موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

عکس پروفایل سرد شدن رابطه

عکس پروفایل سرد شدن رابطه

نویسنده : علیرضا | زمان انتشار : 24 اسفند 1399 ساعت 13:39

آدما با رفتارشون سردت میکنن بعد میگن چرا فاصله گرفتی ، عکس نوشته های زیبا جدید و متنوع این مطلب از سایت اختصاص دارد به موضوع دلسرد شدن و یا سرد شدن تدریجی بعضی از روابط عاشقانه ! میتوانید از تصاویر این پست برای پروفایل استفاده کنید ....


ae9f3b9d337d1ad07c2021924d757193

دلم از درد بی دردی گرفته
دلم از هرچه دلسردی گرفته
از این رگبار سرد بی ترهم
از این بی داد و تنهایی گرفته
دلم از دوریه یار وفادارم
دلم از مرگ رویایی گرفته
از این محبس از این زندان
ازاین حبس و از این میدان گرفته
دلم از تو دلم از من و از ما
دلم از اینهمه غوغا گرفته
بیا تا با تو از شب من بمیرم
دلم از روز بی پایان گرفته

5564e89785ee3e9438e954476c1bada5

در این سالها /که سپری شد در کنار تو
گهگاه در روزهای پاییزی/
طوفان بودی سرد/تنم را خشکاندی
برگهایی که سخت به ریشه وابسته بود/ در نهاد ریزاندی
گاهی دلبسته می شد به تو/خیره نگاه خوش خیالی ام
تورا دوست می داشت با شوق
و برای فرداها/طرحها می زد روی اب
گاهی طنز تلخ نهفته ای شدی
هنگام غوطه وری شادیها/مرا به تلخی گریاندی
می خروشید اوای دلسردی/که باید روزهای شوم را حراج زد
و اندیشناک بودم همه شب/چه وقت سحر نوازشم می کند
ایا وقتی رسد/نفس های انتظارم هنوز گرم است؟
و اکنون می پندارم تو را /خواب و خیالی بیش نبودی
اندازه جامه رویای من نبودی
نیستی از جنس شادی/نیست تبار تو ازادی
خانه ات درون من است/نیست بین اندیشه من و بازی تو جدایی

0eae1c58306c2323a1703e28cccaf6a6

بازم یه غزل و بازم الهام از امید صباغ نو:
دوباره من، غزل و تو ، که بر نمی گردی
ببین که با دل تنها، گلم! چه ها کردی
چقدر شبه ستاره در آسمان تو بود
و حیف! اعتنای کمی که به من نمی کردی
تمام شعر مرا حرف درد تو پر کرد
تویی که ساکت و خالی تویی که دلسردی
حساب خاطره ها را جدا کن از فردا
تو پشت پنجره هایی که بسته "ها" کردی
اگر چه آخر جاده چراغ روشن هست
نمی شود غزلم منتظر که برگردی ....

6c05368dc6efa9e336feafa17fc1709b

وچکه چکه چکیدم به حوض دلسردی
وتکه تکه شکستم ز غایت مردی
چو یاسهای امیدم ز یاس پژمردند
به تسلیت گل زردی به من نیاوردی
و در شبی که دل از حجم غم ترک برداشت
نیامدی که بچینم بساط همدردی
بیا که ثانیه هایم به سال میمانند
چه سالها؟! همه تکرار سردی و زردی
***
توئی و یک دل بی عار و خوابهای تهی
منم و یک نخ سیگار و شهر و شبگردی

4132ea8c837e19fa66f8902a406a815e

با نگاه تلخ و سرد و افسردگی
خیره گشتم بر دفتر زندگی
اه حسرت از لبانم پر می کشد
پس چی شد؟ ان همه دلباختگی
در سرابی از ارزو غوطه زدم
لیک هیچ نبود ، جزء بیهودگی
گاری عمرم را بسختی می کشم
بر کوچه های سنگ فرش زندگی
در میانش می گذارم اندوخته ام
پوچی و دلسردی و ویرانگی

00535957852112c6b8c54547e400eaad

تو تبعیدی ، تو اخراجی
از این بازیِ دو تایی
شاید این آخرین حکمه
تو محکومی به تنهایی
تو متهم ، تو زندانی
منم شاکی ، خودم قاضی
چقد رسمیه این احساس
واسه اینه که می بازی!
بگو هر چی دلیل داری
تو محکومی به دلسردی
بگو زندانی خوبم
بگو شاید که برگردی
هنوزم دوستت دارم
هنوز پرونده مون بازه
بگو شاید که بخشیدم
بگو حتی اگه رازه!

83746fcfdfe5e2facbd86ec3a6ec53fc

سحر است ...............
باز از قله گلدسته مسجد جاری است
ربنای دگری.....
من نگاهم به تو ای حاکم و دادار بزرگ
تکیه بر تخت زمرد زده ای
همه مبهوت تواند..... و تو آرام و متین
چشم بر روی زمین دوخته ای ..... و به ما می خندی
که چرا بانگ سحر
که ز هر برزن و گلدسته بلند است ...........چنین بی نور است .......
تو بدنبال که در کوچه شب می گردی ؟
تو چرا از من و از آدمیان دلسردی ؟

78a54d1329fdf0d3ca928cf27a6f2933

از ناله های تو فهمیده ام که پر دردی
دیشب کنار پنجره. باز گریه میکردی
بغضی گلوی مرا چنگ میزند بانو
وقتی نظاره گَرَم با غریبه میگردی
دلتنگ هق هق آرامِ ساده ات شده ام
وقتی شکسته دلت از خیانت مردی
حالا منم که ندا میدهم تو را آهو
ای بی اراده چرا ناامید و دلسردی
با یأس و زردی پاییز مرده ای حوّا
این را بدان تو برایم بهار آوردی

e3fa20693af77b286183f62a24085cbe

که باور می کند دستان تنها را؟
که باور می کند تنهایی ما را؟
که باور می کند دلسردی شب را؟
که باور می کند سرمای اینجا را؟
به گرد لاله ی پر زخم هر پرسش
که باور می کند بهت معما را؟
در این مهمانی تاریک دلمرده
که باور می کند سحر مسیحا را؟
در این بی وزنی تلخ پیمبر کش
که باور می کند رویای گاسا را؟
در این بی پرده ی نفرینی غیبت
که باور می کند ایماء و نجوا را؟
که باور می کند اندوه یوسف را؟
که باور می کند اشک زلیخا را؟
در این کوه بد جان سخت شیدایی
که باور می کند احساس لیلا را؟
در این شب های خاموش تهی دستی
که باور می کند عقد ثریا را؟
برای رستخیز دور بی انکار
که باور می کند بخشیدن ما را؟
قلم در پای کاغذ مات می افتد
که باور می کند پایان انشا را؟

bfe83f65f9570bed6b876cb06363166c

برای تو!
اگرچه گفته بودی پای عشقت تا ابد مردی
ولی روزی که رفتی خواندم از چشمت، که دلسردی!
به طرزی وحشیانه عاشق زیبایی ات بودم
به جای عشقبازی، دائماً بازی درآوردی
ارس میخواست در آغوش دریای تو بنشیند
ولی با سدّ قهرت نقشه اش را بر ملا کردی!
شدم مجموعه دار دردهای رایج دنیا
شدی بر عکس من، میراث دارِ دردِ بی دردی
خیانت در امانت طبق حکم شرع جایز نیست!
امانت بود عشقم در وجودت، حیف نامردی!
مرا با خاک یکسان کرده ای، ای دشمنِ هم خون!
تو را با خاک یکسان می کنم، روزی که برگردی

cd5f60042d543c91ee8d703a4eef6e5f

گردآورنده: توپ تاپ

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر