تیک
tik.fileon.ir

خاطرات دعوا با مادر شوهر

نویسنده : سمیرا | زمان انتشار : 05 تیر 1398 ساعت 12:45

گلدونه32

عضویت: 1392/03/29

تعداد پست: 870

خوب حالا چی شد که دعوا کردین

خدایا شکرت به خاطر دختر زییا و سالمم خدایا عاشقتم

نویسه

عضویت: 1392/03/01

تعداد پست: 1325

چرا دعوا کردید و برای چی؟

یه روزی یه جایی یه وقتی... می رسه

مامی_جوجو3

مدیر استارتر

عضویت: 1390/03/22

تعداد پست: 552

دیروز برگشت گفت من این چندسال همیشه از تو ناراحت بودم و بروت نیوردم در صورتیکه فامیلاش همیشه به من میگفتن پشت سرت ازت تعریف میکنه و میگه عروس خوبیه دیروز خیلی حرفای وحشتناکی بهم زد از یاداوریش تا صبح خوابم نمیبرد تا حالا حتی داد هم سرم نزده بود حتی گفت برو از بچم جدا شو بچتونم خودم نگه میدارم ????

نویسه

عضویت: 1392/03/01

تعداد پست: 1325

بد و بیراه چی گفت؟

یه روزی یه جایی یه وقتی... می رسه

836

گلدونه32

عضویت: 1392/03/29

تعداد پست: 870

حتما داره تایپ میکنه

خدایا شکرت به خاطر دختر زییا و سالمم خدایا عاشقتم

Mona298

عضویت: 1392/07/27

تعداد پست: 16364

مامی جوجو مادر شوهر منم همین قدررررر زرنگه ،دم به تله نده

مامی_جوجو3

مدیر استارتر

عضویت: 1390/03/22

تعداد پست: 552

الان دلیل دعوا رو مینویسم فقط تروخدا بگین چیکار کنم

آریس3

عضویت: 1391/03/07

تعداد پست: 4655

گلدونه32

عضویت: 1392/03/29

تعداد پست: 870

وا یهو امپر سوزپنده بگو یواش یواش

خدایا شکرت به خاطر دختر زییا و سالمم خدایا عاشقتم

727

حنانه34

عضویت: 1394/01/26

تعداد پست: 555

منم مادرسوهر خواهر شوهرم خیلی بدن ولی شوهرم عینه کوه پشتمه در ضمن شوعرم به مادرش بی احترامی هم نمیکنه...یعنی من نمیذارم اینجوری خودتو خوب نشون بده به شوهرت

بي_کران22997

عضویت: 1391/12/01

تعداد پست: 6715

بنظر من تا میتونی بهمسرت محبت کلامی وعملی کن جوریکه جز تو هیچ کسی نبینه.. همون سیاست مادرشوهرت

قضاوت نمیکنم.... تا قضاوت نشوم....

مامی_جوجو3

مدیر استارتر

عضویت: 1390/03/22

تعداد پست: 552

پدر شوهرم خیلی وقت نیس فوت کرده... بماند که خیلی مرد حوبی بود و همیشه مشکلات زندگیمو حل میکرد... بعد مرگش مادرشوهرم احترام به مرده نمیذاشت حتی درست حسابی مشکی هم نمیپوشید حتی روزای اول و شادی میکرد و یبار از دهنشم دررفت که دیگه پولدار شدم... اخه پدرشوهرم ولخرج بود. و این مسئله خیلی منو ناراحت میکرد و باعث شد خیلییییی ازش بدم بیاد ولی خودمو کنترل میکردم بخاطر شوهرم و نذاشتم شوهرم چیزی بفهمه... از طرفی اونم که بامن حداقل طاهری خوب بود یه دفه بد شد و کم محلی وحشتناک و ...

نویسه

عضویت: 1392/03/01

تعداد پست: 1325

آدم احساس می کنه ارتباط شما قطع بوده فقط در ظاهر باهم بودید

یه روزی یه جایی یه وقتی... می رسه

عشق_نی_نی_جون

عضویت: 1392/05/18

تعداد پست: 3736

خب

خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است از زندگیت لذت ببر حتی اگه چیز با ارزشی از دست دادی

929

نویسه

عضویت: 1392/03/01

تعداد پست: 1325

اما حالا که شوهرش هم مرده دیگه دستش باز شده

یه روزی یه جایی یه وقتی... می رسه

مامان_دوفرشته3

عضویت: 1393/12/07

تعداد پست: 3750

به نظر من اینکه اون چقدر واسه شوهرش عزا گرفته به کسی مربوط نیست فصد ناراحت کردنتو ندارم

من که تسلیم تو بودم از چه جنگی زخم خوردی با کی میجنگی عزیزم من ببازم تو نبردی ....

عشق_نی_نی_جون

عضویت: 1392/05/18

تعداد پست: 3736

خب بقیه دعوا رو بگو

خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است از زندگیت لذت ببر حتی اگه چیز با ارزشی از دست دادی

گلدونه32

عضویت: 1392/03/29

تعداد پست: 870

خوب بگو دعواتون جی بوده

خدایا شکرت به خاطر دختر زییا و سالمم خدایا عاشقتم

مامی_جوجو3

مدیر استارتر

عضویت: 1390/03/22

تعداد پست: 552

از طرفی من یه جاری دارم که یه ادم شدیدا حسود و کینه ای و زیر اب زنه که به زور زن برادرشوهرم شد بزور رفتن خواستگاریش بدون حتی یک تکه طلا و همیشه به پدروما رشوهرم بی احترامی و بدرفتاری میکرد و اونام ازش بدشون میومد... حالا دقیقا دو سه ماهه که خیلی عزیز شده یهویی و همه قبولش دارن و تحویل شدید میگرن و در صورتیکه همه قبلش با من خیلی خیلی خوب بودن و از وقتی با اون خوب شدن همه همه با من یه مدلی بد شدن.... جالبه خلاصه کنم دیروز مادر شوهرم اومد گفت شنیدم که رفتی چه حرفایی پشت سرم زدی و اینو اینو گفتی ( حالا جالب اینجاست که این جاری همیشه پیش همه بد مادرى پدرشوهرمو میگفت و اونا میومدن بمن میگفتن که بابا این پشت سرتون اینجوریه حواستون باشه و منم به پدر و مادرشوهرم انتقال میدادم) بعد مادرشوهرم گفت جاریم گفته تو این حرفا رو زدی و راست هم میگه، جلو شوهرم.... و بعدش کلی دعوا و دادو بیداد....

908