خاطرات شب اول عقد

من و شوهرم نصف شب بعد از تالار انقد گشنمون بود نون و پنیر خوردیم حالا انقد خونمونم شلوغ بود که خدا میدونه از شهرستان مهمون اومده بود خواب بودن تا صبش خندیدیم یادش بخیر

aramesh96

عضویت: 1396/05/16

تعداد پست: 1910

شوهرمن مثلاااااا خیلی خجالتیه ولی من که ازش خجالت ندیدم ???

دلم برای بچگیام خیلی تنگ شده

santi_mantal

عضویت: 1396/06/29

تعداد پست: 2668

واه چه روویی شب اول عقد زودی رفتین کنار هم خوابیدین

بعد صب از خواب پا شدی قیافت جلو خانوادت دیدنیه

من که الفراررررررر رفتم خونمون

بادلهای پاکتون یه صلوات برای مامان شدنم بفرستین دزفولم دوستای گل دزفولی دوستتون دارم???

مامانی563

عضویت: 1395/02/02

تعداد پست: 4997

ما تقریبا یک ماه قبل نامزد و محرم بودیم ولی اصلا تو عقد پیش هم نمیخوابیم

شب عقد که میخواست من رو بزاره خونه بابام خیییییییییلی بهش زور داشت???

گیسو28

عضویت: 1394/09/03

تعداد پست: 62232

خجالت نداشت شب خوبی بود???

فقط 29 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

لهجه داشتن یه تُرک?کُرد?لُر?و... خنده دار نیست☝️خنده دار اینه که تو با تسلط به یه زبون به کسی که دوتا زبون بلده بخندی!??تیکرتولد پرنسس کوچولوی من ?هانا?

روباه_شازده_کوچولو

عضویت: 1396/08/04

تعداد پست: 9209

یه پیژامه حداقل میدادین بهش خب ???

چطور ازدواج کردین انقد خجالتی ?

آدمها فکر می‌کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی می‌کنند؛ شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود. فکر می‌کنند می‌توانند همه چیز را از نو بسازند، محکم و بی نقص! اما حقیقت ندارد.. اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم، اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم، اگر آدمِ ساختن بودیم، از همین جای زندگی مان به بعد را می‌ساختیم! "آنتوان دوسنت اگزوپری"

messi7

عضویت: 1389/12/19

تعداد پست: 15253

چه خجالتی بودین هر دو اخی نازی

مادرت اینا چرا گفتن شب کنار هم بخوابین خوب میذاشتن چند روز بگذره با هم اخت بشید :))

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس

932

طلامامان

عضویت: 1396/08/11

تعداد پست: 3972

من تو دوران عقد شوهرم ۱بار خابید داداشم چنان دعوایی راه انداخت ک نگو

بهش گفت مفت خور??

گفت زنگ میزنم ب بابای...میگم پسرتو جمع کنه??

خیلی خوردش کردم شوهرمو خدا ازش نگذره

من که اصرار ندارم تو خود مختاری?یا بمان☝️یا که نرو✌یا نگهت میدارم?

nyaa

عضویت: 1396/08/24

تعداد پست: 167

عزیزززم???من شب عقدم انقدر مهمون خونمون بود که شوهرم مجبور شد بره?

از فرداشم مامان بزرگش اومد پیشش دیگه نتونست بیاد ...یه هفته بعد برای اولین بار شب پیشم موند

مهراناجون

عضویت: 1396/07/25

تعداد پست: 952

خخخ چه خجالتی! من تاپیک بزنم خاطره شب عقدمو همه بلاکم میکنن ?

عاشق_کیف

عضویت: 1395/07/30

تعداد پست: 6253

ما كه باهم دوست بودیم

خجالت نكشیدم

فقط یكم روم نشد جلو بابام اینا بریم بخابیم

خخخخخخخخخ

سانازم

عضویت: 1396/08/24

تعداد پست: 2613

ما ک نذاشت شب بشه .ساعت ۱۱ عقد محضریمون بود تا دو ناهار خوردیمو رفتن خونوادش .اون موند?

بعدم مامانم گفت برید استراحت کنید

ماهم رفتیم تو اتاق و استراحت را کردیم خیر سرمان?

و الانم ک الانه میگه من اون اتاقتونو خیلی دوس دارم چون برا اولین بار اونجا دیدمت درست حسابی???

835

خاطرات شب اول عقد

مطلب قبلی

مطلب بعدی

تلمبه

مشکل با همسر

ارسال نظر

سایر مطالب

خاطرات شب عروسی روی تخت

اولین باری که با همسرم تنها شدم

حدیث درباره فضولی

کادو ولنتاین برای خانم ها

هدیه دست ساز برای خانمها

نشانه های مرد بی مسئولیت