یکی از بزرگترین آفات زبان، بد زبانی بوده که منشأ آن پلیدی و پستی فرد میباشد و در اسلام مورد نهی و نکوهش فراوانی قرار گرفته است؛ چرا که زبان دریچۀ روح آدمی محسوب میگردد، به این صورت که سخن انسان از روح و درون او منشأ میگیرد. مقصود از بد زبانی در اینجا، فحش و ناسزاگویی است که از عوامل تیرگی و تباهی روابط ایمانی و انسانی به حساب میآید؛ از اینرو بر اساس روایات و متون دینی، فحش دادن به طور کلی حرام می باشد و فرقی ندارد که طرف مقابل مسلمان با شد یا کافر، کودک با شد یا بزرگسال و حتی طبق برخی روایات فحش دادن به حیوانات هم جایز نمی باشد. مردم بد زبان از نظر جایگاه در روز قیامت بدترین مردمان خواهند بود و در دنیا نیز شیطان در اموال و اولاد آنها شراکت دارد. در مذمت این رذیلۀ اخلاقی همین بس که معصومین با اینگونه افراد قاطعانه برخورد می کردند؛ چرا که بد زبانی موجب عداوت و کینه و دشمنی می شود و دارای عواقب شدیدی همچون تنفر و انزجار، گسستگی خانواده، عدم استجابت دعا، کم شدن رزق و روزی، مرگ هولناک، عذاب قبر و محرومیت از بهشت می شود؛ از اینرو درمان این رذیلۀ اخلاقی از فوریت و اهمیت خاصی برخوردار است که باید به رفع آن پرداخت. درمان این رذیله با استفاده از راه کارهایی همچون توجه به خطرات زبان، تمرین سکوت، تفکر قبل از سخن و عدم معاشرت با رفیقان ناباب امکان پذیر است.
بى شك زبان دريچۀ روح آدمى است؛ بدین معنا که از لابهلاى كلمات هر كس به خوبى مىتوان به اعماق درون و شخصیت وجودی او پى برد؛ چرا که سخن انسان از روح و درون او منشأ میگیرد. بنابراین اين دو در يكديگر تأثير متقابل دارند. امام علی”علیه السلام” در این زمینه فرمود: «الَانْسانُ لُبُّهُ لِسانُهُ؛[1] خلاصۀ وجود انسان در زبان اوست!». میتوان گفت منظور از این روایت این است که شخصیت و باطن هر کس در زبان و کلماتش بروز و ظهور دارد.
میدانیم که نعمتهاى بزرگ الهى سرمايۀ عظيمى هستند كه خطرات و آفات آن نيز به همان اندازه عظيم است. كوهها هر چه عظيمتر و بلندتر باشند، بركات و آثار آنها بيشتر است؛ ولى به همان نسبت، سقوط از آنها نيز خطرناكتر مىباشد. معروف است: «در كنار كوههاى بلند درّههاى عميق وجود دارد» و به همين ترتيب در كنار نعمتهاى بزرگ خطرات بزرگى نهفته شده است؛ از اینرو به همان نسبت كه بركات زبان و آثار سازندۀ آن زياد است، آفات و گناهانى كه به وسيلۀ آن انجام مىگيرد و آثار مخرّبى كه در فرد و جامعه دارد نیز بسیار زیاد میباشد که یکی از این آفات بزرگ، بد زبانی است.
همانطور که در مقدمه نیز ذکر شد، یکی از بزرگترین آفات و خطرات زبان، بد زبانی است که در آیات و روایات اسلامی مورد نهی و نکوهش فراوانی قرار گرفته است به طوری که حتی نسبت به کفار و دشمنان دین نیز نباید بدزبانی و ناسزاگویی کرد. قرآن کریم در اینباره میفرماید: (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم):[2] [معبود] كسانى كه غير خداوند را مىخوانند، دشنام ندهيد كه آنان نيز بىهيچ دانشى از روى كينهتوزى به اللّه دشنام دهند.
پیامبر گرامی اسلام”صلی الله علیه و آله” در نکوهش بدزبانی فرمود: «إنَّ شَرَّ النّاسِ مَنزِلَةً يَومَ القِيامَةِ مَن يُخافُ لِسانَه، أو يُخافُ شَرَّه؛[3] بىگمان بدترين مردمان از نظر جايگاه در روز قيامت كسى است كه [مردم] از زبانش يا شرّش بترسند».
در میان برخی از طبقات و اقشار اجتماعی، فحش و ناسزاگویی به صورت یک رویۀ ثابت در آمده است و گاه اشخاص حتی در یک جملۀ کوتاه نمیتوانند از فحش و ناسزا اجتناب کنند؛ گویی ناسزاگویی به عنوان یک امر ارزشی تلقی شده و اگر کسی بخواهد خودمانی سخن بگوید، از فحش و ناسزا باید استفاده کند. متأسفانه این رفتار در میان برخی از جوانان رخنه کرده است به صورتی که یکدیگر را با اسامی و القاب زشت و ناپسند خطاب میکنند و حتی گاهی پا را از حد فراتر گذاشته و بد زبانی را به حد اعلای خود میرسانند.
مشکل این است که این رویه نه تنها در میان ارذال و اوباش، بلکه حتی در میان برخی مذهبیها و تودههای مؤمن نیز رواج پیدا کرده است. این در حالی است که بدزبانی در اسلام شديداً مورد مذمت و نهى قرار گرفته و ائمۀ معصومین با این افراد قاطعانه برخورد میکردند.
این صفت رذیله تا بدانجا نزد پروردگار متعال مبغوض است که حتی در امتهای گذشته سبب مسخ شدن آنها شده است؛ چنانچه امام صادق”علیه السلام” در ضمن روایتی که به بیان اصناف مختلف مسخشدگان پرداختهاند، علت مسخ شدن مردی را به شکل عقرب، بدزبانی او معرفی کردند.[4]
حکایت: برخورد پیامبر”صلیاللهعلیهوآله” با عایشه
عدهای از يهودیان توطئه كردند كه پيغمبر اكرم”صلی الله علیه و آله” را مورد تمسخر و استهزا قرار دهند. يكى از آنها از کنار رسول الله”صلی الله علیه و آله” عبور كرد و به جاى اينكه بگويد: «سلام عليكم» گفت: «سام عليكم». [سام به معنای شمشير است و سام عليكم در اصطلاح به معنى «مرگ بر تو باد» است] پيامبر”صلی الله علیه و آله” در جواب فرمود: «عليكم» يعنى بر تو باد. دومى آمد و او نيز به ایشان گفت: «سام عليكم» و حضرت نیز در جواب فرمود: «عليكم»؛ يعنى آنچه گفتى بر خودت باد. نفر سوم آمد و او هم مانند آن دو نفر گفت: «سام عليكم». حضرت هم در جواب فرمود: «عليكم».
عايشه خدمت حضرت بود. از مشاهدۀ اين وضعيت ناراحت شد و به آنها گفت: «يا ابناء القردة و الخنازير» يعنى ای فرزندان بوزينهها و خوكها! چرا با پيامبر”صلی الله علیه و آله” اين چنين حرف مىزنيد؟ نسبتى را كه عايشه به آنها داد، از نظر قرآن کریم نيز درست بود اما عايشه مىگويد: پيغمبر اكرم”صلی الله علیه و آله” رنگش تغيير كرد، رو به من كرده و گفت: اى عايشه! چرا فحش دادى؟ عايشه مىگويد گفتم: يا رسول الله! اينها توطئه كردهاند و يكى پس از ديگرى مىآيند و به شما توهین میکنند. حضرت فرمود: من كه جواب ايشان را دادم؛ آنچه به من گفتند: گفتم «عليكم» يعنى بر شما باد. سپس فرمود: اى عايشه! مگر نمىدانى گفتار و كردار ما مجسم مىشود؛ اين فحشها به صورتهاى زشتى مجسم مىشوند و در روز قيامت با انسان محشور مىگردند. حرف بد، حتى با لفظ «پدر سوخته» و امثال اينها، در روز قيامت به صورت سگ، خوك و حيوانات وحشتناك در مىآيد و اطراف انسان را مىگيرد.[5]
در مذمت و نکوهش بد زبانی همین بس که موجب شراکت شیطان در افعال انسان میشود؛ بدین صورت که از نظر عقلی و عرفی تَشَبُّه و تبعیت از افعال و صفات دیگری، موجب شراکت با او در آن افعال و صفات میشود، در نتیجه از آنجایی که بد زبانی و فحاشی از صفات شیطانی است، انسان بد زبان نیز شریک بیچون و چرای شیطان در این رذیلۀ اخلاقی بوده که شیطان او را در انجام این عمل یاری میدهد و شراکت شیطان در نطفه نیز به معنای تأثیر نطفۀ او در رفتار و کردار انسانی خواهد بود. از اميرمؤمنان”علیه السلام” روايت شده كه رسول خدا”صلی الله علیه و آله” فرمود: «خدا حرام كرده است بهشت را بر هر فحاش بىآبرویی كه از آنچه گويد و آنچه به او گفته شود باکی ندارد؛ زيرا اگر احوالاتش را مورد بررسی قرار دهی يا از زنا است يا از شركت شيطان. به ایشان عرض شد: اى رسول خدا! در ميان مردمان شركت شيطان هم هست؟ فرمود: آيا گفتار خداى عزوجل را نخواندهاى كه [به شيطان] فرمود: (وَ شَارِكهُمْ فِي الأَمْوَال ِ وَالأَولاد):[6] و شركت كن با ايشان در مالها و فرزندان».[7]
شراكت شيطان در اموال بدین نحو است که از طرفی مردم را به تحصیل و گردآوری مال از حرام و سپس صرف كردن آن در راهی که جايز نيست وادار میکند و از طرفی دیگر در خرج كردن، آنان را از حد ميانهروى بيرون میبرد كه يا اسراف و تبذير كنند و يا بخل ورزند و سختگيرى كنند.
شراكت در اولاد نیز به چند وجه متصور است:
- تشويق مردم به وسائل حرام چون زنا و مانند آن.
- وادار كردن آنان به اينكه اولاد و فرزندانشان را به نامهائى مانند عبدالعزى و عبد اللات [بندۀ عزى و لات كه نام دو بت بوده] نام گذاری کنند.
- فرزندان را گمراه كند به اين صورت كه آنها را به كيشهاى باطل و كارهاى زشت بكشاند.
- از بعضى احاديث نیز استفاده میشود كه مقصود شراكت شیطان در نطفۀ آنها است.
پيامبر اكرم”صلی الله علیه و آله” همواره به پيروان خود مىآموخت كه خشونت گفتارى را به طور كامل ترك كنند و نه تنها تندى زبان و پرخاشگرى و دشنامگويى را زير پا بگذارند؛ بلکه حتّى از فرياد زدن و بلند سخن گفتن هم بپرهيزند و به هيچ صورتى از صورتهاى خشونت گفتارى آلوده نباشند؛ چنانچه مىفرمود: «إنّ اللّه يكره من الرّجال الرّفيع الصّوت و يحبّ الخفيض من الصّوت؛[8] بىگمان خداوند از مردانى كه با صداى بلند سخن مىگويند بیزار است و صداى آهسته را دوست مىدارد».
بارزترین مصداق بد زبانی فحش و دشنام دادن است. دشنام عملی نكوهيده است که در شريعت از آن نهى شده و سرچشمهاش پليدى و پستى میباشد. هرزهگویی و دشنام دادن از عوامل تيرگى و تباهى روابط ايمانى و انسانى و از اسباب كينهورزى و دامن زدن به دشمنى محسوب میشود. تندى، تيزى و درشتى در گفتار، به كار گرفتن واژههاى زشت به منظور تحقير و آزار، زبانگزنده، داد و فرياد در سخن گفتن، نسبت ناروا دادن، ناسزا گفتن و مواردی از این قبیل همگی در راه و رسم نبوى و علوی مطرود و ممنوع است. پيامبر اكرم”صلی الله علیه و آله” نسبت به اين موارد سخت حساسيت نشان میدادند. از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت شده است كه رسول خدا”صلی الله علیه و آله” فرمود: «أ لا أخبركم بشرار رجالكم؟ قلنا: بلى يا رسول اللّه! فقال: إنّ من شرار رجالكم البهّات، الجرىء الفحّاش ...؛[9] آيا شما را از بدترين مردانتان آگاه نسازم؟ گفتيم: چرا، اى رسول خدا! فرمود: بدترين مردان شما كسى است كه تهمتزن، بداخلاق، بدزبان و دشنامگو باشد».
در روایت دیگری حضرت فرمود: «از دشنام دادن بپرهيزيد؛ چرا كه خدا گفتار و كردار زشت و دشنام دادن را دوست نمىدارد».[10] فحش و بد زبانی از ایمان و اسلام به دور است و مؤمن واقعی هیچگاه زبانش را به فحش و ناسزا آلوده نمیسازد؛ از اینرو پیامبر اکرم”صلی الله علیه و آله” در روایت دیگری فرمود: «إنّ الفحش و التّفحّش ليسا من الإسلام في شيء؛[11] بدگوئى و بدزبانى از صفات اسلام نيست».
کوتاه سخن اینکه بر طبق مقتضاى اطلاق روايات، فحش و ناسزاگویی حرام است با هركس كه باشد، خواه مسلمان و مؤمن باشد، يا كافر و فاسق، كوچك يا بزرگ؛ بلكه مىتوان گفت: هرچند بچه و غير مميز باشد؛ بلكه در بعضى روايات از سب و لعن حيوانات نيز نهى شده است.
در روایات اسلامی برای بد زبانی و ناسزاگویی آثاری بیان شده است که شامل حوزههای «فردی و اجتماعی» و «مادی و معنوی» میشود که ما در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. تنفر و انزجار
فحش دادن و هرزهگوئی کردن سبب میشود تا خوبان و نیکان از فحشدهنده تنفر و انزجار پیدا کنند و در نتیجه از او دوری نمایند و در عوض بَدان و پَستان دور او را بگیرند و غرق در فساد و تباهی شوند. امیرمؤمنان”علیه السلام” در این رابطه میفرماید: «ایاک و ما یستهجن من الکلام فانه یحبس علیک اللئام و ینفر عنک الکرام؛[12] از هر کلام زشت و سخن ناروا پرهیز کن؛ زیرا با گفتن آن پَستان و رذلان به تو روی میآورند و کریمان از تو بیزاری جسته و میگریزند».
حکایت: انزجار امام صادق”علیهالسلام” از همراه بدزبانش
در روايت آمده است كه امام صادق”علیه السلام” دوستى داشتند كه هميشه ملازم امام بود و امام صادق”علیه السلام” نيز او را دوست مىداشت. هر جا حضرت مىرفت، او نيز همراه ایشان بود. روزى همچنان كه همراه امام حركت مىكرد و غلام آن شخص نيز همراه آنها بود. اتفاقاً غلام به عللى از آنها عقب افتاد. اين شخص غلام را صدا كرد، از غلام جواب نشنيد. بار دوم و سوم نيز غلام را صدا كرد، باز هم جواب نيامد. مرد عصبانى شد و به غلام گفت: «يابن الفاعله» يعنى اى ولدالزنا. تا اين جمله از دهان مرد بيرون آمد، امام با شنيدن آن ايستاد و به قدرى ناراحت شد كه دست به كمر گذاشت، مثل اينكه كمر مبارك ايشان به درد آمده بود. فرمود: چه گفتى؟ آن مرد متوجه شد كه امام”علیه السلام” ناراحت شده است، لذا گفت: يابن رسول الله! اين غلام از اهالی هندوستان است و پدر و مادر معلومى ندارد. نسبتى را كه من به او دادم به اين جهت بود كه پدر و مادرش معلوم نيست. امام صادق”علیه السلام” فرمود: من نمىخواهم اين سخن تو را از نظر حكم شرعى بررسى كنم، بلكه مىخواهم بگويم چرا عفت زبان ندارى و چرا زبانت به فحش آلوده است؟ نقل است كه امام صادق”علیه السلام” دیگر او را به دوستی نپذيرفت و از خود دور نمود.[13]
2. گسستگی خانواده
دومین اثر بدزبانى گسستگی روابط خانوادگی میان افراد خانواده است كه موجب خدشهدار شدن روح و جان آنان مىشود و چه بسا عوارض حاصل از آن ساليان سال پا بر جا بماند. بدزبانى چنان زندگى را تیره میکند كه حتى خوبىهاى بدزبان را محو کرده، زحمات او را زائل مىسازد، روابط زن و مرد را به تباهى مىكشاند و موجب واكنشهاى منفى از سوی طرفین مىشود؛ از اینرو آزار دادن زبانی يكديگر در خانواده، به هر نحوى که باشد، در آموزههاى نبوى و علوی به شدّت مورد نهى قرار گرفته است. پيامبر اكرم”صلی الله علیه و آله” در این راستا فرمود:
أيّما امرأة آذت زوجها بلسانها لم يقبل اللّه منها صرفاً و لا عدلاً و لا حسنة من عملها حتّى ترضيه، و إن صامت نهارها و قامت ليلها و اعتقت الرّقاب و حملت على جياد الخيل في سبيل اللّه، و كانت أوّل من يرد النّار؛ و كذلك الرّجل إذا كان لها ظالماً؛[14] هر زنى كه شوهرش را با زبان بيازارد، اگر روزها را روزه بگيرد و شبها به عبادت بپردازد و بندهها آزاد كند و مالها در راه خدا انفاق نمايد، خداوند هيچچيزى را در إزاى بدزبانىاش نمیپذيرد و هيچ كار نيكى را از او قبول نمیكند تا زمانی كه شوهرش را از خود خشنود سازد، در غیر این صورت آن زن نخستين كسى است كه به دوزخ مىرود؛ مرد نيز اگر دربارۀ همسر خود بدزبانى و ستم روا دارد، چنين گناه و عذابى خواهد داشت.
3. عدم استجابت دعا
یکی دیگر از عواقب بدزبانی این است که باعث میشود دعای انسان به هدف اجابت نرسد؛ چرا که برای مستجاب شدن دعا باید دو اصل کلی را رعایت نمود: یکی رعایت آداب دعا و دیگری رفع موانع استجابت دعا که طبق روایات یکی از این موانع بد زبانی است. از امام صادق”علیه السلام” روایت شده كه فرمود:
در بنى اسرائيل مردى بود كه سه سال پيوسته دعا ميكرد كه خدا پسرى به او روزى كند ولی دعايش مستجاب نميشد. همين كه ديد خدا خواهش او را بر نمىآورد، عرض كرد: پروردگارا آيا من از تو دورم و تو سخن مرا نميشنوى، يا تو به من نزديكى و پاسخم را نميدهى؟ در عالم رؤیا كسى به خوابش آمد و به او گفت: تو سه سال تمام خدا را با زبانى بد و هرزه، و دلى سركش و ناپرهيزكار و نيتى نادرست ميخوانى، پس بايد از هرزهگوئى دوری کنی و دلت پرهيزگار و نيتت درست گردد تا خواهشت برآورده شود. حضرت فرمود: آن مرد به این دستور عمل كرد. سپس دعا كرد و خدا را خواند و داراى پسرى شد.[15]
4. برکت نداشتن روزی
از آنجا که رزق و روزی انسان به دست خداوند متعال است، گاهی برخی از اعمال مانند صلۀ رحم، صدقه دادن، خوش رفتاری با مردم موجب میشود خداوند روزی و برکت فردی را زیاد کند و گاهی نیز برخی از اعمال مانند بیاحترامی به والدین و گوش دادن به موسیقی موجب کم شدن رزق و روزی فردی میشود. یکی از اعمالی که موجب کم شدن رزق و روزی میشود بد زبانی است؛ چرا که بد زبانی از طرفی موجب برداشته شدن نظر لطف الهی از شخص میشود و از طرفی هم موجب بی میلی مردم برای تعاملات اقتصادی با چنین فردی میشود. پيامبر گرامى اسلام”صلی الله علیه و آله” فرمود: «مَن فَحَشَ على اَخِيهِ المُسلِمِ نَزَعَ اللّهُ مِنهُ بَرِكَةَ رِزقِهِ وَ وَكَّلَه اِلى نَفسِه وَ اَفسَدَ عَليهِ مَعيشَتَه؛[16] كسى كه به برادر مسلمان خويش فحش بدهد خداوند بركت را از زندگى و از روزى او بر مىدارد، او را به خودش واگذار مىكند و معيشت او را تباه مىسازد».
5. نشانۀ نفاق و دورویی
فحش و ناسزاگویی یکی از مهمترین علل و عوامل نفاق محسوب میشود و کسی که بدزبان است در حقیقت نشان میدهد که از اخلاق و دین و عفت به دور است. امام صادق”علیه السلام” میفرماید: «الفحش و البذاء و السلاطة من النفاق؛[17] دشنامگویی و بدزبانی و دریدگی از نشانههای نفاق است». پس باید به هر نحوی از نفاق و نشانههای آن اجتناب کنیم و اجازه ندهیم که با بدزبانی، دنیا و آخرت خودمان را تباه سازیم و از اهل خسران و نفاق شویم.
6. سوء عاقبت
یکی دیگر از عواقب شوم بد زبانی سوء عاقبت بوده که به انحاء مختلف ظهور و بروز پیدا میکند:
الف) مرگ هولناک
عاقبت به خیر نشدن، میتواند جلوه و مصادیق گوناگونی داشته باشد، که مرگ بد و هولناک یکی از آن موارد است و نصیب افراد خاصی از جمله بد زبانان میشود. امام باقر”علیه السلام” در این زمینه مىفرمايد: «ما من انسان يطعن فى عين مؤمن الا مات بشر ميتة و كان قمنا ان لا يرجع إلى خير؛[18] هيچ بشرى در چشم مؤمن [يعنى روبرو] به او طعن نزند، جز اينكه به بدترين مردنها بميرد و سزاوار باشد كه به خير برنگردد».
بدترين مردن يا به حسب دنيا است، مانند غرق شدن، سوختن، خراب شدن ساختمان بر او و يا خوراك جانور شدن و مانند اينها. يا به حسب آخرت است، مانند اينكه با حالت كفر از دنیا برود، يا بدون توبه از اين عالم برود و مراد از خير، توبه و عمل صالح با ايمان است.
ب) فشار قبر
یکی از سختترین عوالم پس از مرگ، عالم قبر است و یکی از سختیهای قبر، فشار قبر است که ارتباط تنگاتنگی با اعمال و رفتارهای ما در دنیا دارد، بدین نحو که برخی از اعمال موجب کم شدن و یا حتی رفع فشار قبر میشود و برخی از اعمال نیز موجب مضاعف شدن این فشار میگردد. به عنوان نمونه طبق روایات اسلامی یک سوم فشار قبر به خاطر غیبت کردن از همدیگر است و همچنین اموری مثل بیموالاتی نسبت به بول موجب فشار قبر میشود. یکی از این موارد خشونت گفتارى و بدزبانى است كه موجب ازدیاد فشار قبر میگردد.
حکایت: فشار قبر سعد بن معاذ
در ماجراى تدفين سعد بن معاذ كه فرماندۀ سپاه پیامبر”صلی الله علیه و آله” بود، آمده كه او گرفتار خشونت گفتارى و بدزبانى بوده است. از امام صادق”علیه السلام” در اينباره چنين روايت شده است که فرمود: «إنّ سعدا لمّا مات شيّعه سبعون ألف ملك، فقام رسول اللّه”صلی الله علیه و آله” على قبره فقال: و مثل سعد يضمّ. فقالت أمّه. هنيئاً لك يا سعد و كرامة. فقال لها رسول اللّه”صلی الله علیه و آله”: يا أمّ سعد، لا تحتمي على اللّه. فقالت: يا رسول اللّه! قد سمعناك و ما تقول في سعد. فقال: إنّ سعدا كان في لسانه غلظ على أهله؛[19] وقتى سعد بن معاذ فوت كرد هفتاد هزار فرشته او را تشييع كردند. رسول خدا”صلی الله علیه و آله” بر قبر او ايستاد و فرمود: دوستى مانند سعد از دنيا رفت. مادر سعد گفت: بهشت بر تو گوارا و گرامى باد. پيامبر”صلی الله علیه و آله” به او فرمود: اى مادر سعد! در كار خدا به طور جزم سخن مگو. مادر سعد گفت: اى رسول خدا! آنچه دربارۀ سعد گفتى شنيديم. حضرت فرمود: سعد نسبت به خانوادهاش درشتى در زبان داشت». و در ادامۀ روایت حضرت فرمود: قبر چنان فشاری به سعد داد که استخوانهایش شکست!
ج) عذاب دردناک جهنم
سرانجام و عاقبت بد زبانی محرومیت از بهشت و به دنبال آن عذابی دردناک خواهد بود. پيامبر گرامی اسلام”صلی الله علیه و آله” فرمود: «ورود به بهشت بر هر دشنامدهندهاى حرام است».[20] امام صادق”علیه السلام” نیز در این باره مىفرمايد: «البذاء من الجفاء و الجفاء فى النار؛[21] هرزه گوئى و بدزبانى از جفاكارى است و جفاكار در آتش است».
پيامبر اکرم”صلی الله علیه و آله” دربارۀ عذاب این افراد فرمود: «چهار گروهند كه دوزخيان از رنج آنها رنج مىبرند. آنها در ميان دوزخ و آب جوش جهنّم تقلا مىكنند و فرياد مىزنند؛ مردى است كه از دهانش چرك و خون سرازير است و به او گفته مىشود: اين شخص دور از رحمت خدا را چه شده كه علاوه بر رنجى كه خود داريم ما را مىآزارد، وى مىگويد: اين شخص دور از رحمت خدا به هر سخن پليد و دردآورى توجّه مىكرده و از آن لذّت مىبرده چنانكه از دشنام لذت مىبرده است».[22]
از آنجا كه زبان سرچشمۀ گناهان بىشمار است و خرمن سعادت انسان را به آتش مىكشد، بايد به فكر بود كه با رعايت كدام اصول مىتوان اين خطر بزرگ را بر طرف كرد يا به حدّاقل رسانيد؟ از روايات اسلامى و كلمات بزرگان اخلاق و رهروان سير و سلوك الى اللَّه راهکارهایی استفاده مىشود كه ما آنها را به عنوان اصول كلّى براى مبارزۀ با آفات زبان مىآوريم:[23]
1.توجّه جدّى به خطرات زبان
براى در امان ماندن از خطرات احتمالی هر پدیدهای قبل از هر چيز توجّه و آگاهی كامل نسبت به خطرات آن لازم است. هر روز كه انسان از خواب بيدار مىشود میبايست به خودش توصيه كند كه بايد مراقب خطرات زبانش باشد؛ زيرا اين عضو مىتواند انسان را به اوج سعادت برساند و يا بر خاك ذلّت و شقاوت بنشاند؛ اگر غافل شویم همچون حيوانی درّنده، غافلگيرانه ما را خواهد دردید. از رسول خدا”صلی الله علیه و آله” نقل شده است كه فرمود:
اذا اصْبَحَ ابْنُ آدَمَ اصْبَحَتِ الْاعْضاءُ كُلُّها تَسْتَكْفِى اللِّسانُ انّى تَقُولُ اتَّقِ اللَّهَ فِينا فَانَّكَ انْ اسْتَقِمْتَ اسْتَقَمْنا وَ انْ اعْوَجَجْتَ اعْوَجَجْنا؛[24] هنگامى كه فرزندان آدم صبح مىكنند تمام اعضاى بدن به زبان هشدار مىدهند و مىگويند تقواى الهى را در مورد ما مراعات كن، چرا كه اگر تو به راه راست بروى ما نيز به راه راست مىرويم و اگر تو به راه كج بروى ما نيز به راه كج میرویم.
2. تمرین سکوت و پرهیز از سخنان بیجا
هر قدر انسان كمتر سخن بگويد لغزشهاى او كمتر خواهد بود و هر قدر بيشتر سكوت كند سلامت او بيشتر خواهد شد. اضافه بر اين، ممارست بر سكوت سبب مىشود كه انسان زبانش را در اختيار خود بگيرد و از طغيان و سركشى آن بكاهد و به اين ترتيب به جائى مىرسد كه جز به رضاى خداوند سخن نراند. پیامبر اکرم”صلی الله علیه و آله” فرمود: «مَنْ صَمَتَ نَجا؛[25] آنكس كه سكوت كند نجات مىيابد».
بايد توجّه داشت كه مراد از سكوت، سكوت مطلق نيست؛ زيرا بسيارى از مسائل مهمّ زندگى اعم از معنوى و مادّى، اطاعات و عبادات، نشر علوم و فضائل و اصلاح در ميان مردم، از طريق سخن گفتن است، بلكه منظور كم سخن گفتن يا به تعبير ديگر، خاموشى در برابر سخنان فساد انگيز يا مشكوك و بىمحتوا و مانند آن است که موجب هلاکت انسان میشوند. به همين دليل، در حديثى از اميرمؤمنان على”علیه السلام” مىخوانيم:
مَنْ كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ، وَ مَنْ كَثُر خَطَؤُهُ قَلَّ حَياؤُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَياؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ؛[26] كسى كه سخن بسيار بگويد خطا و لغزش او فراوان مىشود؛ و كسى كه خطا و لغزشش فراوان گردد، حيای او كم مىشود؛ و كسى كه حيایش كم شود، پرهيزگارىاش كم مىشود؛ و كسى كه ورعش كم شود، قلبش مىميرد؛ و كسى كه قلبش بميرد، داخل آتش دوزخ مىشود.
3. تفکر قبل از سخن
اگر انسان پيش از آنكه شروع به سخن گفتن كند، در محتوا و انگيزه و نتيجۀ سخنان خود كمى بيانديشد، بسيارى از لغزشهاى زبان و گناهان، از او دور مىشوند. بىمطالعه سخن گفتن، انسان را در انواع گناهانی كه از اين عضو مخصوص سرچشمه مىگيرد، غوطهور مىسازد! در حديث معروفى از پيامبر اكرم”صلی الله علیه و آله” آمده است:
انَّ لِسانَ الْمُؤْمِنِ وَراءَ قَلْبِهِ، فَاذا ارادَ انْ يَتَكَلَّمَ بِشَىءٍ تَدَبَّرَهُ بِقَلْبِهِ، ثُمَّ امْضاهُ بِلسانِهِ، وَانَّ لِسانَ الْمُنافِقِ امامَ قَلْبِهِ، فَاذا هَمَّ بِشَىءٍ امْضاهُ بِلِسانِهِ وَ لَمْ يَتَدَبَّرْهُ بِقَلْبِهِ؛[27] زبان انسان با ايمان در پشت قلب او قرار دارد، هنگامى كه ارادۀ سخن گفتن كند، نخست در آن مىانديشد، سپس با زبانش آن را امضا مىكند. ولى زبان منافق در جلوی قلب اوست، هنگامى كه تصميم به گفتن چيزى بگيرد نخست آن را با زبانش امضا مىكند و در آن نمىانديشد.
بديهى است مراد از قلب در اينجا همان عقل و فكر است و بودن زبان در جلوی قلب، يا در عقب آن، كنايه از تفكّر و انديشه دربارۀ محتواى سخن يا عدم آن است.
4. عدم معاشرت با رفیقان ناباب
وقتی شخصی با فساق و فجار، اراذل و اوباش، افراد پست و فرومایه، مجالست و همنشینی کند و با آنها رفیق و مأنوس گردد، به تدریج روحیات، خلقیات و نحوۀ سخن گفتن آنها در او اثر میگذارد و از آنجا که سخنان عادی آنها توأم با هرزهگویی و فحاشی به یکدیگر است، به او هم سرایت میکند و ابتدا گهگاهی آن الفاظ رکیک را بر زبان جاری میسازد و به زشتی آن کلمات توجه دارد؛ ولی بعد از مدتی قبح آن الفاظ از نظرش زائل شده و فحش دادن و فحش شنیدن برایش به صورت امری عادی در میآید و به جائی میرسد که در شرائط معمولی به طور ناخودآگاه این الفاظ زشت بر زبانش جاری میشود و کمتر سخنی میگوید که چاشنی آن فحش و ناسزا نباشد.
1. ظاهر رواياتِ باب دشنام كه در ابواب مختلف ذكر شدهاند، منشأ بد زبانی را مختلف بیان کردهاند بدین صورت که در برخى از روايات، منشأ آن نداشتن تقوا و در برخى ديگر لئامت و فرومايگى نفس و در برخى ديگر نفاق معرفى شده است. حال آیا اين روايات با یکدیگر تعارض ندارند؟
پاسخ: اين اختلاف ظاهرى، باعث تنافى و تضاد در روايات نيست؛ بلكه نداشتن تقوا، لئامت نفس و نفاق غالباً لازم و ملزوم يكديگرند. پس به جرأت مىتوان ادعا كرد كه آدم فحاش و ناسزاگو هم داراى روحى پست و زبون، هم داراى نفاق و هم حالت بىتقوايى در اعماق وجود او ريشه دوانيده است؛ از اينرو اعمال خالص و بىشائبۀ عبادى هرگز با هيچ عمل زشت و بدى از جمله فحش و ناسزاگويى تناسبى ندارد؛ زيرا عمل عبادى تقرب به سوى خداوند و حركت روحانى به سوى او است، ولى دشنام و سب و ناسزا گفتن، نوعی برگشت از طاعة اللّه و انحراف به سوى بدبختى و فرومايگى و سقوط است.
2. اگر کسی به ما دشنام و ناسزا گفت آیا ما حق داریم که در جواب به او ناسزا بگوییم؟ یعنی اگر ما نیز متقابلاً فحش دهیم مقصر و گناهکار خواهیم بود؟
پاسخ: هر دو نفر مقصر و گناهكارند و هر دو عمل ناروا انجام دادهاند؛ لکن آغازكننده ستمكارتر است و گناه ديگرى را نيز به گردن مىگيرد. امام موسى كاظم”علیه السلام” در مورد دو شخصى كه همديگر را فحش مىدادند فرمود: «البادى منهما اظلم و وزره و وزر صاحبه عليه ما لم يتعّدّ المظلوم؛[28] آن كه آغاز به دشنام كرده ستمكارتر است و گناه خودش و طرفش به گردن اوست تا آنجا كه ستم شده از حد خود تجاوز نكند». طبق این روایت اگر آن طرف در مقام جواب از حد تجاوز كرد گناهش گردن خودش مىباشد.
در واقع گناه دو طرف دشنام بر گردن كسى است كه دشنام را آغاز كرده است؛ زيرا نخست فعل حرام از او سر زده و او باعث ارتكاب گناه طرف ديگر شده است به طورى كه اگر او دشنام نمىداد طرف مقابل هم ساكت بود و دشنام طرف ديگر گرچه به عنوان دفاع از خود و حق خود انجام گرفته است و لكن عمل گناهى را انجام داده است و براى اينكه حق او در اين ميان پايمال نگردد، شارع مقدس گناه او را برعهدۀ آغازگر قرار داده است. آن هم نه به طور مطلق، بلكه به شرطى كه در دشنام تعدى نكند و زيادهروى ننمايد وگرنه گناه به پاى خودش حساب مىشود. زیادهروی به این است که آن فحش را دوبار یا بیشتر تکرار کند و یا اینکه فحش زشتتر و رکیکتری نسبت به فحش او بدهد.
راه حل درست و بهترین برخورد این است که در جواب اینگونه افراد سکوت کنیم؛ چرا که سیرۀ اهل بیت: اینگونه بوده و پیوسته یاران خود را به پرهیز از دشنام سفارش میکردند.
حکایت: روزی شخصی به قنبر غلام امام علی”علیه السلام” ناسزا گفت و قنبر نیز مىخواست به او ناسزا بگوید که حضرت به او فرمود: «مَهْلاً یا قَنبرُ! دَعْ شاتِمَكَ مُهانا تُرْضِ الرَّحمنَ وتُسخِطِ الشَّیطانَ وتُعاقِبْ عَدُوَّكَ، فَوَالذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ ما أرضَى المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ، ولا أسخَطَ الشَّیطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ، ولا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّكوتِ عَنهُ؛[29] آرام باش ای قنبر! دشنامگوى خود را خوار و سرشكسته بگذار تا خداى رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود كرده و دشمنت را كیفر داده باشى. قسم به خدایى كه دانه را شكافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزى همانند بردبارى و گذشت خشنود نكرد و شیطان را با حربهاى چون خاموشى به خشم نیاورد و احمق را چیزى مانند سكوت در مقابل او كیفر نداد».
3. آیا ناسزاگویی و دشنام در ذهن گناه محسوب میشود؟
پاسخ: گناهانی که از انسان سر میزند، برخی در خارج تحقق پیدا میکند؛ مانند دروغ، غیبت و در مقابل برخی جنبۀ ذهنی و قلبی دارند؛ همانند پنهان کردن و کتمان شهادت، شرک و مانند آن. هر چند گناهان درونی دارای آثار و لوازمی در خارج هستند، ولی این آثار و لوازم غیر از خود گناه است.
فحش و ناسزاگویی، عبارت است از آشکار کردن امور زشت و ناپسند با الفاظ و عبارات صریح.[30] ناسزاگویی، از گناهانی بوده که جنبۀ خارجی دارد؛ هر چند در ذهن به عنوان مقدّمه نیز تحقّق پیدا میکند؛ مانند حسد که اگر آشکار شود و اعمال حرامی بر ضدّ دیگری انجام شود، گناه است، امّا اگر در درون به صورت خطورات ذهنی و نفسانی باشد و خود شخص هم از این عملکرد ذهنی ناراحت باشد و جنبۀ عملی و عینی پیدا نکند، بیشتر علمای اخلاق و فقها، با استناد به روایاتی مانند حدیث رفع، آن را گناه نمیدانند. اما با این حال هر چند فحش و ناسزاگویی به مقام عمل و الفاظ در نیاید و تنها در ذهن باشد، گناه محسوب نمیشود؛ امّا باید توجه داشت که پرورش چنین عملکردِ ذهنی و نفسانی و دوری نکردن از آن، پسندیده نبوده و ممکن است به صورت گناه آشکار درآمده و حتی گناهان دیگری را نیز به دنبال داشته باشد. قطعاً چنین شخصی با کسانى که منزّه از آن هستند، در رتبه و درجۀ معنویّت و تقوا تفاوت دارد. همچنین امکان این وجود دارد که ناسزای ذهنی بعد از مدّتی قُبح و زشتی ناسزاگویی را در ذهن انسان بشکند و شخص مرتکب بدگویی و بد زبانی شود، پس ترک آن به عنوان پیشگیری از گناه لازم به نظر میآید.
[1] . بحارالانوار: ج78، ص56.
[2] . سورۀ انعام: آیۀ108.
[3] . کنزالعمال: ج3، ص552.
[4] . ترجمۀ خصال صدوق: ج2، ص266.
[5] . جهاد با نفس: ج1، ص169.
[6] . سورۀ اسرا: آیۀ64.
[7] . اصول کافی، ترجمۀ مصطفوی: ج4، ص14.
[8] . کنزالعمال: ج3، ص569.
[9] . اصول کافی: ج2، ص292.
[10] . مستدرک الوسائل: ج1، ص12.
[11] . نهج الفصاحه: ص286.
[12] . غرر الحکم: فصل 5، ح91.
[13] . جهاد با نفس: ج1، ص170.
[14] . بحارالانوار: ج76، ص334.
[15] . اصول کافی، ترجمۀ مصطفوی: ج4، ص16.
[16] . وسائل الشیعه: ج6 و 11، ص328.
[17] . بحارالانوار: ج79، ص113، ح14.
[18] . اصول کافی: ج2، ص361.
[19] . بحارالانوار: ج6، ص217.
[20] . ترجمۀ محجة البیضاء: ج5، ص294.
[21] . اصول کافی: ج2، ص325.
[22] . ترجمۀ محجة البیضاء: ج5، ص295.
[23] . برگرفته از اخلاق در قرآن: آیت الله مکارم، ج1، ص318.
[24] . محجة البیضاء: ج5، ص193.
[25] . بحارالانوار: ج77، ص88.
[26] . نهج البلاغه: حکمت349.
[27] . محجة البیضاء: ج5، ص195.
[28] . اصول کافی: ج2، ص322.
[29] . امالی شیخ مفید: ص118، ح2.
[30] . جامع السعادات: ج1، ص351.