تیک
tik.fileon.ir

بی پولی و بدبختی

نویسنده : مینا علی زاده | زمان انتشار : 05 تیر 1398 ساعت 12:46

این نوشته راه حلی برای تسکین شکست خوردن در زندگی، یا مجوز و بهانه‌ای برای تلاش نکردن نیست. همه ما پول را دوست داریم و میدانیم که بیشتر داشتنش به احتمال زیادی میتواند کیفیت زندگی را بالا ببرد. آنچه اینجا میگویم تجربه ای است که من در رویارویی با بی پولی بدست آوردم.در واقع میخواهم بگویم بی پولی چطور میتواند کمک کند پول بیشتری بدست بیاورید و دیدگاهتان را نسبت به پول تغییر دهید.  این نوشته راهنمای پولدار شدن در ایران و این داستان ها نیست، صرفا یک تجربه ی شخصی است، مینویسم شاید بدرد کسی بخورد.

یک: بی پولی شما را به نقطه آخر نزدیک میکند. فایت کلاب فیلم مورد علاقه من است، دلیل اصلی اش هم این است که به انسان در نقطه آخر میپردازد. زمانی که همه چیزت را از دست داده باشی، خیلی از محدودیت هایی که ساخته ذهنمان است هم از بین میرود. آن موقع تقریبا جرات انجام هرکاری را پیدا میکنی. نه که لزوما انجام هرکاری خوب باشد اما وقتی مطمئن شوی هرکاری را میتوانی انجام دهی، اعتماد به نفسی پیدا میشود که به ادامه راه کمک میکند. آدمی که محدودیت های ذهنش برداشته شود، همان آدمی است که میتواند زندگی خودش و شاید دنیا را تغییر دهد. کاری که ایلان ماسک میکند کار جدید و عجیبی نیست. فناوری های اختصاصی جدیدی هم تولید نشده، فقط مثل بقیه محدود فکرنکرده و قدم در راهی گذاشته است که نازپرورده های آمریکایی ممکن است جراتش را نداشته باشند. همیشه این خصوصیتش را لینک میدهد به دوران سخت کودکی اش در آفریقای جنوبی : “در آنجا شما به هر نحوی  که باید زنده می ماندید” و این دقیقا داستان تغییر دنیاست.

دو:بی پولی شما را عمیق میکند. عدم وجود پول مساوی عدم وجود سرگرمی است. وقتی سرگرمی نداشته باشی، مجبوری فکر کنی مجبوری تحلیل کنی، مجبوری دنیای درون خودت را آنقدر غنی کنی که از دنیای بیرون بی نیاز شوی. من در کودکی تقریبا هیچ کنسول بازی نداشتم، علاقه ای هم به کوچه بازی هایش نداشتم، نه که نمیرفتم بازی کنم یا اوتیسم داشته باشم صرفا علاقه ی زیادی نداشتم، نتیجتا شروع کردم به کتاب خواندن. از شریعتی و مطهری که آن زمان در کتابخانه ما پیدا میشد بگیر، تا رسیدم به کتابخانه غنی مدرسه نمونه دولتی دوره ی راهنمایی. آنجا با دنیایی علمی تخیلی و رمان ها آشنا شدم و این همان مهاجرت من به دنیای جدید بود. در مورد کتاب خواندن نور چراغ خوردن واقعا در مورد من مصداق دارد. یادم است چون شب ها نمیتوانستم برق را روشن نگه دارم، میرفتم زیر پتو و بانور صفحه موبایل یا چراغ قوه کتاب میخواندم. نه که سخت کوش یا خیلی خفن باشم.نه. صرفا چون کتاب خواندن حال میداد. وقتی دوستانم میگویند کتاب خواندن کار سختی است میتوانم درک کنم،اما کتاب خواندن برای من کتاب خواندن نیست، کتاب خواندن برای من بلیط رفتن به یک دنیای قشنگ دیگر است. یک دنیای تخیلی که ذهن من به آن شکل میدهد. خب فرض کنید من از روز اول پلی استیشن و انواع فیلم هایی که الان در هاردم تلنبار شده، در دسترسم بود. فکر نمیکنم شبیه الانم بودم. کمبود منابع خیلی از مواقع به شکوفایی می انجامد.

سه: بی پولی کاری میکند که شما پول در بیاورید. این یکی مشخص است. انگیزه بچه ای بی پول از انگیزه بچه پولدار برای موفقیت بیشتر است. زمانی در بازار مواد غذایی ویزیتوری میکردم، یادم است بیشتر کارفرمایان (که دنبال گوشی برای تعریف داستان موفقیتشان بودند) از خانواده های ضعیفی بودند که شروع به کار کرده بودند و نکته ی جالبی هم که بود این بود که آن هایی که ثروتشان از طریق ارث بدست آمده بود در بهترین حالت اگر کسب و کار را تعطیل نکرده بودند، هیچ وقت نتوانستند شکوه کسب وکار پدری را بدست بیاورند. مسلما مشاهدات من محدود و غیرقابل اتکاست، اما به نظرم در این که پول موتور محرک قوی است که نداشتنش باعث میشود از بقیه بهتر و تندتر بروید، خیلی ها اتفاق نظر دارند. شعبانعلی جایی میگفت : من برای بچه پولدار هایی که موفق شده اند بیشتر احترام قائلم. احتمالا چون انگیزه ذاتی که بی پولی می آورد را ندارند.

چهارم: برای خوشبختی به پول اتکا نمی کنید. آدم هایی را دیده ام که احوالاتشان وابستگی مستقیمی به رقم حساب بانکی شان دارد. وقتی پول باشد خوشحالند و وقتی نیست ناراحت افسرده و غیره. وقتی مطمئن باشی که پول نداری برای احساس خوشبختی به لذت های غیروابسته به پول مراجعه میکنی. لذت های کوچک. درباره این موضوع این مطلب از فواد را بخوانید(+). وقتی یادبگیریم که از چیز های غیر وابسته به پول لذت ببریم، زمانی که پول دربیاوریم هم خوشحالی مان را بند مصرف گرایی نمیکنیم. لذت کتاب خواندن، لذت یک قطعه موسیقی لذت حرف زدن بادوستان چیز هایی نیست که با پول بدست بیاید. وقتی پول از اولویت خارج شود راحت تر هم بدست می آید. نمیدانم چطوری است ولی ظاهرا تا وقتی در مورد چیزی obsessive باشیم نمیتوانیم به آن برسیم. همین که این را فهم کنیم که شادی و خوشحالی مان به پول وابسته نیست، راحت تر میتوانیم به کارهایی که واقعا میخواهیم در زندگی انجام دهیم، فکر کنیم و این گونه هم زندگی بهتری خواهیم داشت و هم رضایت بیشتری.

این لیست موارد  بیشتری را شامل میشود که فکر میکنم نوشتنشان بیش از حد طولانی اش میکند. احتمالا در یک پست دیگر باقی چیزهایی که به ذهنم میرسد را خواهم نوشت.

شاید بخواهید بخوانید:

قوی سیاه: ۸ توصیه نسیم طالب برای زندگی بهتر