است اگر نشود ذلت است.


روزی دروغی به حقیقت گفت:میل داری با هم به شنا برویم؟

حقیقت به سادگی پذیرفت و لباسهایش را در آورد و به دریا رفت و دروغ لباسهای او را پوشید و رفت......

از آن روز حقیقت عریان است و زشت اما دروغ ظاهری آراسته و زیبا دارد.

پی نوشت: بعد از مدت ها 1 پست زدم که نوشته ی خودم نیست. این جملات قشنگ رو از وبلاگ ساحل بیکران نوشتم. وبلاگ زیبایی هست. توصیه میکنم ازش دیدن کنین.

منبع: http://boojik.blogfa.com/

نوشته شده در چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۰ساعت 0:53 توسط مریم مهربون|


(۴۶)

خدا در همه ی لحظات کنار ماست. هیچ وقت ناراضی نباشین. سختی ها توی زندگیه همه ی آدما هست. اگه همه چیز طبق روال عادی بود و هیچ مشکلی نبود اون موقع باید شک کنید که ۱ جای کار ایراد داره. به قول قدیمیا: خدا وقتی یکیو بیش تر دوس  داره بیش ترم امتحانش میکنه. وقتی کسی میگه خدایا دوستت دارم بعدش خدا امتحانش میکنه که الکیو از روی سر خوشیه یا نه واقعیه!!! مثله یه سری دوستا که رفیق روزای خوشیتونن و تا تقی به توقی میخوره میذارن میرن!!! خدا میخواد به خودمونم ثابت بشیم چه جور آدمی هستیم. در کل آدما تو سختیا واقعا آدم میشن. سختی آدم رو میسازه. خدا همیشه با ماست و بده ما رو نمیخواد. نگیم خدایا چرا من؟ چرا من باید تصادف میکردم؟ مطمئن باش خدا از آینده آگاهه و شاید جلوتر قرار بوده با ۲ تا مادر و بچه تصادف کنیم. اما زدیم به درخت. یا مثلا توی کنکور تو ۱ دانشگاه که آرزوشو داریم قبول نمیشیم . ممکنه قرار بوده اون سال توی ۱ تصادف بزرگی که توی راه دانشگاهه مورده علاقمون اتفاق میفته ما واسه همیشه فلج شیم!!!! ( البته خدا نکنه) اما تو رو خدا اینقدر کوچیکو محدود فکر نکنیم!!!!!!!!

تا شاکیو افسرده نباشیم. تلاشمونو بکنیم و خودمونو به خدا بسپاریم. اون موقع نتیجه ی کار هرچی شد میتونیم هر چند تلخ و سخت باشه اما باهاش کنار بیایم.

نوشته شده در یکشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۰ساعت 0:13 توسط مریم مهربون|


(۴۵)

گاهی 1 حرف کوچیک میتونه یه زندگیه بزرگ رو نابود کنه.

گاهی 1 حرف کوچیک میتونه یه دل بزرگ رو بشکنه.

گاهی 1 حرف کوچیک میتونه یه دوسته خوب رو ازت بگیره.

گاهی 1 حرف کوچیک میتونه یه زندگیه راحت رو به هم بریزه.

گاهی 1 حرف کوچیک میتونه یه موقعیت خوب رو ازت بگیره.

گاهی 1 حرف کوچیک میتونه یه دنیای قشنگ رو نابود کنه.

گاهی 1 حرف کوچیک میتونه یه دوست خوبت رو خون به جیگر کنه.

گاهی 1 حرف کوچیک میتونه یه خنده ی ناز رو به ۱ گریه ی سوزناک تبدیل کنه.

.......

پس قدیمیا واقعا راس میگن اول فک کنین بعد به زبون بیارین.

یا اونی که سکوت میکنه آدم عاقل تریه.

 

نوشته شده در شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۰ساعت 23:7 توسط مریم مهربون|


(۴۴)

با سلام.  بالاخره اومدم تا آپی که قول داده بودم واستون بذارم.  اول از همه از همه ی شما که لطف کردین و نظرای قشنگتون رو توی دهکده ی احساسات به ثبت رسوندین تشکر میکنم  ، و بعد خدمتتون عرض میکنم که نظرات همه تون رو توی این پست واسه شما و خوانندگان محترم میذارم و آخرش نظر خودمو براتون میگم.  

برید و توی ادامه مطلب بخونیـــــــــــــــد.

پی نوشت: عزیزان الانم اگه به اون پست نظر بدین من نظرتون رو توی این پست اضافه میکنم. ممنون.


ادامه مطلب

نوشته شده در یکشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۰ساعت 1:9 توسط مریم مهربون|


(۳۶)

سلام دوستای عزیزم. خوبین؟  دوباره اومدم با 3 تا آپ. اما بعد از 15 روز. درسام زیاد و پر حجم شده و امتحانای ترمم ۱ جورایی شروع شده. برام دعا کنید و دهکده ی احساسات رو فراموش نکنین و بهم سر بزنین. اگه اومدین چیز جدیدی ندیدین خوب ماشالا کم مطلب نذاشتم !!! هه هه هه. از قبلیا بخونین. درسته تاریخشون قدیمیه اما محتواش هیچ وقت قدیمی نمیشه!!!

پ ن : آپ بعدیم ایشالا ۱۰ خرداد

پ ن ۲: رتبه ی دهکده ی احساسات توی مسابقه ی تاپ بلاگر با لطف شما دوستان با حدود ۵۵ رای شد وبلاگ ۳۵ ام . خوب وبلاگ من زیاد پر فعالیت نیست. شایدم من نویسنده ی تاپی نیستم.... اما در کل ممنونم دوستان بزم به من لطف دارین

تو این آپ دو تا از شعر های دوسته عزیزم که هم اسممه مریم جونم رو گذاشتم. شعراش رو چن سال پیش گفته. شباهتی به نوشته های من ندارن. اما من دوسشون دارم چون اولا شعرای نوجوونیه مریم جونه. دوما ساده ی پر انرژی و پر از احساس و مملو از عشق اند.

دنیای زیبا

ابری آسمون داره می باره

وجودش بهاره نم نم  می باره

قطره قطره میشه تو دامن خاک

تا زلال شه پاکی چشمه ی خاک

شاپرک ها میشن هم بازی هم بازی هم

تا بشن رنگ های گل های هم دم

گل های مخمله سفید و آبی

تا بشن تابلوی زرد کمونی

تابلویی که در باغ کنار چشمه

رنگی از حوریه اهل بهشته

میگه حوریه میشه قده یه دنیا

تا بشن زیبایی اهل یه دنیا

بیا تا با هم بشم قده یه چشمه

تا بشیم پاکیه اهل سرشته

بیا تا با هم بشیم اهل زلالت

تا کنیم دنیا رو مثله صداقت

29/11/86

ایران مشرق زمین

هنر جو باش، ز هر نقاش مشرق

نگارش چهره ی عشاق مشرق

نگار مردم مشرق زمین باش

کشی مردانگی از عشق مشرق

نشان ده چهره ی آرش ز دستان

کمان گیرد نشان عشق مشرق

تو ای خواهر بشو تابانده ی مهر

که مهر و شیر و خورشید، هر سه عاشق

تو گر عاشق شوی بر سر زمینت

برد رستم تو را ، بر در، شجاعت

کند در زندان اهریمن، سیاوش

شود یزدان او پشت و پناهش

21/2/8۷

نوشته شده در یکشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۰ساعت 0:40 توسط مریم مهربون|


(33)

"دل مریم"

روح خسته ام را دیگر هیچ مرحمی التیام نمیکند

و اکنون این دل خسته و فلب شکسته کدامین سو را نظاره گر است؟

در افق بسته چکاوکی دل شکسته غمه مرا ترانه میسازد

در پس جنگلی تاریک شغالی پیر به من پوز خند میزند

آه این چه رسمی است ؟ زمانه با دل چه میکند؟

من احساس خود را فریاد میزنم اما...

گویی در خلع در سکوت به گوش دیوار فریاد میزنم

چه کسی حس مرا با تمام وجودش لمس میکند؟

آنگاه که در کوچه های تاریک شهر غم زده ی پرنیان

اشباحی خاکستری به سوی قلبم هجوم می آورند و آن را طلب میکنند

طالب قلبی خسته اند که نشان محبت در آن گم شده است

این چه رسمی است؟ قلبی که ماهی ها در دریای محبت آن شاد میزیستند

حال غبار خاک کف دریایش به چشم هر مسافری مینشیند و اشک را...

اشک را به دیدگانش هدیه میدهد و آه را به دل آنان

من پرواز خواهم کرد به سوی درخشش ذره ای نه چندان بزرگ اما...

بزرگ ، به قدری که دل مرا روشن خواهد کرد

آه! چه لذت بخش است حس ورود ذره به قلبم

آنگاه که در غار تاریک  تنهایی ها واشک ها قدم میزدم،ذره ی کوچک قلبم را روشن کرد

دیگر پایم با قلوه سنگ های کینه و حسد و نفرت برخورد نمیکند

و مرا به قعر دره ی تاریک تر غار نمی افکند

من امید آن دارم و به خود می گویم  که این نشانه ای از لطف حق است

خدایــــــــــا!!! دستانم به سوی توست و چشمانم به درگاهت نظاره میکند

دیگر اجازه ی رفتن به آن نمیدهم

او مهمان خانه ی قلبم نیست بلکه صاحب خانه است

دیگر اوست که مهمان خانه اش را انتخاب میکند و در را به رویش میگشاید

دیگر از قلب مریم بوی مریم بهاری به مشام میرسد...

پا نوشت: ذره: هر چیز بسیار ریز در شعاع آفتاب - نقاط نور ریز در تشعشع آفتاب

خاکستری: بین سیاهی و سفیدی- نه خوب نه بد

از مهربون: (مریم)

نوشته شده در پنجشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 0:17 توسط مریم مهربون|


(32)

دریا باش تا بعضی ها از با تو بودن لذت ببرند، و صیادان در دریای محبت تو دنبال

 مروارید عشق بگردند، و همه در ساحل رویت محو تماشا گردند، نه مردابی که در آن امید زندگی نیست!

نوشته شده در چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۰ساعت 18:23 توسط مریم مهربون|


(30)

Bill Gates

If you born poor, it's not your mistake. But if you die poor it's your mistake.

بیل گیتس:

اگر فقیر به دنیا آمده‌اید، این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمیرید، این اشتباه شما است.

Swami Vivekananda

In a day, when you don't come across any problems, you can be sure that you are traveling in a wrong path.

سوآمی ویوکاناندن

در یک روز، اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شوید، می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت می‌کنید.

William Shakespeare

Three sentences for getting SUCCESS:

a) Know more than other.

b) Work more than other.

c) Expect less than other

ویلیام شکسپیر

سه جمله برای کسب موفقیت:

الف) بیشتر از دیگران بدانید.

ب) بیشتر از دیگران کار کنید.

ج) کمتر انتظار داشته باشید.

Adolph Hitler

If you win you need not explain, But if you lose you should not be there to explain.

آدولف هیتلر

اگر تو برنده باشی، نیازی نیست به کسی توضیحی دهی، اما اگر بازنده باشی، نیازی نیست آنجا باشی تا به کسی توضیحی دهی.

Alien Strike

Don't compare yourself with anyone in this world. If you do so, you are insulting yourself.

آلن استرایک

در این دنیا، خود را با کسی مقایسه نکنید، در این صورت به خودتان توهین کرده‌اید.

Bonnie Blair

Winning doesn't always mean being first, winning means you're doing better than you've done before.

بونی بلر

برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست. برنده شدن به معنی انجام کار، بهتر از دفعات قبل است.

Thomas Edison

I will not say I failed 1000 times, I will say that I discovered there are 1000 ways that can cause failure.

توماس ادیسون

من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام. من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود.

Leo Tolstoy

Everyone thinks of changing the world, but no one thinks of changing himself.

لئو تولستوی

هر کس به فکر تغییر جهان است. اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست.

Abraham Lincoln

Believing everybody is dangerous; believing nobody is very dangerous.

آبراهام لینکلن

همه را باور کردن، خطرناک است. اما هیچکس را باور نکردن، خیلی خطرناک است.

Einstein

If someone feels that they had never made a mistake in their life, then it means they had never tried a new thing in their life.

انشتین

اگر کسی احساس کند که در زندگیش هیچ اشتباهی را نکرده است، به این معنی است که هیچ تلاشی در زندگی خود نکرده.

Charles

Never break four things in your life: Trust, Promise, Relation & Heart. Because when they break they don't make noise but pains a lot.

چارلز

در زندگی خود هیچوقت چهار چیز را نشکنید.

اعتماد، قول، ارتباط و قلب. شکسته شدن آنها صدائی ندارد ولی دردناک است.

Mother Teresa

If you start judging people you will be having no time to love them.

مادر ترزا

اگر شروع به قضاوت مردم کنید، وقتی برای دوست داشتن آنها نخواهید داشت.

منبع: ..*..*.. Mishi (N1_group) ..*..*..

نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ساعت 11:25 توسط مریم مهربون|


(29)

كودكی

از خدا پرسید خوشبختی را کجا میتوان یافت
خدا گفت ان را در خواسته هایت جستجو کن
و از من بخواه تا به تو بدهم با خود فکر کرد و فکر کرد
گفت اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم
خداوند به او داد
گفت اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم
خداوند به او داد
اگر ..... اگر ....... و اگر........
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود
از خدا پرسید حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم
خداوند گفت باز هم بخواه
گفت چه بخواهم هر انچه را که هست دارم
گفت بخواه که دوست بداری
بخواه که دیگران را کمک کنی
بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی
و او دوست داشت و کمک کرد
و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند
و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد
رو به آسمان کرد و گفت خدایا خوشبختی اینجاست
در نگاه و لبخند دیگران

منبع: ..*..*.. Mishi (N1_group) ..*..*..

نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ساعت 10:56 توسط مریم مهربون|


در سایت شعر نو انتشار دادم

از:مهربون(مریم)

نوشته شده در سه شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۰ساعت 1:11 توسط مریم مهربون|


(26)

بگذار تا به لهجه باران بخوانمت

مانند عشق از دل و از جان بخوانمتتا کوهها صدای مرا منتشر کنند همراه بادهای پریشان بخوانمتچشمم سفید گشت و تو از ره نیامدییعقوب وار، یوسف کنعان بخوانمتبگذار تا به یمن ظهورت، بهار محضبر گوش شاخه های زمستان بخوانمتآهنگ التهاب سراب است در دلم بگذار تا به لهجه باران بخوانمت

منبع: ایران فوروم 

نوشته شده در جمعه ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ساعت 13:18 توسط مریم مهربون|


(25)

این داستان رو دوستم برام ارسال کردو خیلی قشنگه و من موقع خوندنش گریه کردم. داستان عشق یه دختره. ۱ داستان تاثیر گذاره که آخرش...

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده ی پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت. دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.

بقیه ی داستان در ادامه ی مطلب...


ادامه مطلب

نوشته شده در چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۰ساعت 1:31 توسط مریم مهربون|


 من عاشق این آهنگم. یکی از دلایلشم واسه اینه که اسممو توش صدا میزنه   

آهاي خوشگل عاشق آهاي عمر دقايق                   آهــاي وصل به موهاي تو سنجـاق شقايق

آهاي اي گل شب بو آهاي گل هياهو                      آهاي طعنه زده چشم تو به چشـماي آهـو

دلم لاله عاشــــق آهاي بنفشه تر                          نكــن غنچه نشكفته قلــبم رو تـو پـر پر

من كه دل به تو دادم چرابردي زيادم                         بگو با مــن عاشـق چـرا برات زيــادم

آهاي صداي گيتار آهاي قلب رو ديوار                       اگه دست توي دستـام نذاري خدا نگـهدار

دلـت ياس پر احساس آي مريم نازم                    تا اون روزي كه نـــبضم بزنه ترانه سازم

برات ترانه ســازم تو آهنگي و سازم                        بيا برات مي خوام از اين صدا قفس بسـازم

آهاي خو شگل عاشق آهاي عمر دقايق                  آهــاي وصل به موهـاي تو سنجاق شقايق

آهاي اي گل شـب بوآهاي گل هياهو                      آهاي طعـنه زده چشم تو به چشـماي آهـو

دلم لاله عاشــــق آهاي بنفشه تر                         نكــن غنچه نشــكفته قلبــم رو تو پر پر

من كه دل به تو دادم چرا بردي زيادم                       بگو با مــن عاشــق چــرا برات زيـادم

آهاي صداي گيتار آهاي قلب رو ديوار                      اگه دست توي دستــام نذاري خدا نگهـدار

نوشته شده در شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۰ساعت 1:16 توسط مریم مهربون|


شبای انتظار

شبای انتظار من غم و غروب و بی کسی

به این امید که نازنین یه روز به دادم برسی

یکی یکی می گذرنو روزای بدتر میرسه

اما هنوز سهم منه یه دل پر از دلواپسی

یه روز غروب تموم می شه آفتاب و مهتاب می زنه

منو دلم صبر می کنیم گرچه نمونده نفسی

نه می گیری دست منو نه پا میزاری رو دلم

برای این کهنه نفس مثل هوای قفسی

نمازمو میشکنمو بوسه به دستات میزنم

همش به تو فکر میکنم که تو برام مقدسی

از دیدن نگاه تو نگاه من منتظره

به چشممون خواب نمیاد منو خدای اطلسی

......

.....

حامی

         

نوشته شده در شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۰ساعت 1:9 توسط مریم مهربون|


نوشته شده در سه شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۰ساعت 1:54 توسط مریم مهربون|


(11)

  یاد این شعر معروف افتادم. خیلی از ما اونو شنیدیم. مخصوصا از قدیمیامون ، مادر بزرگا،پدر بزرگا... ما همه میشنویمو لذت میبریم. اما چند تا از ما قلبا این شعر زیبا و پیامشو علاوه بر درک کردن صد در صد توی زندگیمون به کار بردیم؟...

محبت

از محبت تلخ ها شيرين شـــــود            از محبت مسّ ها زرّين شــــــود

از محبت دردها صافي شــــــود             وز محبت دردها شافي شــــــود

از محبت خارها گل مي شـــــود             وز محبت، سركه ها مُل مي شود

از محبت، سجن. گلشن مي شــود        بي محبت، روضه، گلخن مي شـود

از محبت، نار، نوري مي شـــــود             وز محبت ديو حوري مي شــــود

از محبت، سنگ، روغن مي شــود           بي محبت، موم، آهن مي شــــود

از محبت، حزن، شادي مي شــود            وز محبت، غول، هادي مي شــود

از محبت، نيش، نوشي مي شـــود         وز محبت، شير موشي مي شـــود

 از محبت، سقم، صحّت مي شــود          وز محبت، قهر، رحمت مي شــود

از محبت، مرده زنده مي شــــود             وزر محبت، شاه بنده مي شـــــود

ايــن محبت هم نتيجه دانش اس              كــي گزافه بر چنين تختي نشست

نوشته شده در دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۹ساعت 0:53 توسط مریم مهربون|


(7)

صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو

یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو

خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد

تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو

لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی

تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو

صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو

یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو

تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند

تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو .

نوشته شده در چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ساعت 2:3 توسط مریم مهربون|