موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

بدزبانی زن در اسلام

نویسنده : سمیرا | زمان انتشار : 23 مرداد 1398 ساعت 18:17

یکی از بزرگترین آفات زبان، بد زبانی بوده که منشأ آن پلیدی و پستی فرد می‌باشد و در اسلام مورد نهی و نکوهش فراوانی قرار گرفته است؛ چرا که زبان دریچۀ روح آدمی محسوب می‌گردد، به این صورت که سخن انسان از روح و درون او منشأ می‌گیرد. مقصود از بد زبانی در اینجا، فحش و ناسزاگویی است که از عوامل تیرگی و تباهی روابط ایمانی و انسانی به حساب می‌آید؛ از این‌رو بر اساس روایات و متون دینی، فحش دادن به طور کلی حرام می باشد و فرقی ندارد که طرف مقابل مسلمان با شد یا کافر، کودک با شد یا بزرگسال و حتی طبق برخی روایات فحش دادن به حیوانات هم جایز نمی باشد. مردم بد زبان از نظر جایگاه در روز قیامت بدترین مردمان خواهند بود و در دنیا نیز شیطان در اموال و اولاد آنها شراکت دارد. در مذمت این رذیلۀ اخلاقی همین بس که معصومین با این‌گونه افراد قاطعانه برخورد می کردند؛ چرا که بد زبانی موجب عداوت و کینه و دشمنی می شود و دارای عواقب شدیدی همچون تنفر و انزجار، گسستگی خانواده، عدم استجابت دعا، کم شدن رزق و روزی، مرگ هولناک، عذاب قبر و محرومیت از بهشت می شود؛ از این‌رو درمان این رذیلۀ اخلاقی از فوریت و اهمیت خاصی برخوردار است که باید به رفع آن پرداخت. درمان این رذیله با استفاده از راه کارهایی همچون توجه به خطرات زبان، تمرین سکوت، تفکر قبل از سخن و عدم معاشرت با رفیقان ناباب امکان پذیر است.

بى شك زبان دريچۀ روح آدمى است؛ بدین معنا که از لابه‏لاى كلمات هر كس به خوبى مى‏توان به اعماق درون و شخصیت وجودی او پى برد؛ چرا که سخن انسان از روح و درون او منشأ می‌گیرد. بنابراین اين دو در يكديگر تأثير متقابل دارند. امام علی”علیه السلام” در این زمینه فرمود: «الَانْسانُ لُبُّهُ لِسانُهُ؛[1] خلاصۀ وجود انسان در زبان اوست!». می‌توان گفت منظور از این روایت این است که شخصیت و باطن هر کس در زبان و کلماتش بروز و ظهور دارد.

می‌دانیم که نعمت­هاى بزرگ الهى سرمايۀ عظيمى هستند كه خطرات و آفات آن نيز به همان اندازه عظيم است. كوه­ها هر چه عظيم­تر و بلندتر باشند، بركات و آثار آنها بيشتر است؛ ولى به همان نسبت، سقوط از آنها نيز خطرناك­تر مى‏باشد. معروف است: «در كنار كوه­هاى بلند درّه‏هاى عميق وجود دارد» و به همين ترتيب در كنار نعمت­هاى بزرگ خطرات بزرگى نهفته شده است‏؛ از این‌رو به همان نسبت كه بركات زبان و آثار سازندۀ آن زياد است، آفات و گناهانى كه به وسيلۀ آن انجام مى‏گيرد و آثار مخرّبى كه در فرد و جامعه‏ دارد نیز بسیار زیاد می­باشد که یکی از این آفات بزرگ، بد زبانی است.

همان‌طور که در مقدمه نیز ذکر شد، یکی از بزرگترین آفات و خطرات زبان، بد زبانی است که در آیات و روایات اسلامی مورد نهی و نکوهش فراوانی قرار گرفته است به طوری که حتی نسبت به کفار و دشمنان دین نیز نباید بدزبانی و ناسزاگویی کرد. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم‏):[2] [معبود] كسانى كه غير خداوند را مى‏خوانند، دشنام ندهيد كه آنان نيز بى‏هيچ دانشى از روى كينه‏توزى به اللّه دشنام دهند.

پیامبر گرامی اسلام”صلی الله علیه و آله” در نکوهش بدزبانی فرمود: «إنَّ شَرَّ النّاسِ مَنزِلَةً يَومَ القِيامَةِ مَن يُخافُ لِسانَه، أو يُخافُ شَرَّه‏؛[3] بى‏گمان بدترين مردمان از نظر جايگاه در روز قيامت كسى است كه [مردم] از زبانش يا شرّش بترسند».

در میان برخی از طبقات و اقشار اجتماعی، فحش و ناسزاگویی به صورت یک رویۀ ثابت در آمده است و گاه اشخاص حتی در یک جملۀ کوتاه نمی­توانند از فحش و ناسزا اجتناب کنند؛ گویی ناسزاگویی به عنوان یک امر ارزشی تلقی شده و اگر کسی بخواهد خودمانی سخن بگوید، از فحش و ناسزا باید استفاده کند. متأسفانه این رفتار در میان برخی از جوانان رخنه کرده است به صورتی که یکدیگر را با اسامی و القاب زشت و ناپسند خطاب می‌کنند و حتی گاهی پا را از حد فراتر گذاشته و بد زبانی را به حد اعلای خود می‌رسانند.

مشکل این است که این رویه نه تنها در میان ارذال و اوباش، بلکه حتی در میان برخی مذهبی­ها و توده­های مؤمن نیز رواج پیدا کرده است. این در حالی است که بدزبانی در اسلام شديداً مورد مذمت و نهى قرار گرفته و ائمۀ معصومین با این افراد قاطعانه برخورد می­کردند.

این صفت رذیله تا بدانجا نزد پروردگار متعال مبغوض است که حتی در امت‌های گذشته سبب مسخ شدن آنها شده است؛ چنانچه امام صادق”علیه السلام” در ضمن روایتی که به بیان اصناف مختلف مسخ‌شدگان پرداخته‌اند، علت مسخ شدن مردی را به شکل عقرب، بدزبانی او معرفی کردند.[4]

حکایت: برخورد پیامبر”صلیاللهعلیهوآله” با عایشه

عده‌ای از يهودیان توطئه كردند كه پيغمبر اكرم”صلی الله علیه و آله” را مورد تمسخر و استهزا قرار دهند. يكى از آنها از کنار رسول الله”صلی الله علیه و آله” عبور كرد و به جاى اينكه بگويد: «سلام عليكم» گفت: «سام عليكم‏». [سام به معنای شمشير است و سام عليكم در اصطلاح به معنى «مرگ بر تو باد» است] پيامبر”صلی الله علیه و آله” در جواب فرمود: «عليكم» يعنى بر تو باد. دومى آمد و او نيز به ایشان گفت: «سام عليكم» و حضرت نیز در جواب فرمود: «عليكم»؛ يعنى آنچه گفتى بر خودت باد. نفر سوم آمد و او هم مانند آن دو نفر گفت: «سام عليكم». حضرت هم در جواب فرمود: «عليكم».

عايشه خدمت حضرت بود. از مشاهدۀ اين وضعيت ناراحت شد و به آنها گفت: «يا ابناء القردة و الخنازير» يعنى ای فرزندان بوزينه‏ها و خوك­ها! چرا با پيامبر”صلی الله علیه و آله” اين چنين حرف مى‏زنيد؟ نسبتى را كه عايشه به آنها داد، از نظر قرآن کریم نيز درست بود اما عايشه مى‏گويد: پيغمبر اكرم”صلی الله علیه و آله” رنگش تغيير كرد، رو به من كرده و گفت: اى عايشه! چرا فحش دادى؟ عايشه مى‏گويد گفتم: يا رسول الله! اينها توطئه كرده‏اند و يكى پس از ديگرى مى‏آيند و به شما توهین می‌کنند. حضرت فرمود: من كه جواب ايشان را دادم؛ آنچه به من گفتند: گفتم «عليكم» يعنى بر شما باد. سپس فرمود: اى عايشه! مگر نمى‏دانى گفتار و كردار ما مجسم مى‏شود؛ اين فحش‏ها به صورت­هاى زشتى مجسم مى‏شوند و در روز قيامت با انسان محشور مى‏گردند. حرف بد، حتى با لفظ «پدر سوخته» و امثال اينها، در روز قيامت به صورت سگ، خوك و حيوانات وحشتناك در مى‏آيد و اطراف انسان را مى‏گيرد.[5]

در مذمت و نکوهش بد زبانی همین بس که موجب شراکت شیطان در افعال انسان می­شود؛ بدین صورت که از نظر عقلی و عرفی تَشَبُّه و تبعیت از افعال و صفات دیگری، موجب شراکت با او در آن افعال و صفات می‌شود، در نتیجه از آنجایی که بد زبانی و فحاشی از صفات شیطانی است، انسان بد زبان نیز شریک بی‌چون و چرای شیطان در این رذیلۀ اخلاقی بوده که شیطان او را در انجام این عمل یاری می‌دهد و شراکت شیطان در نطفه نیز به معنای تأثیر نطفۀ او در رفتار و کردار انسانی خواهد بود. از اميرمؤمنان”علیه السلام” روايت شده كه رسول خدا”صلی الله علیه و آله” فرمود: «خدا حرام كرده است بهشت را بر هر فحاش بى‏آبرویی كه از آنچه گويد و آنچه به او گفته شود باکی ندارد؛ زيرا اگر احوالاتش را مورد بررسی قرار دهی يا از زنا است يا از شركت شيطان. به ایشان عرض شد: اى رسول خدا! در ميان مردمان شركت شيطان هم هست؟ فرمود: آيا گفتار خداى عزوجل را نخوانده‏اى كه [به شيطان] فرمود: (وَ شَارِكهُمْ فِي الأَمْوَال ِ وَالأَولاد):[6] و شركت كن با ايشان در مال­ها و فرزندان».[7]

شراكت شيطان در اموال بدین نحو است که از طرفی مردم را به تحصیل و گردآوری مال از حرام و سپس صرف كردن آن در راهی که جايز نيست وادار می­کند و از طرفی دیگر در خرج كردن، آنان را از حد ميانه­روى بيرون می­برد كه يا اسراف و تبذير كنند و يا بخل ورزند و سخت‏گيرى كنند.

شراكت در اولاد نیز به چند وجه متصور است:

  1. تشويق مردم به وسائل حرام چون زنا و مانند آن.
  2. وادار كردن آنان به اينكه اولاد و فرزندانشان را به نام­هائى مانند عبدالعزى و عبد اللات [بندۀ عزى و لات كه نام دو بت بوده] نام گذاری کنند.
  3. فرزندان را گمراه كند به اين صورت كه آنها را به كيش­هاى باطل و كارهاى زشت بكشاند.
  4. از بعضى احاديث نیز استفاده می­شود كه مقصود شراكت شیطان در نطفۀ آنها است.

پيامبر اكرم”صلی الله علیه و آله” همواره به پيروان خود مى‏آموخت كه خشونت گفتارى را به ‏طور كامل ترك كنند و نه تنها تندى زبان و پرخاشگرى و دشنام­گويى را زير پا بگذارند؛ بلکه حتّى از فرياد زدن و بلند سخن گفتن هم بپرهيزند و به هيچ صورتى از صورت‏هاى خشونت گفتارى آلوده نباشند؛ چنانچه مى‏فرمود: «إنّ اللّه يكره من الرّجال الرّفيع الصّوت و يحبّ الخفيض من الصّوت‏؛[8] بى‏گمان خداوند از مردانى كه با صداى بلند سخن مى‏گويند بیزار است و صداى آهسته را دوست مى‏دارد».

بارزترین مصداق بد زبانی فحش و دشنام دادن است. دشنام عملی نكوهيده است که در شريعت از آن نهى شده و سرچشمه‏اش پليدى و پستى می‌باشد. هرزه‏گویی و دشنام­ دادن از عوامل تيرگى و تباهى روابط ايمانى و انسانى و از اسباب كينه‏ورزى و دامن زدن به دشمنى محسوب می‌شود. تندى، تيزى و درشتى در گفتار، به كار گرفتن واژه‏هاى زشت به منظور تحقير و آزار، زبان‌گزنده، داد و فرياد در سخن گفتن، نسبت ناروا دادن، ناسزا گفتن و مواردی از این قبیل همگی در راه و رسم نبوى و علوی مطرود و ممنوع است. پيامبر اكرم”صلی الله علیه و آله” نسبت به اين موارد سخت حساسيت نشان می‌دادند. از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت شده است كه رسول خدا”صلی الله علیه و آله” فرمود: «أ لا أخبركم بشرار رجالكم؟ قلنا: بلى يا رسول اللّه! فقال: إنّ من شرار رجالكم البهّات، الجرى‏ء الفحّاش ...؛[9] آيا شما را از بدترين مردانتان آگاه نسازم؟ گفتيم: چرا، اى رسول خدا! فرمود: بدترين مردان شما كسى است كه تهمت‏زن، بداخلاق، بدزبان و دشنام‏گو باشد».

 در روایت دیگری حضرت فرمود: «از دشنام دادن بپرهيزيد؛ چرا كه خدا گفتار و كردار زشت و دشنام دادن را دوست نمى‏دارد».[10]  فحش و بد زبانی از ایمان و اسلام به دور است و مؤمن واقعی هیچگاه زبانش را به فحش و ناسزا آلوده نمی­سازد؛ از این‌رو پیامبر اکرم”صلی الله علیه و آله” در روایت دیگری فرمود: «إنّ الفحش و التّفحّش ليسا من الإسلام في شي‏ء؛[11] بدگوئى و بدزبانى‏ از صفات اسلام نيست».

کوتاه سخن اینکه بر طبق مقتضاى اطلاق روايات، فحش و ناسزاگویی حرام است با هركس كه باشد، خواه مسلمان و مؤمن باشد، يا كافر و فاسق، كوچك يا بزرگ؛ بلكه مى‏توان گفت: هرچند بچه و غير مميز باشد؛ بلكه در بعضى روايات از سب و لعن حيوانات نيز نهى شده است.

در روایات اسلامی برای بد زبانی و ناسزاگویی آثاری بیان شده است که شامل حوزه­های «فردی و اجتماعی» و «مادی و معنوی» می‌شود که ما در اینجا به برخی از آنها اشاره می­کنیم:

1. تنفر و انزجار

فحش دادن و هرزه‌گوئی کردن سبب می‌شود تا خوبان و نیکان از فحش­دهنده تنفر و انزجار پیدا کنند و در نتیجه از او دوری نمایند و در عوض بَدان و پَستان دور او را بگیرند و غرق در فساد و تباهی شوند. امیرمؤمنان”علیه السلام” در این رابطه می‌فرماید: «ایاک و ما یستهجن من الکلام فانه یحبس علیک اللئام و ینفر عنک الکرام؛[12] از هر کلام زشت و سخن ناروا پرهیز کن؛ زیرا با گفتن آن پَستان و رذلان به تو روی می‌آورند و کریمان از تو بیزاری جسته و می‌گریزند».

حکایت: انزجار امام صادق”علیهالسلام” از همراه بدزبانش

در روايت آمده است كه امام صادق”علیه السلام” دوستى داشتند كه هميشه ملازم امام بود و امام صادق”علیه السلام” نيز او را دوست مى‏داشت. هر جا حضرت مى‏رفت، او نيز همراه ایشان بود. روزى همچنان كه همراه امام حركت مى‏كرد و غلام آن شخص نيز همراه آنها بود. اتفاقاً غلام به عللى از آنها عقب افتاد. اين شخص غلام را صدا كرد، از غلام جواب نشنيد. بار دوم و سوم نيز غلام را صدا كرد، باز هم جواب نيامد. مرد عصبانى شد و به غلام‏ گفت: «يابن الفاعله» يعنى اى ولدالزنا. تا اين جمله از دهان مرد بيرون آمد، امام با شنيدن آن ايستاد و به قدرى ناراحت شد كه دست به كمر گذاشت، مثل اينكه كمر مبارك ايشان به درد آمده بود. فرمود: چه گفتى؟ آن مرد متوجه شد كه امام”علیه السلام” ناراحت شده است، لذا گفت: يابن رسول الله! اين غلام از اهالی هندوستان است و پدر و مادر معلومى ندارد. نسبتى را كه من به او دادم به اين جهت بود كه پدر و مادرش معلوم نيست. امام صادق”علیه السلام” فرمود: من نمى‏خواهم اين سخن تو را از نظر حكم شرعى بررسى كنم، بلكه مى‏خواهم بگويم چرا عفت زبان ندارى و چرا زبانت به فحش آلوده است؟ نقل است كه امام صادق”علیه السلام” دیگر او را به دوستی نپذيرفت و از خود دور نمود.[13]

2. گسستگی خانواده

دومین اثر بدزبانى‏ گسستگی روابط خانوادگی میان افراد خانواده است كه موجب خدشه‏دار شدن روح و جان آنان مى‏شود و چه ‏بسا عوارض حاصل از آن ساليان سال پا بر جا بماند. بدزبانى چنان زندگى را تیره می‌کند كه حتى خوبى‏هاى بدزبان را محو کرده، زحمات او را زائل مى‏سازد، روابط زن و مرد را به تباهى مى‏كشاند و موجب واكنش‏هاى منفى از سوی طرفین مى‏شود؛ از این‌رو آزار دادن زبانی يكديگر در خانواده، به هر نحوى که باشد، در آموزه‏هاى نبوى و علوی به شدّت مورد نهى قرار گرفته است. پيامبر اكرم”صلی الله علیه و آله” در این راستا فرمود:

أيّما امرأة آذت زوجها بلسانها لم يقبل اللّه منها صرفاً و لا عدلاً و لا حسنة من عملها حتّى ترضيه، و إن صامت نهارها و قامت ليلها و اعتقت الرّقاب و حملت على جياد الخيل في سبيل اللّه، و كانت أوّل من يرد النّار؛ و كذلك الرّجل إذا كان لها ظالماً؛[14] هر زنى كه شوهرش را با زبان بيازارد، اگر روزها را روزه بگيرد و شب‏ها به عبادت بپردازد و بنده‏ها آزاد كند و مال‏ها در راه خدا انفاق نمايد، خداوند هيچ‏چيزى را در إزاى بدزبانى‏اش نمی‌پذيرد و هيچ كار نيكى را از او قبول نمی‌كند تا زمانی كه شوهرش را از خود خشنود سازد، در غیر این صورت آن زن نخستين كسى است كه به دوزخ مى‏رود؛ مرد نيز اگر دربارۀ همسر خود بدزبانى و ستم روا دارد، چنين گناه و عذابى خواهد داشت‏.

3. عدم استجابت دعا

یکی دیگر از عواقب بدزبانی این است که باعث می­شود دعای انسان به هدف اجابت نرسد؛ چرا که برای مستجاب شدن دعا باید دو اصل کلی را رعایت نمود: یکی رعایت آداب دعا و دیگری رفع موانع استجابت دعا که طبق روایات یکی از این موانع بد زبانی است. از امام صادق”علیه السلام” روایت شده كه فرمود:

در بنى اسرائيل مردى بود كه سه سال پيوسته دعا مي­كرد كه خدا پسرى به او روزى كند ولی دعايش مستجاب نمي­شد. همين كه ديد خدا خواهش او را بر نمى‏آورد، عرض كرد: پروردگارا آيا من از تو دورم و تو سخن مرا نمي­شنوى، يا تو به من نزديكى و پاسخم را نمي­دهى؟ در عالم رؤیا كسى به خوابش آمد و به او گفت: تو سه سال تمام خدا را با زبانى بد و هرزه، و دلى سركش و ناپرهيزكار و نيتى نادرست مي­خوانى، پس بايد از هرزه‏گوئى دوری کنی و دلت پرهيزگار و نيتت درست گردد تا خواهشت برآورده شود. حضرت فرمود: آن مرد به این دستور عمل كرد. سپس دعا كرد و خدا را خواند و داراى پسرى شد.[15]

4. برکت نداشتن روزی

از آنجا که رزق و روزی انسان به دست خداوند متعال است، گاهی برخی از اعمال مانند صلۀ رحم، صدقه دادن، خوش رفتاری با مردم موجب می­شود خداوند روزی و برکت فردی را زیاد کند و گاهی نیز برخی از اعمال مانند بی­احترامی به والدین و گوش دادن به موسیقی موجب کم شدن رزق و روزی فردی می­شود. یکی از اعمالی که موجب کم شدن رزق و روزی می­شود بد زبانی است؛ چرا که بد زبانی از طرفی موجب برداشته شدن نظر لطف الهی از شخص می‌شود و از طرفی هم موجب بی میلی مردم برای تعاملات اقتصادی با چنین فردی می‌شود. پيامبر گرامى اسلام”صلی الله علیه و آله” فرمود: «مَن فَحَشَ على اَخِيهِ المُسلِمِ نَزَعَ اللّهُ مِنهُ بَرِكَةَ رِزقِهِ وَ وَكَّلَه اِلى نَفسِه وَ اَفسَدَ عَليهِ مَعيشَتَه‏؛[16] كسى كه به برادر مسلمان خويش فحش بدهد خداوند بركت را از زندگى و از روزى او بر مى‏دارد، او را به خودش واگذار مى‏كند و معيشت او را تباه مى‏سازد».

5. نشانۀ نفاق و دورویی

 فحش و ناسزاگویی یکی از مهم­ترین علل و عوامل نفاق محسوب می‌شود و کسی که بدزبان است در حقیقت نشان می­دهد که از اخلاق و دین و عفت به دور است. امام صادق”علیه السلام” می­فرماید: «الفحش و البذاء و السلاطة من النفاق؛[17] دشنام­گویی و بدزبانی و دریدگی از نشانه­های نفاق است». پس باید به هر نحوی از نفاق و نشانه­های آن اجتناب کنیم و اجازه ندهیم که با بدزبانی، دنیا و آخرت خودمان را تباه سازیم و از اهل خسران و نفاق شویم.

 6. سوء عاقبت

یکی دیگر از عواقب شوم بد زبانی سوء عاقبت بوده که به انحاء مختلف ظهور و بروز پیدا می‌کند:

الف) مرگ هولناک

 عاقبت به خیر نشدن، می‌تواند جلوه و مصادیق گوناگونی داشته باشد، که مرگ بد و هولناک یکی از آن موارد است و نصیب افراد خاصی از جمله بد زبانان می‌شود. امام باقر”علیه السلام” در این زمینه مى‏فرمايد: «ما من انسان يطعن فى عين مؤمن الا مات بشر ميتة و كان قمنا ان لا يرجع إلى خير؛[18] هيچ بشرى در چشم مؤمن [يعنى روبرو] به او طعن نزند، جز اينكه به بدترين مردن­ها بميرد و سزاوار باشد كه به خير برنگردد».

بدترين مردن يا به حسب دنيا است، مانند غرق شدن، سوختن، خراب شدن ساختمان بر او و يا خوراك جانور شدن و مانند اينها. يا به حسب آخرت است، مانند اينكه با حالت كفر از دنیا برود، يا بدون توبه از اين عالم برود و مراد از خير، توبه و عمل صالح با ايمان است‏.

ب) فشار قبر

یکی از سخت­ترین عوالم پس از مرگ، عالم قبر است و یکی از سختی­های قبر، فشار قبر است که ارتباط تنگاتنگی با اعمال و رفتارهای ما در دنیا دارد، بدین نحو که برخی از اعمال موجب کم شدن و یا حتی رفع فشار قبر می­شود و برخی از اعمال نیز موجب مضاعف شدن این فشار می­گردد. به عنوان نمونه طبق روایات اسلامی یک سوم فشار قبر به خاطر غیبت کردن از همدیگر است و همچنین اموری مثل بی­موالاتی نسبت به بول موجب فشار قبر می­شود. یکی از این موارد خشونت گفتارى و بدزبانى است كه موجب ازدیاد فشار قبر می­گردد.

حکایت: فشار قبر سعد بن معاذ

در ماجراى تدفين سعد بن معاذ كه فرماندۀ سپاه پیامبر”صلی الله علیه و آله” بود، آمده كه او گرفتار خشونت گفتارى و بدزبانى بوده است. از امام صادق”علیه السلام” در اين‌باره چنين روايت شده است که فرمود: «إنّ سعدا لمّا مات شيّعه سبعون ألف ملك، فقام رسول اللّه”صلی الله علیه و آله” على قبره فقال: و مثل سعد يضمّ. فقالت أمّه. هنيئاً لك يا سعد و كرامة. فقال لها رسول اللّه”صلی الله علیه و آله”: يا أمّ سعد، لا تحتمي على اللّه. فقالت: يا رسول اللّه! قد سمعناك و ما تقول في سعد. فقال: إنّ سعدا كان في لسانه غلظ على أهله؛[19] وقتى سعد بن معاذ فوت كرد هفتاد هزار فرشته او را تشييع كردند. رسول خدا”صلی الله علیه و آله” بر قبر او ايستاد و فرمود: دوستى مانند سعد از دنيا رفت. مادر سعد گفت: بهشت‏ بر تو گوارا و گرامى باد. پيامبر”صلی الله علیه و آله” به او فرمود: اى مادر سعد! در كار خدا به طور جزم سخن مگو. مادر سعد گفت: اى رسول خدا! آنچه دربارۀ سعد گفتى شنيديم. حضرت فرمود: سعد نسبت به خانواده‏اش درشتى در زبان داشت». و در ادامۀ روایت حضرت فرمود: قبر چنان فشاری به سعد داد که استخوان­هایش شکست!‏

ج) عذاب دردناک جهنم

سرانجام و عاقبت بد زبانی محرومیت از بهشت و به دنبال آن عذابی دردناک خواهد بود. پيامبر گرامی اسلام”صلی الله علیه و آله” فرمود: «ورود به بهشت بر هر دشنام‏دهنده‏اى حرام است».[20] امام صادق”علیه السلام” نیز در این باره مى‏فرمايد: «البذاء من الجفاء و الجفاء فى النار؛[21] هرزه گوئى و بدزبانى‏ از جفاكارى است و جفاكار در آتش است‏».

پيامبر اکرم”صلی الله علیه و آله” دربارۀ عذاب این افراد فرمود: «چهار گروهند كه دوزخيان از رنج آنها رنج مى‏برند. آنها در ميان دوزخ و آب جوش جهنّم تقلا مى‏كنند و فرياد مى‏زنند؛ مردى است كه از دهانش چرك و خون سرازير است و به او گفته مى‏شود: اين شخص دور از رحمت خدا را چه شده كه علاوه بر رنجى كه خود داريم ما را مى‏آزارد، وى مى‏گويد: اين شخص دور از رحمت خدا به هر سخن پليد و دردآورى توجّه‏ مى‏كرده و از آن لذّت مى‏برده چنان‌كه از دشنام لذت مى‏برده است‏».[22]

از آنجا كه زبان سرچشمۀ گناهان بى‏شمار است و خرمن سعادت انسان را به آتش مى‏كشد، بايد به فكر بود كه با رعايت كدام اصول مى‏توان اين خطر بزرگ را بر طرف كرد يا به حدّاقل رسانيد؟ از روايات اسلامى و كلمات بزرگان اخلاق و رهروان سير و سلوك الى اللَّه راه‌کارهایی استفاده مى‏شود كه ما آنها را به عنوان اصول كلّى براى مبارزۀ با آفات زبان مى‏آوريم:[23]

1.توجّه جدّى به خطرات زبان

براى در امان ماندن از خطرات احتمالی هر پدیده‌ای قبل از هر چيز توجّه و آگاهی كامل نسبت به خطرات آن لازم است. هر روز كه انسان از خواب بيدار مى‏شود می‌بايست به خودش توصيه كند كه بايد مراقب خطرات زبانش باشد؛ زيرا اين عضو مى‏تواند انسان را به اوج سعادت برساند و يا بر خاك ذلّت و شقاوت بنشاند؛ اگر غافل شویم همچون حيوانی درّنده، غافلگيرانه ما را خواهد دردید. از رسول خدا”صلی الله علیه و آله” نقل شده است كه فرمود:

اذا اصْبَحَ ابْنُ آدَمَ اصْبَحَتِ الْاعْضاءُ كُلُّها تَسْتَكْفِى اللِّسانُ انّى‏ تَقُولُ اتَّقِ اللَّهَ فِينا فَانَّكَ انْ اسْتَقِمْتَ اسْتَقَمْنا وَ انْ اعْوَجَجْتَ اعْوَجَجْنا؛[24] هنگامى كه فرزندان آدم صبح مى‏كنند تمام اعضاى بدن به زبان هشدار مى‏دهند و مى‏گويند تقواى الهى را در مورد ما مراعات كن، چرا كه اگر تو به راه راست بروى ما نيز به راه راست مى‏رويم و اگر تو به راه كج بروى ما نيز به راه كج می‌رویم.

2. تمرین سکوت و پرهیز از سخنان بی‌جا

هر قدر انسان كمتر سخن بگويد لغزش­هاى او كمتر خواهد بود و هر قدر بيشتر سكوت كند سلامت او بيشتر خواهد شد. اضافه بر اين، ممارست بر سكوت سبب مى‏شود كه انسان زبانش را در اختيار خود بگيرد و از طغيان و سركشى آن بكاهد و به اين ترتيب به جائى مى‏رسد كه جز به رضاى خداوند سخن نراند. پیامبر اکرم”صلی الله علیه و آله” فرمود: «مَنْ صَمَتَ نَجا؛[25] آن‏كس كه سكوت كند نجات مى‏يابد».

بايد توجّه داشت كه مراد از سكوت، سكوت مطلق نيست؛ زيرا بسيارى از مسائل مهمّ زندگى اعم از معنوى و مادّى، اطاعات و عبادات، نشر علوم و فضائل و اصلاح در ميان مردم، از طريق سخن گفتن است، بلكه منظور كم سخن گفتن يا به تعبير ديگر، خاموشى در برابر سخنان فساد انگيز يا مشكوك و بى­محتوا و مانند آن است که موجب هلاکت انسان می­شوند. به همين دليل، در حديثى از اميرمؤمنان على”علیه السلام” مى‏خوانيم:

مَنْ كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ، وَ مَنْ كَثُر خَطَؤُهُ قَلَّ حَياؤُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَياؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ؛[26] كسى كه سخن بسيار بگويد خطا و لغزش او فراوان مى‏شود؛ و كسى كه خطا و لغزشش فراوان گردد، حيای او كم مى‏شود؛ و كسى كه حيایش كم شود، پرهيزگارى‏اش كم مى‏شود؛ و كسى كه ورعش كم شود، قلبش مى‏ميرد؛ و كسى كه قلبش بميرد، داخل آتش دوزخ مى‏شود.

3. تفکر قبل از سخن

اگر انسان پيش از آنكه شروع به سخن گفتن كند، در محتوا و انگيزه و نتيجۀ سخنان خود كمى بيانديشد، بسيارى از لغزش­هاى زبان و گناهان، از او دور مى‏شوند. بى‏مطالعه سخن گفتن، انسان را در انواع گناهانی كه از اين عضو مخصوص سرچشمه مى‏گيرد، غوطه‏ور مى‏سازد! در حديث معروفى از پيامبر اكرم”صلی الله علیه و آله” آمده است:

انَّ لِسانَ الْمُؤْمِنِ وَراءَ قَلْبِهِ، فَاذا ارادَ انْ يَتَكَلَّمَ بِشَى‏ءٍ تَدَبَّرَهُ بِقَلْبِهِ، ثُمَّ امْضاهُ بِلسانِهِ، وَانَّ لِسانَ الْمُنافِقِ امامَ قَلْبِهِ، فَاذا هَمَّ بِشَى‏ءٍ امْضاهُ بِلِسانِهِ وَ لَمْ يَتَدَبَّرْهُ بِقَلْبِهِ؛[27] زبان انسان با ايمان در پشت قلب او قرار دارد، هنگامى كه ارادۀ سخن گفتن كند، نخست در آن مى‏انديشد، سپس با زبانش آن را امضا مى‏كند. ولى زبان منافق در جلوی قلب اوست، هنگامى كه تصميم به گفتن چيزى بگيرد نخست آن را با زبانش امضا مى‏كند و در آن نمى‏انديشد.

 بديهى است مراد از قلب در اينجا همان عقل و فكر است و بودن زبان در جلوی قلب، يا در عقب آن، كنايه از تفكّر و انديشه دربارۀ محتواى سخن يا عدم آن است.

4. عدم معاشرت با رفیقان ناباب

وقتی شخصی با فساق و فجار،‌ اراذل و اوباش، افراد پست و فرومایه، مجالست و هم‌نشینی کند و با آنها رفیق و مأنوس گردد، به تدریج روحیات، خلقیات و نحوۀ سخن گفتن آ‌نها در او اثر می‌گذارد و از آنجا که سخنان عادی آ‌نها توأم با هرزه‌گویی و فحاشی به یکدیگر است، به او هم سرایت می‌کند و ابتدا گهگاهی آن الفاظ رکیک را بر زبان جاری می‌سازد و به زشتی آن کلمات توجه دارد؛ ولی بعد از مدتی قبح آن الفاظ از نظرش زائل شده و فحش دادن و فحش شنیدن برایش به صورت امری عادی در می­آید و به جائی می­رسد که در شرائط معمولی به طور ناخود‌آگاه این الفاظ زشت بر زبانش جاری می‌شود و کمتر سخنی می‌گوید که چاشنی آن فحش و ناسزا نباشد.

1. ظاهر رواياتِ باب دشنام كه در ابواب مختلف ذكر شده‌اند، منشأ بد زبانی را مختلف بیان کرده‌اند بدین صورت که در برخى از روايات، منشأ آن نداشتن تقوا و در برخى ديگر لئامت و فرومايگى نفس و در برخى ديگر نفاق معرفى شده است. حال آیا اين روايات با یکدیگر تعارض ندارند؟

پاسخ: اين اختلاف ظاهرى، باعث تنافى و تضاد در روايات نيست؛ بلكه نداشتن تقوا، لئامت نفس و نفاق غالباً لازم و ملزوم يكديگرند. پس به جرأت مى‏توان ادعا كرد كه آدم فحاش و ناسزاگو هم داراى روحى پست و زبون، هم داراى نفاق و هم حالت بى‏تقوايى در اعماق وجود او ريشه دوانيده است؛ از اين‌رو اعمال خالص و بى‏شائبۀ عبادى هرگز با هيچ عمل زشت و بدى از جمله فحش و ناسزاگويى تناسبى ندارد؛ زيرا عمل عبادى تقرب به سوى خداوند و حركت روحانى به سوى او است، ولى دشنام و سب و ناسزا گفتن، نوعی برگشت از طاعة اللّه و انحراف به سوى بدبختى و فرومايگى و سقوط است.

2. اگر کسی به ما دشنام و ناسزا گفت آیا ما حق داریم که در جواب به او ناسزا بگوییم؟ یعنی اگر ما نیز متقابلاً فحش دهیم مقصر و گناهکار خواهیم بود؟

پاسخ: هر دو نفر مقصر و گناه‌كارند و هر دو عمل ناروا انجام داده‏اند؛ لکن آغازكننده ستمكارتر است و گناه ديگرى را نيز به گردن مى‏گيرد. امام موسى كاظم”علیه السلام” در مورد دو شخصى كه همديگر را فحش مى‏دادند فرمود: «البادى منهما اظلم و وزره و وزر صاحبه عليه ما لم يتعّدّ المظلوم‏؛[28] آن كه آغاز به دشنام كرده ستمكارتر است و گناه خودش و طرفش به گردن اوست تا آنجا كه ستم شده از حد خود تجاوز نكند». طبق این روایت اگر آن طرف در مقام جواب از حد تجاوز كرد گناهش گردن خودش مى‏باشد.

در واقع گناه دو طرف دشنام بر گردن كسى است كه دشنام را آغاز كرده است؛ زيرا نخست فعل حرام از او سر زده و او باعث ارتكاب گناه طرف ديگر شده است به طورى كه اگر او دشنام نمى‏داد طرف مقابل هم ساكت بود و دشنام طرف ديگر گرچه به عنوان دفاع از خود و حق خود انجام گرفته است و لكن عمل گناهى را انجام داده است و براى اينكه حق او در اين ميان پايمال نگردد، شارع مقدس گناه او را برعهدۀ آغازگر قرار داده است. آن هم نه به طور مطلق، بلكه به شرطى كه در دشنام تعدى نكند و زياده‏روى ننمايد وگرنه گناه به پاى خودش حساب مى‏شود. زیاده­روی به این است که آن فحش را دوبار یا بیشتر تکرار کند و یا اینکه فحش زشت­تر و رکیک­تری نسبت به فحش او بدهد.

راه حل درست و بهترین برخورد این است که در جواب اینگونه افراد سکوت کنیم؛ چرا که سیرۀ اهل بیت: اینگونه بوده و پیوسته یاران خود را به پرهیز از دشنام سفارش می­کردند.

حکایت: روزی شخصی به قنبر غلام امام علی”علیه السلام” ناسزا گفت و قنبر نیز مى­خواست به او ناسزا بگوید که حضرت به او فرمود: «مَهْلاً یا قَنبرُ! دَعْ شاتِمَكَ مُهانا تُرْضِ الرَّحمنَ وتُسخِطِ الشَّیطانَ وتُعاقِبْ عَدُوَّكَ، فَوَالذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ ما أرضَى المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ، ولا أسخَطَ الشَّیطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ، ولا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّكوتِ عَنهُ؛[29] آرام باش ای قنبر! دشنام­گوى خود را خوار و سرشكسته بگذار تا خداى رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود كرده و دشمنت را كیفر داده باشى. قسم به خدایى كه دانه را شكافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزى همانند بردبارى و گذشت خشنود نكرد و شیطان را با حربه­اى چون خاموشى به خشم نیاورد و احمق را چیزى مانند سكوت در مقابل او كیفر نداد».

3. آیا ناسزاگویی و دشنام در ذهن گناه محسوب می­شود؟

پاسخ: گناهانی که از انسان سر می‌زند، برخی در خارج تحقق پیدا می­کند؛ مانند دروغ، غیبت و در مقابل برخی جنبۀ ذهنی و قلبی دارند؛ همانند پنهان کردن و کتمان شهادت، شرک و مانند آن. هر چند گناهان درونی دارای آثار و لوازمی در خارج هستند، ولی این آثار و لوازم غیر از خود گناه است.

فحش و ناسزاگویی، عبارت است از آشکار کردن امور زشت و ناپسند با الفاظ و عبارات صریح.[30] ناسزاگویی، از گناهانی بوده که جنبۀ خارجی دارد؛ هر چند در ذهن به عنوان مقدّمه نیز تحقّق پیدا می­کند؛ مانند حسد که اگر آشکار شود و اعمال حرامی بر ضدّ دیگری انجام شود، گناه است، امّا اگر در درون به صورت خطورات ذهنی و نفسانی باشد و خود شخص هم از این عملکرد ذهنی ناراحت باشد و جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، بیشتر علمای اخلاق و فقها، با استناد به روایاتی مانند حدیث رفع، آن را گناه نمی­دانند. اما با این حال هر چند فحش و ناسزاگویی به مقام عمل و الفاظ در نیاید و تنها در ذهن باشد، گناه محسوب نمی­شود؛ امّا باید توجه داشت که پرورش چنین عملکردِ ذهنی و نفسانی و دوری نکردن از آن، پسندیده نبوده و ممکن است به صورت گناه آشکار درآمده و حتی گناهان دیگری را نیز به دنبال داشته باشد. قطعاً چنین شخصی با کسانى که منزّه از آن هستند، در رتبه و درجۀ معنویّت و تقوا تفاوت دارد. همچنین امکان این وجود دارد که ناسزای ذهنی بعد از مدّتی قُبح و زشتی ناسزاگویی را در ذهن انسان بشکند و شخص مرتکب بدگویی و بد زبانی شود، پس ترک آن به عنوان پیشگیری از گناه لازم به نظر می­آید.

[1] . بحارالانوار: ج78، ص56.

[2] . سورۀ انعام: آیۀ108.

[3] . کنزالعمال: ج3، ص552.

[4] . ترجمۀ خصال صدوق: ج2، ص266.

[5] . جهاد با نفس: ج1، ص169.

[6] . سورۀ اسرا: آیۀ64.

[7] . اصول کافی، ترجمۀ مصطفوی: ج4، ص14.

[8] . کنزالعمال: ج3، ص569.

[9] . اصول کافی: ج2، ص292.

[10] . مستدرک الوسائل: ج1، ص12.

[11] . نهج الفصاحه: ص286.

[12] . غرر الحکم: فصل 5، ح91.

[13] . جهاد با نفس: ج1، ص170.

[14] . بحارالانوار: ج76، ص334.

[15] . اصول کافی، ترجمۀ مصطفوی: ج4، ص16.

[16] . وسائل الشیعه: ج6 و 11، ص328.

[17] . بحارالانوار: ج79، ص113، ح14.

[18] . اصول کافی: ج2، ص361.

[19] . بحارالانوار: ج6، ص217.

[20] . ترجمۀ محجة البیضاء: ج5، ص294.

[21] . اصول کافی: ج2، ص325.

[22] . ترجمۀ محجة البیضاء: ج5، ص295.

[23] . برگرفته از اخلاق در قرآن: آیت الله مکارم، ج1، ص318.

[24] . محجة البیضاء: ج5، ص193.

[25] . بحارالانوار: ج77، ص88.

[26] . نهج البلاغه: حکمت349.

[27] . محجة البیضاء: ج5، ص195.

[28] . اصول کافی: ج2، ص322.

[29] . امالی شیخ مفید: ص118، ح2.

[30] . جامع السعادات: ج1، ص351.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر