موضوعات وبسایت : اجتماعی خانواده

از ایرانی بودنم متنفرم

نویسنده : محمد پارسایی | زمان انتشار : 12 خرداد 1400 ساعت 03:08

به  دبی رفتم که ای کاش نمی رفتم. ورود ما به فرودگاه همزمان بود با ورود مسافران پاکستانی و تنی چند افغانی از همان ابتدا با بی احترامی توصیف ناپذیری ما رو به سوی یکی از گیت ههای کنترل گذرنامه فرستادنند. وپس از ان ده یا دوازده نفری از ما رو بردننددر گوشه ای یکی یکی همه رو به اتاقی می بردنند وهمه رو لخت می کردنند به اسم حمل مواد ! من در ابتدا نمی دانستم چه خبره بعد چند نفر از اونهایی که با هم بودییم گفتنند چیزی نیست می گردنمون بعد می ریم ! مثل اینکه اونها مقیم بودنند وچند باری این سابقه رو داشتند گفتم اخه یعنی چی چنین حقی ندارنند. اخه کجای دنیا مسافرو می برنند لخت می کنند مگه ما برده ایم!  طبسم تلخی یکی از اونها کردو گفت چاره ای نداریم چون ایرانیم!  خیلی ناراحت بودم زبانم یارای حرف زدن نمی کرد اظطراب وجودم رو گرفته بود .جالب این بود که مسافران اون پرواز پاکستانی همه می اومدند واز جلوی چشم ما عبور می کردنند بدون هیچ مشکلی ! نوبت به من رسید داخل اتاقکی رفتیم دوتا عرب مامور اونجا بودنند با لحن بدی به من گفت لخت شو هر چی میگفتم چرا برای چی؟ پاسخی نمیدادند .گفتم بخاطر اینکه ایرانی هستم .پاسخی ندادنند ! در حالی که بغض گلویم را گرفته بودهمه لباسهایم را یکی یکی در اوردم .شما چه می فهمید که جلوی چشم دوتا عرب اشغال لخت شدن چه حالتی داره ! از خودم از زمین از زمان از ایرانی بودنم بدم اومد! خدایا چی بودیم چی شدیم.؟ اقای خمینی این بود عزت و احترام!! اقای خامنه ای سرتو بالا بگیر چون سید حسن نصرا...و خالد مشعل و....... غرور و شرف تو هستند نه ایران و ایرانی !!!

چو گلدان خالي لب پنجره/ پر از خاطرات ترک خورده ايم

گواهي بخواهيد اينک گواه/ همين زخم هايي که نشمرده ايم

دلي سربلند و سري سربه زير/ ازين دست عمري به سر برده ايم

+

نوشته شده در

Thu 30 Oct 2008

ساعت

10:39 PM

توسط محمد  | 

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر